@تاریخچــــه زبان آلمانی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
@تاریخچــــه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
لمانی



زبان آلمانی (Deutsch)
یک زبان اروپاییست که بیشتر در مناطق مرکزی اروپا مورد استفاده قرار می گیرد. این زبان به طور گسترده و به صورت رسمی در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، بخش های شمالی ایتالیا و لیختن اشتاین صحبت می شود. این زبان همچنین یکی از زبان های رسمی (اما نه زبان اکثریت) در کشورهای لوکزامبورگ و بلژیک است. آلمانی از نظر ریشه شباهت و نزدیکی زیادی با زبان های هلندی و انگلیسی دارد.

زبان آلمانی یکی از زبان های اصلی جهان و زبان مادری بیش از 95 میلیون نفر در سراسر جهان است. زبان آلمانی گسترده ترین زبان مادری در اتحادیه اروپا و همچنین سومین زبان آموزش داده شده در ایالات متحده (بعد از اسپانیایی و فرانسه) و اتحادیه اروپا (بعد از انگلیسی و فرانسه) است. زبان آلمانی دومین زبان علمی جهان نیز به سبب تعداد مقالات نوشته شده و سومین زبان رایج در محیط اینترنت (بعد از انگلیسی و روسی) به شمار می رود. زبان آلمانی از نظر تعداد کتابهای منتشر شده در سال به این زبان نیز مقام 5ام را در جهان داراست.

ریشه بیشتر واژه های زبان آلمانی به خانواده زبان های هندی-اروپایی برمیگردد. دسته ای از واژه های این زبان ریشه های لاتین یا یونانی دارند و تعداد کمتری از آنها از زبان های فرانسه یا انگلیسی مشتق می شوند. زبان آلمانی همچنین به واسطه لهجه ها و گویش های متفاوتش مشهور است.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376


    زبان آلمانی (به زبان‌های هندو-اروپایی و عضوی از شاخه زبان‌های ژرمنی غربی در کنار هلندی، انگلیسی و آفریکانس است که بیشتر در اروپای مرکزی تکلم می‌شود.

    زبان آلمانی پرگویشورترین زبان اتحادیه اروپا با بیش از ۹۵ میلیون گویشور است. گویشوران این زبان در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، لیختن‌اشتاین، لوگزامبورگ، شرق بلژیک، آلتو آدیجه، آلزاس، لورن و جنوب دانمارک در اکثریت هستند. این زبان در آلمان، اتریش، بخشی از سوئیس، تیرول جنوبی (ایتالیا)، بخشی از بلژیک و لیختن اشتاین زبان رسمی به حساب می‌آید. همچنین این زبان، زبان اقلیت‌هایی در رومانی و نامیبیا است.

    این زبان دومین زبان اسناد علمی (پس از انگلیسی) و سومین زبان بکار بـرده شده در تارنماهای اینترنتی (پس از انگلیسی و روسی) است. همچین گفته می‌شود یک دهم کل کتاب‌هایی که هر ساله در جهان تألیف می‌شوند به زبان آلمانی است.

    زبان آلمانی شامل دو گویش اصلی آلمانی بالا و آلمانی پایین و همانند انگلیسی دارای تعداد زیادی از گویش‌های فرعی است. بر اساس این زبان، زبان معیاری با نام آلمانی معیار وجود دارد که بیش‌تر به آلمانی بالا شبیه است، به خارجی‌ها آموزش داده می‌شود و نوعی زبان میانجی است. بخشی از کلمات زبان آلمانی ریشه در زبان‌های لاتین و یونانی دارد و قسمت کوچکی نیز از فرانسوی و انگلیسی به عاریه گرفته شده‌است.


    تاریخچه
    زبان آلمانی در سیر تحول تاریخی خود به بخش بزرگی از دستور زبان و واژگان بومی ژرمنی وفادار مانده و آن‌ها را در دستگاه دستوری و واژگانی خود زنده نگاه داشته‌است.[۱]

    اصلاحات سال ۱۹۹۶
    اصلاحات املاییِ سال ۱۹۹۶ منجر به مناقشات و بحث‌های اجتماعی فراوانی گردید. بعضی از ایالت‌ها مانند بایرن از پذیرفتن آن سرباز زدند.

    گستره نفوذ
    این زبان یکی از مهم‌ترین زبان‌های جهان است و در آلمان، اتریش، لیختن‌اشتاین و آلتو آدیجه تنها زبان رسمی و در سوئیس، بلژیک، لوکزامبورگ و نامیبیا یکی از زبان‌های رسمی است. گویشوران این زبان در اروپای شرقی به صورت اقلیت هستند. شمار کسانی که زبان آلمانی را همچون زبان مادری خود در اتحادیه اروپا به کار می‌برند از گویشوران دیگر زبان‌های این اتحادیه بیشتر است. جمعاً حدود ۱۰۵ میلیون نفر گویشوران مادری این زبان هستند و در حدود ۸۰ میلیون نفر آلمانی را زبان دوم خود می‌دانند. زبان آلمانی به‌طور گسترده در مدارس، دانشگاه‌ها و انستیتو گوته به خارجی‌ها آموزش داده می‌شود.

    دستور زبان
    زبان آلمانی در سیر تحول تاریخی خود به بخش عمده‌ای از ویژگی‌های دستوری و نیز واژگان بومی ژرمنی وفادار مانده و آن‌ها را در دستگاه دستوری و واژگانی خود زنده نگاه داشته‌است مانند جنسیت (مذکر، مؤنث یا خنثی)، پیشوندها و پسوندهایِ باستانی، صرف اسم و صفت و حرف تعریف، امکان ساختن واژه‌های ترکیبی طولانی و ساختمان پیچیدهٔ نحوی چهرگَشتار(inflectional) و ترکیبگر (synthetics) که در زبان نیا-هندواروپایی یافت می‌شده است. در مقابل، زبان انگلیسی (که با آلمانی هم‌خانواده است) با از دست دادن بیش‌تر این ویژگی‌ها به زبانی بسیار ساده‌تر از نظر دستوری بدل شده‌است. زبان فرانسه نیز مانند انگلیسی، نسبت به زبان نیای خود (زبان لاتین) بسیار ساده‌تر شده‌است. در واقع این دو زبان از زبان‌هایی با ساختار ترکیبی به زبان‌هایی با ساختار تحلیلی تحول یافته‌اند.

    این دگرگشت بنیادی ساختار زبان در مورد زبان‌های انگلیسی و فرانسه و پایداری زبان آلمانی بر بخش عمده‌ای از ساختارهای دیرینهٔ ژرمنی خود، در سرگذشت تاریخی این زبان‌ها در جهان مدرن نقش اساسی داشته‌است. یکی از مهم‌ترین نتیجه‌های آن این است که زبان فرانسه توانایی پاره‌پیوندی (compounding) خود را بسیار از دست داده و از مایه‌های بومی خود کمتر می‌تواند واژهٔ پاره‌مند بسازد. از این جهت، برای توسعهٔ خود در جهت نیازهای جهان مدرن، ناگریز از وام‌گیری بی‌نهایت از یونانی و لاتینی بوده‌است که چنین توانای‌ای دارند. زبان انگلیسی نیز که بسیار، اما کمتر از فرانسه، تحلیلی شده‌است و توانایی پاره‌پیوندی آن بسیار کمتر شده‌است و پاره‌پیوندهای بیش از سه یا چهار سیلاب را از مایهٔ بومی خود برنمی‌تابد به این دلیل همان راه زبان فرانسه را در پیش گرفته‌است، یعنی وام‌گیری بی‌نهایت از زبان‌های یونانی و لاتینی، به ویژه برای کاربردهای علمی و فنی. اما آلمانی که توانایی پاره‌پیوندی گستردهٔ خود را نگاه داشته، می‌تواند مانند یونانی و لاتینی از مایه‌های ژرمنیک خود، از چسبانش ستاک‌ها و پیشوندها و پسوندها، ترکیب‌های تازه و بس‌پاره بسازد. با این همه، زبان آلمانی نیز در وامگیری واژه‌ها از مایهٔ یونانی و لاتینی از راه فرانسه و انگلیسی، یا سرراست با وام گرفتن از خود آن زبان‌ها، یا ساختن پاره‌پیوندهای تازه از لغت‌مایه‌های آن زبان‌ها، به ویژه برای زبانِ علم و تکنولوژی، درنگ نکرده است.[۲]

    یونسکو، زبان آلمانی را یکی از ده زبان سخت از جهت یادگیری، طبقه‌بندی کرده‌است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اسم
    جنسیت
    نام‌ها در این زبان دارای یکی از سه جنس مذکر، مؤنث یا خنثی هستند. همچنین اسم‌های جمع هم گاهی چهارمین جنس این زبان درنظرگرفته می‌شوند. بر اساس اینکه یک نام چه جنـ*ـسی داشته باشد و بر اساس جایگاهش در جمله، گاهی حرف تعریف ویژه‌ای پیش از آن ظاهر می‌شود تا موقعیت آن واژه را در جمله نشان دهد. اضافه کردن این حرف‌های تعریف، آلمانی را به بیش‌تر نزدیک می‌کند.[۴]


    حالت مفعولی
    در زبان آلمانی، مفعول با زبان فارسی، بسیار متفاوت است. در زبان فارسی، اگرچه مفعول واژه‌ای است که در پاسخ به یکی از دو پرسش «چه چیزی را» یا «چه کسی را» می‌آید، در آلمانی یک نوع از مفعول‌ها این گونه است. معمولاً این نوع مفعول که در پاسخ به «چه چیزی را» یا «چه کسی را» می‌آید مفعول بی‌واسطه یا akkusativ نام دارد. یک جور مفعول هم در آلمانی هست که مفعول باواسطه نام دارد؛ بدان معنا که کاری یا درخواستی با واسطه‌ای روی چیزی یا کسی رخ دهد که آن چیز یا کس مفعولِ باواسطه یا dativ نام می‌گیرد. برخی افعال در آلمانی هستند که مفعولشان باواسطه است و برخی هم بی‌واسطه و برخی هم هر دو را می‌گیرند. برخی حروف اضافهٔ دستوری هستند که به هر اسمی بچسبند آن را در موقعیت مفعولِ بی‌واسطه یا باواسطه قرار می‌دهند. مثلاً فعل gefallen [۵] به معنای «خوش آمدن» یا «پسندِ کسی شدن» در زمرهٔ افعالی است که مفعول باواسطه می‌خواهد. مانند جملهٔ زیر:
    Ihre Meinung gefällt mir sehr.
    به معنای:
    عقیدهٔ شما بسیار مورد پسند من است. (یعنی «من از آن خیلی خوشم می‌آید.»)
    اینجا واژهٔ mir ضمیر مفعولی باواسطه از ضمیر ich به معنای من است.[۶]


    220px-Schloss_Wasserberg_Gedenktafel_Ottokar.jpg

    نمونه‌ای از یک متن به زبان آلمانی

    حروف اضافه
    در این زبان، حروف اضافهٔ دستوری، واژه یا گروهواژه‌ای که پس از آن می‌آید را در یکی از سه حالت زیر قرار می‌دهد:


    • مفعولی بیواسطه یا akkusativ
    • مفعولی باواسطه یا dativ
    • اضافهٔ مِلکی یا genetiv

    برخی از این حروف اضافه، بر حسب این که واژه یا گروه‌واژه‌ای که پس از آن می‌آید چه نقشی از نقوش سه گانهٔ بالا را بگیرد، معنیشان به کلی فرق می‌کند. از این رو، بر حسب معنایی که منظور است، ممکن است یک حرف اضافه دارای چند نقش متفاوت باشد.[۷]


    حروف تعریف اسامی
    در زبان آلمانی حروف تعریف گذشته از نشان دادن معرفه یا نکره بودن یک اسم، می‌توانند خصوصیات حالت اسم، شامل حالت فاعلی (Nominativ)، مفعولی مستقیم (Akkusativ)، مفعولی غیر مستقیم (Dativ) و ملکی (Genativ) را هم نشان دهند. با توجه به بی‌قاعده بودن ساختن جمع اسامی در زبان آلمانی، حروف تعریف در بسیاری موارد به عنوان نشان دهنده حالت جمع یا مفرد اسم هم مورد استفاده قرار می‌گیرند.[۸]


    آلمانی در جهان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    وضعیت‌های قانونی آلمانی در اروپا: " شپراخراوم آلمانی": آلمانی به صورت دوژور یا دو فاکتو زبان رسمی است و زبان اول اکثریت جمعیت است زبان آلمانی یکی از زبان‌های رسمیست ولی زبان اول اکثریت جمعیت نیست آلمانی یا گویشی از آن قانوناً به عنوان زبان اقلیت به رسمیت شناخته شده‌است (مربعها: توزیع جغرافیایی برای مقیاس نقشه بسیار پراکنده است)> آلمانی یا گونه‌ای از آن مورد استفادهٔ اقلیتی قابل توجه است ولی هیچ به رسمیت شناخته شدگی قانونی ندارد
    220px-NamibiaDeutscheSprache.jpg

    نمونه‌ای از استفادهٔ روزانهٔ زبان آلمانی در نامیبیا.
    کشور تعداد گویشوران آلمانی (به‌جز اروپا)[۹]
    23px-Flag_of_the_United_States.svg.png
    ایالات متحده آمریکا ۵٬۰۰۰٬۰۰۰
    22px-Flag_of_Brazil.svg.png
    برزیل ۳٬۰۰۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_Argentina.svg.png
    آرژانتین ۱٬۴۰۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_Canada.svg.png
    کانادا ۴۵۰٬۰۰۰[۹] – ۶۲۰٬۰۰۰[۱۰]
    23px-Flag_of_Mexico.svg.png
    مکزیک ۲۰۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_Australia.svg.png
    استرالیا ۱۱۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_South_Africa.svg.png
    آفریقای جنوبی ۷۵٬۰۰۰ (بدون شهروندان مقیم آلمانی)[۹]
    23px-Flag_of_Chile.svg.png
    شیلی ۴۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_Paraguay.svg.png
    پاراگوئه ۳۰٬۰۰۰ – ۴۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_New_Zealand.svg.png
    نیوزیلند ۳۷٬۵۰۰
    23px-Flag_of_Namibia.svg.png
    نامیبیا ۳۰٬۰۰۰ (بدون شهروندان مقیم آلمانی)[۹]
    23px-Flag_of_Venezuela.svg.png
    ونزوئلا ۱۰٬۰۰۰
    23px-Flag_of_Jordan.svg.png
    اردن ۵۰٬۰۰۰
    اروپا
    آلمانی در کشورهای آلمان (۹۵٪)، اتریش (۸۹٪)، سوئیس (۶۴٪) و لیختن‌اشتاین به‌طور گسترده تکلم می‌شود. در بلژیک و لوکزامبورگ یکی از زبانهای رسمی به حساب می‌آید. در ضمن این زبان، زبان رسمی ایالت خودمختار تیرول جنوبی در ایتالیا می‌باشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    خارج از اروپا
    خارج از اروپا و شوروی سابق بیشترین گویشوران آلمانی را می‌توان درایالات متحده آمریکا کانادا برزیل و آرژانتین یافت که این به خاطر مهاجرت در ۲۰۰ سال گذشته می‌باشد. آلمانی همچنین گویشورانی در نامیبیا و جمهوری آفریقای جنوبی دارد.

    بر اساس سرشماری ۲۰۰۰ آلمانی با ۱٫۴ میلیون گویشور در ایالات متحده آمریکا پس از انگلیسی، اسپانیایی، چینی و فرانسه پنجمین زبان پرکاربرد است.

    آلمانی در دو ایالت داکوتای شمالی و داکوتای جنوبی پس از انگلیسی دومین زبان در خانه‌است.

    بر اساس سرشماری ۲۰۰۶ در کانادا تعداد ۶۲۲٫۶۵۰ نفر گویشور آلمانی در کانادا زندگی می‌کنند.


    اینترنت
    طبق گزارش Global Reach در سال ۲۰۰۴ ۶٫۹٪ کاربران اینترنت آلمانی‌زبان بوده‌اند. همچنین طبق گزارش Netz-tipp در سال ۲۰۰۲ ۷٫۷٪ صفحات اینترنت آلمانی بوده‌است. همچنین ۱۲٪ کاربران گوگل آلمانی زبان بوده‌اند.

    آلمانی (با ۵٫۳ درصد) پس از انگلیسی (با ۵۴٫۹ درصد) و روسی (با ۶٫۱ درصد) سومین زبان در اینترنت است و از نظر تعداد مقالات رتبهٔ سوم را در ویکی‌پدیا بعد از ویکی‌پدیای سوئدی داراست.


    ادبیات
    زبان آلمانی در ادبیات آلمان به کار رفت و رد پای آن را می‌توان تا سده‌های میانه یا قرون وسطی جستجو کرد. در این دوره، نویسندگان و شاعران برجسته‌ای همچون والتر فون در فوگلواید و ولفرام فون اشنباخ به نوشتن آثار پرداختند.

    آثاری همچون سرود نیبلونگ‌ها از نویسنده‌ای ناشناس و دیگر مجموعه‌ها و قصه‌های مشهور در این دوره، توسط برادران گریم در قرن نوزدهم میلادی جمع‌آوری و منتشر شد که برخی از آن‌ها دارای شهرت جهانی هستند.

    خداشناس و کشیش مشهور آلمانی، مارتین لوتر، با ترجمهٔ کتاب مقدس به زبان آلمانی، اعتبار زیادی به این زبان بخشید. از میان شاعران و نویسندگان مشهور آلمانی‌زبان، می‌توان به گوتهولد افرایم لسینگ، یوهان ولفگانگ گوته، فریدریش شیلر، هانریش فون کلایست، ارنست هوفمان، برتولت برشت، هاینریش هاینه و آرنو اشمیت اشاره کرد.

    تاکنون سیزده آلمانی‌زبان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شده‌اند که عبارتند از تئودور مومسن، رودولف کریستف یوکن، پال هیزه، گرهارد هاوپتمان، کارل اشپیتلر، توماس مان، نلی زاکس، هرمان هسه، هاینریش بل، الیاس کانتی، گونتر گراس، الفریده یلینک و هرتا مولر.


    یوهان ولفگانگ گوته
    (۱۷۴۹–۱۸۳۲)
    فریدریش شیلر
    (۱۷۵۹–۱۸۰۵)
    برادران گریم
    (۱۷۸۵–۱۸۶۳)
    توماس مان
    (۱۸۷۵–۱۹۵۵)
    هرمان هسه
    (۱۸۷۷–۱۹۶۲)


    190px-Johann_Heinrich_Wilhelm_Tischbein_-_Goethe_in_der_roemischen_Campagna.jpg
    129px-Gerhard_von_K%C3%BCgelgen_001.jpg
    125px-Grimm1.jpg
    106px-Thomas_Mann_1929.jpg
    110px-Hermann_Hesse_1927_Photo_Gret_Widmann.jpg


    زبان آلمانی در ایران
    در ایران مؤسسات زیادی شروع به تدریس زبان آلمانی کردند که از معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به مؤسسه گوته (وابسته به سفارت آلمان) و مؤسسه فرهنگی هنری اتریش - OKF (وابسته به سفارت اتریش) نام برد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    تاریخ زبان آلمانی

    زبان آلمانی به همره زبان‌های هلندی، اسکاندیناوی و انگلیسی از اعضای خانواده زبان های ژرمانیک است که کل زبان های ژرمانیک نیز بخشی از زبان های بسیار گسترده هندو اروپایی را تشکیل می‌دهند. تاریخ زبان آلمانی را به می توان به سه دوره آلمانی کهن، آلمانی میانه و آلمانی امروزی تقسیم بندی کرد. نکته مهم در بررسی دوره‌های تاریخی زبان آلمانی این است که تمامی ادوار دو لهجه اصلی در زبان آلمانی وجود داشته است. آلمانی علیا که در مناطق کوهستانی مرکز و جنوب آلمان رواج دارد و آلمانی سفلی که در مناطق کم ارتفاع شمال آلمان صحبت می شود.





    آلمانی کهن


    اولین دست‌نوشته‌ها به زبان آلمانی در حدود سال‌های ۷۰۰ میلادی نگارش یافته‌اند. در آن دوران شکل استاندارد و یک‌پارچه‌ای از زبان آلمانی موجود نبود و هر نویسنده با توجه به منطقه ای که در آن زندگی می کرد، نوشته را به لهجه خود به رشته تحریر در می آورد. دو لهجه معروف آن دوره آلمانی علیای کهن و آلمانی سفلای کهن نام دارند که هر این از این لهجه‌ها خود به گویش های متنوعی تقسیم بندی می‌شوند. مهمترین گویش در زبان آلمانی علیای کهن گویش ساکسونی است و از گویش های مهم زبان آلمانی سفلای کهن می توان به باواریایی، اطریشی و فرانکونیایی اشاره نمود.


    زبان آلمانی در این دوره بیشترین تاثیر را از زبان لاتین گرفته است. چرا که آلمان تحت نفوذ امپراطوری روم و این امپراطوری در اوج قدرت نظامی، سیـاس*ـی و فرهنگی بوده‌است. در نتیجه این غلبه فرهنگی، کلمات بسیاری در حوزه های تخصصی مختلف نظیر مذهبی، معماری، کشاورزی، باغبانی، اقتصادی و حتی آشپزی از زبان لاتین به آلمانی وارد شدند و استفاده از این کلمات در زبان آلمانی امروزی هم ادامه دارد.


    با توجه به این که در دوران آلمانی کهن عموم مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند و توانایی نوشتن به صومعه‌ها و کلیساهای آلمان محدود می‌شد، بخش اعظم نوشته‌های به‌جای مانده از زبان آلمانی کهن، تفسیر‌ها و ترجمه‌هایی از مطالب مذهبی مسیحی به زبان لاتین است. در آن زمان نفوذ کلیسای روم و مذهب کاتولیک در ایالات شمالی آلمان بیشتر و صومعه های این مناطق رونق بیشتری داشتند و در نتیجه مطالب نوشته شده به زبان آلمانی سفلای کهن در گویش‌های متنوع‌تری برای علاقه‌مندان به تاریخ آلمان به‌جای مانده‌است.





    آلمانی میانه


    زبان آلمانی علیا و سفلای میانه در حدود سال‌های ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی این کشور رواج داشته است. در این دوره بسیاری از کلمات ساده‌تر، روان‌تر شدند و نحوه صرف اسم‌ها و فعل‌ها نیز ساده‌تر از آلمانی کهن گردید. در این دوره زبان آلمانی علیای میانه در زمینه ادبیات و شعر و زبان آلمانی سفلای میانه در زمینه‌های اقتصادی رشد بسیاری کردند.


    سبک ادبی زبان آلمانی علیا در این دوره بسیار تحت تاثیر ادبیات فرانسه بود چرا که در این دوره ملت‌های فرانسه و جنوب آلمان با هم متحد شده و در جنگ‌های صلیبی شرکت می‌کردند تا مناطق بیت المقدس را از سلطه مسلمانان بیرون آورند. حماسه‌هایی که در آن زمان در فرانسه برای سلحشوران و شوالیه‌ها سرائیده می‌شد، در جنوب آلمان مورد توجه قرار گرفت و آن‌ها نیز تلاش کردند با وام‌گیری لغات از فرانسه سروده‌های حماسی خود را در وصف قهرمان‌های آلمانی داشته‌باشند. سروده‌هایی که به دلیل بی‌سوادی عامه مردم و بیشتر در قلعه‌ها و کاخ‌های امرا و کلیسا‌ها خواننده داشتند.


    در شمال آلمان اما نوشته‌ها بیشتر رنگ و بوی اقتصادی و تجاری داشتند. در آن دوره مناطق شمال آلمان با برخی از کشورهای حوزه‌های اسکاندیناوی و بالتیک و روسیه طبق پیمانی به نام هانسیتیک با هم در تبادل تجاری بودند و کلیه اسناد و قراردادها مالی در این پیمان به زبان آلمانی سفلای میانه نوشته می‌شد. در نتیجه استفاده از این زبان در مبادلات تجاری علاوه بر شمال آلمان به مراکز تجاری سایر کشورهای عضو پیمان هانسیتیک گسترش یافت و موجب رشد کیفیت آن گردید.





    دوران گذار و نقش مارتین لوتر


    زبان آلمانی در قرن‌های ۱۳۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی به تدریج از حالت اولیه خود فاصله گرفت و به شکل امروزی خود درآمد. در این سالها زبان آلمانی از سوی پادشاهان مختلف آلمان نظیر چالرز چهارم، هاسپبورگ‌ها، ماکسیملیان اول و فردریش توسعه داده شد و آن‌ها در تمام احکام و قوانین خود از زبان آلمانی علیای جدید استفاده می‌کردند تا آن را در کلیه مناطق تحت سلطه خود به شکل پاکیزه و مدون ترویج بخشند.


    در این میان نقش مارتین لوتر به عنوان آغازگر اصلاحات مذهبی و بنیانگذار مذهب پروتستان در ترویج و رشد زبان آلمانی علیای جدید از همه پررنگ‌تر است. او منتقد جدی دستگاه کلیسای کاتولیک بود و به فساد موجود در بین کشیشان کاتولیک، ادعای بخشش گناهانان با دریافت پول و محدودیت شدید در تفسیر انجیل و انحصاری کردن آن توسط واتیکان اعتراض داشت. او انجیل را از زبان های یونانی و عبری قدیم به آلمانی ساکسونی که جزئی از زبان‌های علیا است ترجمه نمود و با استقبال شدید مردم از نگرش اصلاح‌طلبانه خود به دین مسیحیت روبه‌رو گردید. هر چقدر به تعداد پیروان مذهب پروتسان افزوده می‌شد، به تعداد کسانی که به سبک لوتر و مقلدانش می‌نوشتند اضافه می‌گردید. در این میان اختراع دستگاه چاپ نیز باعث شد تا انجیل لوتر و سایر آثار او سریع‌تر در میان علاقه‌مندان به آثار او تکثیر گردد. به این ترتیب دانشگاهیان به فکر افتادند تا کتاب‌های دستور زبان را مطابق آئین نگارش لوتر تنظیم کنند و نویسندگان نیز تصمیم گرفتند تا آثار خود را طبق همین دستور زبان بنویسند و ناشران آثار خود را به همین ترتیب چاپ و منتشر نمایند تا از اقبال خوانندگان برخوردار شوند.





    آلمانی امروزی


    در قرن‌های ۱۷۰۰ و ۱۸۰۰ و با فراگیر شدن مذهب پروتستان در مناطق شمالی آلمان، فرم نوشتاری زبان لوتر به عنوان زبان استاندارد و یک‌سان برای تمام آلمان پذیرفته شد که تا به اکنون ادامه یافته و زبان آلمانی امروزی نامیده می‌شود. نویسندگان بزرگ آلمان نظیر گوته وشیلر نقش اصلی را در اعتلای زبان آلمانی در آن روزگار داشتند. هر چند دستور زبان آلمانی از حدود ۳۵۰ سال تا کنون تغییرات زیادی نداشته است، دایره لغات آلمانی مانند هر زبان دیگر در نتیجه تبادلات فرهنگی مرتبا گسترده‌تر گشته‌است. بسیاری از لغات جدید در قرن‌های هفده و هجده میلادی از فرانسه، در قرن نوزدهم از انگلیسی و بالاخره در قرن‌های بیستم و بیست ویکم از آمریکا وارد زبان آلمانی شده‌اند. مثلا تسخیر موقت آلمان توسط متفقین در جنگ جهانی دوم و حضور سربازان آمریکایی در آلمان باعث شد تا کلماتی مانند teenager، Boom، Knockout و team از آمریکایی وارد آلمانی شود. به هر حال زبان آلمانی امروزی جزء زبان‌های پرطرفدار دنیاست که بسیاری از مطالب فنی، صنعتی، هنری، ادبی و فلسفی جهان به این زبان نوشته می‌شود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    آلماني زبان مخلوط
    لاتين، فرانسه، انگليسي در تاريخ زبان آلماني


    4980188-STANDARD.jpg
    استاد در حال تدريس، 1340; انستيتو گوته، هيئت تحريه انديشه و هنر
    آيا زبان مي تواند در دوره جهاني شدن پاکي مطلق اوليه خود را حفظ کند؟ آيا چنين زبان نابي اصلاً وجود خارجي داشته و يا ساخته آمال و آرزوها بوده است؟ اوه پورکزن بر اساس مثالهايي از زبان آلماني نشان مي دهد که زبانها چگونه برهم تأثير مي گذارند.
    هنگام بنيادگذاري انجمن زبان برلين که بعداً فرهنگستان ناميده شد، لايبنيتس عضو فعال آن در اساسنامه انجمن نوشت اين فرهنگستان مراقبت خواهد کرد که «زبان اصلي و باستاني آلمان در نابي طبيعي برازنده استقلالش حفظ شود و سرانجام به چيز مهمل و مخلوط و مبهمي تبديل نشود.» منظور لايبنيتس آميختگي آلماني و فرانسه در زبان آن زمان بود. زبان مذاکره فرهنگستان پروس که در سال 1700 بنيادگذاري شد، تا اواخر قرن هيجده فرانسه بود. دوراني بود که در آن فريدريش دوم صبح زود در اردوگاه سخنان راسين را ازبر مي کرد و مي گفت که نمي توان ادعا کرد که چيزي به نام ادبيات آلماني وجود دارد.

    آيا اين وضع بار ديگر تکرار مي شود؟ آيا «زبان اصلي و باستاني» ما از بين مي رود؟ دوباره «چيز مخلوط و مبهمي» پديد مي آيد؟ آيا زبان ما شکل ديگري به خود مي گيرد و در بعضي موارد محکوم به رکود است و «استقلالش» آسيب مي بيند؟ آيا انگليسي در چندين نسل آينده زبان همگاني خواهد شد و در برابر آن زبانهاي ملي به گويش محلي تبديل خواهند شد؟ گاهگاهي چنين پيشگويي هاي را مي خوانيم.

    لايبنيتس معمولاً به لاتين و فرانسه مي نوشت. مي گفت: «زبان همگاني اروپايي که ضامن انتقال متون به نسلهاي بعدي است، بايد حفظ شود.» پس از فوت او مقاله اش تحت عنوان «افکار بي پيشدواري درباره کاربرد و اصلاح زبان آلماني» که هنگام بنيادگذاري فرهنگستان فقط براي نگهداري در پرونده نوشته شده بود، انتشار يافت که با اين جمله زيبا شروع مي شود: «مي دانيم که زبان آينه عقل است و ملل جهان وقتي که عقل خود را اعتلا مي بخشند زبان را نيز بخوبي به کار مي برند که يونانيان و روميان و اعراب از آن جمله اند.» رفتار لايبنيتس رفتار يک روشنگر ميهن دوست بود و موضوع سخنش زبان خوش کاربرد يعني زبان خوش بنياد که «افق ديد عمومي را گسترش مي دهد.» در اوايل اين مقاله آمده است: «علم مانند نور است و به مصلحت عمومي است که اين نور بر هر فردي بتابد.»

    «افکار بي پيشداوري» نوعي بازنگري انتقادي است. در اين مقاله نقايص حساسي در واژگان زبان آن زمان تشخيص داده شده، چه در زمينه علوم انتزاعي و «هنر حکومت» (که منظور از آن سياست آن عصر است) و چه در مسائل اخلاقي و امور عاطفي. نويسنده توصيه مي کند که ساختار نثر براي بيان اين موضوعات گسترش يابد و فرهنگهاي فراگيري درباره آنها نوشته شود. او برنامه اي براي فرهنگ نويسي طرح مي کند که امروز هم هنوز بکلي تحقق نيافته است. لايبنيتس در خاتمه مي پرسد که «چه ضرورتهايي در صورت کاربرد فراگير زبان بروز مي کند» و يا «چه ساختاري بايد از زبان انتظار داشت». به نظر او کيفيت هاي ضروري عبارتند از «غنا»، «پاکي»، «وضوح» - يعني قابل فهم بودن – و «کوتاهي».

    «افکار بي پيشداوري» لايبنيتس پرمحتواترين و مؤثرترين مقاله تاريخ زبان ماست. او نارضايي عمومي و نگراني گسترده و عميقي را به زبان مي آورد. اريک بلک آل در رساله اي راجع به تحول زبان در سده هيجده مي نويسد: «اين نارضايي يکي از زبانهاي بزرگ ادبي اروپاي نوين را پديد آورده است... که اتفاقي نبود، بلکه تحولي بود که پيوسته و اغلب آگانه پيش بـرده مي شده و نيروهاي مختلفي در آن شرکت داشتند.»


    تأثير زبان انگليسي


    سخن امروز ما مبتني بر وضعيت کاملاً متفاوتي است. بقاي زبان آلماني ديگر در خطر نيست. ساختار گسترده و داربست مستحکمي آن را نگهداشته که از قابليت ادغام زيادي برخوردار است. و اما در طي اين مدت تحول تاريخي ديگري نيز به وقوع پيوسته، بدين قرار که زبان انگليسي به زبان جهاني بلامنازع تبديل شده است. کشور ما امروز تا حد زيادي دوزبانه است. و اينکه به علت زندگي اقوام مختلف در آن ضمناً چندزبانه هم هست، خود مبحث ديگري است. سخن امروز ما به تأثيرگذاري زبان انگليسي مربوط مي شود.

    اکثر دانشمندان آلماني امروز مقالات و کتابهاي خود را به اين زبان منتشر مي کنند. هنگامي که فرهنگستان زبان و ادبيات آلمان مي خواهد جايزه سالانه خود را براي نثر علمي اعطا کند، هر سال با مسئله کاهش تعداد انتشارات علمي در زبان آلماني مواجه مي شود. برندگان جوائز مانند آدولف پورتمان (1965)، ورنر هايزنبرگ (1976) و کارل فريدريش وايتسزکر (1988) معمولاً به آلماني مي نوشتند. نسل بعدي دانشمندان علوم طبيعي به زبان انگليسي مي نويسد.

    شرکت هاي صنعتي و مؤسسات اقتصادي نيز بخش وسيعي را تشکيل مي دهند که زبان انگليسي در آنها رايج شده است. فناوري به ويژه فناوري ارتباطات جزء لاينفک عصر جهاني است و پذيراي واژگان بين المللي. بديهي است که اين گونه وامگيريها علل غيرزباني دارند و علت آن کسري زبانهاي گيرنده نيست. آنچه تاکنون علل اصلي وامگيريها به شمار مي رفت، عبارت بودند از: 1. قدرت فائقه همسايه، 2. سبقت فرهنگي و زباني يا به اصطلاح شيب فرهنگي، 3. وجهه و جذابيتِ موجب تقليد. ولي مدتهاست که اين علل تحت الشعاع علت چهارمي قرار گرفته اند، يعني نياز و واقعيات فني در روابط بين المللي. ازاين رو، عوارض جنبي اين تحول زباني در زندگي روزمره نيز بروز مي کند: وقتي براي گذراندن تعطيلات به جزاير قناري مي رويد، هوا چنان زيباست که «فلايت» خود را «کنسل» مي کنيد و «تيکت» تان از اعتبار مي افتد.

    در سفر با قطار، واژه «اينترسيتي» به کار مي بريم و به ما در «بورد» خوشامد گفته شود. در تابلوي پروازها نوشته مي شود «ديپارچر»، در فروشگاه «کول درينکز» و در تابلوي راهنمايي «خروجي سيتي» و به جاي خدمات سفر «سرويس پوينت».

    جايي که نسل پيشين ماشين تحرير خود را مي گذاشت اکنون «کامپيوتر» گذاشته شده است. «اينترنت» و «لپ تاپ» و «بيمر» و «پاورپوينت» از ابزارهاي روزمره اند.

    همسايه هاي ما که روزنامه نگاران کهنه کاري هستند، هفته اي يک بار «بدمينتون» بازي مي کنند، سوار «ماونتين بايک» مي شوند. چقدر بد مي شد اگر مي گفتند سوار دوچرخه کوهستاني مي شوند. توصيه مي شود که «نورديک واکينگ» بکنيم تا «فيت» بمانيم. از «يانگسترز» و «تونز» ياد مي کنيم که زماني «کيدز» بودند. گاهي گفتگويي از اين قبيل به گوشمان مي خورد: يکي مي گويد: «من خانه مان را ترک کردم.» دوستش مي پرسد: «پرنتس؟» جواب مي دهد: «کانکشن من با فميلي کاملاً اوکي است.»

    اين تحول به کجا مي انجامد؟ وقتي به سيرتحول زبان خود مي نگريم در آن چه مي بينيم؟ اگر زبان ما در بعضي از زمينه هاي عمومي توسعه نيابد و با تحول جهان همگام نشود، در درازمدت تبديل به گويش خواهد شد؟ گويش ها در واقع زبانهايي هستند که به علت توسعه نيافتگي در زمينه هاي عمومي، خودماني شده اند.

    وامگيري هاي نوين فرصت مضاعفي است؟ آيا کاربرد انگليسي در علم و اقتصاد و فناوري ارتباطات در درازمدت عاقلانه و به صرفه نيست، زيرا انگليسي در اين مورد به مفهوم ارتباط و اتحاد است و در آينده آن را هرچه دقيق تر بدانيم از هر جهت بيشتر از آن منتفع مي شويم، حتي از لحاظ اصلاح زبان آلماني نيز؟ آيا وامگيري هاي زياد در زبان محاوره و آميختگي نوين زبان از آن جهت که زبانمان را براي آينده احتمالي آماده مي کند، به نفع ما نيست؟


    افسانه زبان يکپارچه


    تصميم داريم در دو گام به اين موضوع بپردازيم، ابتدا با نظري به تاريخ و سپس با بررسي وضع فعلي. سؤال اول من اين است: در طي تاريخ مان چه ارتباطات دامنه دار زباني داشته ايم. جامعه زبان چه واکنشي در برابر آن نشان داده است؟

    در اينجا مي خواهم پيشاپيش به دو سؤال احتمالي، به دو پيشداوري مبهم که مانع ديدمان مي شوند، بپردازم: وامگيري از زبانها بر چه وجوهي از زبان اثر مي گذارد – بر ساخت زبان، بر دستگاه زبان، يا بر کاربرد زبان؟ دستگاه زبان متحرک ترين ساخت اجتماعي است که بشر دارد و ازاين رو مقاوم ترين و محافظه کارترين بخش آن با قدرت باززايي تمام نشدني است که از ترفند ساده اي استفاده مي کند، به قول ويلهلم فون هومبولت از ابزارهاي محدود استفاده نامحدود مي کند. از طرفي با تک نشانه هاي انعطاف پذير يعني واژگان کار مي کند و از سوي ديگر با قواعد ارتباطي يعني با دستور زبان. اين ساختار، يعني واژگان به اضافه دستورزبان، ميسر مي سازد که کاربرد کلماتي که زماني به زبان معيار وارد مي شوند و اعتبار اجتماعي مي يابند، پذيرفته و يا رد شود.

    پيشداوري دومي که مانع ديدمان مي شود، تصور وجود زبان باستاني و اوليه متشکل از مواد يکنواخت است. منطقه زباني ما هيچگاه يک زبانه نبوده و زبان ما نيز هيچگاه واحد همگني نبوده است. و اينکه گويا انسان طبعاً موجود يک زبانه است و به زبان مادري حرف مي زند و هويت خود را از آن مي گيرد و هر زبان ديگري زبان بيگانه است، افسانه دولت ملي است. و اينکه در اصل زبان ناب و نامخلوطي وجود داشته از لحاظ تاريخي قابل اثبات نيست.

    تاريخ زبان ما را مي توان از اين ديدگاه بررسي کرد که اين زبان چگونه تحت تأثير زبانهاي ديگر قرار گرفته و شکل خاص خود را يافته و از وامگيري بهره مند شده و چگونه از سوي ديگر در نوعي حرکت متقابل استقلال پيدا کرده است. هر دو مرحله متوالي پس از ارتباط با لاتين و فرانسه قابل ملاحظه است. من سعي مي کنم آن را در ده نظريه که دوره هزار ساله اي را در برمي گيرد، به اجمال بيان کنم.


    نظريه هايي درباره چندزباني آلماني ها


    1. دوزباني در تاريخ فرهنگ هاي جهاني حالت عادي است – قوي ترين طرف مقابل زبان آلماني در طي بيش از هزار سال، زبان مکتوب و فرهنگي لاتين بود (سده 8 تا 18 ميلادي).
    اين وضع در مورد اکثر زبانهاي اروپايي صدق مي کند. متأسفانه تاکنون تاريخ تطبيقي زبانهاي اروپايي که اين وجه زبان را در مد نظر داشته باشد، نوشته نشده است. براي بررسي مجاورت زبان مردم با فرهنگهاي داراي سنت نگارش مي توانيم همچنين به چين و تبت، به جاوه و منطقه نفوذ زبانهاي عربي و فارسي نيز بنگريم.

    2. ارتباط آلماني با لاتين اثرات عميقي داشت
    - در تقسيم دو زبان به فضاهاي مختلف اجتماعي (دوزبانگونگي). زبان کليسا و صومعه، علم حقوق، دانشگاه و تا حد زيادي شعر، امور اداري و روابط سياسي مدت زيادي زبان لاتين بود که در برابر آن زبانهاي محاوره مردم قرار داشت.

    - در دوزباني شخصي و آميزش زبان. از تقريرات پاراسلسوس در بازل اين جمله باقي مانده است:
    Si vis curari, noli sprützen aquam in die fistel اگر مي خواهي معالجه شوي آب به فيستول (ناسور) نپاش. جمله مشهور لوتر در گفتگوهاي سر ميز درباره زبان آلمانيش نيز اين آميزش را نشان مي دهد.
    Ich rede nach der Sechsischen Cantzley, quam imitantur omnes duces et reges germaniae alle reichstette, fürsten höfe schreiben nach der Sechsischen Cantzelein unser churfürsten. Ideo est communissima lingua germaniae. من به زبان ديواني ساکسوني حرف مي زنم که همه شاهزادگان و حکام آن را تقليد مي کنند. همه دربارهاي شاهزادگان ما به سبک ديواني دربار ساکسوني مي نويسند. اين زبان همگاني آلمان است.

    - در دستور زبان. اين بخش بسيار گسترده است و اثر عميق زبان لاتين را نشان مي دهد. مثلاً استفاده از فعل معين «شدن» براي ساختن زمان آينده تحت تأثير زبان لاتين بوده است. تا اواخر قرون وسطي هنوز زمان آينده به صورت مقوله دستوري در زبان آلماني وجود نداشت و با قيدهاي زمان مانند «فردا»، «سال آينده» يا افعال وجهي مانند dürfen, mögen, müssen و غيره بيان مي شد.

    - در سبک نگارش. مثلاً زبان علم چنان تحت تأثير قرار گرفت که مصطلحات علمي به زبان لاتين و بقيه به آلماني نوشته مي شد.

    - در گسترش واژگان. ابعاد اين گسترش را که شامل افعال و صفات و اسامي مي شود، به آساني نمي توان تخمين زد. حتي خود کلمه deutsch (آلماني) دورگه است و ترکيبي است از واژه زبان باستاني theod, thiod به معني مردم و پسوند لاتيني –iscus. Deutsch, teutsch, tiusch, diutsch ابتدا theodiscus بوده و به معني متکلم به زبان مردم آمده است. علاوه بر وامگيري کلمات لاتيني Objekt, Subjekt و غيره ترجمه هاي قرضي نيز وجود دارد. از آن جمله اند، واژه هاي Gegenwurf، بعداً Gegenstand. هر دو، هم وامواژه و هم ترجمه قرضي کلمه لاتيني، ظرف هزار سال گذشته دوباره به فراموشي سپرده شدند.

    3. آلماني لوتر از تحول مستقل زبان محاوره که لوتر براي آن گوش شنوايي داشت، پديد نيامده، بلکه در اثر گرده برداري از زبان نگارش لاتين بوده است: نوعي زبان ساختگي. زبان آلماني پاراسلسوس در موارد زيادي سبک و سياق زبان لاتين را نشان مي دهد. حتي سياق جمله بندي تئودور ممزن اولين آلماني برنده جايزه نوبل براي ادبيات هنگامي که از عصر قيصرهاي رومي سخن مي گويد، لاتيني است.

    4. در قرون 17 و 18 و تا مدتي در قرن 19 سه زبانه بوديم. فرانسه هم بر اين زبانها اضافه شده بود.
    فرانسه در قرن 17 در دوره لويي چهاردهم و با بنيادگذاري فرهنگستان فرانسه جذابيت شديدي داشت. به سبک فرانسه خانه مي ساختند و باغ مي آراستند، لباس مي پوشيدند، غذا مي خوردند، عشقبازي مي کردند و سخن مي گفتند. متون آلماني گاهي چنان پر از فرانسه بود که گرايش امروزي ما به انگليسي در قياس با آن ناچيز به نظر مي آيد. لايبنيتس جوان در اين مورد مي نويسد (83/1682): «اين نوشته ها چنان درهم و برهم است که به نظر مي رسد نويسندگان نمي دانند چه مي نويسند. بعضي از آنها آلماني را فراموش کرده اند و فرانسه را ياد نگرفته اند.»

    5. زبان فرانسه هم تأثير پايداري داشت. پتر فون پولنتس در کتاب (سه جلدي) بي نظير خود درباره تاريخ زبان از ورود آلمان به دايره فرهنگ مدرن اروپاي غربي سخن مي گويد. وامگيري از فرانسه نيز موجب دوزبانگونگي شد. دربارها و طبقه اشراف، معماري و باغباني، علم و فلسفه، گفتگو و نامه نگاري تا حد زيادي تحت تأثير فرانسه بودند.

    يواخيم کامپه تعداد وامواژه هاي برگرفته از زبانهاي لاتين و فرانسه را در حدود سال 1800 يک پنجم مجموع واژگان زبان آلماني تخمين مي زند. در کتاب خود تحت عنوان «فرهنگ توضيح و ترجمه کلمات بيگانه اي که به زبان ما تحميل شده» (1801-1813) تلاش مي کند 11000 کلمه را به آلماني تبديل کند که بدين ترتيب فرهنگ بسيار جالبي پديد مي آيد. ولي اغلب پيشنهادهاي کامپه اقبال عمومي نيافت. مثلاً براي Mumie (موميايي) Dörrleiche (جسد خشکانده) و براي Souterrain (طبقه زير زمين) Erdkammer (اتاق زميني) پيشنهاد مي کند که پذيرفته نشده اند. ولي 300 واژه از پيشنهادهاي او مانند Gesetzgebende Versammlung (مجلس قانونگذاري) براي Legislative و Minderheit (اقليت) براي Minorität و verwirklichen (تحقق بخشيدن) براي realisieren و Tageszeitung (روزنامه) بجاي Journal و Stelldichein (قرار ملاقات) بجاي Rendezvous امروز به نظرمان طبيعي مي آيند. در کنار آنها واژه هاي به اصطلاح بيگانه نيز ابقا شده اند. اين ترجمه ها زبان را غنا بخشيده اند ولي آنرا برخلاف خواسته کامپه از الفاظ بيگانه «پاک سازي» نکرده اند. کلماتي که در کنار هم پديد آمده اند معناي خاصي يافته اند و در سبک هاي متفاوت به کار مي روند و در واقع هم معنا نيستند. و نمونه هايي هستند بر اينکه در زبان، مترداف واقعي وجود ندارد. انگيزه اصلي کامپه روشنگري عمومي و شفافيت زبان و رفع موانع تفاهم بود. از اين لحاظ شاگرد لايبنيتس بود. ولي زبان آلماني عاري از واژگان بيگانه، غريب و عقيم به نظر مي آيد.

    از زمان جنگهاي ناپلئون در اوايل قرن نوزده تا نيمه اول قرن بيستم سره گرايي با انگيزه هاي ملي به صورت امواج متناوب پديد آمد. گوته مخالف سرسخت اين گرايش بود. «قدرت زبان در هضم عناصر بيگانه است و نه در رد آنها.» «من آن سره گرايي منفي را نفرين مي کنم که مرا از کاربرد کلمه اي که با آن زبان ديگري معاني ظريف زيادي را بيان مي کند، بازمي دارد.» (Maximen und Reflexionen, Nr. 979, 980 )


    گذشته و آينده


    اکنون مي رسيم به ديدگاه دوم در مورد تحول فعالانه زبان به سوي استقلال:
    6. از زمان شکوفايي قرون وسطي «زبان ادبي» مستقل آلماني، زبان فرهنگي مکتوب بطور متناوب در حال تکوين بوده است.
    زبان ادبي عصر اشتاوفيان در حدود 1200، نيمه اول قرن شانزدهم و قرن هيجدم دوره هاي پرثمري هستند که در آنها ناقلان پرنفوذ فرهنگ و زبان هر بار تغيير مي کنند.

    7. کاربرد يکپارچه زبان با اتکا به زبانهاي لاتين و فرانسه و در تقابل با آنها، مستقل از دولت مدرن بدون نهاد مرکزي، بدون فرهنگستان و نظارت تکوين يافته است.
    ما قبل از آنکه در زمان بيسمارک و با جنگهاي او به وحدت ملي نايل شويم، از لحاظ زبان، ملت واحد فرهنگي بوديم.

    آگاهي به وضع نابسنده زبان در قرن 17 و متعاقب آن، نقد و بررسي زبان که منجر به فرهنگ نويسي و فعاليت هاي زباني در انجمن ها و مجلات و ترجمه ها و در نظم و نثر شد، عوامل مؤثري در تکوين زبان ما بوده اند . مؤثرترين شخص در اين زمينه گوتشد بود که در نيمه اول قرن هيجده کتابي درباره فنون زبان و شعر و سخن نوشت. در پايان اين فرآيند، زبان معيار پديد آمد که در همه زمينه ها توسعه يافته است، شفافيت دارد و قابل فهم است، نه تنها در شعر و ادب، بلکه همچنين در نثر غيرادبي. در اينجا از زبان ناب نمي توان سخن گفت. و اما سه خواسته ديگر لايبنيتس يعني غناي زبان تقريباً در هر زمينه، وضوح و «شکل آگاهي» به مفهوم توجه به سبک، تحقق يافته است. کارل گوستاو يوخمان، منقد مشهور زبان، در اوايل قرن نوزده نقص عمده اي را تشخيص مي دهد: و آن فقدان زبان سياسي براي شهروندان است.

    8. اقدام آگاهانه و فعالانه و چندجانبه اي منجر به اين نتيجه شد.
    مهم ترين انواع ادبي يعني ابزارهاي کار براي اين منظور عبارت بودند از ترجمه که در آن انگلستان اهميت خاصي يافت و توسعه نثر ادبي و غيرادبي.

    9. تقريباً 150 سال يعني از اوايل قرن نوزده تا دهه شصت قرن بيست کشور ما يک زبانه مي شود و زبان آلماني بر همه زمينه ها تسلط مي يابد.
    در اين مدت نوعي نثر علمي پديد مي آيد، به تدريج عموميت مي يابد و بخشي از معلومات عمومي مي شود که علاوه بر محتوايش به مقام ادبي نيز مي رسد.

    10. از تقريباً نيم قرن پيش آميزش سومي نيز با زبان انگيسي شروع شده است که احتمال مي رود در درازمدت اثر عميقي بر زبان ما بگذارد.


    اوه پورکزن
    استاد بازنشسته زبان و ادبيات دانشگاه فرايبورگ است که امروز نيز در آنجا زندگي مي کند. متن فوق براي اولين بار در کتاب سال 2007، صفحه 121-130 منتشر شد.

    ترجمه: منوچهر اميرپور
    انستيتو گوته، هيئت تحريه انديشه و هنر
    (خرداد 1388)
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا