نقد رمان معرفی ونقد رمان نمایش خونین شب|Nazanin-m-sکاربر انجمن نگاه دانلود

آیا از موضوع رمان و قلم نویسنده خوشتون اومد ؟


  • مجموع رای دهندگان
    20

NAZ-BANOW

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/11
ارسالی ها
850
امتیاز واکنش
23,352
امتیاز
671
سن
27
محل سکونت
تبریز
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
: نمایش خونین شب

نام نویسنده :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر : تخیلی_ترسناک

از وطن
ناگهان خفاشی
ازآن سوی شب
حمله ای چنگیز وار
آغاز کرد
چنگ زد، خون مکیده
و
مـسـ*ـت شد
مـسـ*ـت از نوشیدن یک جام خون

خلاصه:
داستان این قصه شاید کمی متفاوت با داستان های دیگه باشه داستانی که با یک خواب آغاز می شه و به حقیقت واقع میشه.
یک دختر یک مادر یک مرد ناشناس همه چیز در میان سردرگمی به سر می شود.
دختری که ناگهان می فهمد که آن کسی که هست نیست...
شاید نوع برخوردش با اتفاقاتی که برایش افتاده است معمولی است ولی در واقع موضوع چیزه دیگری است.
وقتی خون موضوع اصلی یک قصه باشد شاید گاهی پیچیده شود.
آرام دختر قصه ی ما میان سیلی عظیم از اتفاقات قرار می گیرد در زندگی اش گره زیادی خواهد افتاد و دیگر آن زندگی آرام و معمولی گذشته اش را نخواهد داشت.
در واقع تبدیل به موجودی دیگر شده و به دنبال اسرار زندگی به راه خواهد افتاد و چه اتفاق ها و چه درسر هایی که برایش به وجود خواهد آمد شاید دل سنگ راآب کند و برای کمک به او تلاش خواهد کرد ولی آرام ما در این قضیه فقط می تواند از یک شخص کمک بگیرد و باید آن شخص را از صمیم قلب دوست بدارد تا تقدیر آن دو را به هم متصل کند.
زندگی تازه ای که آرام شروع خواهد کرد با سرعت با دونیش آغاز خواهد شد.


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان نمایش خونین شب
    نقد براساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده می باشد
    * نام رمان
    نام خیلی متفاوت انتخاب شده و نظر رو جلب می کنه.نام کاملا ذهن رو به این سمت هدایت می کنه که قراره با داستانی در ژانر تخیلی مواجه بشه که قراره درش خشونت و خون و خونریزی وجود داشته باشه کمی هم ذهن میره سمت خون آشام ها اونهم به خاطر کاربرد دو واژه شب و خون در کنار هم که یاداور فعالیت شبانه بعضی موجودات شبگرد مثل خفاش که تداعی کننده خون اشام به مخاطب هست.کاربرد کلمه نمایش موجب شده تا به این فکر کنم که اون خشونت و احیانا خون و خونریزی و کشت و کشتار یه بازیه یه صحنه سازی یا یه تئاتره که هدف خاصی رو دنبال می کنه . خب نام جالبه و مخاطب رو جذب می کنه.
    * خلاصه
    شما ابتدای خلاصه رو با این متن " از وطن ناگهان خفاشی ازآن سوی شب حمله ای چنگیز وار آغاز کرد چنگ زد، خون مکیده و مـسـ*ـت شد مـسـ*ـت از نوشیدن یک جام خون" آغاز کردید ....شما این قسمت رو خیلی جالب و زیبا نوشتید اما من حس می کنم برای مقدمه مناسب تر هست تا خلاصه. اگر این تکه خلاصه رو نادیده بگیریم...باید بگم که خلاصه چندان جالب نوشته نشده و طوری اون رو نوشتید که مخاطب حس میکنه اینم یه قصه خون آشامی دیگه مثل بقیه است و چندان تفاوتی نداره و رغبتی پیدا نمی کنه برای خواندن. خلاصه شما باید طوری باشه که علاوه بر دادن یک دید کلی از قصه یک یا چند بخش اصلی قصه رو هم در بر بگیره و در ذهن مخاطب ابهام و گره و سوال ایجاد کنه و حس کنجکاوی مخاطب رو برانگیزه در عین حال باید مختصر و خلاصه باشه...و همچنین در خلاصه باید مخاطب این حس رو پیدا کنه که " نه این قصه با بقیه قصه های خون آشامی فرق داره و ارزش خوندن داره".متاسفانه شما در خلاصه این کار رو نکردید در ذهن مخاطب سوال و کنجکاوی ایجاد نمی شه و همونطور که گفتم مخاطب گمان می کنه اینم یک خون آشام دیگه است، احتمالا با اتفاقات مشابه بقیه...
    * مقدمه
    خب متن مقدمه بسیار لطیف و زیبا بود و حس ارامبخش و مثبت میده بهت...متن جالبی داشت و مخاطب راحت باهاش ارتباط بر قرار می کنه اما چندان حس و حال و هوا و پیش زمینه احساسی و عاطفی مناسب برای مواجه با رمانی تخیلی و ترسناک رو در مخاطب فراهم و هماهنگ نمی کنه
    * شروع
    خب در ابتدا باید بگم قلمتون خوب و قویه خیلی خوب شروع کردین از این نظر که تلاش کردین توصیف ها (چهره،حالت ،احساس، مکان) رو شروع کردینن اما این نکته رو هم بگم که پست اول شروعه رمان هست و توی شروع داستان شما شرح معمولی و کسل کننده ای از دختری که دانش اموزه و از مدرسه برگشته و داره یه کتاب میخونه و این موارد خب اینها برای شروع یه داستان ژانر تخیلی زیادی ساده و معمولی وکسل کننده است وچون ژانر ها رو تخیلی و ترسناک مطرح کرده بودید من توقع شروع متفاوت تر و پر هیجان تری رو داشتم و اینکه در پست اول به عنوان شروع مخاطب رو باید کنجکاو کنید تا اونو برای خوندن دنبال قصه بکشونید باید چند گره رو بکنجانید و در ذهن مخاطب سوال شکل بدید چون پست اول هم به اندازه نام و خلاصه و جلد رمان در جذب و نگه داشتن مخاطب نقش مهمی داره.... در انتهای پست اولتون هم با وجودی که مخاطب کنجکاو میشه که قضیه چیه اما خیلی ناگهانی و بدون مقدمه چینی اومدین و مخاطب و شخصیت اصلی رو هل دادین تو قضیه عجیب و اتفاقی که همین اول قصه برای ارام میفته بخصوص اینکه بدون مقدمه چینی اینکار رو کردین حداقل باید چیزهایی رو برای مخاطب باز کنید رفتار ها و چیزهایی در مورد ارام و چون اینکار رو نکردین خیلی ناگهانی انگار ارام یهو از اسمون افتاده بی هیچ نشانه و پیش زمینه ای مرموز شده در حالی که این شکلی واقعا تو ذوق مخاطب میخوره در مقابل این کار رو در پست های سه به بعد انجام دادین.
    * توصیفات(حالت، چهره، احساس، مکان)
    ظاهر محیط و مکان ها رو و ظاهر ساختمان ها و محل قرار گیری اشیاء رو چندان توصیف نکرده بودید این توصیفات به مخاطب در تصور کردن اطراف شخصیت ها کمک زیادی می کنه
    در مورد رفتار ها و حرکات شخصیت ها هم تا حدودی خوب توصیف کردین اما حالت هایی رو که به چهره هاشون میدن رو زیاد توصیف نکردین. وضعیت های پر تنش رو خوب توصیف کردین، افکار شخصیت ها رو هم خوب توصیف کردین اما احساسات شخصیت ها رو چندان توصیف نکردین جاهایی هم که توصیف شده چندان دقیق و قابل لمس اینکارو نکردین تا مخاطب بتونه حس شخصیت رو تو اون لحظه تصور کنه.
    توصیف چهره شخصیت اصلی(ارام ) رو خیلی ابتدایی با قرار گرفتن شخصیت جلو اینه مطرح کردین که خوب با وجودی که توصیف کاملی هست اما چندان جالب نیست که تمام ویژگی های چهره اش رو یکجا به مخاطب بگید اگر توصیفش تدریجی و در طی بیان ماجرا ها می بود جالب تر بود.در مورد سایر شخصیت ها هم به جز اون مرد غریبه عجیب و ناشناس اول قصه(بارون) بقیه رو توصیف نکردین.
    در مورد ظاهر و لباس پوشیدن هم تا حدودی خوب عمل کردید.
    * زاویه دید
    خب در پست اول شما داستان رو با زاویه دید اول شخص آغاز کردید و از زاویه نگاه ارام و مادرش قصه روایت کردین.
    در پست دوم ناگهان از زاویه دید سوم شخص (دانای کل) استفاده کردین و بعد دوباره در پست سوم از زاویه دید اول شخص استفاده کردین. و همین شکلی در نوسان زاویه دید ادامه دادید الی اخر...باید بگم در رابـ ـطه با زاویه دید اول شخص اینکه از دید چند فرد قصه رو بیان کردید خب زاویه دید اول شخص محدودیت هایی داره ...بعد شما از زاویه دید دانای کل استفاده کردین در رابـ ـطه با زاویه دید هم باید اصلاح کنین چون نمیشه هم زمان از دو زاویه دید استفاده کنین باید تصمیم بگیرید که از کدوم یکی استفاده کنید و این تصمیم با خودتونه اما ما معمولا پیشنهاد میدیم که از زاویه دید دانای کل استفاده کنید در این حالت به راحتی میتونید شخصیت های مختلف و شرایطشون و افکارشون و خیلی چیز های دیگه رو با دست بازتر و دیدی وسیعتر بیان کنید...باز هم‌متذکر میشم تصمیم گیری در مورد اینکه از کدوم زاویه دید میخواین استفاده کنید با خودتونه اما فقط یکی از این دو زاویه دید رو میتونید استفاده کنید.
    * علائم نگارشی و غلط های املایی
    خب با توجه به این که کاملا مشخصه که بسیار بادقت تایپ کردین و غلط تایپی چندانی من ندیدم اما تعدادی مورد بود که میگم:
    در جایی از پست سوم گفتین" ودر عرضی از ثانیه " که درست ترش " در کسری از ثانیه" هست و در جای دیگه ای از پست سوم گفته بودید" به حالت نشسته رو تخت دراز می کشم " خب من اینجا رو متوجه نشدم منظورتون رو دقیق. در جایی گفته بودید" همه عظم رفتن کردن" که البته درستش " عزم " هست. در جایی دیگه از صفحه اول گفته بودید" حرفه خودتوبهش الحاق کن" که فکر کنم منظورتون" القاء" بود درسته ایا.
    *دیالوگ ها و منولوگ ها
    بیشتر بخش های قصه رو مونولوگ یا به اصطلاح دقیق تر گفتگوهای درونی تشکیل میدن که خب به نظرم تا حالا خیلی خوب نوشته شده و به خوبی افکار شخصیت رو بیان کردین اما احساساتش رو چندان وصف نکردین.
    در رابـ ـطه با دیالوگ ها هم باید بگم که تا به اینجا در دیالوگ ها تفاوت های سنی و شخصیتی شخصیت ها رو کمی لحاظ کردید اما این تفاوت ها رو بیشتر کنید. در جاهایی هم که مکالمات دو نفره دارین به جای اینکه به صورت مداوم نام شخصیتی که صحبت می کنه بنویسید مثل این
    مامان...
    ارام...
    بابا...
    ارام...
    به جای اینکار از علامت - برای جملات مکالمات استفاده کنید و اگر تفاوت های سنی و جنسیتی و شخصیتی افراد رو لحاظ کرده باشید مخاطب خودش متوجه میشه که کدوم جمله رو کدوم شخصیت گفته و دیگه نیازی نیست شما مدام اسمش رو بنویسید.
    همچنین محتوای دیالوگ ها تا اواخر صفحه اول قصه چندان مطلب مهم و خاصی که درواقع توی قصه تاثیر داشته باشه نبوده و فقط گفتگوهای ساده و روتین یه دختر با پدر و مادرش بوده.
    * شخصیت پردازی
    خب فعلا ابتدای رمانه و تعداد شخصیت ها فعلا کمه (ارام، بارون، پروانه، پدر ارام، عمه پوران، عمو حسین، سهراب، محمدرضا و ...) خب چون هنوز در پست های ابتدایی هستین دقیق نمیشه فهمید که چه شخصیت های دیگه ای قراره به قصه اضافه بشن اما فعلا در رابـ ـطه با شخصیت های فعلی میشه به نکاتی پی برد...
    پروانه مادر ارام یه زن خانه داره که به نظر میرسه اعتماد به نفس پایینی داره که خودش رو در مسایل خانوادگیش مقصر میدونه و منفعلانه رفتار می کنه و زیادی ناز دخترش رو میکشه فعلا چیز مبهم و خاصی در موردش وجود نداره.
    پدر ارام به نظر پزشکه و بیشتر وقتش رو تو مطبش میگذرونه اما رفتار و کردارش طوریه که به نظر مشکوک میاد و داره مسائلی رو از خانوادش پنهان میکنه ...ادم مرموز و مبهمی به نظر میرسه و مخاطب در موردش کنجکاو میشه.
    ارام یه دختر ۱۵ ساله است یه نوجوان که کاملا مثل نوجوان ها رفتار میکنه قوه تخیل قوی داره و احساساتی برخورد می کنه واکنش هاش هم چندان از روی عقل و منطق نیست و بیشتر از روی احساس برخورد می کنه...زیادی راحت با تغییراتش کنار اومده و این غیر منطقیه...حداقلش باید در مورد تغییراتش کنجکاو میشد...
    در مورد بارون هم ابهام زیاده و مخاطب هنوز چیز زیادی در موردش نمی دونه.
    به غیر از سن ارام و عمه زاده ها و عمو زاده هاش سن بقیه (پدر و مادر و عمه و بقیه) چندان قابل حدس نیست.اسامی شون هم کاملا طبیعی و معمولیه و مخاطب راحت اونها رو می پذیره.
    *نثر
    خب در پست اول از زبان محاوره استفاده کردین و اتفاقا خیلی هم خوب ازش استفاده کردین با محاوره مخاطبان نوجوان و جوان که بیشتر مخاطبان رمان های تخیلی رو تشکیل میدن راحت تر ارتباط برقرار می کنن ...ولی در پست دوم از محاوره به ادبی تغییر کرد و دوباره در پست سوم از محاوره استفاده کردین...در پست های بعدی هم همین روند تکرار شده و هم از محاوره و هم از زبان ادبی استفاده کردید در این مورد هم باید بهتون بگم که این مورد رو اصلاح کنید و تصمیم بگیرید که از کدوم یکی میخواین استفاده کنید.البته ادبی نوشتن کمی سخته ولی اگراز پسش بربیاین موجب پختگی قلمتون میشه.
    اما من حس کردم که روی محاوره تسلط بیشتری دارین تا ادبی .
    *سیر
    در سه پست ابتدایی واقعا سیر قصه خیلی کند ، ساده، معمولی و کسل کننده است و از هیجان و ترس و ابهام ژانر تخیلی و ترسناک خبری نیست اما از اواخر پست سوم به بعد کم کم همه چیز تغییر می کنه و با وجودی که همچنان ریتم ارام و کنده اما از اون حالت کسل کننده خارج میشه و کم کم هیجان و عجایب وارد قصه میشه اما باز هم این هیجان موقته و دوباره شرایط خیلی کسل کننده میشه. بعضی جاها روال منطقی بعضی رفتار ها و حرکات شخصیت ها بخصوص ارام منطقشون ضعیفه و به راحتی قابل تشخیصه و نیاز با اصلاح داره چون مخاطب کاملا متوجهشون میشه خودتون هم اگر یک مرور دوباره داشته باشید متوجه اون بخش ها میشید.
    * ژانر
    خب شما در بین ژانر های مطرح شده تخیلی و ترسناک رو مطرح کردید خب از پست های ابتدایی کم و بیش ژانر ها رو شروع کردین به اشکار کردین. خب فعلا نشانه ها و اثار ژانر تخیلی بیشتر دیده میشه اما ژانر ترسناک هنوز زیاد دیده نمی شه و چون رمان در حال تایپه شما به اندازه کافی فرصت دارید تا بیشتر ژانر ها رو در قصه بگنجانید.
    * ایده
    خب من در مورد ایده باید اطلاعات بیشتری داشته باشم تا بتونم در موردش نقدم رو بیان کنم اما تعداد پست ها هنوز به اندازه ای نرسیده که بشه در مورد ایده چیزی گفت چون هنوز خیلی چیز ها گفته نشده و اظهازر نظر من در مورد ایده عجولانه و ناقص خواهد بود.
    * باور پذیری
    با وجود اتفاقات عجیبی که برای ارام میفته اما اون چندان به این فکر نمی کنه که چرا اینطوری شده و دنبال این نمیره تا دلیلش رو بفهمه و این غیر منطقیه و مخاطب هم متوجهش میشه .
    اینم که مامان ارام مدام بهش میگه استراحت کنه و کاری رو بهش نمیسپره هم زیادی غیر منطقیه.
    با توجه به اینکه داستان در ایران اتفاق میفته اینکه ارام میخواد نصف شب از خونه بره بیرون تا توانایی هاش رو امتحان کنه هم با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی موجود که معمولا دختر ها از ساعت خاصی به بعد و نصف شب تنها بیرون نمیرن و طرز لباس پوشیدن و تیپ ارام برای نصف شب بیرون‌رفتن هم غیر منطقی میاد و با اون چیزی که تو محیط واقعی جامعه وجود داره متفاوته، یادتون باشه طبق گفته خودتون محیط مورد نظر شما ایران هست اگر شرایطی که تو ایران وجود داره در رمان شما متفاوت از واقعیت تصویر سازی بشه مخاطب باهاش احساس نزدیکی نمی کنه و خوب نمی تونه باهاش ارتباط برقرار کنه.... رفتار های بی پروا و عجیب ارام هم کاملا قابل تشخیصه و غیر منطقیه...وقتی به جای استفاده از کلید از روی در بالا میره یعنی تو روز روشن کسی تو کوچه نیست تا اونو ببینه یا مادرش وقتی صدای در رو نشنیده تعجب نمی کنه ...ببین دوست عزیزم همین نکات ریز در منطقی جلوه کردن یا نکردن قصه خیلی موثره ...خب در ابتدا شما گفتین که ارام ۱۵ سالشه و اینکه مادرش بهش اجازه میده یه دختر ۱۵ ساله تنهایی جایی بره هم با وضعیت موجود در جامعه ما تفاوت داره .
    دوست عزیز به نوشتن ادامه بده و برات ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    M.heshmati

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/29
    ارسالی ها
    20
    امتیاز واکنش
    94
    امتیاز
    91
    عزیزم رمانت خیلی قشنگه قلمت خوب و قویه تو خیلی از رمان ها که شروع میکنی به خوندن متن رمان خیلی ابتدایی و بچه گانه است که باعث میشه از خوندن پشیمون بشی که خوب مال شما این طور نیس لطفا توی توصیف اتفاقات حساسی که در اینده قراره بیوفته خیلی تخیلی ننویس و سعی کن با واقعیت جور در بیاد راستی بنظرم اگه از شخصیت ها و موجودات جادویی رمان بتونی عکس بزاری خیلی خوب میشه و کارت توی توصیف اونا راحت تر میشه راستی اینکه روند پست گذاری چطوریه هم خیلی مهمه اگه خیلی دیر دیر پست بذاری خواننده ها رو زده میکنه از رمانت من تاحالا رمانی رو نقد نکردم به هر حال خواستم یه کمکی کرده باشم موفق باشی عزیزم
     
    آخرین ویرایش:

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز
    خیلی کمک
    خیلی کمک کرد ممنون عقیق جان واقعا توی نوشتن رمانم تاثیر گذاشت
     

    MahtabMehboodi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/01
    ارسالی ها
    9
    امتیاز واکنش
    1,630
    امتیاز
    291
    محل سکونت
    شیراز
    من همین الان خوندن رمانت رو تموم کردم.
    اولا اینکه خسته نباشی ^_^
    قلمت خوبه و صد در صد جای پیشرفت - بهتر از اینی که هست - داره.
    مشکلی که من بهش برخوردم علامت گذاری بود.
    تو نوشتن علامت های کاما ، نقطه ، علامت تعجب و علامت سوال خیلی مهمه که من زیاد ندیدم رعایت کرده باشی .
    نثر ادبی که برای نوشتن انتخاب کردی یه مقدار مشکل داره.
    منظورم اینه که اونطور که باید رعایت نشده.
    اگر ادبی نوشتن برات سخته به صورت محاوره بنویس. جوری بنویس که راحتی.
    اولای داستان خیلی راحت پیش رفت.
    مثلا اونجا که دختره برای اولین بار خودشو بالای پله ها می بینه.
    اونجا انگار اینطوری بود که دختره تو یه چشم به هم زدن رسیده بالای پله ها. اما نهایت تصویری که ازش می بینم اینه که بگه عه؟ من تو یه ثانیه رسیدم این بالا؟ چه خفن!
    خودت رو بزار جای دختره.
    تو بودی چکار میکردی؟
    من که از شدت ناباوری سکته میکردم .
    احتمالا بعد هم انقدر تو یه ثانیه بالا و پایین میرفتم که اون حسم می سوخت :aiwan_lightsds_blum:
    روی احساساتش بیشتر کار کنی عالیتر میشه ^_^
    ولی در کل خیلی خوب بود.
    موفق باشی :aiwan_lggight_blum:
     

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز

    ممنون بابت نقدت عزیزم اونجایی رو که میگی آرامواز پله ها راحت بالا پایین میره ادم توی خواب خیلی چیزهارو راحت قبول می کنه و خوب اون اتفاق ها هم تو خواب براش اتفاق افتاده بود
    و درمورد نثر ادبی هم دارم ویرایشش می کمم که از حالت محاوره درش بیارم
    چون اولین رمانم هست یکم بی تجربه
     

    aida.h

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/05
    ارسالی ها
    66
    امتیاز واکنش
    637
    امتیاز
    256
    محل سکونت
    شیراز
    اسم رمانت آدم رو جذب ميكنه و موضوعش متفاوته.
    اما فكر ميكنم بهتر به جاي استفاده ي زياد واو ربط بين جمله ها با يك نقطه اون هارو به پايان برسوني.
    موفق باشي دوست عزيز.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا