دلنوشته کاربران دل هم مینویسد | م.مهدی تبریزی کاربر انجمن نگاه دانلود

lindi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/10
ارسالی ها
429
امتیاز واکنش
15,191
امتیاز
631
مردم تورا مینگرند جانم
لبخند هایت را گریه هایت را غصه هایت را
تمام تو زیر دید مردم است پس بلند بخند تا حسرت خنده هایت بر دلشان بماند
 
  • پیشنهادات
  • lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    چه کسی فکر میکرد مظلومیت
    چشمانت ویران کند
    دنیایم را
    دگر هیچ وقت
    انگونه کسی را نگاه نکن
    شمار دیوانه های شهر بالا میرود
    من نگرانت هستم
     

    lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    گفتی چرا سراغی نمی گیرم اری
    من در جوابت سکوت کردم
    نه که جوابی نباشد
    بلکه جوابش تلخ است
    وقتی میدانم فراموش شده ام
    چه سراغی؟؟؟؟؟؟
     
    آخرین ویرایش:

    lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    از وقتی رفتی
    انگار جوهر خودکارتت
    پخش شده در دفتر زندگیم
    هرچه دست میکشم بر غبار وجودت
    پاک نمی شوند گرد وخاک خاطراتت
     

    lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    بعد رفتنت
    بی حوصله شده ام
    دیگر نه بحثی
    نه حرفی
    فقط دعوا
    فقط سکوت
    شده ام درست مثل تو
    مثل توکه همانند امواج
    یا ارام ارامی
    یا خروشانی و طوفانی
     
    آخرین ویرایش:

    lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    یه مریضی هست لا علاج نیست ولی بیمار زنده بیرون نمیاد

    زندگیه بیمار بسته به اون مریضیه

    بسته به موندنش

    یه مریضی مثل سرطانه که عواقب داره

    جالب اینکه همین که مریضی و دلیل نا ارومیت میره

    میمیری

    چون

    بیماری رفته ولی عوارضش مونده

    عوارضی مثل یه قاب عکس

    مثل یه نامه

    مثل یه نام

    تو این مریضی خوبوسالم که میشی

    وقتی دوران نقاحتت شروع میشه

    انگار تازه روند کشتنت شروع میشه

    تازه یواش یواش ضعیفت میکنه

    یواش یواش دق میدتت

    تنها راهت برای ارامش میشه فراموشی

    فراموشی خاطرات

    فراموشی اون

    فراموشی خودت

    اره فراموشی خودت...

    میدونی

    به یه معنای دیگه

    خودت رو باید بکشی تا راحت بشی

    تا فراموش بشه

    تا فراموش بشی

    ...

    اخر از همه حتی اگه

    از اون مرحله ی نقاحت سالم بیرون بیای

    بازم تو مردی

    روحت دیگه مرده

    با فراموش کردن مریضی مرده

    با فراموش کردن خودت مرده

    با فراموش کردن

    دلیل مریضیت

    دیگه تویی نمی مونه

    اخر این ماجرا

    برای مریضی برد برد

    برای تو باخت باخت

    در هر حال او میکشه

    در هر حال تو میمیری
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    183
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    149
    بالا