شعر دفتر اشعار شاعران خارجی زبان !

Es_shima

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/13
ارسالی ها
2,751
امتیاز واکنش
29,248
امتیاز
846
سن
27
محل سکونت
ناکجا
به کسي که دوستش داري بگو که چقدر بهش علاقه داري
و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي


چون زماني که از دستش بدي
مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزني
اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد


پابلو نرودا
 
  • پیشنهادات
  • Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    تمام گل هايم
    محصول باغ تو

    باده ام
    ارمغان تاک تو

    انگشتري هايم
    از کان طلاي توست

    و شعرهايم
    امضاي تو را در پاي خود دارد

    اي که قامتت
    از بادبان بالاتر
    و فضاي چشمانت
    گسترده تر از آزاديست
    تو زيباتري
    از کتاب هاي نوشته و نانوشته من
    و سروده هاي آمده و نيامده ام

    نزار قباني
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    من نه عاشق بودم
    و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
    من خودم بودم و يک حس غريب
    که به صد عشق و هـ*ـوس مي ارزيد

    من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
    گر چه در حسرت گندم پوسيد

    من خودم بودم هر پنجره اي
    که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
    و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود

    من نه عاشق بودم
    و نه دلداده به گيسوي بلند
    و نه آلوده به افکار پليد
    من به دنبال نگاهي بودم
    که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد

    آرزويم اين بود
    دور اما چه قشنگ
    که روم تا در دروازه نور
    تا شوم چيره به شفافي صبح
    به خودم مي گفتم
    تا دم پنجره ها راهي نيست

    من نمي دانستم
    که چه جرمي دارد
    دستهايي که تهي ست
    و چرا بوي تعفن دارد
    گل پيري که به گلخانه نرست

    روزگاريست غريب
    تازگي ميگويند
    که چه عيبي دارد
    که سگي چاق رود لاي برنج

    من چه خوشبين بودم
    همه اش رويا بود
    و خدا مي داند
    سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود

    جبران خليل جبران
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    من نه عاشق بودم
    و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
    من خودم بودم و يک حس غريب
    که به صد عشق و هـ*ـوس مي ارزيد

    من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
    گر چه در حسرت گندم پوسيد

    من خودم بودم هر پنجره اي
    که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
    و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود

    من نه عاشق بودم
    و نه دلداده به گيسوي بلند
    و نه آلوده به افکار پليد
    من به دنبال نگاهي بودم
    که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد

    آرزويم اين بود
    دور اما چه قشنگ
    که روم تا در دروازه نور
    تا شوم چيره به شفافي صبح
    به خودم مي گفتم
    تا دم پنجره ها راهي نيست

    من نمي دانستم
    که چه جرمي دارد
    دستهايي که تهي ست
    و چرا بوي تعفن دارد
    گل پيري که به گلخانه نرست

    روزگاريست غريب
    تازگي ميگويند
    که چه عيبي دارد
    که سگي چاق رود لاي برنج

    من چه خوشبين بودم
    همه اش رويا بود
    و خدا مي داند
    سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود

    جبران خليل جبران
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    ترجمه شعری از محمود درویش :

    عاشقی بد اقبالم
    بخواب تا رویایت را ادامه دهم
    بخواب تا فراموشت کنم
    بخواب تا جایگاهم را در ابتدای گندم ، در سرآغاز کشتزار و آغاز زمین از یاد ببرم
    بخواب تا بدانم بیش از آنچه دوستت دارم دوستت می دارم
    بخواب تا در میان بیشهّ انبوهی از لطیف ترین موها
    بر تن آواز کبوتر گام بگذارم
    بخواب تا بدانم در کدامین نمک می میرم
    ودر کدامین عسل برانگیخته خواهم شد
    بخواب تا دستانم را شماره کنم
    تا آسمانها و شکل گیاهان را در تو بشمارم
    بخواب تا گذرگاهی برای روحم حفر کنم
    روحی که از سخنم گریخته و بر زانوانت فرو افتاده است....
    بخواب تا بر من بگریی .
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    یا شاه نجف شیر خدا حیدر کرار

    ای محرم راز ازلی ، واقف اسرار

    هم حیدر هم صفدر و هم فاتح خیبر

    تیغ نظرت صف شکن لشکر کفار

    فیض از کرمت یافته هر شاه و گدایی

    کان کرم و بحر عطا ابر گهر بار

    هم مقصد و مقصود رجال و زنسائی

    ای فخر ولی، کنز سخا سالک اطوار

    هم ناصر هم غالب و هم شاه ولایت

    هم خاک در تست شفای دل بیمار

    هر دل که درو حب علی نیست بترقد

    هرکس نبود خادم تو باد نگونسار

    هم خالص هم مخلص هم کلب درت را

    شک نیست گر ایزد بدهد جنت و گلزار

    هرجا که بود خوف و خطر شمع هدایت

    از یکه و یک دانه من باش خبر دار

    عایشه به اذیال کرم دست رجا زد

    چون هست و عطا و کرم و لطف تو بسیار



    از عایشه درانی شاعره افغانستانی
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    وسه بر پيشانيت مي‌نهم
    در اين واپسين ديدار

    بگذار اقرار کنم :
    حق با تو بود که پنداشتي

    زندگانيم رويايي بيش نيست
    با اين وجود گر روز يا شبي
    چه در خيال ، چه در هيچ

    اميد رخت بربندد
    پنداري که چيز کمي از دست داده‌ايم ؟
    گر اينگونه باشد
    سراسر زندگاني رويايي بيش نيست

    در ميان خروش امواج مشوش ساحل ايستاده‌ام
    دانه هاي زرين شن در دستانم
    چه حقير

    از ميان انگشتانم سر مي‌خورند
    خدايا ! مرا توان آن نيست که محکم‌تر در دست گيرمشان ؟

    يا تنها يکي از آنها را از چنگال موجي سفاک برهانم ؟
    آيا سراسر زندگاني
    تنها يک روياست ؟

    ادگار آلن پو
    ترجمه : مسـ*ـتانه پورمقدم
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    هميشه فردايي نيست

    تا زندگي فرصت ديگري براي جبران اين غفلت‌ها به ما دهد


    کساني را که دوست داري هميشه کنار خود داشته باش

    و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نياز داري


    مراقبشان باش



    گابريل گارسيا مارکز
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    کسب علم در درون وجودتان بذری نمی افشاند،


    بلکه بذر درونتان را بارور می کند .

    ............................


    دور کنید مرا از آن عقلی که گریستن نمی داند

    و آن فلسفه ای که

    خندیدن نمی شناسد، و آن غروری که در برابر کودکان سر خم نمی کند.


    ( جبران خلیل جبران )
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    ناظم حکمت :
    برف بند آورده بود راه را

    تو نبودی

    زانو زدم مقابلت

    و محو تماشایت شدم

    با چشمان بسته ....



    کشتی ها نمی گذرند !

    و هواپیماها پرواز نمی کنند !

    تو بودی !

    در مقابلت تکیه داده بودم به دیوار

    حرف زدم - حرف زدم - حرف زدم

    با دهان بسته !



    تو نبودی !

    با دستانم لمست می کردم

    و دستهایم

    بر صورتم می لغزید .....
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    163
    بازدیدها
    5,684
    بالا