نقد رمان معرفی ونقد رمان سرنوشت سیاه|nasim_asadiکاربر انجمن نگاه دانلود

nasim_asadi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/13
ارسالی ها
126
امتیاز واکنش
3,432
امتیاز
416
محل سکونت
(snow city(xlxl
اولین رمانمه که دارم مینویسم مسلما قلمم یخورده ضعیف خواهدبود ویه مشکلاتی خواهد داشت پس ازشمادوستانم خواهش میکنم هرکسی که وقتشو داشت لطفا رمانمو بخونه ونظرو نقدشو بهم بگه:)
معرفی ونقد رمان سرنوشت سیاه|nasim_asadiکاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر:اجتماعی ،غمگین ،عاشقانه
خلاصه
غوغایی ازیک حس پراز لـ*ـذت...
دختری از دیاراحساس ومهربانی...
شیدایی که قلب خودرا به یه موجوددوست داشتنی باخته است...کسی که هیچ ازاحساس لطیف شیدا به خودنمیداند...ازکودکی هم پای شیدا بوده و خاطراتی پولکین برای اوساخته....
دریغ ازانکه حس شیدا را بداند....
میان این حس لذیذمجبوربه یک انتخاب میشود...
انتخابی که در اینده خوشاینداوست...
ازدواج باپسر شریک پدرش...
اورا ازعشقش جدامیکند...
ولی زمانی می آیدکه باآن چشمای مهربانش شاهد باخت میشود...شاهدبرگشتن ورق وازدست دادن عشقش...
ورود عشقش برای خواستگارازخواهرش...
تمام خلق وخوی اورا غمگین وپراز کینه میکند....

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    sahar shabani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/21
    ارسالی ها
    267
    امتیاز واکنش
    4,745
    امتیاز
    451
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سرنوشت سیاه :


    سلام دوست خوبم

    اول از همه ممنونم از اینکه برای ترویج فرهنگ نقد پیش قدم شدین و بابت این حرکت تاثیرگذار بهتون تبریک می گم .

    اسم و جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    "سرنوشت سیاه" نامی که از همون لحظه اول غمی رو مهمون دل ما می کنه و تصویر یه سرگذشت سخت و غم انگیز رو تو ذهن من به عنوان خواننده اثر شما ایجاد می کنه .سرنوشتی که می تونه فراز و نشیب زیادی داشته باشه و این شوق رو در من ایجاد می کنه تا اولین قدم رو برای خواندن این اثر بردارم ، نام خوبی است و با جلد رمانتون هم خوانی داره تصویر دختری که با انتخاب هوشمندانه سیاه و سفید بودنش و ریشه هایی که کل وجودش رو درگیر کرده و حدسیات من رو تقویت می کنه و آماده می شم تا رمانی زیبا و به دور کلیشه بخونم رمانی که می تونه با یه ایده خوب مخاطبین خوبی داشته باشه رمانی که ویترین خوبی برای جذب مخاطب داره . اما در واقعیت این تصویر با خواندن تنها چند صفحه کاملا بهم می ریزه و این تنها یک دلیل ساده داره و اونهم اینه که شما درگیر کلیشه شدین و نتونستین این تصویر زیبا رو در ذهن ماندگار کنین . مطالعه چند پست کافیه تا کاملا این تضاد به چشم بیاد که این اسم زیبا و جلد مناسب هیچ هم خونی با متن نداره چون نه عشقی در آن حس می شه و نه حتی غمی به دل من خواننده راه پیدا می کنه که در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.

    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    بعد از اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به معرفی ژانر رمانتون پرداختین : اجتماعی ، غمگین ، عاشقانه .

    دوست عزیزم ما ژانر غمگین نداریم غمگین بودن یک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سیر یک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محسوب می شه نه ژانرش و فکر می کنم با مطالعه ژانرهای مختلف
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نویسی بتونین تفکیک بهتری داشته باشین . ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما می تونه اجتماعی عاشقانه باشه اما در میان کلمات شما هیچ اثری از عشق و اجتماعی بودن موضوع به چشم نمی خوره . ما
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های خوبی در هردو ژانر فوق داریم که خواندن این آثار برای شما نویسنده خوب انجمن خالی از لطف نیست.

    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی از زوایای رمانتون رو مشخص می کنه و این برای نوشته شما نکته خوبی به نظر نمی رسه . ببینید شما باید خلاصه ای بنویسید که یه تصویر کلی از ماجرا در ذهن خواننده ایجاد کنه و با ایجاد علامت سوال های زیاد یا تلنگری به موقع و اشاره به معمایی از ماجرا خواننده را برای خواندن اثرتون تهییج کنین بزارید مثالی بزنم .

    شما قدم به اتاقی گذاشتین که قبلا هیچ تصویری ازش نداشتین نگاهی به اطراف می ندازین همه چیز واضح و روشنه گلدونی جلوی پنجره و تختی کنار دیوار و یه میز تحریر بین تموم این وسایل پایه هایی از زیر پرده اتاق مشخصه اما هرچقدر دقت می کنین ازش سردرنمیارین این که یه پایه است برای شما واضحه ولی این پایه مربوط به مجسمه است یا پایه گلدان یاهر چیز دیگری شما یه عنوان تازه وارد به سمتش کشیده می شین تا به سوالی که مثل خوره به جونتون افتاده پاسخ بدین یا راهتونو به سمت گلدون کنار پنجره کج می کنین؟ یکم که صادقانه با خودمون خلوت کنیم می بینیم برای برطرف کردن این کنجکاوی حتی حاضریم خطر مچ گیری رو هم به جون بخریم درسته؟

    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید مثل همون پایه های زیر پرده باشه باید من رو به سمت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بکشونه اما شما در خلاصتون تکلیف ماجرا رو مشخص کردین به خصوص با نوشتن این جمله که پایان ماجرا رو هم کاملا عیان کردین .

    " انتخابی که در اینده خوشاینداوست...
    ازدواج باپسر شریک پدرش..."

    من می دونم که قراره ماجرایی رو بخونم که عاقبت خوشی داره و مثل خیلی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگه عشق اول فراموش می شه و همسر اجباری مقبول می افته و همه خوش و خرم زندگی می کنن پیشنهاد می کنم کمی روی این بخش از رمانتون کار کنین .

    ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    ایده اولیه این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های مشابه دیگری دیده شده اما این به این معنا نیست که شما نمی تونین از یک موضوع تکراری یک اثر متفاوت بسازین . کارگردان های زیادی در مورد معضل اعتیاد فیلم ساختن و هرکدوم به یک اثر متفاوت تبدیل شدن و من مطمئنم شما هم می تونین این ایده که ممکنه آثار زیادی ازش باشه و حتی قبلا نویسنده های خوبی بهش پرداختن رو به اثری زیبا تبدیل کنین و با خلاقیت خاص خودتون و نشون دادن زوایای تازه ای از این ماجرا اثری ماندگار خلق کنین.

    مقدمه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    شعر ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو اگر به حساب مقدمه شما بزاریم می تونم بگم هم خونی خوبی با موضوع داره و تصویری که از بتدا در ذهنم شکل گرفته رو پررنگ تر می کنه اما هرچقدر پیش می رویم و با شیدا و ماجراهاش همراه می شویم می بینیم این تصویر هرلحظه کمرنگ تر می شه .ا پیشنهادم اینه که با عنوان مقدمه این بخش رو از ابتدای اثر جدا کنین و قدمی موثر برای تقویت قلمتون و ماندگاری اثرتون بردارید.

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    نثر انتخابی شما برای این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محاوره است اما با توجه به موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نثر ادبی انتخاب مناسب تری به نظر می رسه .این درسته که الان این نوع نوشته طرفداران بیشتری دارد اما شما قراره به جمع نویسندگان خوب ما بپیوندین و اسمتون هم ردیف برجستگان این عرصه قرار بگیره .پس قراره با انتخاب های حرفه ای تصویر مناسبی در ذهن خواننده ها ایجاد کنیم .ما به عنوان نویسنده سلیقه خواننده را شناسایی می کنیم و تو اثرمون بهش می پردازیم اما اصولمون را زیر پا نمی گذایم .

    دوست خوبم !نثر محاوره برای نوشته هایی همچون طنز، جمله‌های نقل قول مستقیم، دیالوگ‌های نمایشنامه، فیلمنامه و داستان و نیز بیش از همه در وبلاگ نویسی، خاطرات و روزنوشت دیده میشود . شما در ابتدای کار اشاره به غمگین بودن ماجرا کردین و فکر نمی کنم رمانتون جزء هیچ کدوم از دسته های بالا باشه هرچند شما صاحب اثر هستین و تصمیم گیرنده نهایی هم شما هستین اما به عنوان دوست و همراه شما پیشنهاد می کنم در مورد نثر داستان کمی بیشتر فکر کنین .

    والبته نوشتن کلامتی مثل دسمو به جای دستمو یا نشسن به جای نشستن و از این قبیل کلمات که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به وفور دیده می شه خواندن رو برای خواننده سخت می کنه چون ما یه چهارچوبی تو ذهنمون برای نوشته ها داریم و ترجیح می دیم کلمات رو واضح بخونیم تا مجبور نباشیم چند بار تکرار کنیم متوجه منظور شما بشیم .

    زاویه دید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    زاویه دید شما شخص اول هست که انتخاب مناسبی است چون کل داستان قراره حول محور یه شخص بچرخه و از این بابت به شما تبریک می گم که تونستین زاویه مناسبی برای رمانتون انتخاب کنین .

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با یه جمله شروع می شه که من فکر می کنم به بعد از ازدواج شیدا با پسر شریک باباش مربوط می شه ولی خیلی ناقص رها شده است .یه جمله کوتاه و بعد یهو وارد ماجرایی می شه که اصلا تفاوت زمانیشون قابل تشخیص نیست و این که تکرار کلمه بی صدا بی صدا واقعا در ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی ضروری نیست .شما می تونین اگه می خواین تصویری از اینده این دختر رو در ابتدا به تصویر بکشین و بعد وارد ماجرا بشین به جای یک خط تو یه پاراگراف احساسات دختر رو بیان می کردین و بعد با اشاره به این که زمان به عقب برگشته وارد ماجرا بشین. این طوری جذابیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بیش از پیش می شه و شما رو از نویسنده هایی که سراغ این ایده رفتن متمایز می کنه و این به هنر شما در بازی با کلمات وابسته است . شروع یک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که می تونه تو دو الی سه پست هم ادامه پیدا کنه نقش مهمی در تاثیر گذاری روی مخاطبمون داره .
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های زیادی با صحبت با تلفن همراه یا نگاه تو آینه و قربون صدقه رفتن شخص اول به خودش یا سر خوردن روی نرده شروع می شن و اما این ها تنها راه های شروع یک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نیست .شما می توانید با ادامه همان خط اول و یا یک شروع خلاقانه دیگر این وجه تمایز را ایجاد کنید.

    دیالوگ وتوصیفات (مکان،مکان ،حالات و احساسات)

    شما هیچ توصیفی از شخصیت ها ندارین .نویسنده خوب انجمن ، توصیف یک شخصیت فقط رو توصیف لب های پرتزی و موهای بلند و هیکل ورزشکاری پسرها خلاصه نمی شه. شخصیت ما تو صورت بی نقصمون خلاصه نمی شه . رفتارمون و ابعاد وجودیمون مهم ترین خصیصه های یک شخصیت هست که شما با انتخاب کلمات مناسب درتوصیف مکان و حالات و احساسات شخصیت ها می تونین به من کمک کنین تا شیدا رو بشناسم و لمس کنم تا بفهمم عشقش کودکانه نیست تا بفهمم برادرش قراره حامیش باشه و ...

    شما در مورد مکان هایی که شیدا در ان ها حضور داره توصیفی به کار نبردین و در مورد شخصیت ها به گفتن ظاهرشون اکتفا کردین که این مشخصات برخلاف مردمی که تو اطرافمون می بینیم در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هامون خیلی به چشم میاد و انقدر تکرار شده که گاهی ما نخونده این خط ها رو رد می کنیم چون کاملا می دونیم که تصویر دخترها و پسرهای داستان ما چیست و چقدر بی عیب و نقص هستند. فکر می کنم ما می تونیم با چهره های معمولی ماجرای زیبایی خلق کنیم برای برتر بودن شخصیت اصلی داستان ما نیازی به چشمان درشت و لب های پرتزی و موهای کمند نداریم خصلت های شخصیتتان رو برجسته کنید . دوست خوبم توصیفات برای انتقال احساسات به خواننده یکی از پایه های اساسی نویسندگی است به عنوان مثال ؛

    -بس کن شروین...مهدیس خانم یه نفر همچین شوخی باهات کنه خوبت میشه؟خوشت

    میاد؟یادم باشه یه بار امتحان کنم ! شروینو مهدیس سرشونو انداختن پایین .... _ شیدا توحق حرف زدن بااینارو نداری تاوقتی که من بهت اجازه بدم فهمیدی یانه؟

    _ چ چ چشم

    _ بی بلا

    این دیالوگ قراره چه حسی رو در من ایجاد کنه ؟ این که شیدا از پسردائیش ترسیده؟ من باید خط اول رو با چه لحنی بخونم و چه حسی قراره به من منتقل شه؟ الان داره توبیخ می کنه یا شوخی؟ الان به شیدا تشر زده یا سربه سرش گذاشته ؟

    می بینید در دیالوگ های شما جای توصیفات خیلی خالیه و همین باعث می شه نوشته به صورت خبرهای رادیویی به نظر بیاد که دونفر بدون هیچ حسی دارن از رو کاغذ می خونن .دوست عزیزم شما باید تمام تصویر ذهنی خودتان را به من منتقل کنین تا من با نوشته ها ارتباطی مناسب برقرار کنم به عنوان مثال در خط بالا می توانستید بنویسید:

    اخم هاش گره محکمی خورد و نگاه توبیخگرش روی صورت سرخ و شرمزده مهدیس ثابت موندو...

    این طوری من کاملا فضای حاکم بر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو درک می کنم

    فکر می کنم مراجعه به قلم به توان اصول بتونه به شما کمک کنه تا جزءنویسنده های خوب انجمن بشین شما این توانایی رو دارین و من مطمئنم با کمی مطالعه و تلاش اسم شما در کنار بهترین ها قرا خواهد گرفت. نکته دیگری که وجود داره این که شما برای انتقال احساسات شخصیت اصلی داخل پرانتز نوشته هایی رو بیان کردین که مثل نظر شخص سوم می مونه در مورد حالات اون شخص مثل کلام شما به عنوان نویسنده که داره جدا از نوشته با خواننده حرف می زنه و این اصلا اصولی نیست شما باید بتونین این حس رو در خواننده ایجاد کنین نه این که به عنوان سوم شخص گوشزد کنین ، ما قراره با هر قدم به سمت حرفه ای شدن بریم و همین نکات کوچک کمک زیادی به ما می کنه .

    غلط های املائی و نگارشی

    باز هم فکر می کنم توصیفات مناسب بتونه جای خالی ای که خیلی به چشم میاد رو به خوبی پر کنه تا نیازی نباشه من برای انتقال احساسات از تکرار نامتعارف کلمات استفاده کنم مثل اخیییییییش و ااااااخ و....

    ما همچین کلماتی نداریم ولی مشابه این کلمه در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما زیاد به چشم می خوره درست مثل استفاده نامتعارف از علائم نگارشی . دوست خوبم ما بین علائم نگارشی ؟؟؟؟؟ یا !!!! نداریم و این نشونه ضعف ما در بیان حالات شخصیت است که مجبوریم با وارد کردن این علائم غیر اصولی این ضعف رو پوشش بدیم .

    دوست خوبم غلط های املایی شما به قدری زیاده که بعد از خواندن چند صفحه ایجاد دلزدگی می کنه ما شیماعه یا اولندش یا کلن ، هفترو ، صب،میخای و امثال این ها رو در واژگان خودمون نداریم .بهتره از نگارش صحیح کلمات استفاده کنیم تا مخاطب ما مجذوب سواد بالای ما در نگارش اثر بشه و جذب خط به خط نوشته های ما بشه که با استعدادی که در شما می بینم این خیلی دور از ذهن نیست که به سادگی بتونین این ایرادات کوچک رو رفع کنین و اثری متفاوت بسازین.

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی تند و شاید بتونم بگم کمی بی برنامه جلو می ره یک سری اتفاق که خیلی سریع داره اتفاق می افته قبل از این که من درکی از شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما داشته باشم . فکر می کنم با کمی تامل بتونین به سادگی این ایراد رو بر طرف کنین . سیر یک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید فراز و نشیب های خودش رو داشته باشه .سیری که شبیه یک خط صاف و ممتد خیلی جذاب به نظر نمی رسه و همین طور شیب تند آن ممکنه کمی خواننده را خسته کند . شما باید برای هر چند صفحه یه تلنگر کنار بزارین و هربار خواننده رو شوکه کنین تا برای حل معماهای جدید پا پیش بزاره و سر از کتاب شما برنداره .

    نکته دیگری که در این میان خیلی به چشم میاد این که از همون ابتدای راه شما سعی می کنین تا سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو با گفتن ژانر غمگین مشخص کنین که این می تونه گاهی باعث دافعه بشه .بهتره اجازه بدین خود خواننده این غم رو حس کنه و پیش بره ، دادن پیش فرض با وجود تصویر و اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که در مرحله اول این حس رو خواه ناخواه ایجاد کرده ضروری به نظر نمی رسه .

    باورپذیری
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی منطقی و باور پذیرنیست یه سری اتفاقات درهم برهم به وجود میاد و یه سری حرف ها رد و بدل می شه که اصلا به روند این ماجرا کمک نمی کنه و سوالاتی رو در ذهن من ایجاد می کنه .

    این که چرا بعد گفتن این جمله توسط مهدیس چرا باید شروین سرخ و عصبی بشه ؟

    "اولندش علیک سلام پسر عمه شروی خوبین شما؟سلامتین"

    این که چرا تو همه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها این اتفاق می افته که دختر داستان خودشو تو بغـ*ـل پسر می ندازه یا یهو به خودش میاد می بینه که لباسش مناسب نیست پسره هم که نه احساس داره نه غ*ر*ی*ز*ه و خیلی ساده با این ماجرا برخورد می کنه ؟

    این که چقدر ما تو اطرافیانمون از این خانواده ها می بینیم؟چرا ما فکر می کنیم اگر خانواده ای ثروتمند بود پس بچه هاشون باری به هر جهت هستن و خیلی باهم راحتن ؟ اصلا چرا همیشه تو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هامون باید بریم سراغ قشر مرفه این اتفاقات نمی تونه برای قشر متوسط جامعه که ملموس تره هم بیفته ؟

    از این دسته چراها انقدر زیاده که من بعد خواندن چند صفحه عقب می کشم چون برخلاف نام و جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و تصورات من از یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جدید و زیبا می بینم که بازهم درگیر یه ماجرای کلیشه ای هستم ماجرایی که خیلی اتفاق می افته و کاملا تصویرهای ذهنیم به هم می ریزه و خیلی ساده کتاب رو کنار می زارم .

    ببینید شما باید یه سیر منطقی و با یک ریتم مناسب رو در ذهن خودتون بسازین و بعد قلم به دست بگیرین و طوری کلمات رو کنارهم بچینین که من فکر نکنم دارم دیالوگ های یه نمایش نامه رومی خونم یا دفترچه خاطراتی رو ورق می زنم .

    شخصیت ها ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    دوست خوبم من با خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما تصویرکمرنگی از شخصیت ها در ذهنم دارم . اینکه شیدا یک عاشق و دختری تودار است که هیچ کس پی به حس زیباش اونم به هم بازی بچگی هاش نبرده (نکته ای که در خلاصه و مقدمه به چشم می خوره) اصلا دیده نمی شه ، برعکس راز شیدا رو تنها پسردائیش نمی دونه و بس . ببینید شما اگر توصیفات خوبی داشته باشین به شخصیت هاتون جون می دین این در حالی که من هیچ تصویری از شخصیته های شما ندارم .نمی دونم مهدیس چه ویژگی هایی داره یا شروین چرا اصلا با خواهر کوچکترش همراه نیست.؟چرا شیدا حس مشخص پسردائیش رو نمی بینه و همش سعی داره این عشق رو یک طرفه جلوه بده ؟در حالی که من فکر می کنم این طوری نیست ! کمی رو شخصیت ها بیشتر کار کنین و ان ها را به واقعیت نزدیک تر و تصویرشان رو در ذهن خواننده پر رنگ تر کنین .

    نکات اخلاقی استباط شده از متن:

    دوست خوبم شما یک نویسنده و خالق یک اثر هستین و قراره تاثیری تو هم نوعان خودتان بزارین ، مثل یه معلم که داره با کلماتش درسی رو تو ذهن بقیه حک می کنه و این خیلی مهمه که ما داریم چه فرهنگی رو جا می ندازیم و قراره چه تاثری رو بقیه بزاریم ، شما مخاطبین زیادی تو رده های سنی متفاوتی دارین پس بهتر نیست رفتار های مناسب رو جا بندازیم ؟ بهتر نیست فرهنگ سازی کنیم و دست از تخریب داشته هامون برداریم ؟ تو فرهنگ ما هنوز احترام به بزرگ تر و خوش زبانی جزء محاسن یه دختر یا یه خانواده محسوب می شه اما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما این به چشم نمی خوره شخصیت ها مدام همدیگه رو با الفاظ بد صدا می کنن ناسزا می گن و رفتار شخصیت اصلی اصلا در شان یک دختر ایرانی نیست یه دختر حاضر جواب گستاخ و بی ادب که هیچ چیز برای ارائه تو مشتش نداره و متاسفانه تو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های زیادی مشابهش رو می بینیم و این علاوه بر این که ضد فرهنگ محسوب می شه باور پذیر هم نیست . همین طور الفاظی که می تونه کلمات مناسب تری رو جایگزینش کرد به عنوان مثال می تونیم به جای گفتن کلمه باسـ ـن بنویسیم که قد موهام پایین تر از کمرم رسیده به نظر شما این لفظ قشنگ تر نیست ؟ یا اینکه به جای نوشتن کلمه ورو و زر زر برای استاد دانشگاه بنویسیم که امروز اصلا حوصله این درس و استاد رو نداشتم . یا به جای دادن لقب پیر خرفت به یه استاد دانشگاه که شان اجتماعی خوبی بین مردم داره می تونیم بگیم استاد سخت گیر و سالخورده .به نظرتون یه پیر خرفت می تونه استاد دانشگاه باشه ؟ویا توصیفات دیگه ای که شما قطعا بهتر از من می تونین جایگزین این واژه ها بکنین چون این اثر شماست و تصویرش در ذهن شما شکل گرفته و شما مادر این نوشته هستین و یک مادر همیشه بهتر از زن بابا می تونه بچه خودش رو تربیت کنه و شکل بده پس بهتره مادران خوبی برای نوشته هامون باشیم !

    کلام آخر:

    دوست خوبم این که شما تونستین ایده ای در ذهن پرورش بدین و دست به قلم ببرین نشون دهنده این هست که شما این توانایی رو دارین تا به جمع نویسندگان خوب ما بپیوندین و این که برای شنیدن ضعف های خود پیش قدم شدین از سطح فکری خوب شماست واین همون وجه تمایز شما با سایر نویسنده هایی است که شاید تنها اسمش رو یدک می کشن و واقعا هیچ اثری از از ویژگی های یک نویسنده در آنها نیست . پیشنهاد من به شما به عنوان یه دوست اینه که مطالعه بیشتری کنین و سراغ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های پخته و نویسنده های قابل برین و سطح خودتون رو بالا ببرین تا هم ردیف همان ها قرار بگیرین . این تصویر زیبا از شما برازنده شماست و من مطمئنم شما از پسش برخواهید آمد.

    قلمتون سبز و همیشه پایدار

    سحر شعبانی عضو آزمایشی شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    nasim_asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/13
    ارسالی ها
    126
    امتیاز واکنش
    3,432
    امتیاز
    416
    محل سکونت
    (snow city(xlxl
    ممنون بابت همه توضیحاتی که دادی چشم میشینم قشنگ تر بهش فکر میکنم وحتما اصلاحش میکنم خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتی
     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    به نام خدا
    نقد رمان سرنوشت سیاه

    باسلام خدمت نویسنده عزیز

    نام رمان:اولین چیزی که با دیدن اسم رمان به ذهنم رسید این بود که با یه رمانی رو به رو هستم که شخصیت اصلی رمان بر اثر دوری از کسی که دوستش داره سرنوشت خودش رو غم انگیز و شوم میدونه،اما تا به اینجا که شماپست گذاشتید و من خوندم اسم انتخابی به محتوای رمان مرتبط نیست.

    جلد:جلد طراحی شده یه دختر غمگینه و توی فکر،برای طراحی جلد از رنگ های تیره استفاده شده(رنگ مشکی،مثال: در ایران در مراسم ختم لباس مشکی میپوشن به همین دلیل رنگ مشکی رو نشونه ی غم و اندوه میدونن و سعی میکنن زیاد از این رنگ استفاده نکنن)جلد انتخابی به اسم رمان میاد از نظر من دراسم رمان همونطور که در بررسی قبل گفتم تا به الان به محتوای رمان مرتبط نیست.و جلدرمان به ژانرعاشقانه پرداخته شده و اثری از ژانر اجتماعی نیست.

    خلاصه:باخوندن خط اول رمان خواننده این حس روپیدا میکنه که دختر قصه عاشق یک نفرشده و اون کسی که عاشقشه خبرنداره خواننده فکرمیکنه بارمانی عاشقانه روبه روهست.بعد میاد از ازدواج اجباری شیدامیگه(خواننده باخودش فکرمیکنه که یه رمان رو که قبلا با این موضوع نوشته شده رو دنبال میکنه)و بعد میاد میگه که عشق شیدا میاد خاستگاری خواهرش که بازم حس اینکه خواننده موضوعی مشابه رمان های دیگه رو داره دنبال میکنه به خواننده منتقل میکنه.

    و اما خلاصه شما اومده تمام اتفاقاتی که میتونستید در رمان به بهترین شکل به قلم بکشید و ذهن خواننده رو مشغول خودش کنه رو برای خواننده بیان کرده و خواننده با خوندن خلاصه شما روند پیش روی رمان رو میدونه شما میتونستید باخلاصه ای بهتر که روند پیش روی رمان شما رو لونده و معما رودر ذهن خواننده ایجادکنه رو بنویسید،خلاصه نیاز به تغییرات داره.

    مقدمه:مقدمه شما از زبان شخصیت اول یعنی شیدا نوشته شده که اومده غم واندوه درونش روبیان کرده برای نوشتن مقدمه از نثر عامیانه استفاده کردید. و به ژانر عاشقانه مرتبط. در بررسی قبل گفتم اما بازم میگم تا به الان به محتوای رمان مرتبط نیست.

    شروع:شما با شروع رمان احساسات روبیان کردید البته شروع رمان همون خط اول نیست شروع شمابازم کلیشه ای هست چون رمان های زیادی هستندکه اینطور،آغاز میشن شروع خودتون رو با تغییرات به شروعی متفاوت و جذاب تبدیل کنید.

    سیر:صحنه های رمان گاهی آروم پیش میرن و گاهی تند از صحنه ها میگذره که هیچ کدومش خوب نیست سیر رمان وقتی داره آروم پیش روی میکنه باید به همراه فراز و نشیب های خاص خودش باشه وداستان رو از یکنواختی دور نگه داره و خواننده رو کسل و بی حوصله نکنه،و همچنین متن آهنگ هایی رو که توی رمان مینویسی چند بیت اول رو فقط بنویس چون خواننده به دوبیت اول توجه میکنه و بعد تند ردش میکنه و اینطور فقط وقت خودت هدر میره.

    اشتباه نگارشی و علامت نگارشی:در رمان شما اشتباه نگارشی زیادی وجود داره مثال(نزار)(بزار)(کلن)(نخاستم) (خاهریم)(نازمدا)و...
    اما بعضی کلمات برای خواننده ای که رده سنی کمی دارن قابل درک نیست و من خودم به شخصه مفهموم بعضی ازکلمات رونفهمیدم مثال(مشغول ضمه،بابام با هی فردی،چته شیدا تازه از وحشی فرارکردی)و...
    گاهی اوقات یک حرف روچندبار تکرار کردید(شیداااا،ایییش،اخییش و...)خب بجای تکرار حالت رو بیان کنید(مثال:فریاد زد،خوشحال گفت،بالکنت گفت،باصدای کشداری گفت و...)
    و علامت نگارشی در رمان استفاده نشده وقتی هم که استفاده شده به جا استفاده نشده.

    دیالوگ ها: رمان شما تا به الان دیالوگ های خاصی نداشته یعنی اطلاعاتی در اختیار خواننده قرار داده نشده سعی کنید با دیالوگ ها توسط شخصیت های رمان معما رو در ذهن خواننده ایجاد کنید وخود دیالوگ ها کم کم جواب معما رو به خواننده بده،بادیالوگ های ماندگار رمانتون رو در ذهن خواننده به ثبت برسونید
    دیالوگ ها نیاز به بررسی دارن.

    نثر:شما از نثر عامیانه برای نوشتن استفاده کردید که مخاطب بیشتر میپسنده و با نثر انتخابی کنار میاد و همچنین با توجه به ژانر رمانتون میتونستید از نثر ادبی استفاده کنید چون میتونستید جمله های ادبی عاشقانه زیادی رو در رمان بکار ببرید وخواننده رو برای خوندن مشتاق کنید.
    اما گاهی اوقات کلمات ادبی رو با عامیانه نوشتید(حصار،آغوشش و...)
    وهمچنین درسته که شما از نثر عامیانه استفاده کردید اما دلیل نمیشه که بعضی ازکلمات رو کامل ننویسید،مثال(ک)(چن)(ی)(ینی)(چشامو)(دس)و... بهتره کلمات رو کامل بگید چون اینجور کلمات از زیبایی رمانتون کاسته میکنه و همچنین خواننده رو گیج میکنه وخودش یه نوع اشتباه نگارشی محسوب میشه.

    توصیف:به توصیفات مکان زمان کمی اختصاص داده شده است،و زمانی هم که توصیف مکان رو انجام دادید خیلی طولانی نوشتیدکه خواننده روخسته میکنه(مثال:وقتی شیدا اتاقش رو توصیف میکرد خیلی طولانی بود)شما برای جذب بیشتر خواننده باید به گونه ای توصیفات رمانتون رو به قلم بکشید که خواننده بتونه به خوبی مکانی که شخصیت ها در اون قرار دارن رو در ذهنش درک و تجسم کنه.
    ظاهر:شما از چهره فقط ترکیبات صورت روگفتید توصیفات ظاهر فقط چهره و اندام اونا نیست بلکه طرز لباس پوشیدن،مدل مو، مدل آرایش،و...است.
    احساسات:احساسات به درستی بیان نشدن شما سعی دارید شخصیت شیدا رو غمگین نشون بدین وکمی ناموفق بودید،سعی کنید طوری احساسات شخصیت ها رو به قلم بکشید که خواننده خودش متوجه غمگین یا شاد بودن شخصیت رمان بکنه.
    حالت رو هم به درستی بیان نکردید مثال:(مهرداد:وروجک نمیذاری بیام داخل؟ -عه ببخشید)شما قبل از این دیالوگ نگفتید که شیدا جلوی در ورودی ایستاده ومانع ورود مهرداد به داخل شده،حالت رو طوری بیان کنید که خواننده بتونه اون رو در ذهنش تجسم کنه

    شخصیت پردازی:شیدا،مهرداد ،شمیا،شروین،کامیار،مهدیس.
    این شیش نفر نام بـرده شخصیت های مهم رمان هستن که به خوبی به شخصیت های آنها پرداخته نشده.
    به جز حالت چهره هیچ توضیحی در مورد شغل،خصوصیات اخلاقی و...بیان نشده واگر هم شده تکراری بودن مثال(کامیار صاحب یه شرکت)این نوع یه حالت تکراری بودن رو به رمان شما میده شما میتونید با نام بردن شغل های جدید شخصیت های رمانتون رو متفاوت جلوه بدید این توضیحات در مورد شخصیت های فرعی هم صدق میکنه.
    بعضی از نام ها امروزی اند:مهدیس،شروین،کامیار و...

    ایده:من رمان های زیادی مشابه رمان شما خوندم شما میتونستید باتحقیق وپرس جو خالق اثری جدیدو متفاوت باشید،اما همین رمان رو میتونید با کمی تغییرات به رمانی متفاوت وجذاب تبدیل کنید.

    باورپذیری:رمان شما قسمت های غیر قابل باور زیادی داره.
    بعنوان مثال چند مورد رو بیان میکنم(غمگین شدن یهویی شیدا بخاطر مهرداد|پریدن یهویی مهردادتوی اتاق شیدا بخاطر جیغ شیدا ازترس سوسک واخطارهای مهرداد،|یا بیهوش شدن۲روزه شیدا که ندونستیم به چه دلیل بود|یا رفتارهای کامیار برای اولین دیدار با شیدا.
    بهتره کمی رفتارهای شخصیت ها رو از حالت مصنوعی در بیاری و به گونه ای به قلم بکشید که خواننده بتونه اونا رو درک و باور کنه.

    زاویه دید:شما برای نوشتن رمان از اول شخص مفرد استفاده کردید و اون رو با شخصیت شیدا به قلم کشیدید و این خیلی خوبه چون بدون عوض کردن زاویه دید به نوشتن ادامه میدید و خواننده رو گیج نمیکنید.

    صبحت آخر:دوست عزیزم برای پیشرفت قلمتون توصیه میکنم به نقد کده یاقلم به توان اصول و موضوعات مشابه مراجعه کنید.

    نویسنده عزیزبه نوشتن ادامه بده همه بانثر قوی شروع به نوشتن نکردن .
    امیدوارم موفق باشی.

    عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود
     

    nasim_asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/13
    ارسالی ها
    126
    امتیاز واکنش
    3,432
    امتیاز
    416
    محل سکونت
    (snow city(xlxl
    از شماهم خیلی ممنونم ک همه چیزو کامل توضیح دادید از دیشب دارم رو رمانم کار میکنم ولی رمانی که میخام بنویسم تکراری نیست درسته اولش شاید تکراری باشه ولی فقط به زندگی شیدا ختم نمیشه به وقت نیاز دارم تا همه چیزو اصلاح کنم
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    به نام خدا

    نقد رمان سرنوشت سیاه

    *****

    سلام و خسته نباشید .

