نقد رمان نقد و معرفي رمان سايه ي بي پرواي ترس | نويسنده Eyna.sh كاربر انجمن نگاه دانلود

Eyna.sh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/12/04
ارسالی ها
1,276
امتیاز واکنش
14,975
امتیاز
696
محل سکونت
تهران
"به نام خالق هستي بخش"


نام رمان:سايه ي بي پرواي ترس

نويسنده:EYNA.SH
ژانر:ترسناك و تخيلي

خلاصه:
صداي گوشخراش غـار غـار كلاغ ها بر فراز آسمان ... شبي سرد و دلگير ... پيرمردي با قامتي خميده ... جعبه ي چوبي در دستان لرزانش ... قدم هاي آرام و شمرده اش در خيابان تاريك ... سايه ي تيره ي دخترك ... پنجره ي باز و بارش باران ... سايه ي تيره ي دخترك در آغـ*ـوش تاريكي! بوي مرگ و باز هم ... برگ نانوشته اي از دفترچه ي خاطرات مــرگ..!

مقدمه:

عروسكي با پيرهن قرمز...با گيسواني طلايي...چهره اي دلنشين...
چه غمگين با سكوتش ترانه تاريكي را ميخواند...
چه سوزناك با نگاه ثابتش ميخواهد پرده از حقيقت شب كنار بزند...
و چه دردناك است ... كه همه از كنارش به سادگي ميگذرند...

لينك رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    سلام عينا جان
    1 نثر رمانت خوبه و بين محاوره و معيار دست و پا نميزنه .به اين روند ادامه بده
    2 موقعيت ترسناكي كه بين النا و رزالين اتفاق افتاد عالي بود مخصوصا كه ريتم رو كند كرده بودي .كه اصولا واسه خلق يه موقعيت ترسناك بايد هم اينجوري باشه .
    3 تو نشون دادن شخصيت افراد موفق عمل كردي مثلا شخصيت النا رو به خوبي مرموز نشون دادي و شخصيت اسميت هم كاملا نفرت انگيز به نظر مياد .
    در كل شروع خوبي داشتي
    4 فقط دو سه جا كمي توپوق زدي كه اونم با ويرايش درست ميشه
    مثلا :برف از درخت كاج اويزان بود .............كلمه اويزان اين وسط وصله نچسبي شده
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران
    آخرین ویرایش:

    darya4777

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/29
    ارسالی ها
    42
    امتیاز واکنش
    471
    امتیاز
    181
    محل سکونت
    زیر اسمون خدا
    سلام خوبی؟:aiwan_light_give_rose:
    یه پست مونده به اخر
    یکم به نظرم جور درنمیومد گفتم بهتون بگم
    قدمي به جلو برداشتم تا به سمت در بروم كه ناگهان فضاي اتاقك تاريك شد !
    نگاه كوتاهي در آن تاريكي به چراغ خاموش شده انداختم .
    ............
    .........
    .........
    ........
    ........
    به محض اينكه به در رسيدم دستم را پيش بردم تا در را كامل باز كنم كه در با صداي وحشتناكي بسته شد ..!
    .........
    ................
    اما اين را به خوبي مي دانستم كه زير زمين هيچ پنجره اي ندارد ..!
    .........
    .........
    .......
    .....
    خواستم دوباره اين كار را تكرار كنم كه از گوشه ي چشم حركت سريع سايه اي مبهم را در گوشه ديوار ديدم .
    میگم چراغ که خاموش بود در هم بسته بود پنجره ای هم که نداشت پس فضای اتاق تاریکه تاریک میشه پس فکر نکنم توی اون تاریکی بتونه سایه ببینه:aiwan_light_bdfglum:
    ____________________
    رمانت قشنگه
    سبکش رو هم دوسش دارم:aiwan_light_give_heart2::aiwan_lighfffgt_blum:
    موفق باشی:aiwan_light_curtsey:
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران
    آخرین ویرایش:

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام.
    قلم بسیار خوبی داری ونثرت روان و دلنشینه. موضوع جالبی انتخاب کردی هرچند که جدید نیست، یک عروسک جادویی که احیانا روحی شیطانی در خودش داره و یتیم خونه ای پر از بچه های مظلوم و ستم دیده و یک مدیر خشن و وحشتناک، جایی شبیه نوانخانه ی جان گریر یا حتی مدرسه ی ساراکورو. بااین حال مهم پردازش متفاوت و داستان جدیدیه که فکر می کنم تا همین لحظه نشون دادی که از پسش به خوبی برمیای.
    توصیف صحنه ها و شخصیت ها و روابطشون سنجیده و به اندازه ست، نه کم و نه زیاد. این از نقاط مثبت و پررنگ داستانته. همچنین شخصیت اول داستان خودش رو با آب و تاب تعریف و توصیف نکرده که بسیار عالی و دلچسبه. همون طور که توقع داشتم فقط یک بار اشاره به رنگ خرمایی موهاش کرده و جای دیگه با فاصله ای معقول از رنگ سبز چشمانش گفته و همچنین جایی مناسب مقایسه ای بین قد و قواره ی خودش و النا انجام داده که همین کافی به نظر می رسه، ما حالا مشخصات رزالین رو می دونیم بدون این که مقابل آینه ایستاده باشه و قربون خودش رفته باشه. آفرین به شما و این قلم پخته که اگرچه نمی دونم سن وسالت چقدره ولی شک ندارم مطالعه ی کافی داری و دست کم فیلم های ارزنده ای رو تماشا کردی.
    البته در آخر این نکته رو می خوام یادآور بشم که شخصا ترجیح می دم نویسندگان ایرانی از فضاها و شخصیت های ایرانی استفاده کنند، ولی به هرحال درک می کنم که محدودیت هایی برای ایرانی بودن چنین داستانهایی وجود داره از جمله تفکیک جنسیتی، باورها و خط قرمزهای مذهبی و دینی و بسیاری چیزهای دیگه که فضاسازی و شخصیت پردازی رو برای نویسنده دشوار می کنه همچنان که در زندگی واقعی هم محدودیت های بی شماری برای ما ایجاد کرده. پس در این باره سخت نمی گیرم!
    نکته ی دیگه این که وقتی قلم پخته و شیواست، اشکالات جزئی بیشتر به چشم میاد، پس از غلط املائی های بسیار کوچک و یا واژگان اشتباهی پرهیز کن، همچنین به کار بردن افعال مشابه پشت سرهم به زیبایی نثرت لطمه می زنه، مثل این:
    که ترجیح می دم به این شکل اصلاح بشه: تاریکی بر روشنای غلبه کرده و روشنایی تنها به ماه پناه آورده بود.
    یامثلا این:
    بانفسی عمیق هوای مرطوب و نمدار اتاق را با تمام وجود به سـ*ـینه کشیدم.

    منتظر ادامه ی رمان زیبات هستم
    موفق باشی و خوش بدرخشی
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران

    سلام خانوم تكميلي :aiwan_light_blumf:
    خيلي ممنون براي نقد ارزشمندتون و وقتي كه براي خوندن رمان صرف كردين .
    بله حق با شماست موضوع تكراريه و اينو من وقتي فهميدم كه شروع به نوشتن رمان داخل سايت كردم ... براي همين سعي مي كنم تا بعضي از قسمت هاي رمان رو تغيير بدم !
    چشم حتما تمام سعيمو براي رعايت كردن غلط املايي و اين نكته به كار مي برم ...
    و بازم ممنون از حضور گرمتون :aiwan_light_blumf:
     
    آخرین ویرایش:

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    سلام
    خیلی جالب شد! تاریخ وفات ها واقعا شوکه کننده بود. این که جولیا و النا رازی دارند جزو بدیهیات داستان حساب می شد اما این که چه رازی و به چه شکلی، همونه که جذابیت داستان رو شکل داده. البته شجاعت رزالین واقعا حیرت انگیزه، اگرچه بچه ها معمولا کنجکاوتر و خطرپذیرتر هستند و شاید رزالین از یک نوع شجاعت ذاتی هم بهره منده که لازمه ی پیشبرد ماجراهاست.
    درمورد شباهت جسیکا و جولیا یه مقدار گیج شدم و نمی دونم چرا ابتدای داستان به این موضوع اشاره ای نکردی، چون به هرحال فکر می کنم اون طوری کمتر جلب توجه می کرد و می تونست اسرارآمیزتر باشه، ضمن این که کمی غیرعادیه که دو نفر شبیه هم باشند ولی راوی داستان در ابتدای تعریف شخصیت ها و وقایع مربوط به اونها حرفی درباره شون نزنه.
    ممنون از قلم زیبا و داستان جذابت
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران

    سلام :)
    راستش جوليا و جسيكا كاملا شبيه هم نيستن و وجه اشتراك هاي كمي با هم دارن ... و جسيكا به شوخي اون حرف رو زد ! :campe45on2:
    خيـــلي ممنــون
    love-shower-smiley.gif
     
    آخرین ویرایش:

    برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    سلام عينا جان !
    رمان به شدت داره هيجاني و مرموز ميشه ،همون چيزي كه من خيلي دوست دارم .
    فقط يه سوال ؛رزالين چرا نتونست نوشته ي روي جعبه ي عروسك رو بخونه،در حاليكه ميتونست نوشته هاي روي تابوت ها رو بخونه ؟
    آيا نوشته ها ناواضح بودن يا به زبان ديگه اي بوده ؟
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا