دلنوشته کاربران یک قاب خاطره | sin.r کاربر انجمن نگاه دانلود

[sin.r]

چشمانم را میبندم ...تو را در ذهنم تجسم می کنم
دستانت را که می گیرم
چشمانت را میبینم که باز به سوی دیگری است...

 

[sin.r]

من در این افتاب سوزان هم
بارانی میبینم که
هیچ ابری به خود ندیده است.

 

[sin.r]

انقدر کنار عکست
اشک ریخته ام که دیگر
قابت مرا اغوش می کیرد.

 

[sin.r]

تو بارون که می رفتی "شب "نه دنیام زیر و روشد........

 

[sin.r]

به من نگاه کردی سال ها پیش
از تو گذشتمو رفتم
امروز به اونگاه کردمو رفت
حال میفهمم در نگاهت چه بود
در نگاه هردو ما...عشق بود
من ندیدمو ازتو گذشتم
او هم ندیدو از من گذشت
هردو مثل هم شدیم
تو بی من من بی او

 

[sin.r]

هرچه ساده بوده ام بس است

هرچه گریه کرده ام بس است

نام تو کنار نامم نیست دگر

هرچه صدایت کردم بس است

تو نگاهت به من نیست

هرچه نگاهت کردم بس است

من دگر قلب ندارم

هرچه عاشق بودم بس است

جنگلی بی درخت شدم

هرچه سبز بودم بس است

در قبر خود غرق شدم

هرچه زنده بودم بس است

 

[sin.r]

خواهی نشوی رسوا عاشق جماعت شو
خواهی نشوی تنها هم دل جماعت شو
همرنگ نمی خواهند همراه میخواهند
گر رنگ خواهی تو همرنگ خدایت شو

 

[sin.r]

بی تو پاییزم دگر رنگ ندارد
ابر سیاهه اسمانش اب ندارد
مردمانه ذیوانه یه قلبم خواب ندارند
بی تو پاییزم دگر باران ندارد
راه هایه بسته اش عابر ندارد
کوه هایش کمر خم کرده اند بی تو
این شهر دگر نفس ندارد
زنده هایش با مردگان فرق ندارد
کودکانه شهر در راهت نشستند
امیدی نیستو امشب پایان ندارد

 

[sin.r]

چرا یادت ،خاطرت، اسمت ،صدات ،مثل خودت نیست؟
که روزی باشه و دیگه نباشه.....

 

[sin.r]

تمام حکم ها دست من بود اخر بازی
پس چگونه تک دل من را بردی بی حکم؟!