ضرب المثل :
Eisen schmieden, solange es heiß ist.
ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
Durch Dick und Dünn gehen.
ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .
Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer.
ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
معادل: با یک گل بهار نمی شود.
Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen.
ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.
Kleider machen Leute.
ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
معادل: آستین نو بخور چلو
Leichter gesagt als getan.
ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden.
ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
Viele Köche verderben den Brei.
معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.
Aus einer Mücke einen Elefanten machen.
معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
معادل: از کاه کوه ساختن.
Die Katze im Sack kaufen.
معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
معادل: هندوانه دربسته خریدن.
Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.
Hunde, die bellen, beißen nicht.
معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.
Morgenstund’ hat Gold im Mund.
معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.
Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
معادل: با یک تیر دو نشان زدن.
Alles auf eine Karte setzen.
معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.
Lügen haben kurze Beine.
معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
معادل: دروغ گو کم حافظه است.
Probieren geht über studieren.
معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus.
معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
Reden ist Silber, Schweigen ist Gold.
معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است
Eisen schmieden, solange es heiß ist.
ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
Durch Dick und Dünn gehen.
ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .
Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer.
ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
معادل: با یک گل بهار نمی شود.
Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen.
ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.
Kleider machen Leute.
ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
معادل: آستین نو بخور چلو
Leichter gesagt als getan.
ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden.
ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
Viele Köche verderben den Brei.
معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.
Aus einer Mücke einen Elefanten machen.
معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
معادل: از کاه کوه ساختن.
Die Katze im Sack kaufen.
معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
معادل: هندوانه دربسته خریدن.
Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.
Hunde, die bellen, beißen nicht.
معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.
Morgenstund’ hat Gold im Mund.
معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.
Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
معادل: با یک تیر دو نشان زدن.
Alles auf eine Karte setzen.
معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.
Lügen haben kurze Beine.
معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
معادل: دروغ گو کم حافظه است.
Probieren geht über studieren.
معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus.
معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
Reden ist Silber, Schweigen ist Gold.
معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است