- عضویت
- 2017/04/04
- ارسالی ها
- 20,571
- امتیاز واکنش
- 157,354
- امتیاز
- 1,454
- محل سکونت
- میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
غزل کودکِ مرده
کودکی میمیرد
در هر عصر غزناطه
آب با یارانش
به گفت و شنود مینشیند
در هر عصر غرناطه
مردگان، بالهایی خزآلوده بر تن میکنند.
باد ابرگرفته، باد ابررُفته
دو قرقاولند که بال سوی برجها کشیدهاند
و روز، پسرکیست زخم خورده.
در هوا حتی ردی از چکاوکی نیز ننهاده بودی
آن هنگام که در سرداب نوشید*نی به دیدارت در آمدم.
و نه بر زمین حتی، ابرپاره ای
آنگاه که در رودخانه غرقه گشته بودی.
سیلابی عظیم بر تپه ها فرو آمد
و دره غرقه گشته بود، در میان زنبق ها و سگ ها.
و تنت، در سایه ی کبود دستانم
جان سپرده در کرانه بود، چونان الهه ی سرما
کودکی میمیرد
در هر عصر غزناطه
آب با یارانش
به گفت و شنود مینشیند
در هر عصر غرناطه
مردگان، بالهایی خزآلوده بر تن میکنند.
باد ابرگرفته، باد ابررُفته
دو قرقاولند که بال سوی برجها کشیدهاند
و روز، پسرکیست زخم خورده.
در هوا حتی ردی از چکاوکی نیز ننهاده بودی
آن هنگام که در سرداب نوشید*نی به دیدارت در آمدم.
و نه بر زمین حتی، ابرپاره ای
آنگاه که در رودخانه غرقه گشته بودی.
سیلابی عظیم بر تپه ها فرو آمد
و دره غرقه گشته بود، در میان زنبق ها و سگ ها.
و تنت، در سایه ی کبود دستانم
جان سپرده در کرانه بود، چونان الهه ی سرما