    اسم :

    سرنوشت سیاه ، اسمیه که کاملا حس منفی و شومی رو به خواننده میده و بهش هشدار میده که این یه رمان درامه و شاید در اخر با یه تراژدی رو به رو میشه ... با این که ترکیب ساده ایه اما خواننده های درام رو جذب خودش میکنه . اما وقتی که رمان خونده میشه ، بعد چند پست دیگه خواننده اون حالت پختگی رو حس نمیکنه ... بعد از چند پست ، میبینه که اسم رمان ، وجه تشابه زیادی با رمان نداره ...


    جلد :

    "جذاب و مبهم" اولین واژه هایی بودن که برای جلد به ذهنم رسید ... ترکیب رنگ های تیره با دختری که ریشه های خاکستری وجودش رو گرفتن ، کاملا با اسم رمان هماهنگ بود ... همون احساسی که در مورد اسم به خواننده دست میداد ، توی جلد هم همین طور بود . یه چیزی که میگه این یه رمان متفاوته ... اما درست مثل اسم ، بعد از خوندن رمان ، این فکر به ذهن خواننده میومد که این بیشتر یه رمان طنزه تا غمگین ... چنین طراحی تاریک و غمگینی برای رمانی که در اون بیشتر به جنبه های طنز پرداخته شده خیلی جالب نیست ...


    خلاصه :

    یکی از نکاتی که توی رمانتون احتیاج به ویرایش داشت ، خلاصه ی رمانتون بود . خلاصه ی شما ، تمام روند رمان رو لو داده ... الان یه خواننده میدونه که قراره کامیار بیاد خاستگاری شیدا و ازدواج کنن ، بعد از اون هم مهرداد میاد خاستگاری شیما ... این قسمت میتونست یکی از قسمت های هیجان انگیز و یه شوک برای خواننده باشه ، اما با لو دادن اون توی خلاصه ، درواقع هیجان اون برای خواننده از بین میره . خواننده ها دوست دارن که خودشون ماجرا رو کشف کنن .

    خلاصتون باید در عین این که یه سری اطلاعات اولیه رو به خواننده میده ، ماجرای اصلی رو هم محفوظ نگه داره ...


    مقدمه :

    مقدمتون از نظر احساسی خوب بود ، اما میتونست بهتر هم باشه ... برای مثال به جای شعر که کمی ارتباط دادن و متوجه کردن اون سخته ، شاید یه دلنوشته یا قسمتی از متن رمان بهتر باشه .

    و این که شعرتون کاملا با وزن و قافیه بود ، اما قسمت اخر (قلبت بشکند وبه خواب بروی.../.ارزوی محال یعنی.../لحظه ای خواب ببینم.../که توبه سمت من برمیگردی.") وزن کل شعر رو به هم میزد و خواننده رو هم از توی حس خارج میکرد .


    در نگاه دوم – البته تا اینجا – رمان وجه تشابه زیادی با مقدمه نداشت ... مقدمه برای رمان ، مثل یه پل میمونه . باید خواننده رو به اول رمان وصل کنه و اون رو تشویق به خوندن بکنه ، اما در مقدمه ی شما که عاشقانه و غمگینه ، و شروعتون که طنز و ... هست ، وجه اشتراکی پیدا نمیشه . مخصوصا که گفتید ژانرتون هم غمیگینه .


    شروع :

    شروع رمان ، یکی از قسمت هاییه که باعث میشه خواننده رمان رو ادامه بده یا نده . برای همین خلق شروع های هیجان انگیز و وهم بر انگیز (مثل صحنه ی قتل برای ژانر جنایی) و غیره ، خیلی برای رمان مهمه . شروع شما ، به غیر خط اول که مبهم و سوال بر انگیز بود ، شروعی بود که در رمان های زیادی دیده شده . بیدار شدن شخصیت اصلی توسط دوستش یا زنگ ساعتش و بعد هم کلکل اونها ...

    حرفه ای بودن سطح اسم ، جلد و مقدمه ی رمان ، به خاطر خلاصه و شروعتون ، پایین اومدن و این چیز خوبی نیست ... نویسنده باید سعی کنه علاوه بر این که استاندارد اولیه رو حفظ کنه ، رو به پیشرفت هم حرکت کنه ...

    با توجه به ژانرتون و موضوعتون ، شروع های زیبا تری هم میشد نوشته بشه . در این زمینه میتونید در نقدکده اطلاعات کافی رو به دست بیارید .


    ژانر :

    توی ژانر ها ، گفتید که اجتمایی ، غمگین و عاشقانه . اول از همه این که ژانری با نام غمگین وجود نداره ... احتمالا منظورتون درام باشه ، اما برای مطمئن شدن ، تایپیک های زیادی در رابـ ـطه با انواع ژانر هستن که میتونید بهشون سر بزنید .

    دوم درباره ی ژانر اجتمایی . ببینید ، ژانر اجتمایی مربوط به معضل های جامعه میشه . مثل اعتیاد ، قاچاق ، روابط نادرست افراد ، مثل بیکاری ، مثل فساد اداری و ... در رمان شما و البته تا اینجا خبری از هیچ کدوم از این جریانات نیست ... امیدوارم که در ذهنتون به یکی از این موارد پرداخته باشید وگرنه بودن چنین اسمی بین ژانر هاتون درست نیست ...

    در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه هم باید بگم که درسته ، اما مشکلی در رابـ ـطه با اون وجود داره که در ادامه بهش اشاره میکنم .


    ایده :

    دوست عزیز ، رمان های دیگه ای هم قبلا با موضوع شما نوشته شدن ... ولی این دلیل نمیشه که شما نتونید اثر متفاوتی رو نسبت به اون ها خلق کنید ... اتفاق های دور و اطرافتون ، روزنامه ها ، اخبار ، رکورد های گینس ! همه ی این ها میتونن به شما ایده بدن که چیز جدید رو خلق کنید . این که شخصیت اصلی توسط فردی از خواب بیدار بشه تکرار شده . این که شخصیت دختر ، با وضع نامناسبی به خاطر ترس یا خواب بد دیدن ، توسط شخصیت پسر دیده بشه ، بار ها توی انواع رمان ها تکرار شده . این که شخصیت پسر اصلی با عشق دختر داستان اشنا باشه قبلا هم بوده . این که شخصیت اصلی با پسر دوست یا شریک پدرش ازدواج کنه قبلا اتفاق افتاده ... سعی کنید صحنه هایی رو خلق کنید که تا به حال در هیچ رمانی دیده نشده ...


    سیر :

    سیر رمانتون مشکلاتی داشت ... در بعضی صحنه ها که اهمیت چندانی ندارن (مثل توصیف اتاق و لباس و غیره) ، ماجرا به کندی میگذشت و در بعضی صحنه های مهم تر (مثل اعتراف عشق شیدا به مهرداد یا صحنه های مهمونی) اتفاقت با سرعت باد طی میشدن و فرصت درک اون ها از خواننده گرفته میشد . در بعضی صحنه ها هم مثل صحنه ی زیر ، گذر زمان به هیچ عنوان حس نمیشد ...

    (زودی فرستاد_وااااااااااای سلام محمد؟کجا بودی این همه مدت؟/امشب خیلی شاد شده بودم ساعتو نگاه کردم که 4رونشون میداد خمیازه ای کشیدم واز سارا(گل یخ)خدافظی کردم.) ببینید ، تو این صحنه اصلا مشخص نیست که سلام/خدافظ کرده از سارا یا این که تو مدتی که داشته فکر میکرده ، چت هم میکنه ... تو رمان پرش هایی مثل این خیلی بودن که خواننده رو زده میکنن و اذییت کننده هستن .


    شخصیت :

    یکی از اهداف یه نویسنده باید ماندگاری و دلنشین بودن شخصیت هاش تو ذهن خواننده باشه . طوری که وقتی کسی ده سال بعد یاد شخصیت های رمان شما می افته بگه اره ... فلان فرد خیلی با حال بود ...

    بزارید یه چیزی رو بگم . این روزا همه ی شخصیت ها ، چشم رنگی و قد بلند و خوش هیکل و مو بلند و غیره هستن ! و این چهره ها ، نه تنها برای خواننده دیگه جذاب نیست ، ممکنه باعث بشه که رمان رو رها بکنه ! یا اصلا این قسمت ها رو نخونه . شخصیت های شما ، چه ظاهر و چه باطنشون باید طی مدت زمان نسبتا طولانی به خواننده ها شناسونده بشن . اگه خجالتی هستن ، مغرورن ، گیجن ، شیطونن ، مهربوبنن ، خوشگلن ، زشتن ، چاغن ، لاغرن ... اینا با گفتن تو ذهن خواننده نمیمونه ! چون اون داره روزانه هزاران رمان با این سبک و سیاق میخونه . شما اگه به رمان های چاپ شده ی نویسنده های داخلی یا خارجی نگاه کنید ، میبینید شاید از بین ده تا شخصیت فقط یکی دو تا شون خوشگل از اب در بیان . بس رو این نکته دقت کنید و اون رو ویرایش کنید .

    شیدا : شخصیت اصلی شما که از قضا عاشق پسر داییش بوده . کسی که به گفته ی خودتون به خدا و نماز و دعا اهمیت میده و ...

    چنین مشخصات گفتاری ، با مشخصات رفتاری شیدا نمیخوره . رفتار شیدا مثل یه دختر نوجوونه که دوست داره کلکل کنه و بقیه رو اذییت کنه و برای خانوادش لوس بشه و غیره . یه ادم سرزنده ! اما در نقاط زیادی از رمان ، شیدا توی صحبت هاش میگه که ناراحته ، عاشقه و حسودی کرده . اکثریت دختر ها ، موقع عاشق شدن ساکت و گوشه گیر میشن ، چه برسه به این که این عشق از کودکی بوده باشه و مدام توسط خواهرش تحـریـ*ک به حسودی هم بشه .

    در واقع ، چیز هایی که گفته میشه ، حس نمیشه و چیز هایی که حس میشه ، توضیحی داده نمیشه .

    شروین : برادر دوقلو ی شخصیت اصلی ! رفتارش بیشتر به پسر های 15 یا 16 سال شبیه ... همون بی قید و بندی و سرخوشی نوجوون ها . از طرفی ، شخصیت شروین باور پذیر نیست . برادر ها ، علی الخصوص اگه دوقلو باشن ، یه حس حمایت و غیرت خاصی روی خواهر هاشون دارن . اما تا اینجا که شروین هیچ عکس العملی خاصی درباره ی عشق شیدا نشون نداده ... این غمی که شیدا داره میکشه باید به اون هم منتقل بشه ... چون دوقلو هم هستن ... بنابراین اگه جدی تر و محکم تر باشه بهتر و باور پذیر تر میشه .

    مهرداد : به عنوان عشق اول شخصیت اصلی ، حضور کمی توی رمان داشت . البته منظورم حضور فیزیکی نیست ، حضور احساسی و رفتاریه . عشق ادم در نظرش همیشه یه ادم بی نقصه . پس برای به نمایش کشیدن عشق شیدا به اون ، باید حضورش بیشتر بشه . و این که نقش اون در روابط رفتاری و خانوادگی مشخص نبود . گاهی مثل یه مرد عاشق و دوست داشتنی نسبت به شیدا رفتار میکرد (مثل قسمت سوسک و جایی که گفت چرا منو نادیده میگری وغیره) و گاهی هم مثل یه فرد عادی توی فامیل (مثل جا هایی که داشتن به دانشگاه میرفتن یا خرید وغیره) . این تناقض توی رفتار اون دلنشین نیست و باور پذیری اون رو پایین میاره .

    کامیار : احتمالا و از روی خلاصه ، باید شخصیت اصلی مرد باشه . صحنه های حضور اون خیلی نیستن ، اما لازم دونستم بعضی نکات رو بگم در موردش . کامیار قراره با شیدا ازدواج کنه ، اما رفتاری که از خودش نشون میده کاملا غیر اخلاقی و باور نا پذیر هستن و جالب اینه که کسی هم متوجه ی این مشکل اخلاقی کامیار نمیشه ... شخصی که توی اولین دیدارش با یه دختر ، اونم دختر شریک پدرش ، چنین رفتاری رو ازخودش نشون میده ، نمیتونه ادم محبوب و مثبتی باشه ... حتی اگه ذاتا همچین ادمی بوده باشه ، توی دیدار اول سعی میکنه خودش رو ادم حسابی نشون بده . این اصول اولیه ی روابطه . این که اول نکات مثبت و بعدش نکات منفی خودمون رو نشون بدیم اما این درمورد کامیار صدق نمیکرد و باعث میشد تا شخصیت خوبی (از لحاظ کیفی) نباشه .

    دیالوگ و مونولوگ :

    اول از همه ، حرف هایی که توی پرانتز میزنید ، درواقع جزء متن رمانتون هستن و این توضیحات باید توی مونولوگ هاتون نوشته بشن و تو پرانتزی بودن اون ها یه کار اشتباهیه .

    دوم این که دیالوگ های شخصیت ها ، به سن و سالشون نمیخوره . همون طور هم که توی شخصیت پردازی گفتم ، شیدا و شروین ، بیشتر شبیه افراد نوجوون هستن و حالت یه ادم بالغ 19/20 ساله رو ندارن ...

    و این که دیالوگ ها تا به حال ، خاص یا سرنوشت ساز نبودن . توی رمان حرفه ای اطرافمون میبینیم که ممکنه یه شخصیت حرفی رو در یه جای پرت بزنه ،که خواننده فکر کنه اشتباه بوده و یه چیزی پرونده و غیره ، اما توی چند تا پست بعد میفهمه که نه ! این یه سرنخ بوده ! یه ماجرا بوده ! یه داستانی پشتش هست . دیالوگ ها باید این طور ، هوشمند باشن ، وگرنه گفتگو های روزمرده و عادی پس از مدتی خواننده رو خسته میکنن . بهتره روی دیالوگ هایی که مینویسید بیشتر کار کنید .

    سوم درباره ی مونولوگ ! اون ها هم مثل دیالوگ ها باور پذیر و هوشمند نبودن . وقتی میگید شخصیتی عاشقه ، از هیچ طریقی مثل مونولوگ نمیشه اون رو به نمایش گذاشت . اما اتفاقت مهم رمانتون ، خیلی بهش پرداخته نشده ... قسمت هایی که مربوط به حسادت ، خوشحالی ، عشق ، رویا رویی ها ، رفتار ها و ... هستن زیاد روشون مانور داده نشده و خیلی راحت و سطحی از روشون گذشته شده .


    توصیف :

    حالات : توصیف حالات شما کافی نبودن . معلوم نبود که شخصیت داره با چه لحن و شکل و شمایلی حرف میزنه . داره پوزخند میزنه ؟ جدیه ؟ شوخی میکنه ؟ عصبانیه ؟ طعنه میزنه ؟ مثال : (- الان وقت بیدار شدنه؟! /همچین میگه الان وقت بیدار شدنه انگارخودش هفت پامیشه،جمع کن برادر من ماکه باهم این حرفارو نداریم...) الان شیدا داره با چه لحنی حرف میزنه ؟ میخواد ضایع کنه یا داره لوس بازی در میاره ؟ یا (_هان؟یعنی بله چی گفتی شروی/- دختره خیره سر چن بار بگم به من نگو شروی بدم میاد هان؟! ) الان شروین داره مسخره بازی در میاره یا این که جدیه ؟ یا (شروینو مهدیس سرشونو انداختن پایین..../_شیدا توحق حرف زدن بااینارو نداری تاوقتی که من بهت اجازه بدم فهمیدی یانه؟/_چ چ چشم/_بی بلا!) در این صحنه ، مهرداد عصبانی بود یا این که داشت شوخی میکرد ؟


    احساسات : تو مباحث قبلی ، خیلی درباره ی احساسات و مشکلات پیرامون اون گفتم . مشکل اساسی توی همه ی اون ها بر میگرده به توصیف احساسات شما ... این که بتونید به درستی اون ها رو به تصویر بکشید و توصیف کنید ، امر بسیار مهمیه . به این دو تا مثل توجه کنید :

    (یه روز ، موقع سر خوردن روی برف ها افتادم تو بغلش و همون لحظه عاشقش شدم ...)

    (یه روز سرد زمستونی ، وقتی داشتم روی برف ها بازی میکردم ، سر خوردم . اماده بودم که درد زیادی رو حس کنم اما در عوض تو یه جای گرم فرو رفتم . سرم و بعد از این که مطمئن شدم نمی افتم ، بالا اوردم و تو چشم های شب رنگش خیره شدم . تو اون سرما ، گرمایی که از قلبم بیرون میزد میتونست بهار بسازه و همه چی رو اب کنه . تو چشماش غرق شدم . برای این که بهتر ببینم پلک زدم اما همون لحضه خلسه از بین رفت . صداش رو شنیدم :«خانم ؟ حالتون خوبه ؟ » نه خوب نبودم ... یه حس جدید داشتم ، نمیدونم . شاید مثل رشد یه جوونه ی تازه ... جوونه ی یه عشق ...)


    توی مثال اول و دوم ، هر دو از یه عشق با سر خوردن توی برف و غیره میگن . اما این جزئیات و توصیف های مثال دومه که باعث میشه خواننده وارد حس بشه و با شخصیت همگام باشه . البته این مثال فی البداهه بود و شاید منظور رو به درستی نرسونه . شما میتونید توضیحات دقیق تر رو در نقد کرده و قلم به توان اصول پیدا کنید .

    ظاهر : ظاهر شخصیت هاتون ، اینکه چی پوشیدن ، چه ارایشی دارن و تمام جنبه های ظاهری شون توی رمان خوب به نمایش کشیده شده بود . خوشبختانه شما توی توصیف ظاهر افراد به خوبی عمل میکنید . اما نکته ای که هست اینه که توصیف چهره فقط شامل رنگ پوست ، رنگ مو ، رنگ چشم ، فرم و حالت بینی و لب نمیشه ... اگر این طور بود در صد زیادی از چهره ها یکسان بودن . برای مثل توی توصیف چشم ، معمولا همه فقط میگن چشم های فلان رنگ با مژه های تاب خورده . اما در حقیقت با انواع چشم داریم ، چشم های کشیده ، مورب ، درشت ، ریز ، چسبیده به ابرو ، با فاصله از زیر ابرو و ... همه ی این ها باید به صورت تدریجی و ذره ذره ، هر چند پست ، قسمتی از اون ها گفته بشه تا هم تصور ظاهر درست باشه و هم خسته کننده نشه .

    مکان : (وارد اتاقم شدیم اتاقی که عاشقش بودم بخش انتهایی اتاق سه تا مبل به رنگ بنفش با گلای ریز کرمیو قرمز که خیلی قشنگ بود وبه شکل نیم دایره چیده شده بودن که کاملا به کل اتاق دیدی داشتن یه پنجره کنار اونا که به حیاط خلوت باز میشده،روبرویه پنجره تخت چوبی با روتختی به رنگ بنفش وباگلای ریز کرمیو قرمز دقیقا شکل مبلام بالاتر از پنجره کمد لباسام بود که ب رنگ کرم بود،کنار اون میز تحریرم با کتابخونه نسبتا کوچیکی قرارداشت سمت در اتاقم دقیقا پشته در سرویسم بود که کلن بیکار میشدم میرفتم حموم... ) وقتی توی سه خط پشت سر هم ، میاید و اتاق شخصیت رو توصیف میکنید ، به ضرس قاطع چیزی تو ذهن خواننده نمیمونه ! توصیفات شما باید به مرور زمان و طی چند صفحه اتفاق بیوفتن . مثلا یه بار میگی روی تخت فلانم نشستم که با فلان رو تختی به اتاقم رنگ و روح داده بود ! یه بار دیگه چند تا پست بعد تر میگی پرده های فلان رنگم رو کنار زدم و غیره ! توصیف مکان باید نا محسوس و قسمت به قسمت باشه . این طوری هم ماندگار تره و هم زیبا تر .


    نثر :

    نثر شما محاوره بود ، اما کلمات زیادی از نثر ادبی بهش وارد شده بود(مثال : مشغول الذمه ) و ترکیب هایی که مخصوص نثر ادبی هستن وارد رمان شدن (مثال : بابایی امر کرد و ...) یا (به هر زحمتی بود لب گوشودم) . تمام این جملات یا ترکیب ها رد نثر ادبی استفاده میشن . به نظرم با توجه روند و اتفاقات نثر درستی رو انتخاب کردید ، اما اگه میخواید در اینده بیشتر به موضوعات ژانرتون بپردازین (غمگین و اجتمایی) بهتره که نثرتون رو به ادبی-محاوره ای (مونولوگ ادبی – دیالوگ محاوره ای) تغییر بدین چون در اون استفاده ازکلمات رایج مورد استفاده راحت تره .


    زاویه ی دید :

    زاویه ی دیدتون اول شخص بود . اما یه جا هایی انگار شخصیت اولتون نشسته بود و واسه دیگران داستان تعریف میکرد . این اشتباهه و باید ویرایش بشه . مثال : (مهدیس دختر دایی و همچنین بهترین دوستم بود حتی از خواهرخودم و... ) یا (من یه برادر دوقلوهم دارم ک اسمش شروینه که 1دقیقه از من بزرگتره و14شهریور20ساله میشیم) یا (خب خب بنده خانم شیدا بزرگمهر19 ساله در خانواده ی تقریبا میشه گفت میلیادر ساکن تهران زندگی میکنم ازاونجایی که ماوخونواده دایی محسن خیلی بهم وابسته بودیم اونا هم دقیقا خونشون روبروی خونه مابود. ) و (فکر کنم ب قدر کافی باخونوادم اشنا شده باشید. ) توی این مثال ها ، خواننده حس میکنه که داره به صورت رو در رو با شیدا حرف میزنه و شیدا داره موضوعات رو توضیح میده . این طور اشتباهات هم به وفور پیدا میشن و باید ویرایش شن .


    علائم نگارشی و غلط املایی :

    رمانتون غلط املایی و نگارشی خیلی زیادی داشت . این غلط ها بعد از سه یا چهار پست ، نه تنها جذاب نیستن بلکه باعث زده شدن خواننده هم میشن . چون تا اینجا خیلی پیش نرفتین و هنوز صفحه ی 3 هستین توصیه میکنم ویرایششون کنید .

    اول از همه این که فاصله ی بین حروف رو رعایت کنید چون توی خوندن خیلی خواننده رو اذییت میکنن . مثال : (خودموتواسارت) =» (خودم رو تو اسارت) که به وفور تو رمان دیده میشن .


    دوم این که واو بعد از کلماتتون نباید به هم چسبیده باشن . مثال : (انگشتمو) =» (انگشتم رو) یا (صورتمو ) =» (صورتم رو) این ها هم ، همشون باید ویرایش بشن .


    سوم : اگر نثرتون محاوره هست ، دلیل نمی شه که کلمات رو ناقص و نصفه نیمه بیان کنید . تمام این ها غلط املایی و اشکال نگارشی محسوب میشن و بعد از یه مدت خواننده رو خسته و زده میکنن . مثال : (ک – صبی – ی – نیسو – ب - نگا – ینی- دیگ – صب – دسه – جم – کلن - )


    (مشغول ضمه) درستش مشغول الذمه هست . در ضمن ، در نثر محاوره چنین واژه ی ادبی استفاده نمیشه ./(پیرنمو ) ما همیچین واژه ای در زمان فارسی نداریم . درستش (پیراهنم رو) هست ./(چیشده ) =» (چی شده) درسته ./(تلپی خونه ماهسن ) =» هستن درسته /(نارت) ناراحت درسته ./ (نخاستم) نخواستم درسته ./ (خونواده ) خانواده درسته ./ (شمیا) احتمالا منظورتون شیما نبود ؟/ (خاهری) خواهری درسته ./(بخاب) بخواب درسته . / (عستم) هستم درسته . /(بخام) بخوام درسته ./ (خانوم) خانم درسته . / (کوروکودیل) کروکودیل / (صبونه) صبحانه


    (شیماعه ) =» شیمائه . هر چند این هم کاملا درست نیست و بهتره که از ترکیب دیگه ای استفاده بشه چون این کشش صدا مربوط به لحن گوینده هست و نمیتونه توی متن بیاد و باید به توصیف نشون داده بشه .


    (پلکامو تاب دادم پلکام بلند بودن ولی فر نبودن ) احتمالا منظورتون از پلک ، مژه نیست ؟


    (اخیییییییییییییش ) (اوووووووم) (پخخخخخ) (خخخخخ) (!!!!!!) تکرار حروف و علائم نشون دهنده ی ضعف شما توی توصیف هست . این واژه ها که از نظر معنایی هم در زبان فارسی وجود ندارن باید با گفته های شما توصیف بشن .


    در طول متن رمان از نقطه های پشت سر هم زیادی استفاده کردید . این نقطه ها فقط برای دیالوگ و برای نشون دادن مکث وسط جمله هستن و نباید توی مونولوگ ها از اون ها استفاده بشه . مگه جا های خاص ! که در مورد این جا ها ، توی نقدکده ، قلم به توان اصول و اطلاعیه های ویراستاری توضیحات کافی داده شده . لطفا به اون ها سر بزنید . مثال (واس گاز زدن دل میبرد...البته گاز زدنش کارمن بودفقط....وگرنه کسی دیگه اینکارمیکرد....دوتا لیچاربارمیکرد... ) =» (واسه گاز زدن دل میبرد ! البته گاز زدنش فقط کار من بود ! وگرنه کسی دیگه ای اینکار رو میکرد ، دو تا لچیار بارش میکرد . )


    گذاشتن شکلک هایی مثل : [ :) و :( و :/ و :| ] در رمان درست نیست و باید اصلاح بشن .


    موارد اضافه :

    سوال : (باصدای بلندی گفتم مهدیسه باز کن خودمم رفتم سمت در ) اینجا به شروین میگه : مهدیسه در رو باز کن . بعد خودش هم میره سمت در ؟ و اینجا شروین هم اصلا یادش رفت از دستش کفری بوده و هیچی نمیگه ؟


    سوال : مهدیس ، دختر دایی شیدا هست پس شیدا میشه دختر عمه ی مهدیس ، از طرفی الی هم دختر عمه ی مهدیسه ! الی و شیدا یا باید خواهر باشن ، یا دختر دایی ! این قسمت رو فکر کنم باید ویرایش کنید .

    سوال : (مامان شروع کرد به ریختن اشک تمساحش) متوجه نشدم . اشک تمساح رو برای کسایی میگن که اشک دروغی میریزن و دو رو هستن . فکر نمیکنم منظورتون همین بوده باشه . احتمالا منظورتون اشک زیاد ریختن که همون "ابغوره گرفتنه" نبود ؟


    اهنگ هایی که به صورت کامل توی رمان میان ، اذییت کننده هستن ... خیلی از خواننده ها اصلا این قسمت ها رو نمیخونن و به راحتی از کنارشون رد میشن . اگه واقعا باید اهنگ مورد نظر تو رمانتون باشه ، باید فقط یک یا دو بیت از اون رو انتخاب کنید و بزارید توس متنتون .

    قسمتی که شیدا به هوش اومد ... جریانات خیلی تند و هول هولی تموم شدن ... اون صحنه و اتفاق میتونست یه صحنه ی فوق العاده باشه ... اصلا چرا شیدا بیهوش شد ؟ و ایا کسی که بیهوش بوده نگران لباس تولده ؟ اگر شخصیت هاتون داشتن شوخی میکردن به هیچ عنوان مشخص نبود ! این بر میگرده به توصیف حالات ... اگه شیدا دو روز بیهوش بوده چرا نبردنش بیمارستان ؟

    باور پذیری :

    (خب خب بنده خانم شیدا بزرگمهر19 ساله در خانواده ی تقریبا میشه گفت میلیادر ساکن تهران زندگی میکنم ازاونجایی که ماوخونواده دایی محسن خیلی بهم وابسته بودیم اونا هم دقیقا خونشون روبروی خونه مابود. ) خب بزارید من یه سوال ازتون بپرسم . چند تا این خانواده ی های میلیاردر تو کشور وجود داره ؟ چند تا از اون ها چنین رفتاری دارن ؟ دختر های خانواده های میلیاردر ، اکثر ادم های اروم و سنگینی هستن و اکثریتشون هم اصلا تو ایران تحصیل نمیکنن . این اتفاقات ، اگر برای یه خانواده ی متوسط بیوفته ، خیلی باور پذیر تر ، دلنیشین تر ، و ملموس تره .


    (باکلاس ترین وگرون ترین وشیک ترین پاساژرو انتخاب کردیم....) ببینید ، سلیقه و کلاس و پرستیژ شخصیت ها ، با گفتن نشون داده و باور نمیشن ، بلکه باید با اعمال و رفتارشون تو رمان نشون داده بشن . این جمله میتونست به (یکی از پاساژ های خوب رو انتخاب کردیم) تبدیل بشه تا خواننده هم احساس نکنه که شخصیت داره پز میده ...


    قسمتی که درباره ی عشق شیدا به مهرداد گفتید ... خوب این بخش احتیاج داره که بیشتر از این ها باز بشه . عشقی که از دوران کودکی نشعت بگیره ، خصوصا برای دخترها ، اون ها رو غمگین و گوشه گیر میکنه و این راحت بر خورد کردن شیدا با این قضیه و راحت بیان شدنش ، برای خواننده باور پذیر نیست . این بخش میتونه خیلی بهتر نشون داده بشه ... به عنوان یکی از نکات مهم رمان ، با زمان بندی بهتری هم میتونست صورت بگیره . در کل به نظرم ویرایش بشه بهتره ... اما در انتها نویسنده شمایید .

    قسمت اولین ملاقات شیدا با کامیار باور پذیر نبود . شما هر فردی رو در هر فرهنگی و با هر سنی کنار هم قرار بدید ، وقتی جنسشون مخالف هم باشه و رابـ ـطه ای مثل رابـ ـطه ی فرزند دو شریک بینشون باشه ، به هیچ عنوان نمیتونن به این راحتی با هم صحبت کنن . حالا اگه پارتی خیابونی یا دیسکو بود یه چیزی ، اما وقتی جشن تولده و خانواده هم حضور دارن ، این صحنه واقعی تلقی نمیشه .

    ( _چته شیدا تازه از وحشی فرار کردی دستم کنده شد ) خوب این یعنی چی ؟ من متوجه شدم که بعضی نکات رمانتون در واقع ایده گرفته از جوک ها و لطیفه هایی هستن که چند وقتیه باب شدن . اگر هدفتون از این جوک ها طنز نویسی بود ، باید بگم با ژانرتون مغایرت داره و این که از نظر طنز نویسی هم مشکل داره . در این باره میتونید به قلم به توان اصول مراجعه کنید .


    (سلام دوستان من سپهر سعیدی هستم ومیدونم همتون باهام اشنایی دارین چون تا همین پریروز منم کنار شما می نشستم میدونم که این سوال هم برای شما پیش اومده که چطور شده؟!راستیتش من استاد همین درس هستمو تودانشگاه های دیگه درس میدم ولی بخاطر بعضی از مشکلات ودلایل خصوصی حاضر شدم که دانشجو این کلاس و هم کلاسی شما بشم.درسته که با بیشتر بچه های کلاس صمیمی هستم ولی خاهشمندم تا وقتی که قراره من استاد شماباشم جودانشجواستادی تو کلاس فراهم بشه منم مثل استادای دیگ قوانین خاصی برای کلاسم دارم و ... ) اول از همه این که خواهشمندم درسته . دوم این که اساتید دانشگاه ، اصولا اهل توضیح دادن نیستن ... خصوصا در چنین موقعیت هایی ... میتونستید این صحنه و اطلاعات رو جور دیگه ای به خواننده ها برسونید .


    قسمتی که سوسک روی دست شیدا بود ، خیلی زود و گنگ تموم شد . مهرداد برای چی اومده بود ؟ عذر خواهی برای چی ؟ اگه از دست شروین و مهدیس عصبانی بود پس چرا به اونا گفت که به بقیه توضیح بدن ؟

    نکات اخلاقی :

    ( شیما برخلاف من که پایه عشق بچگیم مونده بودم دوس پسرای رنگا رنگی داش یجورایی مستقل بود:/. ) به نظر شما به کسی که my friend های رنگ و وارنگ داره میگن مستقل ؟ میدونید که در حال حاضر چه قدر دختر ها دوست دارن مستقل باشن ، اون وقت شما با این جملتون ، میاید به اون ها نا محسوس اموزش میدید که my friend داشتن یعنی مستقل بودن . شاید افرادی که رمان شما رو میخونن ، سن پایینی داشته باشن و اون ها به راحتی از روی چنین متن هایی تاثیر میگیرن . ما باید سعی کنیم که فرهنگ ایرانی رو تو کشورمون باب کنیم .


    لباس استین حلقه ای که چاک سـ*ـینه رو هم مشخص میکنه (برادرش هم براش خریده) و مو های ازاد . چند درصد از دختر های اطراف شما که اهل خدا و نماز و ... هستن با چنین پوششی جلوی خانواده ظاهر میشن ؟ حتی اگه تو مهمونی ها و در صورت عدم وجود خانواده لباس های بدی بپوشن اما تو محیط خانواده کمتر دختری چنین کاری میکنه ...

    (استاد پیر خرفت که زیادی حرف میزد بعد دوساعت ور ور وزر زر کردن بالاخره کلاس تموم شد ) ببینید ، شخصی که زحمت کشیده و استاد دانشگاه شده ، قطعا حرمتی داره ... حرف هاش زر زر و ور ور نیست ... ما باید سعی کنیم احترام به بزرگ تر ها ، مخصوصا معلم ها و استادان رو توی کشور رواج بدیم و این ها از همین رمان ها شروع میشن . سعی کنید توی رمان هاتون فرهنگ سازی کنید نه این که فرهنگ بدی رو تبلیغ کنید .


    این که شیدا میگفت برعکس خانوادش ، به نماز و خدا و غیره اهمیت میده ، با این که همیشه حجاب نداره و همش به فکر پسر های دیگه هست (مثل پسر اقای کیانفر ، استاد دانشگاه ، مهرداد و ... ) مغایرت داره ... شخصیتتون یا باید بی حجاب و با ارایش غلیظ و غیره باشه ، یا با نماز و خدا . لطفا این دو تا رو با هم ترکیب نکنید ، چون به هیچ وجه ترکیب خوبی از اب در نمیاد .

    ادامه بدید و موفق باشید


    " عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود "


     

    nasim_asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/13
    ارسالی ها
    126
    امتیاز واکنش
    3,432
    امتیاز
    416
    محل سکونت
    (snow city(xlxl
    به منتقد های دیگ هم گفتم همه این چیزهایی را که گفتید اصلاح میکنم ولی باید بگم رمانم تکراری نیست ومن دوتا زندگی رو میخاستم شح بدم که از زندگی دوم استفاده میکنم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا