خیلی وقته دیگه دلم نمی گیره از کسی
فقط هر کسی میاد تو میگم
مواظب باش
شیشه ها پاتو نگیره
چون
دست خودم نیست
دیگه دلم نمیگیره از کسی
فقط
شیشه خورده های قلبم
گیرمیکنه به اخلاقم
یهو سگ میشم
پاچه میگیرم
دنیا را از چشمان من ببین
شاید از ان به بعد
عقیده ات مانند من شود
می دانی دنیا از دید من عالمی دگر دارد
شاید چون
دیوانه ی تو بودن هم عالمی دارد
و من
غرق در ان عالم گشته ام
تمام من برای توست
ذهنم را تو پرکرده
و تمام وجودم به تو مشغول است
دلی که برای هیچ کس
جایی در خودش ندارد
برای تو خالیه خالیست
ولی نمیدانم چرا تو
هر چه پس میزنی پیش میکشم به سویت
گاهی وقت ها
ادم های اطرافم
انقدر مرا دور خودم میچرخانند
به دنبال یک جواب ساده
حس پیچ بودن بهم دست میدهد
اگر میخواهی اچار باشی
برو سراغ دیگری
من توان تحمل
این پیچش هارا ندارم
چشمانم رو میبندم غرق میشوم در گرمای آغوشت که مدتیست سرد شده با وجود دوستت دارم هایت
چشمانم را میبندم و غرق میشوم در عطرت که جامانده از آغوشت برای من
چشمانم را می بندم و عاشقانه محو میشود در پوذخند گوشه ی لبانت که رام میگوید از جدایی
چشمانم را می بندم وحس میکنم بی تفاوتیت را نسبت به اشک هایم
چشم میگشایم و باحسرت می نگرم به او که در اغوشت لم داده است جایی که زندان انفرادی من بود
چشم میگشایم و حل می شوم در خنده های دختری که زنگ میزند در گوشش دوستت دارم هایت
چشم میگشایم و لبخند میزنمبه لبخند هایت گوش میسپارم به صدایت و مـسـ*ـت میشوم از عطر تلخت
چشم میگشایم و تورا میبینم که اتش زده ای به زندگی ام
چشم میگشایم تو دیگر نیستی و من غرق شده ام در خاطراتت
در تنها فکر این روزها
من غرق شده ام در تو
ودر دریای چشمانت
و امید به امواج تو دارم
که نجات بخشم باشی
اما تو
فکرت جای دیگریست
در فکر موجی از محبتت برای
کشتی ای تازه نفس
حال که کشتی ای تازه امده من
ارام در گوشه ی خاطراتت خواهم خفت
تا تو
با انکه دوستش دای تنها باشی
تو که نباشی چشم هایم غرق می شوند
تو که نباشی لب هایم گم میشوند
توکه نباشی قلبم ویران میشود
اما در نبودت
هر چیزی را که گم کردم
خا طرات را
نتوانستم جا بگذارم
در کوچه پس کوچه های ذهنم
پس از میدان نبودت
او همه وقت و همه جا با من است