نقد رمان معرفی و نقد رمان آبی نیلگون | ژیلا.ح کاربر انجمن نگاه دانلود

آیا رمان رو دوست دارید؟


  • مجموع رای دهندگان
    5

🍫 Dark chocolate

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/06
ارسالی ها
2,828
امتیاز واکنش
38,895
امتیاز
1,056
سن
23
محل سکونت
°•تگرگ نشین•°
☆بسم الله الرحمن الرحیم ☆

نام رمان: آبی نیلگون

نویسنده: ژیلا.ح (حیدری) کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر: عاشقانه تخیلی فانتزی

ناظر: @>YEGANEH<


خلاصه: وقتی دنیای تاریکی و روشنی با هم در می آمیزد و تنها یک نفر فاصله تا ظلمات شب باقیست، او باید با تمام قوا بایستد تا زنده بماند که سایه های تاریکی، سلطنت خود را بر آوار زندگی او بنا نکنند. باید بجنگد، برای فهمیدن حقایق. حتی اگر قرار باشد بقیه ی عمرش را در آب های نیلگونی سپری کند که کابوس شب هایش است.


خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن ها را. فرمان او در میان آن ها پیوسته فرود می آید تا بدانید خداوند بر همه چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد.
آیه آخر سوره ی طلاق.



Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    با سلام - نویسندگان عزیزی که درخواست نقد دارند، باید ابتدا قوانین را در تاپیک زیر مطالعه کنند. قوانین فراخوان نقد رمان ها - سپس در همین تایپک درخواست خودشان را مطرح کنند. - هنگام درخواست، حتما نویسنده لینک تاپیک رمان خود را در پیامش قرار بدهد. - وجود لینک تاپیک نقد رمان هم در درخواست نویسنده...
    forum.negahdl.com
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام نورِ تاریکی

    آبی نیلگون، از آن دسته نام‌های کوتاه است که با محتوا ارتباط دارد؛ اما جذابیت عنصر اول یک نام خوب است؛ اما متاسفانه این نام عنصر جذابیت را دارا نبود. معمولا نام‌هایی که ترکیبی جدید به وجود می‌آورند و یا کلماتی در ان‌ها به کار می‌روند که کمتر دیده شده است جذاب‌تر هستند و با توجه به اینکه ایده رمان شما جدید است، به راحتی می‌توانید این مشکل را حل کنید زیرا آبی نیلگون با اینکه کنجکاو کننده است و کمی اطلاعات به خواننده می‌دهد اما باید توجه داشته باشید ترکیب دو رنگ تنها نمی‌تواند عنصر جذابیت را هم به همراه داشته باشد. پس با وجود اینکه نام با محتوا در ارتباط بود اما مشکلش این بود که کمی زیادی گنگ بود! زمانی که شما یک نام فانتزی را می‌بینید، باید نام یک نیمچه اطلاعاتی به شما بدهد که حداقل حدس بزنید این رمان فانتزی است و یا خیر. متاسفانه آبی نیلگون از این حدس هم بی‌بهره بود و زمانی که بنده اولین بار این نام را دیدم حدسی از درون رمان نداشتم یعنی حدسی از ژانرها و ماجرای رمان نداشتم پس برای جذب بیشتر مخاطب، نام را تعویض کنید.
    خلاصه‌ها معمولا یا اطلاعات زیادی می دهند و یا ابهامات زیادی دارند اما بعضی خلاصه ها نیز هستند که درگیر تکرارها شده‌اند. خلاصه رمان شما نیز از همین قبیل بود. توجه کنید:
    وقتی دنیای تاریکی و روشنی با هم در می آمیزد @کلمات تاریکی و روشنایی و در هم می‌آمیزند، بسیار در خلاصه ها دیده شد که در اینجا باعث کم شدن جذابیت خلاصه شد.@ و تنها یک نفر فاصله تا ظلمات شب باقیست، او باید با تمام قوا بایستد تا زنده بماند که سایه های تاریکی، سلطنت خود را بر آوار زندگی او بنا نکنند. @جنگیدن و تاریکی نیز از آن دسته چیزهایی است که تقریبا در همه‌ی رمان‌ها دیده می‌شود و با توجه به اینکه رمان شم ایده نسبتا جدید دارد، ممکن است مخاطب فکر کند همانند دیگر رمان‌هاست.@ باید بجنگد، برای فهمیدن حقایق. حتی اگر قرار باشد بقیه ی عمرش را در آب های نیلگونی سپری کند که کابوس شب هایش است.می توانم بگویم تنها بخش آخر خلاصه شما اطلاعات به خواننده می‌داد چرا که خلاصه شما بیش از اینکه شباهت به خلاصه داشته باشد به مقدمه شباهت داشت. این نوع خلاصه‌ها معمولا نقش خود را خیلی خوب در رمان‌ها ایفا نمی‌کنند. چرا که برای یک خلاصه خوب ما احتیاج به یک متن داریم که عناصر زیر را دارا باشد:
    ۱. جذاب باشد.
    ۲. اطلاعات دهد.
    ۳. ایجاد ابهام کند.
    خلاصه شما بیش از اندازه ایجاد ابهام می‌کرد و اطلاعات درست به خواننده نمی‌داد. بهتر است زمانی که خلاصه را ویرایش می‌کنید به جای استفاده از خلاصه‌های مقدمه‌وار از خلاصه‌های متن‌وار کمک بگیرید زیرا این خلاصه‌ها برای نگـاه دانلـود فانتزی بهتر هستند.
    در رابـ ـطه با ژانر باید بگویم ژانر تخیلی، فانتزی اشتباه است؛ چون با توجه به ایده‌ای که شما برای بنده تعریف کرده بودید، ژانر درست علمی تخیلی می‌شود؛ زیرا تا زمانی که شما برای چیزی دلیل و مدرک داشته باشید، رمان علمی_تخیلی می‌شود. دو مثال میزنم:
    ۱. دایناسور ها ماقبل از آن‌ها وجود داشتند اما منقرض شدند. حال اگر من بخواهم رمانی در رابـ ـطه با دایناسورها بنویسم باید ژانر را فانتزی بگذارم؟
    ۲. ژانر فیلم گودزیلا علمی_تخیلی است. با اینکه تایتان‌ها وجود خارجی ندارند و واقعی نیستند. پس چرا اینطور است؟ چون فیلمساز این دلیل را بازگو کرده است که این موجودات قبل از انسان وجود داشتند و حال تنها دارند خود را نشان انسان‌ها می‌دهند.
    و با توجه به ایده شما ژانرتان علمی_تخیلی می‌شود؛ اما سبک رمان فانتزی می‌شود. لطفا این بخش را اصلاح کنید.
    برای جلد رمان پیشنهاد می‌کنم عکسی فانتزی از موجودات رمانتان باشد و عکس دیگر برای ژانر عاشقانه نیز با آن ترکیب شده باشد. در این مورد بنده حق دخالت ندارم و این انتخاب شخص شماست؛ اما پیشنهاد می کنم ژانرهای رمان و محتوا را در نظر بگیرید و برای رمانی با محتوای رمان شما که لایت فنتزی (light fantasy) به شمار می‌رود از رنگ‌های شادتری استفاده کنید.
    رمان شما نیز فاقد مقدمه بود. شما باید این را بدانید که مقدمه می‌تواند یک حرکت نهایی برای جذب مخاطب باشد. مقدمه می‌تواند نقطه اوج رمان باشد، یک متن مرتبط با رمان، اطلاعاتی راجب شخصیت‌ها و برای فانتزی‌ها اطلاعاتی در رابـ ـطه با سرزمین خیالی و مردمان خیالی. این به خود شما بستگی دارد که چگونه مقدمه را می‌نویسید اما باید در نظر داشته باشید که مقدمه باید هم اطلاعات بدهد و هم ایجاد ابهام کند. البته باید بگویم اگر رمان مقدمه‌ای نیز نداشته باشد، مشکلی پیش نمی‌آید اما وجود این رکن بهتر است.
    شروع رمان جدید و مرتبط با موضوع بود اما مشکلش این بود که جذابیت کافی را برای جذب مخاطب دارا نبود. در نگـاه دانلـود فانتزی هیجان انگیز مخاطب به دنبال هیجان است برای همین معمولا شروع های مناسب برای نگـاه دانلـود فانتزی معمولا شروعی است که بتواند مخاطب را کمی با موجودات و سرزمین ساخته شده توسط نویسنده آشنا کند. اگر این نوع شروع با یک نقطه اوج هیجان انگیز مخلوط شود که هم ایجاد ابهام کند و هم اطلاعات بدهد برای نگـاه دانلـود فانتزی بسیار خوب است. زیرا شروع گزینه آخر برای انتخاب این است که مخاطب رمان را بخواند و یا خیر. مشکل شروع شما این بود که توصیفات در آن می‌توانست به زیباترین نحو اجرا شود اما متاسفانه کم بود. در آن زمان که آب تغییر رنگ داد و مادر ایوان تبدیل به هیولا در آن شد. بنده انتظار داشتم شما در آن لحظه چیزی بیش از رنگ پوست او پوست او و پره دست‌هایش توضیح دهید؛ زیرا موجودات فانتزی، پایه اصلی نگـاه دانلـود فانتزی هستند و برای یک شروع مهیج نیز ما به چیزی بیش از کلمه ترس احتیاج داریم برای مثال:
    نفسش بیرون نمی‌آمد، بدنش با که مسابقه گذاشته بود که می‌لرزید؟ دلش می‌خواست دست‌هایش بر روی گلویش فرود بیاید و خودش را خفه کند. نگاهش به دست‌هایش بود و می‌لرزید. از چشمانش مروارید بیرون می‌ریخت. قلبش چرا با مغزش دست به یکی کرده بود و ناقوس مرگ می‌نواخت.
    این یک مثال از احساسات ترس بود. برای رمان شما هم همینطور است آن زمانی که ایوانا ترسیده بود و عقب عقب رفت، بنده انتظار داشتم شما کمی بیشتر ظاهر آن موجود را توصیف کنید و همینطور احساسات ایوانا را. پیشنهاد من این است که شروع را تغییر بدهید اما اگر نمی‌خواهید بیشتر آن موجود و ترس‌های توصیف کنید و مطمئن شوید هیجان شروع بالا می‌رود.
    از ارکان بیرونی که بگذریم به مشکلات متن رمان می‌رسیم. در بیشتر مواقع افراد فکر می‌کنند رمان‌های فانتزی چون بیشتر قشر جوان آن را می‌خوانند نثر عامیانه برای آن بهترین انتخاب است. البته بنده منکر این نمی‌شوم که زاویه دید و نثر به خود نوینده بستگی دارد اما موضوع این است که نثر محاوره‌ای و زاویه دید سوم شخص نیاز به پختگی قلم زیادی دارند. زیرا زاویه دید سوم شخص از آن دسته‌ای است که با پیچ و تاب قلم باعث زیبایی متن می‌شوند و برای این پیچ و تاب ما نیاز به ارایه‌هایی زیبا داریم اما نثر محاوره‌ای مزیتش این است که در ساده ترین حالت ممکن مفهوم را به مخاطب برساند برای همین ترکیب این دو باهم نیاز به پختگی زیادی برای توصیفات خوب و کارآمد دارد. شما با فکر اینکه مخاطبتان بیشتر نثر محاوره‌ای را می‌پسندد و اینکه زاویه دید سوم شخص دستتان را در توصیفات باز می‌گذارد این نوع نثر و زاویه دید را انتخاب کردید اما برعکس انتظارتان متاسفانه آنطور که باید و شاید از این دو به خوبی استفاده نکردید؛ زیرا ترکیب این دو مشکلاتی را به وجود آورد که باعث ضعف رمان شدند. برای مثال ضعف در توصیفات و باورپذیری. برای همین پیشنهاد می‌کنم از زاویه دید دیگری و یا از نثر دیگری استفاده کنید چون این دو آنچنان به هم نمی‌آیند.
    خب، اول به مشکل توصیفات می‌پردازیم. توصیفات در بعضی از قسمت‌ها بسیار سریع و پشت سر هم انجام می‌شد و در ذهن نمی‌ماند و در جای دیگر اصلا انجام نمی‌شد که همانطور که گفتم بیشتر بخاطر نوع نثر و زاویه دیدتان بود که الان توضیح می‌دهم چرا اینطور می‌گویم:
    توصیف احساسات: توصیفاتتان در این بخش محدود به کلمات بود. «ترسیده بود.» «هیجان زده بود.» «گیج شده بود.» در این بخش بیشتر از این نوع کلمات استفاده می‌کردید که یک حالت مصنوعی و رایانه به نثرتان داده بود. گویی من یک مخاطب هستم که داستان را نمی‌خواند بلکه آن را از جایی می‌شنود و راوی به من می‌گوید که حال این شخصیت ترسیده است و یا حال هیجان زده است. این نوع نثر یک حالت خلاصه وار به رمانتان داده بود که ترکیبش با زاویه دید سوم شخص و لحن محاوره نیز به این موضوع دامن زده بود. ما مشکلاتی در این بخش با نویسندگان داریم که از کلمات تنها برای توصیف احساسات استفاده می‌کنند اما چیزی که باعث شده بود رمان شما داستان وار به نظر برسد زاویه دید سوم شخص و لحن محاوره‌ای بود که آسیب خیلی بزرگی به توصیفاتتان زدن بود. برای مثال:
    آنقدر هیجان زده بود که جیغ بکشه.
    این یک نوع توصیف شما از هیجان ایوان بود شما اینجا به مخاطب گفتید که ایوانا هیجان‌زده است اما مخاطب خودش این را دریافت نکرد. خوانندگان شاید این نوع رمان‌ها را بخوانند و دوست هم داشته باشند اما عاشق رمانی می‌شوند که این هیجان را نیز به خودشان منتقل کند تا زمانی که دارند رمان را می‌خوانند نتوانند چشم از سطرهای آن بردارند. برای مثال:
    خون از همه جان و تن هیولا به بیرون می‌پاشید و سبزی جنگل را با خود میزن می‌کرد. ستاره‌ها نیز به این جشن مرگ پیوسته بودند و می‌رقصیدند و چشمک می‌زدند و با نورشان مرگ سلطه ران بر لاشه موجود را تشویق می‌کردند.
    البته این توصیفی از توصیفات مکان است اما از درون از می‌توان حس وحشی گری را بیرون کشید. برای یک توصیه احساسات نیز همین است توصیف باید به شکلی باشد که خواننده آن کلمه مخصوص به آن را از آن بیرون بکشد تا بتواند آن حس را درون خود نیز احساس کند. مشکل شما در استفاده از این کلمات برای توصیفات بود که باعث این حالت داستان وار شده بود. لطفا این بخش را با دقت ویرایش کنید.
    توصیفات ظواهر: شما ظاهر هر فرد را خیلی سریع و پشت سر هم توصیف کردید برای مثال: بنده تنها چیزی را که از ایوانا به یاد دارم موهای سیاهش است زیرا شما در همان صفحه اول او را یکدفعه توصیف کردید و دیگر سراغ توصیف ظاهرش نرفتید. این گونه توصیفات در ذهن خواننده نمی‌ماند چرا که بعد از مدت‌ها که خواننده رمان را ول کند و بخواهد دوباره برگردد و آن را بخواند برای دانستن اینکه هر کدام از شخصیت‌ها چه ظاهری داشتند باید برگردد و از اول مطالعه کند. شما برای دیگر شخصیت‌ها نیز همین گونه عمل کردید. برای لیو، آنی و دیگر دوستانشان. مثلا الان تنها تصور من از آنی موهای طلایی‌اش، از لیو موهای سیاهش و از آن دوست دیگرشان موهای نارنجیش. البته شما در بعضی از موارد خیلی خوب عمل کردید برای مثال آنجا که آنی گفت:
    -اکه موهای نارنجیت نبود بین درختان گم می‌شدی.
    استفاده از دیالوگ ها برای توصیفات از آن دسته چیزهایی است که خیلی به آن توصیه می‌شود؛ اما مشکل اصلی آنجا بود که شما دیگر اجزای صورت دیگران را تکرار نکردید و باعث شدید این تصور شخصیت‌ها از خواننده سلب شود برای مثال:
    احساس می‌کرد ترکیب سیاهی موهایش با سبزه های روح بخش، ترکیب جذابی نبود. شب به اندازه کافی سیاه بود تا روح بگیرد از سبزه‌ها دلش نمی‌خواست موهای بیچاره مواجش هم موج این سیاهی بشوند.
    بنده اینجا اطلاعاتی در مورد موهای این شخصیت دادم و در چند پست بعد برای اینکه خواننده فراموش نکند نیز باید تکرار کنم:
    موهایش را در دست گرفت و درحالی که چشمان سبزش آن را وارسی می‌کرد، به سخن آمد:
    - موهات اگه مواج نبود حتما خیلی به صورتت میومد اما چون در کلاغیه، به این موج میاد.
    شما نیز باید همین کار را بکنید آرام آرام توصیف کنید تا خواننده خسته نشود البته توجه داشته باشید که ضعف شما در این توصیفات بیشتر توصیفات موجودات زیر آب بود. بعد از گذشت سه صفحه بنده حداقل انتظار یک تصور کلی از آن موجودات داشتم اما متاسفانه به جز دستان و پاهای پره دار چیزی نصیبم نشد. شما باید در یک برگه توصیفات این موجودات را بنویسید و سپس همان را به صورت تدریجی در رمان بیاوردید. برای مثال:
    بالهای سیاشه پرواز کلاغ را تداعی می‌کردند که در جلوی خورشید اوج می‌گیرد و بالا می‌رود. پوست سرخش را مذاب تشکیل می‌داد. دست لاغرش را پیش برد تا لمسش کند. مذاب بدنش را، بال‌های سیاهش و...
    توصیفات مکان: مکان‌ها نیز در نگـاه دانلـود فانتزی بسیار مهم هستند. شما باید آزمایشگاه نیکان، قصر پادشاه، محوطه درگیری نیکان با آن هاله و خانه ایوانا را بهتر توصیف می‌کردید زیرا برای اینکه شما به خواننده ثابت کنید این رمان همانند دیگر رمان‌ها نیست باید تخیالاتتان را به تصویر بکشید؛ اما متاسفانه شما به خوبی این کار را نکردید. ستون های مرمری و بشقاب‌های صدفی شکل ایده خوبی بودند اما متاسفانه جدید نبودند. چیزهایی که یک ایده جدید و نو را تشکیل می‌دهند نه تنها خود کلیت ماجرا بلکه جزئیات ماجرا نیز هستند. هر چقدر هم که ایده شما جدید و تازه باشد تا وقتی که درون آن از ایده‌های جدید تر استفاده نکنید نمی‌توانید ایده را به خوبی به رخ بکشید. برای مثال برای توصیف مکان می‌توانستید بگویید:
    ستون‌ها از جلبک‌هایی تشکیل شده بودند که می‌رقصیدند و با موج‌ها به بالا پرواز می‌کردند. پرده‌ی پنجره‌ها را از برگ گل‌های شاهی درست کرده بودند. همان‌قدر آبی و همان‌قدر میشی. شکل ظاهری قصر همانند صدفی در باز و بزرگ بود و که دیواره‌هایش از سنگ‌های مرمر ساخته شده بود.
    شما چیزهای روتین همانند خانه ایوانا و یا کلاسش را نیز خوب توصیف نکردید درحالی که می‌توانستید بگویید:
    سقف نم زده را آقای اسکروچ نمی‌خواست تعمیر کند؟ خسته شده از بس نگاهش دوخته شده بود به آن لکه‌های زرد مسخره. آن لکه‌های خانه‌ی سفید نشانش را خراب کرده بودند.
    البته این مربوط به خود شماست که چگونه توصیف کنید اما باید حواستان باشد حداقل یک نمای کلی از خانه به مخاطب بدهید تا بداند که با چه چیزی طرف است. شما باید برای اموزشگاه، خانه ایواما، آزمایشگاه نیک و... توصیفات بهتری به کار ببرید.
    از توصیفات که بگذریم می‌رسیم به شخصیت پردازی، شخصیت پردازی رمان شما هنوز کامل نشده است و عادی است که ضعف‌خایی داشته باشد اما این ضعف‌ها کمی بزرگ بودند. شخصیت پردازی صحیح یعنی یک مجموعه کامل از علایق، تنفرات، سلایق، رفتارهای بد، رفتارهای خوب. هر چه این ها بیشتر باشد شخصیت‌ها از هم متمایزتر می‌شوند. مثلا یک نفر عادت بدش این است که دروغ می‌گوید و یا دیگری تنبلی می‌کند، یک نفر از چیزهای ترش خوشش می‌آید و کس دیگری از خوراکی‌های شیرین. مجموع این‌ها است که یک شخصیت پردازی عالی را می‌سازد. در رمان شما شخصیت پردازی کمی درهم بود. بین ایوان و نیک، آنی و آن دوست مو نارنجیش تقریبا هیچ تفاوتی وجود نداشت مخصوصا بین رفتارهای ایوان و نیک؛ درحالی که بین رفتارهای یک پسر که اصلا وارد خشکی هم نشده است و یک فرد از خشکی باید تفاوت‌های زیادی باشد. حتی در نوع حرف زدن اما ایوان و نیک کاملا شبیه به هم بودند. در واقع راستش را بخواهید چون اخلاقیات خاصی برایشان در نظر نگرفته شده بود! برای آنی تیاس شما شیطنت را در نظر گرفتید برای لیو اخمو بودن اما برای این دو شخصیت هیچ چیز را در نظر نگرفتید و همین باعث شده بود نه تنها رمان بیشتر داستان وار شده بود بلکه شخصیت‌ها شباهت زیادی به عروسک‌های خیمه شب بازی داشته باشند. عروسک‌هایی بی‌جان که از خود هیچ اختیاری نداشتند و تنها یک عروسک گردان بود که آن‌ها را می‌گرداند. شما باید یک لیست از صفات هر شخصیت تهیه کنید و با رفتارهایشان آن را نشان دهید. برای مثال:
    بنده یک شخصیت شیطان اما حساس دارم. این شخصیت باید همیشه شیطانی کند اما زمانی که فردی به او چیزی گفت به سرعت اشکش در بیاید و تحمل شنیدن حرف‌های بد را نداشته باشد.
    شما باید اما بدانید که چگونه حرکات این شخصیت را مدیریت کنید که بدون گفتن کلمات «شیطان» و «حساس» به خواننده ثابت کنید که این شخصیت اینگونه است. شما باید این فرد را همیشه در حال بازیگوشی نشان بدهید اما زمانی که کسی خواست این بازی گوشی هایش را با لحن بدی به او گوش زد کند، فورا ناراحت شود. حالا زمانی این شخصیت خیلی خوب می‌شود که شما بگویید بخاطر شیطنت‌هایش از لباس های راحت و گشاد بیشتر خوشش می‌آید و از عروسک‌های دخترانه متنفر است و یا از فلان چیز خوشش می‌آید و یا از بهنام چیز خوشش نمی‌آید. هر چه تعداد این صفات در یک شخصیت زیاد باشد آن شخصیت متمایز تر است اما هواستان باشد چهار پنج‌‌تا صفت کفایت می‌کند و اگر صفت‌ها خیلی زیاد باشد امکان بد شدن شخصیت پردازی بسیار زیاد است. پس لطفاً برای هر یک از شخصیت‌های اصلی یک برگه صفت و علایق و سلایق بنویسید و برای شخصیت‌های فرعی تنها چند مورد که آن‌ها را متمایز کند.
    بنده قبلا هم عرض کردم که ایده نو و جدید است اما باید حواستان باشد که در نگـاه دانلـود فانتزی خیلی چیزها هستند که باید به آن‌ها توجه شود. برای اینکه همراه با ایده دیگر چیزهای رمان نیز باید جدید باشند. موجودات تخیلی، توصیفات ظاهری ان‌ها، مکان‌ها و خود ایده کلی. لطفا توجه کنید ایده دختری که به جایی سفر می‌کند و دنیا را از تاریکی نجات می‌دهد و معمولا هم انتخاب شده‌ و یا شاهزاده است کمی تکراری شده است و امکان دارد با وجود این ایده خواننده از خواندن زده شود و یا به راحتی بتواند تا آخر رمان را حدس بزند. سعی کنید کاری کنید که این اتفاق می‌افتد و ایده اصلی نیز خوب و جدید باقی بماند.
    از این‌ها که بگذریم می‌رسیم به باورپذیری و سیر رمان. زمانی که آن موجودات در جنگل لیو را دزدیدند و اتفاقات بعدش همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و بعد از آن رمان گویی پیش رفت که انگار اصلا ایوبی وجود نداشته است درحالی که اگر ایوان یک هیولا ببینید که اتفاقا از چیزی که بیشتر از همه از آن می‌ترسد بیرون می‌آید، باید ری اکشنی خیلی بدتر از اینها باشد. اگر او یک شخصیت تحصیل کرده در راهی سخت و یا شخصیتی روانشناس بود، این رفتارش می‌توانست کمی طبیعی باشد اما با وجود اینکه ایوانا یک شخصیت موسیقی دان است و موسیقی دان‌ها خیلی احساساتی هستند، ری اکشن‌های او باید خیلی شدیدتر از یک دکتر ساده و فراموشی باشد. باید حالش خیلی بیشتر بد شود و حداقل یکی دو هفته نتواند سر کارش بازگردد؛ اما ایوانا با این موضوع کمی زیادی هادی برخورد کرد و همچنین زمانی که آن اتفاقات برایش افتادند باید آنقدر حالش بد می‌شد که دوستانش او را پیش پزشک ببرند و نه اینکه خودش برود و طوری یا این موضوع برخورد کند که گویی یک سرماخوردگی است. موضوع دیگر در نثر شما بود. شما در دیالوگ افراد و یا نثرتان از اصطلاحات فارسی خیلی استفاده کردید و این به رمان حالتی مصنوعی داده بود. حتی در زاویه دید سوم شخص نیز ما محدودیت های برای به کار بردن اصطلاحات داریم زیرا زمانی که ما پیش یک شخصیت می‌‌رویم در واقع داریم یک جورایی احساسات او را بیان می‌کنیم پس مسلما احساسات و عواطف یک شخصیت ایرانی با یک شخصیت انگلیسی و مسلما یک فرد خارجی با یک انسان متفاوت است. این اصطلاحات همچنین باعث شده بودند رمان شما همچنان داستان وار شود و رماخاطر ترکیب زاویه دید و نثر شبیه داستانی رادیویی شده بود که از زبان یک راوی به گوش می‌رسد و باعث شده بود نفر حوصله سر بر و اشکالات رمان کمی بلندتر شود.
    اشکالات نگارشی زیاد نبودند و بنده تنها یکی دو مورد دیدم.
    ببینید آقا من نمی‌فهمم... غلط
    ببینید آقا، من نمی‌فهمم...درست
    حالت خوبه؟...غلط
    حالت خوبه؟!...درست
    غلط‌های املایی و تایپی هم زیاد نبود ند که باید بخاطر شأن به شما تبریک گفت.
    شبز...سبز
    کافوس...کابوس
    ذریا...دریا
    اسگروچ...اسکروچ
    اینها مواردی بود که بنده یادداشت کردم.
    با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی.
    شورای نقد انجمن نگاه دانلود.
    ویرایشات شما باید رنگی باشند.
    و.ن: شیوه نقد تغییر کرده است و مواردی که به آن‌ها اشاره نشد یعنی مشکلی نداشتند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا