Teaching American English - آموزش انگليسي امريکايي

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 3,088
  • پاسخ ها 84
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242

to Hail a cab یعنی تاکسی گرفتن به این صورت که کنار خیابون وایسین و دستتونو تکون بدین یا صدا بزنین که تو ایران هم این کار خیلی رایجه.
قصدم معرفی این عبارت نبود. اینو می خواستم بگم که باید بدونین این کار یعنی hailing a cab/taxi تو اکثر ایالات امریکا اصلاً رایج نیست. تقریبا تنها ایالتی که این کار خیلی رایجه، ایالت نیویورکه خصوصا تو خود شهر نیویورک و جزیره ی منهتن.
تو بقیه ی ایالت ها خصوصا تو نوادا ، کالیفرنیا و … اصلاً اینکار رایج نیست. حتی تو یکی از سایتا می خوندم که تو ایالت نوادا خصوصا تو شهر ل*ـاس وگاس اگه راننده ای این کارو بکنه یعنی اگه کسی برای گرفتن تاکسی کنار خیابون وایسه و راننده هم pick up کنه اون مسافرو، حتماً جریمه میشه.
تو این ایالت ها برای استفاده از تاکسی یا باید مراجعه کنین به جاهایی بنام cab/taxi stand که تاکسی ها اونجا نگه میدارن و مسافر سوار می کنن یا اینکه زنگ بزنین به آژانس تا واستون تاکسی بفرستن و یا اینکه با تاکسی تلفنی تماس بگیرین.
تو انگلیسی برای واژه ی “آژانس” بیشتر از عبارت taxi company (یا cab company یا taxicab company) استفاده میشه. از firm به جای company هم استفاده میشه یعنی taxi firm. ضمناً اون کسی که مسئول فرستادن تاکسیه بهش میگن dispatcher .
برای “تاکسی تلفنی” اسم دقیقی تو ذهنم نیست جز minicab که بریتانیاییه. Minicab ها تاکسی هایی هستن که معمولا رو در ماشین شمارشونو مینویسن و شما با زنگ زدن و دادن آدرس می تونین ازشون استفاده کنین. البته نمیدونم اصلاً تاکسی تلفنی تو آمریکا هست یا نه.
بعد یه مورد دیگه اینکه بعضی تاکسیا هستن که به صورت flat rate کار می کنن.
حالا یعنی چی این، اجازه بدین ابتدا واژه واژه بررسی کنیم. Rate یعنی قیمت کلی چیزی که معادل فارسیش میشه “نرخ”. اما flat. این واژه که تو بیزینس زیاد شنیده میشه و مفهومش میشه “عدم افزایش پول”. در واقع به حالتی گفته میشه که مثلاً شما یک میلیون پول دارین و باهاش جنـ*ـسی رو خریداری می کنین. حالا اگه شما این جنس رو به همون قیمت یک میلیون تومن بفروشین یعنی هیچ پولی به سرمایه تون اضافه نشه به این حالت میگن flat.
پس میشه flat rate رو ترجمه کرد “نرخ ثابت”. حالا باز یعنی چی! یعنی اینکه مثلاً شما سوار تاکسی هستین و می خواین به فلان خیابون برین. اما حالا نه اگه خواستین یه چندتا خیابون پایین تر پیاده شین خب در حالت عادی باید پول اون مقدار مسیری که تاکسی اضافه رفته رو پرداخت کنین اما اگه تاکسی مورد نظر flat rate باشه دیگه هیچ هزینه ی اضافی بابت این مسیر اضافی ازتون نمیگیره. یعنی شما در ازای مبلغ ثابتی از اون تاکسی هر چقدر که خواستین می تونین ازش سواری بگیرین! البته نه هر مسیری رو، بلکه مسیرهایی که خودشون تعیین کردن.
یا یه مثال دیگه. بعضی شرکت ها هستن که در ازای مبلغی به شما اینترنت و پهنای باید محدودی اختصاص میدن. اما گاهی وقتا این شرکتا میگن که با فلان هزینه هرچقدر که می خواین می تونین از اینترنت به مقدار نا محدودی استفاده کنین. درواقع این شرکت داره به صورت flat rate کار می کنه.
پس در حالت کلی یعنی: “با یک بار پرداخت می تونین به مقدار و دفعات نامحدود از چیزی استفاده کنین”.
بعد یه چیز دیگه که بی ربط هم نیست U-haul ـه. U-haul اسم یه شرکت حمل و نقل امریکاییه (moving company) که کامیون ها و افراد متخصصی رو جهت حمل اثاث منزل موقع اسباب کشی در اختیار افراد قرار میده.
Take/rent a u-haul truck یعنی “کامیون برای اسباب کشی گرفتن” که معمولا truck رو نمیارن و در واقع به خود اون کامیون ها هم u-haul میگن.

-------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    دو اصطلاح come in و come on in رو تو فیلم های امریکایی خیلی زیاد میشنوین. هر دو هم معنی هستن و برای وقتیه که از کسی بخواین که بیاد تو. یعنی معنیشون در حالت کلی میشه “بیا تو”.
    حالا نکته اینجاس که اگه دقت کرده باشین معمولا come in رو با please میارن اما با come on in تقریبا هیچ وقت please نمیارن.
    علتش هم اینه که come in خیلی خودمونی تره و در مقابل come on in هم با اینکه تقریبا حالت اینفرمال داره اما بار ادبی داره. نه اینکه بگم come in زشته نه ، درواقع come in حالت خنثی داره! یعنی نه زشته و نه مودبانه در حالی که come on in خودش به تنهایی یه عبارت مودبانه ست برای همینه که با please نمیاد، در حالی که چون come in حالت خنثی و خیلی خودمونی تره، موقع استفاده یه please بهش اضافه می کنن.
    البته خود come on in رو ممکنه که بشنوین با please بیارن که طبیعیه.
    با نمونه ی فارسی این عبارت بهتر متوجه قضیه میشین:
    “بیا تو” »» خیلی خودمونی – نه زشته و نه مودبانه
    “تشریف بیارین” »» مودبانه
    “لطفاً تشریف بیارین” »» مودبانه
    آوردن لطفاً تو “لطفاً تشریف بیارین” یه کار اضافیه. ما لطفاً رو میاریم تا عبارتمون مودبانه باشه اما وقتی خود عبارت “تشریف بیارین” یه عبارت مودبانه اس. پس اوردن لطفاً یه کار اضافیه.

    ------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    همگی شما با کاربردهای would آشنا هستین اما جالبه بدونین که این واژه تو گفتگوهای روزمره یه کاربرد جالب و البته کمی هم گیج کننده داره. به مکالمه ی زیر دقت کنین تا بگم اون نکته ی گیج کننده اش چیه:


    A: this car keeps breaking down. It’s driving me mad


    B: too bad. Sounds like you got a real lemon. I would sell that car and buy a new one


    تو جمله ی بالا شخص B نمیگه که ماشینی فروختم بلکه میگه اگه جای اون فرد بود این کار رو میکرد. در واقع انتهای جمله B اینطوریه : if I were you, I would sell that car یعنی من اگه جای تو بودم اون ماشینو می فروختم. می بینین که if I were you حذف شده و تو فارسی هم ما همین حذف رو داریم یعنی مثلا به جای اینکه بگیم ” اگه من جای تو بودم اون ماشینو می فروختم” میگیم : “من بودم اون ماشینو می فروختم”
    A: این ماشین مرتب خراب میشه. داره دیوونم می کنه.
    B: چه بد. به نظر میاد که چیز بیخودی گیرت اومده. من بودم اون ماشینو می فروختم و یکی جدیدشو می خریدم.
    نکته: lemon یعنی چیز به درد نخور یا چیزی که درست یا خوب کار نمی کنه که البته معمولا در مورد اتومبیل بکار میره.

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو این پست می خوام در مورد یکی از معانی Deal بنویسم که خیلیا باهاش مشکل دارن. Deal از این جهت واژه ی مهمیه که تو کشور مصرف گرایی مثل امریکا یه واژه ی بسیار پرکاربرد محسوب میشه. اگه راهتون به این کشور بیوفته ، بارها و بارها با این واژه رو به رو میشین.
    ببینین معادل دقیقی برای Deal تو فارسی نیست. برای همین باید تو جمله توضیح بدم. Deal یعنی قیمت توافقی یک کالا به طوری که به نفع طرفین باشه (یعنی قیمت مناسب یا بهتر بگم قیمت کم یا ارزون)

    مثال:I got a good deal on this cell
    عبارت بالا میگه که من قیمت موبایل رو مناسب دیدم (به قیمت ارزونی با فروشنده به توافق رسیدم) و اونو خریدمش.

    مثال: فرض کنین که دارین میرین به یه فروشگاه اونجا ممکنه موقع قیمت کردن کالاها ، فروشنده بهتون بگه : you can’t find a good/better deal anywhere
    فروشنده داره به شما میگه که هیچ جا این جنسا رو با این قیمت خوب (منظور ارزون) نمیتونی پیدا کنی.

    مثال: you can buy 2 pants for $10 which sounds like a good deal
    ” شما می تونین با ۱۰ دلار دو تا شلوار بخرین که به نظر پشنهاد خوبیه”

    خب پس بیاین اینطور نتیجه بگیریم که: A good deal: a good price or offer
    فرمول کلی deal: get/find a (good/great/better) deal on something
    پس دقت داشته باشین که با حرف اضافه ی on باید بکار بـرده شه.

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    یکی از کاربردهای مهم help برای وقتیه که بگیم ترک کردن کاری یا انجام ندادن کاری خیلی سخته. و کاربردش به این شکله: sb can’t help sth یا sb can’t help doing sth

    مثال:

    A: you must cut down on candy. You’re putting on weight
    B: I know but I can’t help it. I have a sweet tooth

    A: تو باید کمتر شیرینی بخوری. داری چاق میشیا.
    B: میدونم اما “دست خودم نیست”. من شیرینی خورم.

    نکته: have a sweet tooth یعنی به خوردن شیرینی جات علاقه ی زیادی داشتن. واژه ی chocoholic یا همون chocaholic هم اسمه و اشاره داره به کسی که خیلی به شکلات علاقه داره.

    پسوند aholic هم به انتهای اسم ها می چسبه و از اون ها برای توصیف افرادی بکار می برن که در انجام دادن اون کار ها خیلی افراطی ان. مثلا workaholic یعنی کسی که مدام کار میکنه.

    پس I can’t help it/doing it یعنی “دست خودم نیست” یا “نمیتونم جلوی خودمو بگیرم” (I can’t help eating Fesenjan!: موقع خوردن فسنجون نمیتونم جلوی خودمو بگیرم)

    مثال: I burst out laughing! I couldn’t help myself
    “داشتم از خنده میمردم (روده بر شده بودم). نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم.

    * it can’t be helped هم یعنی “کاریش نمیشه کرد – nothing can be done about it” ، “چاره ای نیست”

    مثال:


    Mark: hey ma nigga, what’s gotten into you? Why so blue?


    John: this morning, an officer ticketed me 100 bucks for speeding then pulled my license and towed the car.


    Mark: too bad! It can’t be helped. Better not to dwell on it any longer. Everything’s going to be just fine.


    John: but I don’t think so!


    Mark: why not! Look, my uncle’s an influential person. He has a lot of pull with the cops and he can pull a little string for you! So don’t sweat it!


    مارک: هی رفیق ، چته؟ چرا انقدر تو همی؟
    جان: امروز صبح ، یه پلیس منو به خاطر سرعت غیر مجاز صد دلار جریمه کرد بعدشم گواهینامه مو گرفت و ماشینمم رو تا پارکینگ بکسل کرد.
    مارک: چه بد! کاریش نمیشه کرد. بهتره که دیگه ذهنتو باهاش مشغول نکنی. همه چی مرتب میشه.
    جان: ولی من اینطور فکر نمیکنم.
    مارک: چرا که نه! ببین ، عموی من آدم با نفوذیه. اون کلی نفوذ تو اداره ی پلیس داره. می تونه واست کمی پارتی بازی کنه. پس خیالت تخت!

    نکته ها:
    * - what’s gotten into you یه سوال خیلی رایج تو محاوره اس و برای وقتیه که کسی ترسیده یا ناراحته یا در کل داره رفتار غیر عادی از خودش نشون میده و معنیش هم میشه همون “چته؟”
    * - why so blue: blue تو محاوره یعنی depress ، ناراحت. Why so blue هم یعنی چرا انقدر دپی؟
    * - pull sb’s license: تو محاوره ی امریکایی یعنی revoke sb’s license یعنی گواهینامه کسی رو ضبط و اعمال قانون!! کردن
    * - dwell on: اصطلاح dwell on یعنی مدام درباره ی اتفاق بدی که در گذشته افتاده ، فکر کردن. البته حرف زدن هم میشه. یعنی هی بگی که چرا فلان شد یا چرا فلان کارو نکردم. یه عبارتی که خیلی با این اصطلاح شنیده میشه اینه: dwell on the past یعنی غم اتفاق گذشته رو خوردن یا اتفاق بدی (که قبلا افتاده) فکر کسی رو مشغول کردن. don’t dwell on the past یعنی فکرتو به خاطر اتفاق بدی که افتاده ، مشغول نکن.
    * - pull: تو محاوره یعنی influence یعنی “نفوذ ، تسلط داشتن (بر شخصی)”

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    پستی که امروز آمادش کردم در مورد یه تعداد اصطلاح کاملا رایج در مورد “جایی سر زدن” ، “یه تک پا تا جایی رفتن” ، “به دیدن کسی رفتن” ـه. این پست خیلی طولانی تر از اونی شد که فکرشو می کردم. امیدوارم که حوصله تونو سر نبره.
    • Drop by , drop in
    • pop by , pop in , pop out , pop around
    • swing by
    • stop by , stop in , stop off
    • look in
    * دو اصطلاح pop by و drop by از بقیه رایج ترن.
    الان چندتا نکته ی مهم رو باید بدونین. ببینین سر زدن دو نوعه. ۱- سر زدن به کسی ۲- سر زدن به جایی
    Drop by و drop in جامع ترن و هم برای “سر زدن به کسی” استفاده میشه و هم برای “سر زدن به جایی”
    نکته ی مهم بعدی اینه که stop by و stop in یه فرقی با بقیه دارن و اونم اینه که این دو اصطلاح بیشتر اشاره دارن به اون سر زدن هایی که تو مسیرتون قرار داره. یعنی چی؟ یعنی اینکه مثلا فرض کنین می خواین تو مسیر محل کارِتون یه سری هم به داروخونه بزنین. اما نه اگه از خونه زدین بیرون به قصد سر زدن به جایی یعنی مثلا سر زدن به اقوام تو این حالت می تونین از همگی اصطلاحات استفاده کنین. ضمنا look in فقط در مورد انسان بکار میره یعنی “سر زدن به کسی”.

    نکته ی بعدی اینه که drop in و look in با حرف اضافه ی on ،
    Stop in با حرف اضافه ی at ،
    stop off با حرف اضافه ی at یا in
    و اونایی که با by بکار بـرده شدن دیگه حرف اضافه ندارن.

    و در مورد pop ها هم اینکه اگه می خواین به کسی بگین بهمون سر بزن فقط از pop in یا pop by استفاده کنین. Pop out/around یعنی جایی رفتن. مثلا خونه ی دوستتون هستین و یادتون میوفته که باید جایی برید اون موقع میگین: I gotta pop out یعنی من باید برم. اگرم قصد رفتن به جایی مشخصی رو دارین اسم اون مکان رو میارین بدون حرف اضافه. I gotta pop out the doctor’s (The doctor’s میشه همون مطب ، طبیعتا باید به جایی اشاره داشته باشه که شنونده و گوینده میشناسنش)


    مثال:
    I need to stop by a drugstore on my way going to work
    ” من باید تو مسیرم که دارم میرم سر کار یه سری به یه داروخونه بزنم – میبینین که Stop by حرف اضافه نداشت “


    مثال:
    drop by again!
    “بازم بهمون سر بزن”


    مثال:
    I’ll swing by around noon
    “عصری بت سر میزنم”


    مثال:
    we’re going to stop off at the mall after work
    “ما قراره بعده کار یه سری به پاساژ بزنیم”


    مثال:
    I might just pop in on Sarah on the way home
    “شاید سر راه خونه یه سری به سارا بزنم”

    * اینجا just اومده تا اون حس “احتمال نسبتا کم” رو به شنونده منتقل کنه. اومدن just بعده might و may رایجه.

    بخونین در همین رابـ ـطه!: حتما از معانی و مفاهیم مختلف just و علاقه ی زاید الوصف امریکایی ها در استفاده از این واژه اطلاع دارین! به نظر من سه تا عبارتی که فوق العاده پرکاربرد هستن تو انگلیسی یکی همین just ـه و دو تای دیگه “got it” یا “got you” و “you know” هستن.
    اول اون نکته ی just رو بگم بعد بریم سراغ بقیه. Just به طور کلی بیشترین کاربردش نقش تاکیدیشه. یعنی معنیه خاصی به تنهایی نداره و فقط با اوردنش می خوایم کمی رو جمله مون تاکید داشته باشیم تا طرف مقابل خوب به حرفامون گوش بده. Just تو انگلیسی یه معنی ای داره که معادل فارسی ای به ذهنم نرسید! یکی از کاربردهای just اینه که وقتی بگیم sth just happens یعنی ظاهرا اتفاق افتاده اما در واقع تقریبا میشه گفت اتفاق نیوفتاده!!! چون معادل فارسیه دقیقی براش نداریم الان نمیدونم چطور دقیق توضیح بدم! حالا تو انگلیسی مثلا وقتی میگم I got home just in time ، ظاهر جمله نشون میده که “من به موقع خونه رسیدم” اما در واقع من تقریبا دیر (یعنی نه “به موقع” و نه “خیلی دیر” بیشتر اون حد وسط اما متمایل به “دیر”!) به خونه رسیدم.
    یا مثلا وقتی میگم I have just enough money باز ظاهر جمله میگه پول کافی دارم اما در واقع می خواد بگه پولی به اون صورت ندارم.
    اما در مورد got it یا got you که قبلا هم در موردش نوشته بودم. وقتی کسی چیزی گفت و ما هم در جوابش گفتیم got it یعنی “گرفتم چی گفتی”. در واقع بیشتر کاربردش برای “تصدیق حرف طرف مقابله”. باید دقت داشته باشن که (I) got it و (I) got you هر دو دقیقا به یک مفهوم هستن.
    Did you get me? : گرفتی چی گفتم؟ = did you get it?
    Ya, I got you/it: اره گفتم چی گفتی
    Did you get the joke? : جکه رو گرفتی؟ (مفهومشو فهمیدی)
    و اما در مورد you know . این عبارت هم ترجمه اش کنین میشه معادلش تو فارسی. یکی از کاربرداش اینه که با اوردنش زمان بخریم تا بهتر منظور مون رو برسونیم. یه کاربرد دیگه اش اینه که بخوایم طرف مقابل خوب حرفمون رو درک کنه و بفهمه. یه کاربرد دیگه اش اینه که بگیم اون چیزی که داریم در موردش حرف میزنیم شنونده میشناسه یا میدونه.

    برای اولی:
    well, you know, it’s kinda difficult to explain
    ” خب ، میدونی ، توضیحش یه کم سخته “

    نکته: kinda همون kind of ـه و به معنی “یه کم” ، “کمی” ، “تا حدودی” - توضیح جامع و مفصل kinda بمونه برای پست های بعدی.

    برای دومی:
    I feel very upset, you know

    برای سومی:
    guess who I’ve just seen? Maggie! You know, Jim’s wife
    ” میدونی کیو امروز دیدم؟ مگی رو ، میشناسیش که ، زنه جیم.


    خب برمیگردیم سر بحث قبلیمون یعنی “جایی سر زدن” چون هنوز تموم نشده!
    اصطلاح come by و همچنین دو اصطلاح come over و come around هم به معنی ” به کسی یا جایی سر زدن” هستن:

    مثال:
    come by to my place for drinks
    ” برای صرف نوشیدنی یه سری به خونه ی من بزن”

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    Jay: Hey man, what’s up?
    Andrew: Not much, I’m just seeing what you’re up to tonight.
    Jay: I was kind of planning on just staying in and chilling at my place. You can swing by if you want.
    Andrew: I was thinking of going somewhere for a drink. I’ve been cooped up in the office all week and I need to let loose a bit. Would you be up for that?
    Jay: I don’t know man, I’m pretty beat. I’ll let you know later if I get a second wind.
    Andrew: OK, cool. Later.
    Jay: Later



    :Key Definitions


    What’s Up
    ?: When friends talk together, we often ask, “what’s up?” The answer is often something like “not much” or “I’m just watching TV”. It basically means, “What are you doing now?” We NEVER say “How are you doing?” It’s really too formal and weird!

    What’s up: دیگه این اصطلاح خیلی مشهوره! این اصطلاح تو مکالمات خیلی خودمونی و برای احوال پرسی بکار میره.


    Up to
    : If you ask what someone is “up to” it means that you are asking them what they are doing. This is really common between friends in spoken English. A common question to ask a friend is, “What are you “up to” this weekend?”. This is the same as asking them what their plans are for the weekend.

    Up to: تو محاوره ی و slang فارسی! وقتی می خویام از کسی بپرسم مثلا “برنامه اش واسه امشب چیه” میگیم “امشب چیکاره ای”.
    تو محاوره ی انگلیسی و مکالمات دوستانه و خودمونی از up to برای این موضوع استفاده میشه. دقت کنید که to رو حتما بیارین.
    مثال: what are you guys up to tonight (پس نباید بگین what are you guys up tonight)


    Staying in
    : In this context, native speakers say “Staying in” instead of saying “Staying at home”. It’s much more natural. If you hear that someone is “staying in” it means they are staying at home and not leaving the house.

    Staying in : این اصطلاح خیلی عامیانه اس که به معنی توی خونه موندنه.


    Chilling
    : This is a very common slang word that we often pronounce as “Chillin”. It means something like “Relaxing” “watching DVD’s” or something like that.

    Chilling: بعضی اصطلاحات slang هستن که خیلی سریع تونستن تو محاوره رایج بشن و بزودی پست هایی در مورد این اصطلاحات اماده می کنم. اصطلاح chill یا chill out با relax مترادفه و یعنی استراحت کردن. اصطلاح chillax هم که ترکیبی از chill و relax ـه ، به همین موضوع اشاره داره.


    Swing by
    : If you “swing by” someone’s house it means you “go there”. We use this phrase a lot.
    I might swing by the bar after work and meet you guys for a couple of drinks. It will depend on when my meeting finishes and how tired I am.

    Swing by: تو محاوره ی امریکایی یعنی به کسی سر زدن. در این مورد هم همین روزا یه پست جامع تو سایت قرار میدم.


    Cooped up
    : If you are feeling “cooped up” it means that you are feeling like you have been staying inside the house or the office for much too long. This is the feeling that makes you want to leave the house and go outside. A common example sentence is:
    I’ve been cooped up in bed all week with this stupid flu. I’m better now and I need to get out of the house.

    Coop up: در جایی حبس شدن. اینجا حبس شدن منظور زندانی شدن نیست! یعنی به خاطر کاری مجبور شی جایی بمونی.


    Let loose
    : If you “let loose” it means that you allow yourself to have fun. Maybe after a long work week or a long school week, you need to see your friends and just have fun. This is called “letting loose”. It means you forget about your everyday stress and problems and just have fun.

    Let loose: خودتون می تونین حدس بزنین معنیش چی میشه. از نظر لغوی یعنی شل گرفتن اما از لحاظ مفهومی یعنی به خود استراحت دادن.


    Be up for
    : If you are “up for” something it means you are interested in doing it. Here’s a perfect example:
    I’m really too tired to leave the house today but I’d be up for having lunch together tomorrow.

    Be up for: این یه اصطلاح کاملا شناخته شده و slang محسوب میشه. Be up for sth یعنی موافق چیزی بودن که تو slang فارسی میگیم “پایه بودن”. در مورد پایه بودن هم باز یه پست خیلی جامعی اماده می کنم.
    مثال:
    A: we’re going clubbing tonight. Wouldja be up for that?
    B: yup. I’ll be up (or I’m up)
    ” ما امشب میریم باشگاه. پایه ای؟”
    “اره پایه ام”
    نکته: go clubbing تو گفتگوهای روزمره زیاد بکار میره. یعنی باشگاه رفتن.




    I’m pretty beat
    : If you are “beat” it means that you are really tired. Here is a sentence.
    I’m so beat from work lately. I really need to take a huge nap.

    Beat: این اصطلاح هم باز خیلی مشهوره. Beat یعنی tired یعنی خسته


    Get a second wind
    : If you “get a second wind” it means that you were tired before but all of a sudden you got some energy to do something. Sometimes you might be really tired at 7:00 pm but later you might get a “second wind” at 9:00pm and be ready to meet your friends.

    Get a second wind: خب به نظرم بهترین معادلی که میشه براش انتخاب کرد اینه: “نفسی تازه کردن”. یا به عبارتی خستگی در کردن ، انرژی گرفتن


    Later
    : We often end phone conversations with “later”. It means the same thing as “bye” but it is more common between friends.

    Later: موقع خداحافظی و تو موقعیت های خودمونی و دوستانه استفاده میشه. بهترین معادل برای این اصطلاح میشه: “تا بعد” (برای موضوع خداحافظی هم باز یه پست جامع اماده می کنم.)

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    وقتی زنگ میزنین مثلا به یه شرکتی و می خواین که با شخص خاصی صحبت کنین ، به منشی اون شرکت و یا هر کسی که پاسخگوی تلفن شماس میگین که “منو وصل کن به فلان شخص” یا “منو وصل کن به دفتر فلانی”.
    برای این منظور می تونین از get یا connect استفاده کنین. به این صورت که اگه می خواین بگین که شما رو وصل کنه به شخصی (منو وصل کن به فلان شخص) از get و اگه می خواین بگین که شما رو وصل کنه به جایی (منو وصل کن به دفتر فلانی) از connect استفاده کنین.

    نحوه کاربرد:

    ۱- Get: به صورت get me sb (که به جای sb باید اسم کسی که می خواین شما رو بهش وصل کنه بگین. دقت دارین که هیچ حرف اضافه ای مثل with یا to با get نیومده). Get یعنی “گرفتن” یعنی مثلا وقتی میگیم “اتش نشانی رو بگیر” یعنی با اتش نشانی تماس بگیر.

    ۲- Connect: به صورت connect me with sth که به جای Sth باید اسم دفتر کسی یا جای که می خواین باهاش تماس داشته باشین بگین.

    مثال: Sarah, would you get me Ms. Jones, please?
    “سارا ، میشه لطفا منو به خانم جونز وصل کنی”

    مثال: I wanted to speak to the manager but I got his secretary instead
    ” من می خواستم با مدیر صحبت کنم ولی اشتباهی به جاش منشی شو گرفتم”

    مثال: if you don’t leave, I’ll get the cops
    ” اگه نری پلیسو می گیرم”

    مثال could you please connect me with Mr. Smith’s office. Extension 25?
    ” میشه لطفا منو به داخلی ۲۵ دفتر آقای اسمیت وصل کنید؟”

    *نکته: a/the cop که اشاره داره به خود شخص پلیس و the cops هم اشاره داره به اداره ی پلیس (کلانتری…). اما یه نکته درباره ی police، باید دقت داشته باشین که police اشاره داره به جمع (افراد) پلیس نه یه شخص پلیس (در حالی که cop به یک شخص پلیس اشاره داره یعنی می تونین بگین a cop ولی police اسم جمع محسوب میشه پس گفتن a police صحیح نیست ولی می تونین بگین a police officer ). The police هم مثل the cops اشاره داره به کلانتری .
    همچنین به پلیس محلی هم sheriff گفته میشه.
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مورد بعدی اصطلاح “پاچه خواری” یا “خود شیرینی” تو انگلیسیه. برای این اصطلاح چندتا معادل وجود داره. یکی از این اصطلاحا ، bootlicking of sb ـه. اصطلاح bootlicker هم به خود ادم پاچه خوار گفته میشه.
    اصطلاح بعدی kiss up to sb ـه که تو محاوره ی انگلیسی امریکایی خیلی رایجه.
    دو اصطلاح suck up to sb و butter sb up هم باز به معنی “پاچه خواری” هستن.
    همچنین اصطلاح زشت kiss sb’s ass هم که تو محاوره خودتون میدونین تا چه حد رایجه ، به همین موضوع پاچه خواری اشاره داره.

    مثال:
    Richard always kisses the boss ass for promotion.
    ریچارد همیشه پاچه خواری رئیسو میکرد که ترفیع بگیره
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    اصطلاح bring it/that on رو که وقتی در موردش تحقیق کردم متوجه شدم که گویا اولین بار این جرج بوش بود که تابستون سال ۲۰۰۳ بعده کشته شدن چند سرباز امریکایی تو عراق از این اصطلاح استفاده کرده بود.

    Bring it on: An irresponsible, childish statement made by George W. Bush in the summer of 2003 in response to US soldiers being killed in Iraq. This statement caused ten soldiers to be killed the next day!


    امروزه این اصطلاح تو محاوره کاربردهای مختلف و جالبی داره.


    * کاربرد اول: یه کاربردش اینه که وقتی کسی ما رو به رقابتی دعوت می کنه و یا به عبارتی واسمون کری می خونه! ، استفاده می کنیم. درواقع ما هم در جواب با گفتن bring it on بهش میگیم که نشون بده چن مرده حلاجه! (یعنی به عبارتی رقابت رو قبول می کنیم).
    جرج بوش هم با گفتن این عبارت به سربازان خودش این منظور رو داشت: “نشون بدین چن مرده حلاجین”



    مثال:
    A: I’m gonna beat you at tennis
    B: bring it on!

    * یه کاربرد دیگه ی این اصطلاح اینه که بگیم مشتاق چیزی هستیم که قراره تو آینده اتفاق بیوفته. A: دارم یه غذای جدیدی درست می کنم که مطمئنم حتما ازش خوشت میاد


    A: I’m making a new dish that sure you’re definitely gonna like it
    B: oh yeah? Bring it on


    A: دارم یه غذای جدیدی درست می کنم که مطمئنم حتما ازش خوشت میاد
    B: جدا؟ ببینیم و تعریف کنیم! (یعنی مشتاق امتحان کردن اون غذایی هستیم که قراره اماده شه)


    البته درسته من برای bring it on دو تا کاربرد نوشتم اما در واقع هر دو یه مفهوم دارن. اگه دقت کنین متوجه میشین که ما با گفتن bring it on می خواین به طرف بگیم که بهمون نشون بده واقعا اونقدر که میگه یا ادعا می کنه خوب/حرفه… هست یا نه.





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     
    بالا