نقد رمان معرفی و نقد فن‌فیکشن انتقام‌جویان، پدرخوانده| matina کاربر انجمن نگاه دانلود

matina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/05
ارسالی ها
475
امتیاز واکنش
6,412
امتیاز
626
سن
22
محل سکونت
تهران
نام فن فیکشن: انتقام جویان، پدر خوانده
لینک:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

ژانر فن فیکشن: علمی_تخیلی
بر گرفته از: سری فیلم های مارول استدیو

نویسنده: matina | کاربر انجمن نگاه دانلود
ناظر:
@*SiMa
خلاصه: پس از پایان نبرد با تایتان دیوانه، تونی استارک در جهانی ناشناخته گم شده‌است. همسر استیو راجرز به دست لوکی کشته می‌شود. ثور و نگهبانان که کورسویی برای بازگرداندن گامورا یافته‌اند، برای کمک به انتقام جویان به زمین بازمی‌گردند...
 
  • پیشنهادات
  • _Janan_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/04/21
    ارسالی ها
    360
    امتیاز واکنش
    6,351
    امتیاز
    601
    محل سکونت
    رویابافی های ناتمام :)
    به نام خدا

    نویسنده‌ی عزیز، ضمن عرض سلام، ورود شما به تاپیک نقد که نشان از نقد پذیری و علاقه‌ی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می‌گوییم.
    لطفا پیش از فعالیت در تاپیک نقد، قوانین بخش را مطالعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که چنین پیام‌هایی اسپم محسوب می‌شوند. در صورت مشاهده، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد، گزارش دهید:
    _عزیزم ادامه بده.
    _خیلی رمانت قشنگه. من عاشقش شدم.
    _تند تند پست بذار.
    _تو رو خدا فرهود و مهناز بهم برسن.
    و...

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش نقد میتوانید از تاپیک زیر بهره بگیرید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    Lilium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/02/13
    ارسالی ها
    40
    امتیاز واکنش
    216
    امتیاز
    141
    نقد فن‌فیکشن انتقام‌جویان، پدرخوانده:

    محبوب‌ترین داستان‌ها هم ممکن است به مذاق طرفدارها خوش نیاید یا آنها بخواهند داستان پایان دیگری داشته باشد. یکی از بهترین راه‌های پردازش داستان، فن‌فیکشن نویسی است. از نویسنده‌ی عزیز برای به اشتراک گذاشتن داستان خود متشکریم و پیشاپیش مراتب قدردانی از وی را به عمل می‌آوریم.
    دنیای نوشتن، وسیع‌ترین دنیای خیال است و در آن می‌شود بی‌اندازه جست‌وجو کرد. دروازه‌ای که خواننده را به این دنیا می‌کشاند، نام نوشته است. فارغ از زیبایی و گویا بودن، باید خاص و غیرتکراری نیز باشد تا در خاطر مخاطب مجازی باقی بماند. نام انتخابی برای این فن‌فیکشن، به سبک سری انتقام جویان، از همین ترکیب بهره گرفته است و سپس آن را با شخصیت جدیدی به نام پدرخوانده، همراه ساخته است. در نتیجه نام انتقام جویان، پدرخوانده، نام مناسبی به نظر می‌رسد.
    یک مارول فن به راحتی می‌تواند تشخیص دهد احتمالا با بخشی جدید از سری انتقام جویان همراه است اما، یک مخاطب عادی ممکن است این نام را با سری پدرخوانده‌ی آل پاچینو اشتباه بگیرد! با این حال اگر مخاطبان فن فیکشن را مارول فن در نظر بگیریم نام مناسب جلوه می‌کند.
    جلد فن فیکشن همانند تمام فیلم‌ها و کمیک‌های این مجموعه، باید تصویری از ابرقهرمان‌ها ارائه کند و از این نظر، تصویر پیشنهادی بسیار مناسب است. اما در نظر داشته باشید که ماهیت فن‌فیکشن، یک ماهیت ساختار شکنانه است و اگر بخواهیم اینگونه به آن نگاه کنیم، برای جذاب‌تر بودن و نوآوری، بد نیست شما هم در جلد دست ببرید و علاوه بر شخصیت‌های ابرقهرمان، شخصیت‌های خاکستری را نیز جای دهید.
    نکته‌ای که درمورد جلد وجود دارد این است که بهتر است یک راز یا حتی همان راز اصلی در آن نهفته باشد تا خواننده به مرور آن را کشف کند. اینها همه خلاقیت نویسنده را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد نوشته‌ها برای او چقدر با اهمیت هستند.
    بر خلاف متن فن فیکشن که به روایت داستان خود اکتفا نکرده بود و حتی داستان‌هایی که طی مجموعه‌ی انتقام جویان روایت شده بود را پوشش می‌داد، در خلاصه تنها به گفتن خلاصه‌ای از فن‌فیکشن اکتفا شده بود، خلاصه گویا، روان و ابهام‌آمیز بود و ذهن خواننده را به خود مشغول می‌کرد و مهم‌تر از تمام اینها می‌توانست یک مارول فن را به خوبی به خود جذب کند. تمام اینها برگ برنده‌ای برای نویسنده محسوب می‌شود.
    مقدمه‌ای که برای داستان ارائه کرده‌اید، بیشتر شبیه به سرنخی است که خواننده باید بعد از گذشت سی و پنج پارت از داستان، آن را بخواند! صف دشمنان و دوستان را در مقدمه ترسیم کرده‌اید، بافت ادبی به خورد آن داده‌اید و با اشاره به ترکیب پدرخوانده سعی کرده‌اید جذابیت آن را بیشتر کنید. مقدمه مناسب است و به خوبی ذهن خواننده را گرم خواهد کرد.
    در قدم بعد ژانر فن‌فیکشن را مشاهده می‌کنیم که به درستی انتخاب شده است و پوشش دهنده‌ی تمام اتفاقات داستان است.
    در شروع داستان به عنوان اولین قدم، با استیو همراه هستیم که مانند تمام انسان‌های دیگر، قصد دارد آزادانه و فارغ از تمام داستان‌ها و حواشی ابرقهرمان زندگی عادی خود را پیش ببرد. چیزی که در شروع نظر مخاطب را به خود جلب می‌کند، احساساتی است که همیشه و همیشه درون استیو وجود داشته‌اند و حال در شروع فن‌فیکشن به آنها پرداخته شده است. با این نگاه، ما با داستانی همراه هستیم که به روانکاوی شخصیت‌ها پرداخته و چیزی از درون آنها بیرون کشیده است که با یک داستان ابرقهرمانی تا حدی متفاوت است. شروع جداب است و آتش علاقه به مارول را همانند آتش لوکی روشن می‌کند!
    توصیفات، ارکانی هستند که به یاری نویسنده می‌شتابند و در مواردی کثیر، پوشش دهنده‌ی ضعف‌های داستان نیز هستند. توصیفات برای روایت یک داستان حرف اول را می‌زنند. توصیفات مکان در این فن فیکشن از دو منظر باید بررسی شوند. یکی مکان‌هایی که از پیش در داستان وجود داشتند و باید به آنها مجدادا پرداخته شود. اگر در تمام داستان‌های اونجرز به مقر آنها اشاره می‌شود یا در تمام داستان‌های گاردین گلکسی، سفینه‌ی استار لرد را شاهد هستیم، تنها به دلیل اهمیت توصیف مکان است. وقتی یک مجموعه به این اصول پایبند است، یک فن‌فیکشن نویس نیز باید بخشی از آن را پوشش دهد و روی بعضی از جزئیات، بیشتر کار کند. پرداختن به برخی عناصر فضا و مکان، برای یادآوری یا برانگیختن حس آشنایی ضروری است. نکات شاخص بعضی مکان‌ها را گردآوری کنید و در اثنای داستان به آن اشاره کنید.
    دیدگاه بعدی درمورد مکان‌ها و فضاهایی است که قبلا به آنها پرداخته نشده است یا کمتر شاهد آن بوده‌ایم. به طور مثال زندانی که اعضای هایدرا در آن زندانی بودند یک نقطه‌ی مهم برای داستان است و می‌تواند بخش مهمی از متن باشد. تنها چیزی درمورد این زندان می‌دانیم این است که در وسط اقیانوس است و درمورد موقعیت جغرافیایی این زندان اطلاعات داریم، اما متاسفانه از دیدگاه قهرمانانمان، هیچ توصیفی برای این مکان نداریم و این خود نقطه‌ی نزولی برای داستان است.
    همین‌طور درمورد زندان استیو و مکان‌های دیگر، لازم است بیشتر توضیح دهید و فضاسازی کنید. ابعاد زندان و راه‌های ورودی درجه‌ی نور و... تماما نکاتی هستند که می‌شود با آن‌ها به یک توصیف خوب رسید.
    تنها بخشی که درمورد توصیفات مکان می‌شود به آن اشاره کرد این بخش است:«نگاهی به اطراف انداخت. تا چشم کار می‌کرد، آسمان و زمین نارنجی رنگ بود. ناگهان حس کرد که از رنگ نارنجی متنفر است. دوست داشت، امکان دسترسی به مغزش را داشت و برای همیشه رنگ نارنجی را از ذهنش پاک می‌کرد. مدت زیادی آن‌جا بودند، اما نه تشنه می‌شدند و نه گشنه. احتیاجی نیز به اجابت مزاج نداشتندو حدسشان این بود که زمان بر روی بدن‌هایشان تاثیری ندارد و آن‌ها قرار نیست که در آن‌جا بمی‌رند. هرچند بدنشان باز هم زخمی می‌شد و خون‌ریزی می‌کرد و ضربات بر روی بدنشان تاثیر همیشگی را داشت، اما باز هم مطمئن بودند که قرار نیست در آن‌جا به دلیل کهولت سن بمی‌رند.»
    داستان پدرخوانده‌، پس از داستان، پایان بازی، اتفاق می‌افتد و به درستی اتفاقات را پوشش می‌دهد و از نظر زمان هیچ ایرادی به آن وارد نیست.
    توصیف ظاهر شخصیت‌ها نسبتا خوب پیش رفته بود و فرض هم بر آشنا بودن فرد با مجموعه‌ی انتقام جویان است؛ اما نباید از این نکته غافل شد که همانند توصیف مکان، یادآوری ظاهر و لباس شخصیت‌ها و حالات چهره‌ی آنها باعث ایجاد صمیمت میان خواننده و فن‌فیکشن خواهد شد. بخشی از توصیفات به این شرح هستند:
    «موهای طلایی رنگش را گوجه‌ای بسته بود و به دنبال آدم‌ها می‌رفت، تنها به امید این‌که بتواند شاخه گلی بفروشد.
    نگاهی به استیو که بر روی تختی در بخش پزشکی خوابیده بود انداخت. هنوز لباس خونیش برتنش بود.»
    توصیف حالات جای کار بیشتری داشت. در طول داستان حالت‌های گوناگونی از شخصیت‌ها می‌دیدیم اما از جهت اغنا، جای کار بیشتری داشتند. به طور مثال صحنه‌ی غم و اندوه و فریاد‌های استارلرد یا حتی رویارویی ثور و لوکی، بسیار سریع گذشتند، درحالی که می‌شد روی آنها پردازش بیشتری کرد. یک نمونه‌ی خوب از توصیفات حالات، صحنه‌ی رویارویی پگی و استیو بود: «احساس می‌کرد که کسی پیاپی با نیزه بر قلب او زخم می‌زند. پاهایش توان ایستادن خود را از دست دادند. بر روی دو زانو افتاد. همسرش غرق در خون بود. چشمان بازش به استیو می‌نگریستند. گویی انتظار اورا می‌کشیدند. استیو تنش یخ کرده‌بود و می‌لرزید. به هرجان کندنی بود، چهار دست و پا خودش را به پگی رساند. او را در آغـ*ـوش کشید. حتی با وجود آن‌همه شواهد، اما او دلش انکار می‌خواست.»
    توصیف احساسات از نظر پرداختن به جنبه‌های جدیدی از شخصیت‌ها، با اختلاف جزو توصیف‌های خوبی بود که در داستان به کار رفته بود. احساس خشم، به زیبایی به تصویر کشیده شده بود و می‌شد به عنوان نقطه‌ی اتکای داستان، به آن اشاره کرد. «تونی عنان اختیار از کف داد. به سمت لوکی یورش برد و فریاد زد: -کلماتت رو اشتباه انتخاب کردی! یقه لوکی را گرفت و او را بر روی زمین پخش کرد. نفس نفس می‌زد و چشمانش از عصبانیت قرمز بود.»
    با دلایلی که در بالا به ان پرداخته شد، می‌توان گفت سیر داستان تند بود. البته سیر کلی داستان تند جلوه می‌کرد و در برخی نقاط پرداختن به نکته‌های حاشیه‌ای تا حدی میان داستان اصلی شکاف ایجاد کرده بود. یک داستان فرعی که احتما پرداختن به آن بی‌دلیل هم نبوده، خانواده‌ی تونی استارک بودند که بیش از حد در داستان دخالت داده می‌شدند. عمدا یا به دلیل اشاره‌های نویسنده، خواننده حس می‌کند که پدرخوانده، همان تونی استارک است، اما با این حال راندن داستان به حاشیه‌های خانواده‌ی استارک، نقطه ضعف محسوب نمی‌شد. تندی سیر را با جای دادن توصیفات می‌شود تا حد بسیار بالایی جبران کرد.
    ایده‌ی این داستان برگرفته از چندگانه‌های مارول بود و برای مارول فن‌ها حس خوبی به ارمغان می‌آورد. آنگونه که گفته شد، طبق تلاش نویسنده یا حدس‌هایی که هر خواننده‎ی اثر ممکن است به ذهنش خطور کند، در این داستان با تبدیل شخصیت‌های سفید، به شخصیت‌هایی سیاهرنگ هستیم. استیو یکی از آن شخصیت‌هاست که همیشه حافظ مردم خویش بوده و حال، تبهکارانی را مجازات می‌کند که مجرم اصلی نیستند.
    در ادامه‌ی داستان ممکن است شخصیت محبوب مارول، تونی استارک، نیز دچار این دگرگونی شود و این ایده، هرچند به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید، اما ایده‌ی جدید و نابی است.
    نکته‌ای که تا این بخش فکر زیادی درموردش صورت گرفته است، شخصیت‌پردازی شما نویسنده‌ی عزیز است. در این داستان همان‌گونه که در ابتدای نقد گفته شد، با روانکاوی مارول همراه هستیم، اما اگر قرار بود با آدم‌های تماما افسرده و زده شده از دنیا طرف باشیم، آیا مجموعه‌ی مارول تا حالا سرپا بود؟ این مجموعه، نه بر احساسات شخصیت‌ها که بر قهرمان بودن و شادمانی و رضایت‌ آنها استوار است. شخصیت واقعی یک قهرمان و فرق اساسی او با آدم‌های اطرافش نیز همین است. این بُعد از زندگی که در آن دلتنگی و تنهایی و غم وجود دارد، باید تنها کمک کننده و نردبانی برای تعالی شخصیت‌ها باشد تا به آنچه تا به حال از آنها انتظار داشتیم لطمه وارد نشود.
    نکته‌ی دیگر یکسان بودن نسبی تمام شخصیت‌ها بود. از دختر استارک گرفته تا راکت که حتی یک لحظه‌ی عمرش را در سکوت سپری نکرده است! درمورد راکت، خواننده اولین چیزی که انتظار دیدنش را دارد حرافی و کَل‌کَل کردن است! راکت بی‌سرو صدا، دیگر فرقی با بقیه‌ی شخصیت‌ها ندارد.
    همین‌طور درمورد باقی شخصیت‌ها ما به یک تمایز احتیاج داریم تا آنها را از یکدیگر تمیز دهیم و همچنین، تا حد زیادی شبیه خود واقعیشان باشد.
    از نظر یک مارول فن تمام عیار، تمام شخصیت‌های ساخته شده توسط شما، یا حالت منصفانه و یا مغروضانه داشتند در حالی که در مارول ما با انسان‌هایی کاملا متمایز طرف هستیم و هرکدام شیوه‌ی خود را دارند. راکت که مثال آن را در بالا دیدیم، هیچ‌گاه نمی‌تواند سر به زیر و ساکت باشد. استارلرد، یک آسیب همیشگی دارد اما یک رهبر خوب است، تونی استارک هم همینطور. سعی کنید در عین حال که روایت را پیش می‌برید و شخصیت‌ها را موشکافی می‌کنید تفاوت آنها را هم درنظر داشته باشید و به همه غم خالص یا حتی شادی ندهید؛ همه را عجول یا مصلحت طلب نکنید و با دیالوگ‌های متفاوت و منحربه فرد این تفاوت را به مخاطب نشان دهید.
    دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها نسبتا کمک‌کننده و در تعادل بودند و با این حال طبق آنچه درمورد شخصیت‌پردازی گفته شد، باید به این نکته توجه کرد که برخی شخصیت‌ها حراف‌تر و برخورد درونگراتر هستند و اگر قرار است تغییری در آنها صورت بگیرد باید به عامل آن تغییر چنان قدرت داد که داستان جدید و خودساخته‌ای ایجاد شود که مخاطب حرفه‌ای مارول نتواند وصله‌های آن را از هم باز کند.
    به جز نکاتی که درمورد توصیفات و شخصیت‌پردازی وجود داشتند، باورپذیری در نقطه‌ی خوبی بود و تسلط روی سایر عناصر و همچنین تسلط روی داستان‌ها باعث می‌شد خواننده به خوبی با داستان شما همراه شود.
    نکات ویرایشی در نقطه‌ی قابل قبولی بودند اما بعضا غلط‌های املایی و نگارشی به چشم می‌خورد و بازنگری نویسنده‌ی عزیز می‌تواند در این جهت کمک کننده باشد.


    در پایان با آرزوی موفقیت فراوان، از طرف جمعی از خوانندگان داستانتان از شما نهایت تشکر را به جا می‌آورم و امید

    است با نوشتن داستان‌ها و فن‌فیکشن‌هایی جدیدتر، ما را مهمان یک ذهن خلاق کنید.

     

    matina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/05
    ارسالی ها
    475
    امتیاز واکنش
    6,412
    امتیاز
    626
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران

    برخی موضوعات مشابه

    بالا