شعر دفتر اشعار شاعران خارجی زبان !

Es_shima

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/13
ارسالی ها
2,751
امتیاز واکنش
29,248
امتیاز
846
سن
27
محل سکونت
ناکجا
خوشحالم سبب آزار تو نیستم
شادتر که تو آزارم نمی دهی
زمین سنگین از زیر پاهای من
به جایی نخواهد رفت
می توانستیم در کنار هم باشیم ،آسوده
بی آن که واژه ها را با حساب و کتاب کنار هم بچینیم
و زمانی که بازوی مان بهم خورد
با موج خیزان شرم بالا نرویم

می دانم هرگز نام مرا به مهربانی نمی خوانی
و روحم را به نرمی نمی نوازی ، چه روز چه شب

سپاس تورا از ژرفای جان
سپاس برای شب هایی که در آرامش گذراندم
سپاس برای وعده های دیداری که با من
نگذاشتی
برای قدم هایی که زیر ماه با من نزدی

سپاس می گویم تو را
بپذیر سپاس غمگنانه ام را
زیرا که هرگز
سبب آزار من نشدی
همان گونه که من موجب آزارت نبودم

مارینا تسوِتایوا
 
  • پیشنهادات
  • Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    ن ‌چنان خسته‌ام که
    وقتی تشنه‌ام
    با چشمهای بسته
    فنجان را کج می‌کنم
    و آب می‌نوشم
    آخر اگر که چشم بگشایم
    فنجانی آنجا نیست
    خسته‌تر از آن‌ام
    که راه بیفتم
    تا برای‌ِ خود چای آماده سازم
    آن ‌چنان بیدارم
    که می‌بوسمت
    و نوازشت می‌کنم
    و سخنانت را می‌شنوم
    و پس‌ِ هر جرعه
    با تو سخن می‌گویم
    و بیدارتر از آن‌ام
    چشم بگشایم
    و بخواهم تو را ببینم
    و ببینم
    که تو نیستی
    در کنارم

    اریش فرید
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    رز سرخ از خواهــش نـفس سخن می گوید
    و رز سفید از عشق
    رز سرخ پرنده ای است شکاری
    و رز سفید فاخته

    اما من برای تو
    غنچه ی سفیدی می فرستم
    غنچه ی سفیدی که لبه ی گلبرگ هایش سرخ باشد
    برای ناب ترین وشیرین ترین عشق
    وبا آرزوی
    بـ..وسـ..ـه ای بر لبانت

    جان بویل اوریلی
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    خداوند نخست عشق را به ما هدیه می کند
    آنگاه معشوقی را به ما وام می دهد
    تا عشق را با او بیازماییم و پرورش دهیم
    و چون میوه عشق رسیده و شیرین شد
    آن معشوق که مایه رشد عشق بود به راه خود می رود
    و عشق را تنها می گذارد

    آلفِرد تنیسن
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    گر آدمی را یارای آن بود که بگوید چه مایه دوست می‌دارد
    اگر آدمی می‌توانست عشق‌اش را برکشد به آسمان
    چونان ابری در نور
    چنان دیوارهایی که فرو می‌ریزند
    به شاباشِ حقیقتی که در این میانه قد برافراشته است
    اگر آدمی می‌توانست سرنگون کند تنش را
    تا فقط حقیقتِ عشق‌اش به جا بماند
    حقیقتِ خویشتن‌اش
    که نه شکوه است و نه بخت است و نه جاه
    که عشق است و خواهش است
    من بودم آن‌که تصورش می‌کرد
    کسی که با زبان و با چشمان و با دستان‌اش
    حقیقتی مغفول را
    فاش می‌گوید
    در برابر آدمیان
    حقیقتِ عشقِ حقیقی‌اش را

    جز آزادی زندانی کسی بودن
    آزادی دیگری نمی‌شناسم
    کسی که نمی‌توانم نامش را بی‌رعشه بشنوم
    کسی که به خاطرش این وجود حقیر را از یاد می‌برم
    کسی که روز و شب‌ام چنان‌است که او می‌خواهد
    و تن و جانم در تن و جان‌اش شناور است
    چونان تخته‌پاره‌های گمشده
    که به دریا فرو می‌روند و بالا می‌آیند
    در عین رهایی ، با آزادی عشق
    با آزادی یگانه‌ای که سرفرازم می‌کند
    با آزادی یگانه‌ای که برایش می‌میرم

    دلیلِ وجود منی تو
    اگر نشناسم‌ات ، زندگی نکرده‌ام
    و اگر بمیرم بی‌شناختن‌ات
    نمی‌میرم
    چراکه نزیسته‌ام

    لوییس سرنودا
    ترجمه : محسن عمادى
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    گیرم که نامی از من نباشد در تاریخی که تو می‌نویسی
    گیرم که خصمانه نام مرا پنهان کنی در پس دروغهای شاخدارت
    گیرم که زیر پا لگدکوبم کنی
    باز اما مثل خاک ، من بر می‌خیزم

    جسارت من تو را می آزارد ؟
    چرا زانوی غم در بغـ*ـل می‌گیری
    وقتی می‌بینی سرفراز راه می روم
    انگار در اتاق نشمین خانه‌ام گنج یافته‌ام ؟

    درست مثل ماه درست مثل خورشید
    با همان قطعیتی که جزر و مد رخ می‌دهد
    درست مثل امید که قد می‌کشد
    باز برمی‌خیزم

    دلت می‌خواست ببینی نشسته و شکسته‌ام ؟
    سر خم کرده ، چشم به زمین دوخته‌ام ؟
    شانه‌هایم افتاده مثل اشک
    خسته ام دیگر از فریادهای سرزنده‌‌ام ؟

    سرافرازی من سرافکندگی توست ؟
    سخت است که ببینی
    می‌‌خندم انگار در حیاط پشتی خانه‌ام
    معدن طلا کشف کرده‌‌ام

    گیرم کلمات خود را به سوی من شلیک کنی
    گیرم با نگاهت بر من زخم زنی
    گیرم با نفرت خود جانم بگیری
    اما باز مثل هوا ، من بر می‌خیزم

    زیبایی من مایه اندوه توست ؟
    انگشت به دهان می‌مانی
    وقتی می‌بینی می‌رقصم و انگار
    بین رانهایم الماس دارم

    از دل زاغه‌های شرم تاریخ
    برمی‌خیزم
    از میان گذشته‌هایی که ریشه در رنج دارند
    برمی‌خیزم
    من اقیانوس سیاهم ، پهناور و خروشان
    جاری و عاصی ، موجم من

    پشت سر می‌گذارم شبهای هراس را
    برمی‌خیزم
    پیش می روم به سوی سپیده که آزاد است و رها
    برمی‌خیزم
    در دست دارم موهبتی که به ارث بـرده‌ام از اجدادم
    من امید و رویای بردگانم
    برمی خیزم
    برمی‌خیزم
    برمی‌خیزم

    مایا آنجلو
    مترجم : آزاده کامیار
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    عشق چه ارزشی دارد
    وقتی کسی را
    درست زمانی که
    بیشتر ازهمیشه به تو نیاز دارد
    رهاکنی ؟

    فردریک بکمن
    مترجم : سمانه پرهیزکاری
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    دیروز از صبح چشم انتظار تو بودم
    می گفتند : نمی آید
    چنین می پنداشتند

    امروز آمدی
    پایان روز عبوس
    روزی به رنگ سرب
    و چشم انداز و شاخه ها در تسخیر قطره های آب
    و من
    بی نیاز به تن پوش

    واژه که تسکین نمی دهد
    دستمال که اشک را نمی زداید

    آرسنی تارکوفسکی
    ترجمه : بابک احمدی
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    عشق گروگان می گیرد
    وارد وجودتان می شود
    شما را می بلعد
    و رهای تان می کند
    تا در تاریکی مویه کنید

    اسلاوی ژیژک
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    وقتی که آزادی این‌جا نیست
    تو آزادی هستی
    وقتی که شکوهی این‌جا نیست
    تو شکوهی
    و آن‌گاه که این‌جا شوری نیست
    نه پیوندی میانِ مردم
    تو پیوندی تو گرمایی
    جان یک جهان بی‌جان

    لبان‌ات و زبان‌ات
    پرسش است و پاسخ است
    در بازوان‌ات در آغـ*ـوش‌ات
    آشتی شعله می‌کشد
    و هر هجرتِ نا‌گهان تو
    گامی به سوی بازگشت است
    تو سرآغاز آینده‌یی
    جان یک جهان بی‌جان

    تو نه گونه‌یی از ایمانی
    نه فلسفه نه فرمانی
    نه سربه‌راه
    که تن داده باشی
    تو آغاز زیستنی
    تو یک زنی
    و می‌توانی گمراه شده باشی
    شک کرده باشی و
    خوب باشی
    جان یک جهان بی‌جان

    اریش فرید
    مترجم : آزاد عندلیبی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    163
    بازدیدها
    5,684
    بالا