نقد رمان معرفی ونقد رمان ناجی آرامش| a.f.s.a.n.e.hکاربر انجمن نگاه دانلود

ghazal-m

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/28
ارسالی ها
959
امتیاز واکنش
9,572
امتیاز
561
محل سکونت
NEVER EVER LAND
{ به نام خدا }

نام رمان؛
نام رمان باید جذابیت، پوشش محتوا و ارتباط با ژانر ها را در برداشته باشد. هر قدر این ویژگی ها در نام پررنگتر باشند، نویسنده در انتخاب نام، موفق تر عمل کرده است. نام رمان شما، ناجیِ آرامش بود و این نام در بخش جذابیت خیلی ضعیف است و هیچ جرقه ای در ذهن خواننده برای شروع کردن رمان و ادامه دادن آن ایجاد نمی شود؛ چراکه، از این قبیل اسامی استفاده های زیادی شده. در قسمت پوشش محتوا از آنجایی که رمان در حال تایپ است، نمی توان نظری داد و باید دید که در ادامه چه خواهد شد! در رابـ ـطه با ارتباط نام با ژانر ها، باید بگویم این نام ارتباط زیادی با ژانر عاشقانه دارد و ارتباط آن با ژانر اجتماعی را شاید بتوان اینطور در نظر گرفت که مشکلی برای شخصیت اصلی پیش آمده و کسی ناجیِ او می شود؛ که البته این ارتباط ارتباط ضعیفی ست! پیشنهاد می کنم برای انتخاب نام بیشتر فکر کنید.

خلاصه رمان؛
خلاصه رکن مهمی در داستان نویسی ست و سبب جذب مخاطب می شود. نویسنده می بایست در نوشتن آن دقت لازم را به خرج دهد. خلاصه باید به نحوی باشد که در عینِ کوتاهی بتواند مخاطب را جذب کند. خلاصه رمان شما ضعیف بوده و همچنین به دلیل شبیه بودن به رمان های قدیمی ترِ یک دوره، این ذهنیت را در مخاطب ایجاد می کند که رمان شما ایده ای تکراریست؛ در صورتیکه شاید اصلا اینطور نباشد!
سعی کنید موضوعات اصلی و هیجانی رمانتان را در یک برگه بنویسید و سپس بینِ آنها، یک الی دوتا را انتخاب کنید و به شکل یک گره و نه آنچنان واضح خلاصه را بنویسید.

مقدمه رمان؛
مقدمه رمان نیز از ارکان بسیار مهم رمان است. مقدمه باید گویای حال و هوای رمان باشد و کمی از اتفاقات را روایت کند. باید بگویم در بخش مقدمه با ارفاق، می توان گفت خوب عمل کردید. اما شاید بتوان موارد بهتری برای مقدمه رمانتان پیدا کرد.

جلد رمان؛
جلد رمانتان جلدی از تصویر یک دختر بود که می توان از آن نگاری را برداشت کرد که خسته و غمزده است. ترکیب رنگی جلدتان زیبا بود. اما با ژانر عاشقانه ارتباطی نداشت. حتی ژانر اجتماعی ام در آن دیده نمی شد.
در جلد سه چیز باید حتی الامکان رعایت شود:
1.زیبایی و جذابیت
2.ارتباط با محتوای کلی
3.ارتباط با حداقل یکی از ژانرها
در جلد شما مورد 1 و تا حدی 2 رعایت شده بود؛ اما سومی دیده نمی شد.

ژانر رمان؛
عاشقانه: خب این ژانر احتمالا ژانر اصلی رمانتان است و باید دید شرایط بعد از ازدواج نیما و نوار چگونه خواهد بود.

اجتماعی: ازدواج اجباری نیما و نگار و البته عقاید متحجرانه و متعصبانه ی پدر نگار، دوزنه بودنِ وی، از سریِ اجتماعیِ رمان شماست. اما ای کاش این ژانر را محدود به همین وقایع نکنید.

شروع رمان؛
شروع رمان شما، شروعی معمولی و روتین بود که در یک دوره رایج شد. برای جذب مخاطب بعد از خلاصه این شروع رمان است که موثر واقع می شود. اما متاسفانه شروع آنچنان خوب و جذاب نبود و خواننده را به دنبال خود نمی کشید! پیشنهاد من این است که شروع رمانتان را با توجه به موضوعی که در سر دارید کمی مرموز و گره دار کنید و از جملاتی که کنجکاوی برانگیز باشند، استفاده کنید.

سیر رمان؛
سیر رمان شما سیری متمایل به تند بود و تقریبا اتفاقات پشت هم و بدون پیش زمینه ی قبلی می افتاد و برخی جاها واقعا نیاز به پردازش بیشتر داشت و شما به راحتی از آن ها عبور کرده بودید. مثالِ زیادی بارزِ این مسئله بخش خواستگاری بود که اصلا ملموس نبود. این تندی بیش از حد در برخی قسمت ها جذابیت داستان را می گیرد و انرژی خواننده برلی ادامه دادن رمان را کم می کند.

نثر رمان؛
نثر رمان شما، محاوره بود. دقت بفرمایید محاوره نویسی، شکسته نویسی نیست. در برخی از قسمت ها این ایراد به وضوح دیده می شد که در قسمت ایرادات نگارشی آن ها را ذکر خواهم کرد. شکسته نویسی یعنی شما انتهای کلمات را شکسته بنویسید یا به نوعی جملات و کلمات را در نوشتار مانند گفتار بدانید!
آشپزخونس= آشپزخونه اس/است

زاویه دید؛
زاویه دید رمانتان اول شخص و از زبان نگار و آتوسا بود. این زاویه دید تقریبا مناسب بود و این پرش از شتصی به شخص دیگر در زمانهای درست بوده و گیج کننده نبود. از زاویه دید رمانتان خوب استفاده کردید.
زاویه دید اول شخص معمولا تنها دید یک نفر را می گوید یا در برخی مواقع به انتخاب نویسنده دو یا بیشتر شخصیت ها داستان را تعریف می کنند. غالبا مخاطبان با این زاویه دید بهتر ارتباط برقرار می کنند. مخصوصا در موضوعاتی مثل رمان شما.

ایده رمان؛
ایده رمان شما درباره دختری بود به نام نگار که در خانواده ای با عقاید متحجرانه و متعصبانه بزرگ شده بود و تحت تأثیر کارهای پدرش مجبور به ازدواج اجباری با شخصی می شد که دوستش نداشت. در این داستان قسمت های کلیشه ای زیادی وجود دارد و همه ی ما داستانهایی این جنینی زیاد خوانده ایم. من امیدوارم که شما به عنوان نویسنده ایده‌های جدیدی در سر داشته باشید تا بتوانید از کلیشه های تکراری، داستانتان را فاصله دهید! با خلق حوادث جدید و یا اتفاقاتی که برای خواننده جذاب است می‌توانید کمی در پردازش ایده موفق باشید.

دیالوگ ها و مونولوگ ها؛
دیالوگ ها و مونولوگ های رمان شما در سطح متوسط قرار داشت؛ مونولوگی که بتوان از آن به عنوان مونولوگ ماندگار یاد کرد وجود نداشت و در برخی قسمت ها باید بگویم که مونولوگ طولانی و خسته کننده می شد و به نظرم اگر کمی کوتاه تر و پر مغز تر مونولوگ ها نوشته شود، در جذب مخاطب تاثیر بیشتری می گذارد. در قسمت دیالوگ های رمان دیالوگ های روزمره به مقدار زیادی وجود داشت و گاهی دیالوگ ها خسته کننده می شد و همچنین معلوم نبود که چه کسی آن را می گوید و این برای یک خواننده گیج کننده است.
اما قواعد دیالوگ نویسی رعایت شده بود و شما از علامت " - " استفاده ی بجا می کردید.

توصیفات و فضاسازی ها؛

توصیفات ظواهر و چهره :
توصیفات ظواهر و چهره های رمان شما تا حدی خوب بود؛ اما، جای کار بیشتری داشت. برای مثال، روی لباسها و ظاهر افرادی که چندان مهم هم نبودند، می توانید مانوور کوتاهی بدهید. توصیفات چهره در همان صفحه ی اول و تقریبا یکجا گفته شده بود. چه بهتر که آرام آرام به خورد محاطب دهیدشان.

توصیفات مکان :
متاسفانه، این نوع توصیفات در رمان شما خیلی خیلی کم دیده میشد و یا اصلا نبود! پیشنهاد می کنم روی توصیفات مکان ها بیشتر کار کنید؛ چون این نوع از توصیف منجر می شود تا خواننده خودش را در فضای رمان بهتر حس کند!

توصیفات احساسات :
در این بخش احساسات آنها را به نمایش می گذارد؛ باید بگویم در توصیف احساسات تا حد زیادی ضعیف عمل کرده بودید و خواننده نمی توانست با شخصیت ها حس همذات پنداری داشته باشد.

توصیفات حالات :
در این نوع از توصیف ها نویسنده حالت های صحبت کردن شخصیت ها و یا رفتارشان را به تصویر می‌کشد. حالات تا حدودی خوب توصیف شده بودند.

شخصیت پردازی؛

نگار : شخصیت نگار در بزرگسالی به گونه‌ای بود که دیالوگ هایی که خواننده از او می دید، با سن و موقعیت فعلی تناسبی نداشت! دیالوگ های او خیلی کوچک تر از سنش بودند و خواننده نمی‌توانست ارتباط لازم را با وی برقرار کند! از طرفی دیالوگ های کودکی نگار با سن و شخصیت و موقعیتش با هم تناسب داشتند و تا حدودی خوب بودند. شخصیت نگار خیلی جای کار دارد!

نیما : نیما در دوران نوجوانی شخصیتی سرکش، یاغی و اندکی متعصب بود. این نوع از شخصیت را در رمان های زیادی دیده ایم و تا حد بسیار زیادی تکراری بود و من به عنوان یک خواننده نمی‌توانستم با او ارتباط بگیرم و برایم خسته کننده بود. دیالوگ هایش زیادی شور بودند و باعث دلزدگی.

پدر نگار : این پدر در رمان های زیادی بوده و با همین رفتارها باعث ازدواج اجباری فرزندش شده؛ بنابراین این شخصیت هم جز شخصیت های تکراری رمان شماست که خواننده را خسته می‌کند! فردی بی منطق، عصبی، دو زنه و دیکتاتور...

باور پذیری؛
رمان شما رمانی بود که از لحاظ باورپذیری در آن ضعیف عمل شده بود. این رمان به گونه ای می توان گفت که در برخی قسمت‌ها من جمله خواستگاری و رفتارهای پدر نگار عجیب نوشته شده بود و برای یک خواننده ملموس نبود!

نگارش رمان و ایرادات تایپی؛
در رمان شما رعایت علائم نگارشی، در سطح ضعیفی قرار داشت. مثالی از اشتباهات پرتکرار شما:
صدای قدماشون که ازم دور شد با عجله بلند شدمووسایلمو جمع کردم..نباید میزاشتم دستشون بهم برسه..
صحیح آن است که:
صدای قدماشون که ازم دور شد، با عجله بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم. نباید میذاشتم دستشون بهم برسه.
نکات:
* ویرگول برای مکث کوتاه و نقطه برای پایان جملات خبریست. دو نقطه در اصل وجود ندارد و اصلِ آن سه نقطه است که در جملاتی مشابه این کاربرد ندارد!
** شما در محاوره نویسی باید برخی قواعد را رعایت کنید؛ مانند:
وسایلمو(غلط) = وسایلم رو(صحیح)
*** هنگام استفاده از علائم نگارش، علائم باید بلافاصله بعد از کلمه قبل و با یک فاصله بعد از کلمه بعد نوشته شوند.
موارد این چنینی را اصلاح کنید!

فواصل بین کلمات را رعایت کنید! مثل:
زهرا اینجورادمی باشه! - > زهرا اینجور آدمی باشه!
سرکش آ را فراموش نکنید!

همچنین اوایل رمانتان کلمه ی "بچه ها" رو اشتباها "بچه ها" نوشتید!

شکسته نویسی در محاوره نویسی اشتباه است! مثل:
چسبیده به اتاق من آشپزخونس - > چسبیده به اتاق من آشپزخونه اس/است.

اگر موارد این چنینی اصلاح شود رمان بهتری خواهد بود.
به امید دیدن موفقیت های روز افزونتان!
قلمتون مانا؛ خسته نباشید!

"عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود"


233589_IMG_20170911_115856.jpg
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس
    با درود و خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی


    نام
    "ناجی آرامش"
    نام انتخابی شما از یک ترکیب تشکیل شده.
    ناجی معمولا دارای دو معنیه:
    ۱. نجات دهنده
    ۲. نجات یابنده
    حالا این سوال پیش میاد که مفهوم کلی اون چیه.
    کسی/چیزی که آرامش رو برپا می‌کنه (نجات می‌ده)
    یا
    کسی/چیزی که با برقراری آرامش، نجات پیدا می‌کنه.
    مورد اول یک قهرمانه و مورد دوم یک قربانی نجات یافته.
    اگه هر دو مورد رو نمایش داده باشید و از هر دو معنی ناجی استفاده کرده باشید می‌شه گفت هوشمندانست.
    با پیشروی داستان مشخص می‌شه که شخصیت اصلی شما کسیه که به این آرامش نیاز داره. پس یا نجات دهنده خواهد بود و یا نجات یابنده.
    عنوان شما ساختار و مفهوم مناسبی داره و ایهام موجود در اون قابل تحسینه.
    هم ناجی و هم آرامش کلمات روشن و قدرتمندی هستن که با فضای تاریک رمان شما در تناقضن و می‌تونن نمادی از امید باشن. این قابل قبوله اما معمولا عنوان هایی که با فضا تناسب بیشتری دارن معمولا مناسب ترن. مثلا نامی که خبر غم و اندوه موجود در اثر شما بده. اما باز هم می‌گم قابل قبوله.
    هر دو کلمه انتخابی پرکاربرد هستن و نمی‌شه انتظار داشت که در نگاه اول برای خواننده جذاب به نظر برسن. برای مثال اگه شما به جای آرامش از سلوت( به معنی آرامش و شادی) استفاده می‌کردید بهتر در ذهن ثبت می‌شد.
    پیشنهاد می‌کنم که نام رمانتون رو تغییر بدید.



    جلد
    رنگ سبز یکی از رنگ های آرامش بخشه که با نام شما تناسب داره.
    اما باز هم با فضای رمان در تناقضه. در جلد تناسب با فضا از اهمیت بیشتری برخورداره. و حتی تا حدی باید تناقض عنوان رو هم جبران کنه.
    سبز رنگ طبیعت، شادابی و طراوته. این رنگ هیچ درد و غمی رو بازتاب نمی‌کنه. رنگ های تاریک و یا رنگ هایی با گرمای کمتر برای رمان شما مناسبترن.
    در نگاه اول من از جلد شما، انتظار یک زندگی شاد و قدیمی روستایی رو داشتم که متاسفانه با همچین چیزی روبرو نشدم.
    جلد رمان می‌تونه در برگیرنده عنصر، صحنه، نماد یا شخصیت‌های خاصی در رمان باشه.
    شما شخصیت اصلیتون رو انتخاب کردید تا با شکل لباس ها و حالت چهره اون، چیزی رو نمایش بدید.
    لباس ها قدیمی بودن رمان رو می‌رسونه اما حالت چهره پیام مهمی رو نمی‌رسونه. به عبارت دیگه به اندازه کافی غمزده یا دردمند نیست.
    بهتره که جلد مناسب‌تری انتخاب کنید.



    خلاصه
    شما با علائم نگارشی در این بخش مشکل داشتید. چنین چیزی در خلاصه شدیدا مخربه.
    از اونجایی که ایده کلی شما جدید نیست، فقط اشاره کردن به اون باعث می‌شه به نظر خواننده تکراری بیاد.
    معمولا تو این شرایط بهتره که یکی از ایده های فرعی جدیدتون رو هم در خلاصه جا بدید تا جذب مخاطب کنه. چون مردسالاری و ازدواج اجباری موضوع خیلی از رمان ها هستن و باعث می‌شن خواننده اشتیاقی برای خوندن رمان نداشته باشه.
    خلاصه شما نه به قدری کوتاهه که جامع نباشه و نه به قدری بلنده که خواننده رو خسته کنه.
    اطلاعاتی که منتقل می‌کنه هم تعادل دارن و مناسبن.
    تنها مشکلاتی که در خلاصه می‌بینم کلیشه ای بودن و علائم نگارشین.



    ژانر
    ژانر عاشقانه به راحتی در روابط شخصیت ها به چشم می‌خوره و نقشی اساسی و غیرقابل چشم پوشی داره. اما نقص در توصیفات باعث شده این ژانر چندان خودنمایی نکنه.
    اجتماعی هم که به مشکلات فراگیر در جامعه می‌پردازه که شما به مردسالاری، ازدواج اجباری، مواد مخـ ـدر، خرافات و... اشاره کردید. تبعاتشون هم دارن به مرور خودشون رو نشون می‌دن.
    شما در انتخاب ژانر موفق بودید اما می‌تونستید شاخ و برگ بیشتری به اون ها بدید و ازشون بهتر استفاده کنید.
    رد عناصر تراژدی هم در رمان شما به چشم می‌خوره اگه پایان دردناکی در نظر دارید می‌تونید از این ژانر هم استفاده کنید.



    مقدمه
    قبل از هر چیزی اگه شعر مقدمه از خودتون نیست حتما منبعش رو ذکر کنید و به صاحب اثر اعتبار بدید.
    مورد دوم هم علائم نگارشی هستند که رعایت نشدن و از طرفی خط تیره بین ابیات هم اشتباهه.
    بخش اول داره سعی می‌کنه در مورد یک سرنوشت ناگوار بگه که شخصیت اصلی داستان همچین سرنوشتی رو داره.
    بخش دوم به رویاهای قبل و بعد یک اتفاق اشاره می‌کنه که به نظر می‌رسه منظور ازدواج اجباری باشه.
    در ادامه هم از عشق کمک می‌خواد برای حل این مشکل. حالا سوال اینجاست؛ عشق چیزیه که می‌تونه نگار رو نجات بده؟ چطور عشق اونو از ازدواج ناخواسته نجات می‌ده؟ امیدوارم بهش رسیدگی کرده باشید.
    بخش سوم هم بیان می‌کنه که راه فراری نیست و فقط عشق می‌تونه بهش کمک کنه.
    بخش اول و تا اوایل بخش دوم مناسبن. اما ادامه با گذشت داستان مشخص می‌شه.
    مقدمه شما با فضای داستان در تناسبه و با وجود طولانی بودن چندان خسته کننده نیست. اگه موارد بالا رو رعایت کنید می‌شه گفت مقدمه در سطح نسبتا خوبی قرار داره.



    شروع
    شما داستان رو با منولوگ نگار زمان حال شروع کردید.
    شروع شما باید متناسب با محتوای کلی رمانتون باشه. نکته‌ای که مطرح می‌شه اینه که آیا باز هم زاویه دید نگار حال رو در ادامه خواهیم داشت؟ این که شروع رو از یک زاویه دید متفاوت با کل داستان بنویسید کمی نامتناسب جلوه می‌کنه. اما اشتباه نیست.
    شخصیت در مورد گذشته ناخوشایندش توضیح می‌ده که با توجه به خلاصه و با وجود اینکه شما داستان رو از آینده شروع کردید خواننده رو کنجکاو نمی‌کنه. شما می‌تونستید در شروع گره افکنی کنید(موضوعی رو بیان کنید که مثل یک سوال ذهن خواننده رو درگیر خودش کنه) یا از یک کشمکش استفاده کنید. (صحنه‌ای که باعث اشتیاق و کنجکاوی خواننده بشه)
    پیشنهاد می‌کنم که از شروعی نو تر استفاده کنید.



    سیر
    شما داستان رو در دو زمان روایت می‌کنید و این موضوع در سیر به نفع شما عمل کرده بود. زمانیکه زمان آینده یکنواخت می‌شد اتفاقات گذشته اوج می‌گرفتند و آینده نقش تعلیق رو بازی می‌کرد. برعکس این هم صدق می‌کرد.
    اما با این وجود باز هم سیر شما تند بود. خط داستانی شما مشکل چندانی نداشت و من این بیشتر مشکل رو به توصیفات نسبت می‌دم. شما می‌تونستید بیشتر در مورد محیط اطراف یا حالات شخصیت ها بگید. مثلا ازدواج نگار جای کار بیشتری داشت. یا حتی احساسی که نسبت به باران داشت می‌تونست بیشتر پرداخته بشه.
    به علاوه شما می‌تونید صحنه هایی جدید با هدف شناخت شخصیت ها و محیط خلق کنید.



    دیالوگ ها و منولوگ ها
    شما دیالوگ یا منولوگ خیلی خاصی نداشتید که در ذهن خواننده باقی بمونه یا اون رو به تفکر واداره. اما در هرحال تونسته بودید اطلاعات مورد نیاز رو از طریقشون برسونید.
    اما بعضی منولوگ ها و دیالوگ ها متناسب با شخصیت ها نبودن. مثلا یه قسمت نگار پنجاه ساله با خودش گفت "سه متر پریدم هوا".
    دیالوگ بقیه شخصیت ها هم تقریبا خوب بود اما شما می‌تونستید در دیالوگ های شخصیت های قدیمی، بیشتر از اصطلاحات اون دوران استفاده کنید تا بازه زمانیش ملموس تر بشه.
    بهتره که هماهنگی بین شخصیت ها و حرف هاشون رو رعایت کنید.
    از طرفی دیالوگ ها و منولوگ های شما تا حدی در تناسب بودن و می‌شه گفت زیاده روی در اونجا وجود نداشت.



    شخصیت پردازی
    شخصیت پردازی شما تا حدی ضعیف بود. شما باید شخصیت هاتون رو از تمام جهات ممکن معرفی کنید.
    مثلا برای شخصیت نوع راه رفتن مشخص کنید یا ویژگی خاصی رو برای صداش در نظر بگیرید. یا علایقش را غیرمستقیم بیان کنید. هرچقدر جزئیات بیشتر و ظریف تر باشن شخصیت شما به واقعیت نزدیک تر می‌شه.
    برای مثال چه چیزهایی در مورد نگار خاصه؟ در مورد دوستانش چطور؟ خانواده؟
    تا اینجا شخصیت های اصلی شما دارای این ویژگی ها بودن:

    نگار:
    فکر نمی‌کنید شخصیت اصلی شما کمی ضعیف ظاهر شده بود؟ آیا در ادامه هم نگار قراره منتظر یک مرد باشه تا نجاتش بده؟ چه چیزی در مورد شخصیت اصلی شما خاصه؟ آیا صرفا یک قربانیه که نجات پیدا می‌کنه؟ با خودش قهرمانیه که خودش رو از باتلاق بیرون می‌کشه؟ پیشنهاد می‌کنم بیشتر به شخصیت اصلیتون بپردازید چون سرنوشت اون در آینده باید تا حدی متناسب با اعمالش باشه.

    نیما:
    خودرای، زودجوش و زورگو. بچه ای که دوست داره با اسباب بازیاش بازی کنه و وقتی که بازیش تموم شد اونا رو بشکنه. شما می‌تونید صفات و ویژگی های جدیدتری رو هم اضافه کنید.



    ایده
    با وجود اینکه ایده اصلی شما پرتکرار و به نوعی کلیشه‌ایه شما می‌تونید با استفاده از عناصری جدید اون رو تا حدی جبران کنید. اتفاقات غیرمنتظره هم می‌تونن در این مورد بهتون کمک کنن. برای مثال می‌تونید مسیر فکری خواننده رو در مورد آینده و حدس هاش شناسایی کنید و از اون دوری کنید. غافلگیر کردن خواننده همیشه تاثیرگذاره.



    زاویه دید

    شما از سه زاویه دید اول شخص استفاده کردید.
    نگار گذشته، نگار حال و آتوسا.
    شما بخاطر انتخاب این زاویه دید روی این شخصیت ها تسلط کامل داشتید و می‌تونستید بیشتر به اون ها بپردازید.
    زاویه دید اول شخص برای داستان های شخصیت محور انتخاب خیلی خوبیه و به شناخت و همراهی با شخصیت موردنظر کمک می‌کنه. اما در عوض کامل روی داستان و شخصیت ها تسلط نداره.
    زاویه دید سوم شخص یا دانای کل هم بیشتر برای داستان های موضوع محور مناسبه و با پوشش دادن تمام عناصر و قرار دادن موضوع در هسته اون‌ها، هماهنگی مناسبی ایجاد می‌کنه. اما نمی‌تونه یک شخصیت خاص رو خیلی جامع به نمایش بذاره.
    بخاطر شخصیت محور بودن رمان می‌شه گفت که انتخاب شما، انتخاب درستی بوده. شما می‌تونید بیشتر به احساسات این شخصیت ها و برداشتشون از حالات شخصیت های دیگه بپردازید.



    نثر
    شما نثر محاوره‌ای رو هم برای متن و هم برای دیالوگ ها انتخاب کردید که با توجه به سبک رمانتون می‌شه گفت قابل قبول بوده. اما ظرافت کافی رو نداشت.
    مثلا همین سرهم نویسی ها و حذف بخش هایی از کلمات، درست نیست. شما می‌تونید از کلمات شکسته استفاده کنید اما نباید اون ها رو با هم و با حروف ترکیب کنید.
    بهتره فاصله بین کلمات، حضور کامل ضمیرها و افعال رو رعایت کنید.
    "ازونجایی"
    برای مثال این عبارت بیشتر شبیه یک کلمه ناخواناست.
    شکل ادبی او "از آنجایی" هست و محاوره‌ای اون با شکسته شده کلمه به شکل "از اونجایی" در میاد. اما نه کلمه می‌تونه کوتاه بشه و نه "از" اجازه چسبیدن به کلمه رو داره.



    املا و نگارش

    اولین موضوع فاصله بین کلماته که در اون خیلی مشکل داشتید:
    فکرنکنم => فکر نکنم
    ازاعضای => از اعضای

    از علائم نگارشی درست استفاده نکرده بودید:
    اما چجوری.. => اما چجوری؟
    به اون روزا کشیده می شم... => به اون روزا کشیده می‌ شم.

    شما فقط مجازید از یک علامت سوال یا تعجب استفاده کنید:
    سپری کنم؟؟ => سپری کنم؟
    چی گفت؟؟؟؟ => چی گفت؟

    فاصله بعد از علائم نگارشی رو فراموش کردید:
    فکر نکنم.اما => فکر نکنم. اما
    چرا من؟چرا => چرا من؟ چرا

    و همینطور فاصله نذاشتن قبل از علائم:
    گفت : => گفت:

    "ه" در این نوع مثال ها اضافه‌ست:
    روزگاره ارومی => روزگار آرومی


    اهمیت "آ" رو فراموش کرده بودید:
    اروم => آروم
    ایفون => آیفون

    بعضی کلمات به شکل نامناسبی با هم ترکیب شده بودن که صحیح نیست:
    ازونجایی => از اونجایی

    تکرار حرف ها برای نشون دادن کشش اشتباهه:
    خدااا => خدا
    هااااان => هان

    "را" مفعولی حتی در محاوره‌ای هم شکل "را" یا "رو" خودش رو حفظ کنه و ترکیب یا تبدیل نشه:
    چیزیو => چیزی رو


    غلط املایی/تایپی هم وجود داشت:
    سریه => سریع
    می زارم => می ذارم



    توصیفات
    توصیف ظاهر
    شما در توصیفات ظاهر فقط به رنگ چشم، رنگ مو و نهایتا به رنگ پوست اشاره کردید. بهتره روی این توصیفات کار کنید. قد، اندام، مدل مو، صدا، اندازه اجزای صورت و... از مواردی هستن که می‌تونید بهشون اشاره کنید.
    شخصیت های فرعی هم تا حدی به توصیف ظاهر نیاز دارن فراموش نکنید.



    توصیف مکان
    توصیفات مکان سازنده دنیای شما در ذهن خواننده هستن و نباید نادیده گرفته بشن. شما از توصیفات مکان کمی استفاده کردید که باعث می‌شد تصور محیط برای خواننده سخت بشه و به خوبی نتونه با داستان همراه بشه. بهتره این توصیفات رو اضافه کنید


    توصیف حالات
    شخصیت های شما حرکات چندانی نداشتند و به جز حرف زدن کار خاصی ازشون سر نمی‌زد. توصیفات حالات به شخصیت ها زندگی می‌بخشن و حضورشون رو ملموس تر می‌کنن. شما می‌تونید به نوع خندیدن، راه رفتن، نشستن، حرکات دست ها و... شخصیت ها اشاره کنید.


    توصیف احساسات
    این بخش هم جای کار داشت. توصیفات احساسات باعث می‌شن اینبار روح مخاطب با داستان همراه بشه و از ارزش بالایی برخوردارن. بهتره بیشتر به احساسات و عواطف شخصیت ها بپردازید.



    باورپذیری
    باور چنین مشکلاتی در اون برهه زمانی سخت نیست.
    اما شما موضوعات رو به نوعی بزرگنمایی کردید که کمی غیرعادی به نظر می‌رسه. مثلا رفتارهای نزدیکان نگار با اون، چندان باور پذیر نیست.



    قلمتون پایدار
    "عضو آموزشی شورای نقد"
    233589_IMG_20170911_115856.jpg
     

    a.f.s.a.n.e.h

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/31
    ارسالی ها
    345
    امتیاز واکنش
    8,120
    امتیاز
    531
    سن
    28
    محل سکونت
    کرمان

    a.f.s.a.n.e.h

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/31
    ارسالی ها
    345
    امتیاز واکنش
    8,120
    امتیاز
    531
    سن
    28
    محل سکونت
    کرمان

    سلامممممم نقد شما عالی بود و واقعا من متوجه یک سری چیزها شدم که یکم برام توی نقدای دوستان دیگه مبهم بود خیلییییی ممنونم از دقت و وقتتون که صرف رمانم کردین:aiwan_light_give_heart:
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا