شعر اشعار آنتوان دوسنت اگزوپری

~●Monster●~

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/11/09
ارسالی ها
3,467
امتیاز واکنش
25,677
امتیاز
918
محل سکونت
●آرامگاه تاریکی●
مسافر سرزمین اسرار
printer.gif

مسافر سرزمین اسرار
تو از سرزمین اسرار آمده ای
و من از تو می ترسم ...
آری، آدمی همیشه از اسرار می ترسد ...
باید به موقع می خوابیدم
برای چشم به خوبی زیبایی
برای گوش به خوبی لالایی
و برای دل به خوبی هدیه ...
تو از کجا می آیی ای پری؟
راه گم کرده ای بر این خاک،
یا مسافری؟
و من باید به موقع می خوابیدم
تا خواب تو را می دیدم ...
 
  • پیشنهادات
  • ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    برای چشم به خوبی زیبایی



    برای گوش به خوبی لالایی
    و برای دل به خوبی هدیه ...
    تو از کجا می‌آیی ای پری؟
    راه گم کرده ای بر این خاک،
    یا مسافری؟
    و من باید به موقع می‌خوابیدم
    تا خواب تو را می‌دیدم ...
    پیامبر عشق تو
    این همه که از تو می‌گویم
    بیهوده نیست
    هر کس که به چیزی یقین کند
    می‌خواهد تمام عمر
    و هر کجا
    پیامبر این یقین باشد ...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    در زیر سکوت تو گنجی است



    خاموش و مغرور
    همچون میراث یک دهکدۀ دور
    گنجی پنهان
    در خطر هجوم غارتگران
    گنجی که من دیده ام
    و خود را به ندیدن می زنم ...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    نگاهت!
    نگاهت چه رنج عظیمی ‌است،
    وقتی به یادم می‌آورد
    که چه چیزهای فراوانی را
    هنوز به تو نگفته‌ام ...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    تو بر می‌گردی
    همه چیز
    از نبودن تو حکایت می‌کند
    به جز دلم
    که همچون دانه ای در تاریکی خاک
    در انتظار بهار می‌تپید،
    تو بر می‌گردی،
    می‌دانم ...
    از تولد و مرگ
    زود آمدی
    و دلم، ناگهان پر از تو شد.
    و این درد شیرینی بود
    دردی چونان درد زادن
    نه به سرعت
    بلکه کم کم، از دلم رفتی
    و جهان
    ذره ذره از تو خالی شد
    و این درد تلخی بود
    دردی چونان درد مُردن ...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    به یادم می آورند
    که
    انشعاب دریا
    بر تن برهنه زمین
    یعنی چه
    آن وقت
    اگر روزی
    من هم جاری شدم
    تمام انشعاب تو را به جان خریده ام

    روزی که
    دلم برای کوه ها بسوزد
    روزی که
    دریا هم
    به خاطر دلش
    سر بالا می رود
    کتیبه ها خیال می بافند برای خود
    انگار تمام دنیا
    کف دست های آنهاست
    نمی دانند
    در سـ*ـینه ی من
    پیامبری ست
    که چشمان تو را قبله می کند
    که تمام دنیا را
    در انعکاس نگاه تو گم می کند


    "پیامبری که هر شب از یک بـ..وسـ..ـه می میرد و هر صبح"...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    هر ثانیه می‌گذرد

    چیزی از تو را با خود می‌برد
    زمان غارتگر غریبی است
    همه جیز را بی اجازه می‌برد
    و تنها یک چیز را
    همیشه فراموش می‌کند:
    حس «دوست داشتن» تو را ...
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    دفتر عشق:

    از تــــو چه پنهان ،
    گاهی آنقدر خواستنی می شوی
    که شروع می کنم
    به شمارش تــک تــک ثانیه ها
    برای یک بار دیگر رسیدن ،
    به تـــــــــــو …
     

    ~●Monster●~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/09
    ارسالی ها
    3,467
    امتیاز واکنش
    25,677
    امتیاز
    918
    محل سکونت
    ●آرامگاه تاریکی●
    چند دقیقه دیگر وقت داری
    تا به من نگاه کنی
    به من، به چشمانم،
    و به قلبی که برای تو می تپد
    این شب و این باران
    و تو
    چند دقیقه دیگر وقت داری
    تا به من نگاه کنی
    پیش از آن که کاملا ً تمام شوم ...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا