نقد رمان معرفی ونقد رمان افسون گرگ سفید| مريم قندي کاربر انجمن نگاه دانلود

Maryamjz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/08
ارسالی ها
33
امتیاز واکنش
567
امتیاز
241
سن
43
محل سکونت
Esf
رمان افسون گرگ سفید :)
ژانر:تخیلی


خلاصه:
دختري به اسم ماتينا اولش خواباي وحشتناكي ميبينه با اينكه خيلي وقته أين خوابارو ميبينه كه همه اونا بك موضوع رو داره بازم ميترسه....وقتي با دوستش به مهموني ميره يه پسر عجيب رو ميبينه درخواست رق*ص پسر رو قبول ميكنه ولي نميدونه ابن پسر همون گرگي هست كه تودي خوابش ميبينه اين پسر برأي نجات جون دختر هركاري ميكنه يكفي از كاراش نزديك شدن به برادر ماتينا يعني مهرتاشه در اين بين سفر شمالي با هوروش ميره كه اتفاقات زيادي ميوفته كه ميتونه خوب باشه يا بد.... بعد از اون اتفاقات زيادي ميوفته كه ماتينا به حقايقي پي ميبره كه واسش خيلي سنگين تموم ميشه و در أين بين گرفتار عشقي ممنوعه ميشه....... أيا ماتينا ميتونه اين اتفاقات رو درك كنه يا نه؟
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


مریم قندی:)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    Airis73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/29
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    10
    امتیاز
    26
    سن
    30
    محل سکونت
    تهران
    سلام من تازه رمانتو خوندم به نظرم موضوع رمان جالبه و تخیل خوبی داری اما چند تا نکته بود که به نظرم اگر رعایت شه خواننده بیشتر جذب داستان میشه .....اول بحث فضا سازی هست که توی رمانت اصلا وجود نداره....دوم اینکه من هنوز درباره شخصیت نقش اصلیه داستان هیچ ایده ای ندارم که چ جور آدمیه و چ طرز فکری داره....فقط به نظر یه دختر دبیرستانی لوس میاد.......از طرف دیگه احساس میکنم روند داستان خیلی تند پیش میره ری اکشن شخصیتا اصلا بیان نمیشه و تمام اتفاقات رو خواننده باید در قالب گفت وگوی بین شخصیتا بفهمه....در بیان نقل قول ها هم از کلمات آره،باشه،اوکی،نچ زیاد استفاده شده میدونم در قالب محاوره ای نقل قول ها هستن اما خب انگار دو تا ربات دارن با هم حرف میزنن و اینکه اگر مشخص بشن چ افرادی نقل قول میکنن بهتره......همچنین چن تا غلط املایی و تایپی بودن ک مسلما تو همه رمانا هست اما صرفا جهت تصحیحشون گفتم.......یه سوال مگه لحن آرتاباز ادبی نیست؟؟؟پس چرا از بار دوم تقریبا محاوره ای میشه؟؟؟؟..........در آخرم باید بگم پیشرفت نویسندگیت نسبت ب پست های اول کاملا مشهوده و نشون دهنده ی اینه ک هنوزم جای پیشرفت هست.....ببخشید اگر نسبت به رمانت با دید سخت گیرانه نگاه کردم چون موضوع رمانت و تخیل توش به نظرم قوی اومد برای همین دلم نیومد نگارششم به خوبی موضوع نباشه
     

    yuki878

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/12
    ارسالی ها
    90
    امتیاز واکنش
    438
    امتیاز
    186
    محل سکونت
    آبادان
    سلام!
    رمانت رمان خوبیه. ایده ی خوبی خیلی خوبی داره..!
    ولی رو این موارد بیشتر دقت کنی رمان خیلی خوب میشه!..
    اول باید رو توصیف زمان و مکان و چهره و اخلاق شخصیت ها دقت بیشتری رو به خرج بدی..
    صحبت ها و حرف هاشونو یکم طولانی تر و با توصیف بیشتر بنویسی بهتر میشه..
    نام رمان واقعا زیبا و جذابه و همچنین می تونم تا حدودی بگم به موضوع رمان می خونه(چون رمان باید کامل خونده بشه!)
    پیشنهاد من اینه که همزمان با رمانی که می نویسی، رمان دیگه ای رو به همین موضوع و ژانر بخونی. ولی از رو اون تقلید نکنی! فقط به عنوان یه پشتیبان باشه برات! موفق باشی!(نمیدونم چرا بین جمله فاصله افتاد!؟)
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    به نام خدا
    «نقد رمان افسون گرگ سفید»
    سلام و خسته نباشید...

    نام
    یکی از نکاتی که باعث جذب خواننده رمان میشه، اسم اونه. نویسنده باید نام رمانش رو زیرکانه و در عین حال مرتبط با موضوع رمان انتخاب کنه.
    اسمی که شما انتخاب کردید«افسون گرگ سفید» بود که چند برداشت داره:
    1)در این داستان انسانی هست که با جادو و جادوگری طلسم شده و به گرگ تبدیل شده.
    2)همچنین می تونه به کسی ربط داشته باشه که گرگ سفیدی کمکش می کنه.

    3)این رمان می تونه راجع به شخصی باشه که باید به دنبال گرگ سفیدی بگرده و طلسمش رو از بین ببره.
    4)و...

    اسم رمانتون خیلی قشنگ بود و با موضوع و جلدتون کاملا همخوانی داشت و جذب کننده بود. واقعا آفرین به این خلاقیتی که در اسم به خرج دادید.

    جلد
    در تصویر جلد رمانتون یک دختر سفید پوش هست که در محاصره دو گرگ سفید که به نظر میاد دارن از اون محافظت می کنن قرار گرفته، جلد رمان بدلیل رنگ هایی که درش به کار رفته، حالت سردی به خود گرفته.
    جلد رمانتون هم کاملا عالی و خوب بود و در واقع مطابق با داستان و اسم رمان داشت و طراحی خوبی داشت.
    اما یک نکته:
    لطفا عکس جلد رو توی پست اول صفحه رمانتون، قبل از خلاصه و نام نویسنده و تایید کننده قرار بدید. من توی هیچ جایی از رمان اون رو ندیدم و فقط نقدم رو بر اساس آواتارتون نوشتم.

    خلاصه
    خلاصه رمان شما سرشار از مشکل و ایراد بود.
    خلاصه نقش مهمی در جذب خواننده داره و یکی از اصول مهم اون کلیشه ای بودنشه.
    شما در خلاصه تون نصف داستان رو توضیح دادید و کلی مسئله که می تونست قفل های داخل رمانتون باشه رو باز کردید. بهتر بود که تنها یک قسمتی از خلاصه تون رو می نوشتید و بقیه رو حذف می کردید.
    علاوه بر اون بهتر بود که از علامت های نگارشی هم استفاده می کردید و خلاصه رو دوباره می خوندید تا تمام ایرادهای نوشتاری و غلط های املایی معلوم بشه.
    خلاصه اصلی
    «دختري به اسم ماتينا اولش خواباي وحشتناكي ميبينه با اينكه خيلي وقته أين خوابارو ميبينه كه همه اونا بك موضوع رو داره بازم ميترسه....وقتي با دوستش به مهموني ميره يه پسر عجيب رو ميبينه درخواست رق*ص پسر رو قبول ميكنه ولي نميدونه ابن پسر همون گرگي هست كه تودي خوابش ميبينه اين پسر برأي نجات جون دختر هركاري ميكنه يكفي از كاراش نزديك شدن به برادر ماتينا يعني مهرتاشه در اين بين سفر شمالي با هوروش ميره كه اتفاقات زيادي ميوفته كه ميتونه خوب باشه يا بد.... بعد از اون اتفاقات زيادي ميوفته كه ماتينا به حقايقي پي ميبره كه واسش خيلي سنگين تموم ميشه و در أين بين گرفتار عشقي ممنوعه ميشه....... أيا ماتينا ميتونه اين اتفاقات رو درك كنه يا نه؟»
    خلاصه ویرایش شده

    «این داستان درباره دختریه به اسم ماتینا که درگیر خواب های وحشتناکی شده، خواب هایی که باوجود تکراری بودنشون باعث به لرزه افتادن تمام وجودش میشه، داستان از اونجایی شروع میشه که تمام اون خواب ها به یکباره حقیقی می شند و اتفاق می افتند...»
    [دوست عزیز بهتره که به خلاصه من اکتفا نکنید و خودتون یکی دیگه بنویسید. به دلیل این که داستان رو نمی دونستم، نتونستم چیز خوبی بنویسم. این خلاصه صرفا جهت راهنمایی بود.]


    شروع
    در پست اول رمانتون، شما داستان رو با دختری که از خواب بیدار شده و ظاهرا کابوس خیلی ترسناکی دیده که البته دیگه براش عادی شده، شروع کردید. و بعد دختر رو به سمت دستشویی بردید و شروع به توصیف حالات چهره اش کردید.
    بر طبق توضیحاتتون سفیدی چشمای دختر قرمز شده بود و پوستش سفید شده بود.
    شروع جالبی بود، اما می تونست بهتر باشه. مثلا می تونستید داستان رو با خوابی که دختر می بینه شروع کنید، برای مثال داره بی هدف توی جنگل راه میره که یهو یک سری موجودات عجیب و غریب میان جلوش و راهش رو سد می کنند و...

    سیر
    سیر رمانتون با توجه به تعداد پست هاتون، خیلی تند بود و یکی از مهم ترین دلایلش توصیف کم بود. هیچ عجله نکنید، همه بخش ها و حالات رو توصیف کنید. مطمئن باشید که هیچ ضرری نمی بینید، آروم آروم پیش برید و اجازه بدید که خواننده ها با رمانتون وفق پیدا کنند و بتونند با اون ارتباط برقرار کنند و صحنه ها رو از نزدیک لمس کنند و حس کنند، یکی از اصول جذابیت رمان ها همینه.
    در پست چهارده شما خیلی زمان رو سریع پیش بردید، رفتید توی یک دنیای جدید و تعجب خاصی از خودتون نشون ندادید بعد رفتید با سرباز ها حرف زدید و رفتید توی قصر.
    شما می تونستید احساسات رو بگید، شهر رو توصیف کنید، کلی دیالوگ بین فریماه و ماتینا بوجود بیارید و همچنین حرف هایی که با سرباز ها زدند و بعد قصر رو توصیف کنید و...


    اشتباه نگارشی و علامت نگارشی
    نویسنده عزیز، لطفا دوباره رمان خودتون رو مرور کنید و علائم نگارشیش رو درست کنید. چون شما در هیچ جای رمانتون از«.،-:؟!؛» استفاده نکرده بودید و این باعث میشه که در آخر رمانتون برای ویراستاری به مشکل بربخوره و برای دانلود آماده نشه.
    و یکی دیگه از مسائل که در آماده سازی رمانتون برای دانلود مشکل ایجاد می کنه enter هایی که در بین هر خط زدید:
    -سلام

    -چطوری؟

    -خوبم چطوری؟

    ↑↑↑اون ها رو هم درست کنید:-):-)
    در ضمن در بعضی از پست ها، فعل به جای آخر جمله اول جمله نوشته شده بودند؛ نمی گم که این شکل نگارش بده، اما بعضی جاها واقعا توازن رمان رو بهم میزنه.

    پست اول
    «بیرون اومدن من همانا با بیرون اومدن داداشم مهرتاش بود»
    در این جمله، خواننده با خودش فکر می کنه که یعنی چی؟ منظورش چیه؟ چی داره میگه؟ و...
    حواستون به جملاتی که می نویسید باشه، چون نقش بسیار مهمی در بالا بردن کیفیت و فهمیدن رمان داره.

    شکل صحیح
    «بیرون اومدن من همانا و بیرون اومدن داداشم مهرتاش همانا» یا «همزمان با داداشم مهرتاش از اتاق بیرون اومدم»

    شما از کلمه «هیتش» در خط ۲۷ از پست اول استفاده کردید. من می دونم که منظور شما کلمه «هستش» هست و حتی ممکنه خیلی ها بعد از چند بار خوندن دوباره متن متوجه منظور شما بشند، اما موضوع اصلی اینه که با این کار خواننده برای مدتی(اگرچه کوتاه) ذهنش از داستان منحرف میشه و این که ممکنه کسی متوجه منظورتون نشه و باخودش فکر کنه که چقدر این رمان ایراد و اشکال داره و...

    پست دوم
    «گیتارو توی جعبه مخصوصش زدم»
    شکل صحیح
    «گیتار رو توی جعبه مخصوصش گذاشتم»

    پست سوم
    «وقتی به ایینه ماشین نگاه کردم یه موجود عجیب که هیکل انسان رو داشت صورتش سفید چشماش کامل قرمز و دستاش سیاه بود بالبای سیاه»
    شکل صحیح
    «وقتی به آیینه ماشین نگاه کردم یک موجود عجیب با صورت سفید و چشمای قرمز و لب های کاملا سیاه رو پشت ماشین دیدم»
    شما در عبارت بالا نگفتید که موجود عجیب و غریب دقیقا کجاست؟ ممکنه پشت سرش باشه یا پشت ماشین یا پشت درختی و... پس فراموش نکنید که این نکات رو باید در نوشته استفاده کرد.


    و همچنین در پست سوم شما از بکار بردن «-» برای شروع مکالمه استفاده نکردید.
    شکل غلط
    آخه دختر، من باید چند بار بهت بگم که بفهمی نباید از خونه بری بیرون؟
    آخه چرا؟ مگه اون بیرون چیه؟
    چرا متوجه نیستی؟ دنیای بیرون پره از خطرات احتمالی، تو یک جادوگری، یک جادوگر...
    اما شاید من نخوام یک جادوگر باشم.

    شکل صحیح
    -آخه دختر، من باید چند بار بهت بگم که بفهمی نباید از خونه بری بیرون؟
    -آخه چرا؟ مگه اون بیرون چیه؟
    -چرا متوجه نیستی؟ دنیای بیرون پره از خطرات احتمالی، تو یک جادوگری، یک جادوگر...
    -اما شاید من نخوام یک جادوگر باشم.
    نکته: توی مکالمات استفاده از مثبت«+» برا واضح کردن گفت و گوی ها کاملا غلطه.
    +اهه بگو دیگخ
    _هیچی مثل همیشه
    +اههه بازم کاش میزد یه کانال دیگه
    _چرا چرت میگی؟کانال دیگه چیه ؟
    +هیجی منم بات میام کلاس اوکی
    _گجا میخای بیای ؟
    یکی از توانایی های نویسنده نوشتن دیالوگ ها به شکلیه که خواننده متوجه بشه که چه کسی، چی میگه؟
    در ادامه درباره این موضوع در بخش دیالوگ ها و مونولوگ ها صحبت می کنیم.

    «ماشینو توی پارکینگ نظر پپارک کردم»
    یک سوال، پارکینگ نظر پپارک چیه؟

    در بعضی از جاها کلمات رو کشیده بودید.
    مثلا:
    -پاشوووووو.
    -بااااشه.

    -از دست توووووو.
    برای تایپ کلمات و مفهوم دار کردن لحن گوینده برای خواننده، کشیدن کلمات راه درستی نیست و بهتره که اون ها رو کاملا پاک کنید.

    «استاد که وارد کلاس شد کلاس اروم شد»
    حواستون رو جمع کنید که در جملاتتون هیچ حرفی رو دوبار استفاده نکنید و بجای اون عبارات و جمله های دیگه رو بکار ببرید.
    شکل صحیح
    «با ورود استاد به کلاس همه ساکت شدند.»

    «به کمک بابا سوار بنز بابا شدیم و من عقب دراز کشیدم فریماه وهوروش و مهرتاش با ماشین هوروش اومدن »

    شکل صحیح
    «به کمک بابا سوار بنزش شدیم و من عقب دراز کشیدم. فریماه و مهرتاش هم با ماشین هوروش اومدن»
    به نگران کلمات دقت کنید.

    (اما حیف که واقعا حرفش راست بود )
    نمی دونم چرا این بخش رو که از تفکرات رمانتون بود رپورتاژ داخل پرانتز آوردین و البته به نظر من بهتر بود حذفش می کردین چون اگه خواننده این رو در آینده بخونه بهش شوک وارد میشه و باعث جذابیت رمانتون بشه.

    ایراد های نوشتاری دیگه:
    خنید--> خندید
    آشزخونه--> آشپزخونه
    ن--> نه
    گیتار--> گیتار رو
    کفس--> کفش
    گزاشتم--> گذاشتم

    خیل(به معنای گروه، دسته)--> خیلی(به معنای بسیار زیاد)
    اههخ--> اهه[که البته بهتره که در مکالمات استفاده نشه]

    گجا--> کجا
    هیجا--> هیچ جا
    میخام--> می خوام
    زل--> ژل

    کوتتهم-->؟؟؟؟
    صوفونه--> صبحونه
    روز لب--> رژ لب
    مغنعه--> مقنعه
    ائلیه-->؟؟؟؟؟
    میوفته--> میفته-می افته

    نویسنده عزیز، تنها ایراد های رمانتون این ها نیستند، پس فقط به ایراد های بالا اکتفا نکنید. من فقط یک تعداد از مهم ترینشون رو نوشتم تا برید درست کنید.

    دیالوگ ها و مونولوگ ها
    یکی از اصلی ترین بخش هلی رمان دیالوگ ها و مونولوگ هاست.دیالوگ ها نقش مهمی در بیان احساسات دارند، در بعضی از رمان ها با این که دیالوگ ها چند جمله بیش تر نیستند، اما آنچنان پر از حس و عاطفه هستند که حتی گاهی اوقات اشک خواننده رو در میارن. این هنر نویسنده رو می رسونه که با ایجاد گفت و گوی در بین شخصیت ها خواننده رو تحت تاثیر قرار بده.
    یکی از بزرگ ترین ایراد های تو رمانت دیالوگ ها بود.
    «+سلام
    _علیک
    _اره دیدم
    +خوب؟
    _به جمالت
    +اهه بگو دیگخ
    _هیچی مثل همیشه»
    کوتاه، ساده، مختصر- این چیزی نیست که خواننده در انتظارش باشه. اون می خواد که گفت و گوی بین شخصیت ها پرتنش باشه، اما با بیان کلمه هایی ساده و در عین حال زیرکانه. گاهی اوقات حتی عوض کردن جای یک «و» توی جمله اون رو از این رو به اون رو می کنه.
    یکی از ایراد هایی که توی دیالوگ هات دیدم استفاده از کلمه « اوکی» بود که خیلی جاها بدون این که ربطی داشته استفاده شده بود، لطفا در انتخاب کلمات مناسب دقت کنید.

    توصیفات
    توصیفتون در چهره خوب بود و تقریبا چهره همه شخصیت ها رو توصیف کرده بودید. اما توصیف مکان نداشتید که بهتره هر چه زود تر اون رو اضافه کنید. خواننده های رمانتون هیچ تصوری از اتاق یا محل زندگی ماتینا و محل مهمونی و... نداره.
    و یک نکته خیلی مهم: توصیفات شما در حالات چهره، احساسات و اتفاقات اطراف خیلی کم بود و سیر تندی رو بوجود آورده بود. یکی از مهم ترین استعداد های هر نویسنده معروف، توصیف در داستان.
    در پست اول رمانتون شما ظاهر دختری که تازه از خوابی آشفته بیدار شده رو توصیف کردید و به چشم های قرمز شده و پوست بیش از حد سفیدش اشاره کردید.
    توصیف بدی نبود، اما می تونستید بهتر از این هم بنویسید. برای خوب نوشتن شما باید اول صحنه رو توی ذهنتون مجسم کنید و خودتون را با اون شرایط وفق بدید؛ تصوراتتون رو راجع به اتفاقی که افتاده و محل حادثه و حالات شخصیت ها کامل کنید و بعد شروع به نوشتن کنید. و البته باید به این نکته هم توجه داشته باشید که هیچوقت از توصیف کردن یک بخش دست نگه ندارید، شاید چیزی که توی ذهنتونه خیلی کامل و معقول باشه، و شما باید همون ذهنیات رو بدون کم و کاستی به نوشته تبدیل کنید و روی صفحه بیارید.
    و بری ادامه بحث گذشته؛ ذهنیت شما از فردی که با ترس از خواب بیدار شده، فقط قرمزی چشم و رنگ سفید پوست بوده. این از باورپذیری رمانتون کم می کنه و باعث میشه که سطح نوشته تون پایین بیاد. اگه قرار باشه من چنین شخصیتی رو توصیف کنم به «چشمای پف کرده، لبای ترک خورده، رنگ پریده و موهای به هم ریخته اش» اشاره می کردم.
    و اینکه شما از لفظ رنگ سفید مثل میت استفاده کرده بودید کمی نادرست بود، پس بهتره این بخش رو عوض کنید. و همچنین چشمای قرمز برای موقعی که آدم خوب نخوابیده باشه و یا تا صبح بیدار مونده باشه.
    نکته دیگه ای که قابل ذکره و شما در طول رمان از اون استفاده نکردید، توضیحات بوده. برای مثال:
    «از اتاق بیرون رفتم مامان داشت خونرو گرد گیری میکرد وو مهرتاش پشت هم غر میزد که چرا خونرو امروز تمیز میکنی»
    علاوه بر ایراد نوشتاری که باید به جای پشت هم، از پشت سر هم استفاده کنید؛ شما توضیح ندادید که چرا مهرتاش نمی خواست مامانش خونه رو تمیز کنه. مثلا اگه حساسیت داشت و... باید توضیح می دادید، چون الان در ذهن خواننده چالش ایجاد میشه که چرا؟
    « و گزاشتم دم در تا کفشامو بپوشم فری کفس اسپرت پوشیده بود و این جز عجیایب بود»
    گاهی اوقات نباید روی جزئیات دقیق شد، چون اصلا مهم نیستند. برای مثال کفش های فری که خیلی فرقی نمی کنه که چی باشه؟ اسپرت باشه یا مجلسی، راحتی باشه یا تابستونی.

    یا اگر هم می خواستید بنویسید بهتر بود به شکل دیگه ای می نوشتید که کمی مرتبط تر بشه.
    شکل صحیح
    «گذاشتمش دم در و بعد خم شدم تا کفشامو بپوشم. فری اومد کنارم ایستاد و گفت:«بجنب دیگه چقدر لفتش میدی؟» چشمم به کفشای آدیداس اسپرت رنگش افتاد، با تعجب گفتم:«چرا کفش اسپرت پوشیدی؟ تو که اصلا خوشت نمی اومد.»
    -همینجوری پوشیدمشون، برای تنوع.»
    [فراموش نکنید که شما این متن رو می تونستید به هزاران شکل بنویسید.]

    «-توی خواب چی میبینی؟
    -درست یادم نمیمونه فقط یه گرگ سفید و یه سیاه میبینم که باهم میجنگن.همین!»
    دوباره توی این جمله داستان دچار ایراد میشه. آخه جنگیدن یک گرگ سیاه و سفید باهم چیز ترسناکی نیست. بهتر بود اینجوری می نوشتید:
    «-توی خواب چی می بینی؟
    -شاید برات عجیب باشه، ولی من چیزی از اون خواب ها یادم نمی مونه، موقع خواب خیلی می ترسم ها ولی وقتی بیدار میشم انگار هیچی ندیدم، فقط یک سری صحنه های گنگ و محو از دو تا گرگ سیاه و سفید که دارن باهم می جنگند از اون خواب ها توی ذهنم هست که تازه اون رو هم مطمئن نیستم»

    «گرگ سیاه ....همون جور که به من نزدیک میشد من از تری ازش میخاستم که نزدیکم نشه و اشکام گوله گوله میریختن ....به لبه پرتگاه نزدیک میشدم ....اون گرگ سیاه دندونای تیزشو به من نشون داد که با این کارش قدم بلندی گزاشتم و از لبه ی پرتگاه پرت شدم پایین وقتی داشتم پرت میشدم پایین جیغ بلندی زدم و از خواب پریدم»
    در این جا علاوه بر استفاده نکردن از علامت نگارشی و استفاده بی موقع از «...»، رمان شما از نظر نوشتاری ایراد داشت، شما می تونستید این بخش رو به سبک دیگه ای بنویسید، دختر رو توی یک خونه خرابه ببرید و اون رو درحالی که داره کاری انجام میده با صدای گرگ که از خونه بیرون میاد بترسونید و...؛ خوبی خواب در رمان به این شکله که شما به منطق خاصی نیاز ندارید و اتفاقات رو می تونید تو در تو و درهم برهم بنویسید، اما حواستون باشه که رفتار شخصیت ها باید از روی عقل و منطق باشه، ترس هاش، گریه هاش، جیغ هاش، حرف هاش و... توضیحاتتون خیلی کوتاه بود، و باعث بوجود اومدن سوالات زیادی در ذهن خواننده شده بود. بهتره که یکبار دیگه رمان رو بخونی و توصیفاتش رو اضافه کنید و اون ها رو گسترده تر کنید. خواننده های شما خیلی باهوشن و حتی متوجه ریزترین اشکالات رمان میشن، شما باید حواستون رو جمع کنید و رمان رو طوری بنویسید که برای کسی که رمان رو می خونه، سوال ها و مشکلات زیادی ایجاد نشه. این هنر شما رو می رسونه.

    نکته دیگه ای که باید در توصیف به اون توجه کنید:
    هنگام توصیف یک بخش مثل اتاق بهتره که اون رو بخش بخش توصیف کنید، مثلا اول درباره ست اتاق بگید و چند خط بعد درباره محل قرار گیری تخت و چند خط بعد درباره رنگ پرده ها و بالکن صحبت کنید. این طرز نوشتن باعث انس گرفتن خواننده با رمان و درک بیشتر اون از مکان ها و... میشه.


    شخصیت پردازی
    یکی از نکاتی که در هنگام شخصیت پردازی باید دقت کنید، سن، جنسیت، اخلاق و... است. توی رمان شما اخلاق و حرکات شخصیت هاتون اصلا به یک خانوم +۲۰ نمی خورد و در حد دختر های ۱۶،۱۷ ساله بود. بهتره که دقت کنید و سطح دیالوگ ها رو بالا ببرید.

    باورپذیری
    وقتی که یک خواننده رمانی رو می خونه، توی ذهنش اون رو از لحاظ منطقی بودن و باورپذیری سبک و سنگین می کنه تا به سطح رمان پی ببره و بفهمه که آیا اون رمان مناسب خوندن هست یا نه؟
    یکی از دلایلی که باعث میشه باورپذیری رمان شما بالاتر بره، توصیف صحیح و دقیق حالات و حرکات شخصیت های رمانه، پس حتما حواستون به رفتار ها و کار ها و اتفاقاتی که در رمان می افتند باشه تا باورپذیری و تعداد خواننده ها بالا بره.

    در پست سوم
    -توهم دیدیش؟
    -چیو؟
    -همون که پشتم بود.
    -نخیر. من رفتم گوشیمو از توی اتاقت بیارم، اخه جا گزاشته بودمش.
    -اها باشه.
    در این بخش(که به احتمال زیاد خودتون هم متوجهش شدین) رفتار شخصیت ها غیرعادی و معمول بود. برای مثال اگه خود شما بری توی ماشین دوستت بشینی، بعد بگه:
    -اون و دیدی؟
    -چی رو؟
    -همون که پشتم بود.
    -نه، ندیدم. چه شکلی بود؟
    -...
    قاعدتا یک چیزی دیگه می گید.
    بهتره که روی دیالوگ ها و حرکات شخصیت هاتون تمرکز کنید تا باورپذیری و سطح رمان بالا بره.
    در ادامه پست
    «سوار ماشین شدیم شیشه های ماشینو پایین کشیدم اخه الان وسط تابستون بود وهوا خیلی گرم»
    علاوه بر این که جمله تون از نظر ساختاری ایراد داشت، از نظر مفهوم هم دچار مشکل بود. مگه شما نگفتید که ماشین مزدا۳ بود؟ پس قاعدتا از یک ماشین مدل بالا انتظار میره که کولر داشته باشه و یا لااقل در ادامه جمله به خراب بودن کولر اشاره می کرد.

    یا مثلا وقتی ماتینا از خواب بیدار میشه، هیج حسی سرشار از شادی و یا کنجکاوی از این که اون به هوش اومده در خانواده نبود، بهتره روی حس ها دقت کنید.

    یا مثلا اونجایی که هوروش نگران ماتینا بود، این حسش رو نه از روی تفکراتش، نه از روی چهره اش، نه از روی حرکاتش و...؛ از روی هیچ کدومشون نمی شد درک کرد. این ایراد نویسندگی شماست و هیچ ربطی به تازه کار بودنتون نداره.

    یا مثلا فریماه که خون آشامه نباید موقع دیدن خون مانیتا به وسوسه بیفته و به اون دست بزنه و یا حتی اون رو مزه کنه و...؟


    زاویه دید
    شما توی رمانتون از اول شخص استفاده کردید، اما مدام در حال عوض کردن داستان از زبان شخصیت ها بودید، این یک ایراد بزرگ در رمانه که «عذر می خوام» کم هنری نویسنده رو نشون میده، به جای اون بهتر بود که از زاویه دید سوم شخص و یا دانای کل استفاده می کردید. باید این نکته رو توجه داشته باشید که وقتی اول شخص انتخاب می کنید باید تا آخر رمان با همون سبک پیش برید نه این که هی عوض کنید.
    همچنین به جای استفاده از لفظ«راوی» باید از دانای کل استفاده بشه.


    موارد اضافی
    در بخش هایی از رمان از متن آهنگ استفاده کردید، این کار شما تقریبا تکراری و البته کاملا خوبه بود، اما به این نکته توجه داشته باشید که در نوشتن متن یک آهنگ لازم نیست همه اش رو بنویسید و تنها چند خط از اون کافیه.

    به افعال زیر توجه کنید:
    مینویسم
    میخورم
    نمیخوام

    شکل صحیح
    می نویسم
    می خورم
    نمی خوام

    افعال بالا بدلیل استمراری بودن باید جدا نوشته بشند.


    و یک نکته دیگه که می خوام بگم «تلقینه»
    شما وقتی به خودتون تلقین می کنید که رمان اولتونه و قرار نیست خوب بنویسیدش، نمی تونید چیزی قشنگی اون رو از آب در بیارید.
    حتما داستان پایین رو بخون
    میگویند شخصی سرکلاس ریاضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، با عجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته بود یادداشت کرد و به خیال اینکه استاد آنها را به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت. سرانجام یکی را حل کرد و به کلاس آورد.
    استاد به کلی مبهوت شد، زیرا آنها را به عنوان دونمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی داده بود.
    اگر این دانشجو این موضوع را می دانست احتمالاً آن را حل نمیکرد، ولی چون به خود تلقین نکرده بود که مسأله غیر قابل حل است، بلکه برعکس فکر می کرد باید حتماً آن مسأله را حل کند سرانجام راهی برای حل مسأله یافت. این دانشجو کسی جز آلبرت اینشتین نبود.
    حل نشدن بیشتر مشکلات زندگی ما، به افکار خودمون بستگی داره...
    پس انقدر بد بودن قلم رو به خودتون تلقین نکنید. بلکه اطمینان داشته باشید که با تلاش موفق میشید.

    ****

    راستی چند سالتونه؟
    دوست عزیز، تمامی مواردی رو که در بالا گفتم فقط و فقط برای پیشرفت قلمتون بود، امیدوارم انتقاد پذیر باشید و عصبانی نشید.
    مرسی که تمامی بخش های نقد من رو خوندید. شاد و پیروز باشید:-):-):-):-)
    امیدوارم ارزش این ۳ ساعت وقتی که برای نقد رمانتون گذاشتم رو بدونید و اون رو ویرایش کنید.
     
    آخرین ویرایش:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20

    REYHANEH.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    107
    امتیاز واکنش
    1,610
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    اصفهان.اصفهان
    ن
    خب شما نصف حرفای من رو زدی.

    نکات مهمش رو گفتی و جایی برای نقد من نمیمونه.
    اما شما دوست عزیز برای اینکه رمانت بهتر بشه باید چرت نویس(چک نویس)بیشتری داشته باشی .وقتی رمان توی چرت ندیسه تغییر پذیری بیشتری نسبت به وقتی که تو پاک نویس داره.سعی تو همون چرت نویس نظر سنجی کنی درباره رمانت.(حالا از هر کی دوست داره و البته باید اونا تجربه داشته باشن)
    خب دیگه زیادی حرف زدم امیدوارم در اینده رمان های بهتری از شما ببینیم
     

    Maryamjz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/08
    ارسالی ها
    33
    امتیاز واکنش
    567
    امتیاز
    241
    سن
    43
    محل سکونت
    Esf

    برخی موضوعات مشابه

    بالا