رمان هایی که خیلی طنز هستن و آدم مجذوب میکنن بعد آخرش چنان تلخ تموم میشه مه دلم میخواد گوشی رو خورد کنم و بعد هم سرم و بکوبم تو دیوار که چرا من این رمان و خوندم
رمان ارمغان باران، که از یه جایی به بعد احساس کردم نویسنده واقعا دیگه چیزی واسه نوشتن نداشته و فقط میخواسته رمان رو تمومش بکنه و بدبختانه کاااااملا رمان بی سر و ته و اعصاب خورد کنی از آب در اومده.
و همچنین رمان هایی که نثر غیر عامیانه داشته باشه. و بخاطر همین موضوع، رمان باورم کن رو که خیلی خیلی دوست داشتم بخونم، نخوندم.
از نویسنده های بزرگوار خواااااهش میکنم با نثر عامیانه بنویسید.
من از این رمان های لوس و کلکلی
این ها که کلی به دختر توهین میکنه ولی بازم دختره عاشقشه این که با هزارتا دختر هستن و بازم دختره به پاش میمونه.
آخه آدم اگه یه نفرو دوست داشته باشه چطور میتونه بزنش یا یه رمان خوندم اسمش رو یادم نیست دختر و پسره عاشق هم بودن و باهم ازدواج کرده بودن ولی پسره به خاطر بیماریش که دخترو از خودش دور کنه که بهش وابسته نشه کلی دختر رو اذیت میکرد و... آخه آدم یه نفر رو دوست داشته باشه حالا به هر دلیلی از این کارا میکنه؟؟؟؟؟
یکی به من بگه خدایش.
اینا واقعا حرسم رو در میارن. رمان عروس استادم که دیگه نگم بدترین رمان بود با این که اولاش خوب بود. من که کامل نخوندمش یعنی دیگه حالم بهم خورد.
رمان خالکوبی از دست خودم حرص میخورم که چطور رمان به این زیادی رو تا اخرش خوندم نصف رمانه دختره داشت حال خودشو تو صحنه های مختلف توصیف میکرد که حوصلمو سر میبرد با اینکه شوهرش خــ ـیانـت کار بود اما نویسنده تمام تقصیرات و گردن شوهره انداخته بود و متاسفانه هیچ حرفی راجب تقصیرات دختره زده نشد در کل شخصیت دختر خیلی ضعیف بود بااینکه انگار نویسنده میخواست نشون بده نه این خیلی قوی هست و فلان و اصلا دلیل اینکه چرا فامیلیشو عوض کرده بود هم معلوم نبود. رمان گناهکار و قرار نبود که خیلی لوس و کلیشه ای بودن رمان عابر بی سایه هم رو مخم بود اولاشو دوست داشتم ولی هرچی بیشتر جلو تر میرفت بیشتر تعجب میکردم که چرا نویسنده نامزد اول دخترو تا این حد بد نشون میده و خلاصه که انگار فقط خودشو اراز خوب هستن درکل خیلی رومخم بود و باعث شد دیگه رمانی از این نویسنده نخونم.
به نظرم اکثرنویسندهایی که از مردای غیرتی و مغرور و سرد مینویسن و به نوعی از این اشخاص تعریف میکنن و بت میسازن تا به حال تو زندگی واقعیشون با همچین افرادی رابـ ـطه نداشتن نمیدونن چقدر تحمل این دسته از آدمها تو زندگی حقیقی سخته و عذاب عذاب آوره.
باید بدونن غرور کاذب غیرت بیش ازحد بیماری روانی نه ویژگی وصفت خوب برای یک انسان.😕
* نادیده گرفتن خانواده کار فوق چیپیه که میتونه یه نویسنده توی رمانش انجام بده. صرف اینکه به دختر داستان ازادی بده تا بتونه بره هم خونه یه مردغریبه بشه یا به اسارت و گروگان گرفته بشه😂
طرف باباش به یارو بدهکاره، یاروهم میگه باشه پس من دخترتو برمیدارم تا وقتی ک پولموبیاری باباهم یه بغض قناری میکنه و یه کوچولو داد میزنه بعد یارو دختره رو برمیداره میبره تو عمارت دوتا براش خدمتکار و ندیمه و اشپز و اتاق خواب اختصاصی و بهترین خوردوخوراک یه کمد پر لباس مارک برای دختره امکانات میذاره جوری که هتل پنج ستاره این امکانات نداره، 😒خب مرد مومن همون پول و بدهی به باباش میبخشیدی اینقدر به خرج نمیفتادی، اینجوری که بیشتر داری هزینه میکنی.😑 رمان گناهکار فقط تونستم سه فصل بخونم با اینکه نوجوون بودم میتونستم رویا پردازی کنم وفاز بگیرم اما اگه ادم باهوش یا واقع بینی باشی و دوست نداری به شعورت توهین بشه، موقع خوندن رمان مدام باید تو ذهنت دودوتا کنی ببینی همچین چیزی ممکنه؟ تو واقعیت اتفاق میافته؟ اصلا مگه داریم مگه میشه؟
البته از یه سنی ادم دیگه مغزش گول نمیخوره میافته دنبال واقعیت، پس مراقب چشماتون باشید حیف برای رمان های زرد و ابکی اذیتش کنید.😎
سلام
من زمانی که رمان گناهکار رو میخوندم نوجوون بودم و دوستش داشتم اما اتفاقی افتاد که باعث شد بدم بیاد از این رمان و جبهه بگیرم علیهش.
اونم اینکه یک نفر اومد سر رمان اول من نظر گذاشت که این افتضاح رو با گناهکار مقایسه کنید! رمان من هر چی بود وقتی فکر میکنم از گناهکار منطقی تر بود!
بعد از این کامنت تازه به بدی های رمان گناهکار فکر کردم و بدترین چیز در موردش پایانش بود!!
ادمی با این همه جرم چطور راحت زندگی کرد؟!
درصورتی که اخر رمان من بیشتر شخصیت های منفی به سزای عملشون رسیدن.
خیلی خیلی ناراحت شدم با وجود کلی کامنت خوب یکی این کامنت، و یکی هم یه کامنت دیگه یعنی کلا دوتا کامنت منفی تو ذهنم موند.