دلنوشته کاربران دل نوشته های مــردتنها | marde_tanha کاربر انجمن نگاه دانلود

[Marde_tanha]

یادمه تو يكي از روزهاي سوم ابتدايي
زنگ دوم تو حياط، از لاي در مدرسه خيابون رو نگاه ميكردم.. حسوديم ميشد به آدمايي كه اون بيرون قدم ميزدن يا ماشينايي كه رد ميشدن و هيچكدومشون مجبور نبودن مثل من چند زنگ ديگه مدرسه رو تحمل كنن..

امروز بعد از سالها
ماشينو جلوي در مدرسه پارك كردم
در مدرسمون هنوز همون رنگي بود
اولش كمي قدم زدم
بعد نشستم رو جدول هاي اونور خيابون،
و از دور به منِ سالها پيش
كه از لاي در خودم رو نگاه ميكرد، خيره شدم..
چقدر اون روزها زود گذشتن...
-مردتنها

 

[Marde_tanha]

‌
قلب من در شمال غربی تنم می تپد؛ قلب تو در جنوب مرکزی ات!
من دلتنگ ماضی ام که بعید شده؛ تو اسیر حالی!
دیگر فرقی ندارد ساده یا استمراری فصل مشترکی که ۹۰ درجه اختلاف دارد؛
کابوس های من...
رویاهای تو...
‌

 

[Marde_tanha]

‌
‏همه چی داره میچرخه...این اسپینره که ثابته!
‌

 

[Marde_tanha]

‏هميشه به قلبت بگو كه، ترس از رنج،
از خودِ رنج بدتر است
تاريكترين لحظه ی شب، لحظه ی پيش از برآمدن آفتاب است