شعر اشعار پل الوار

  • شروع کننده موضوع *ایمان*
  • بازدیدها 385
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

*ایمان*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/02/22
ارسالی ها
137
امتیاز واکنش
345
امتیاز
206
سن
22
«نام ترا مینویسم»
بر دفترهای دبستانی‌ام
بر میز مشقم و بر درختان
بر شن بر برف
نام ترا می‌نویسم.

بر همۀ صفحات خوانده شده
بر همۀ صفحات سپید
بر سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام ترا می‌نویسم.

بر تصویرهای زرین
بر سلاح جنگاوران
بر تاج شهریاران
نام ترا می‌نویسم.

بر جنگل و بر صحرا
بر آشیانه و بر گُل طاووسی
بر پژواک کودکی‌ام
نام ترا می‌نویسم.

بر شگفتی شب‌ها
بر نان سپیدِ روزها
بر فصل‌های نامزد
نام ترا می‌نویسم.

برکهنه لته‌های کبودم
بر برکه خورشید کپک زده
بر دریاچه ماهِ زنده
نام ترا می‌نویسم.

بر کشتزارها بر افق
بر بال پرندگان
بر آسیابِ سایه‌ها
نام ترا می‌نویسم.

بر هر نفس پِگاهی
بر دریا و بر کشتی
بر کوهِ شوریده سر
نام ترا می‌نویسم.

بر خزۀ ابر گون
بر رگبارعرق
بر بارانِ سنگین و بی‌طعم
نام ترا می‌نویسم.

بر شکل‌های درخشان
بر ناقوسِ رنگ‌ها
بر حقیقتِ تن
نام ترا می‌نویسم.

بر کوره راه‌های بیدار
بر جاده‌های گشوده
بر میدان‌های سرشار
نام ترا می‌نویسم.

بر چراغی که روشن می‌شود
بر چراغی که خاموش می‌شود
بر خانه‌های گردهم آمده‌ام
نام ترامی‌نویسم.

بر میوه‌ای که دونیم شده
از آینه و از اطاقم
بر صدف خالی بسترم
نام ترا می‌‌نویسم.

بر سگِ پر اشتها و نَرمخویم
بر گوش‌های تیز شده‌اش
بر پنجۀ ناشیانه‌اش
نام ترا می‌نویسم.

بر سراشیبی درِ خانه‌ام
بر اشیای مأنوس
بر سیل آتش تبرک شده
نام ترا می‌نویسم.

بر هر گوشت نثار شده
بر پیشانی دوستانم
بر هر دست دراز شده
نام ترا می‌نویسم.

بر زلال شگفتی‌ها
بر لبان پرمهر
بسی بالاتر از سکوت
نام ترا می‌نویسم.

بر پناهگاه‌های ویرانم
بر فانوس‌های فروریخته‌ام
بر دیوارهای ملالم
نام ترا می‌نویسم.

بر فضای خالی بی‌آرزو
بر تنهائیِ عـریـان
بر پله‌های مرگ
نام ترا می‌نویسم.

بر تندرستیِ بازآمده
بر خطرِ سپری شده
بر امید بی‌خاطره
نام ترامی‌نویسم.

و با قدرت یک واژه
زندگی را دوباره آغاز می‌کنم
برای شناخت تو زاده شدم
تا نام ترا فریاد کنم:
آزادی

اکولالیا | #پل_الوار
ترجمه از #یحی_سمندر
 
  • پیشنهادات
  • کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    مرا نمی‌توان شناخت
    بهتر از آن‌که تو شناخته‌ای

    چشمان تو
    که ما هر دو،
    در آن‌ها به خواب فرو می‌رویم
    به روشنایی‌های انسانی من
    سرنوشتی زیباتر از شب‌های جهان می‌بخشند

    چشمان تو
    که در آن‌ها به سیر و سفر می‌پردازم
    به جان جاده‌ها
    احساسی بیگانه از زمین می‌بخشند

    چشمان‌ات که تنهایی بی‌پایان ما را می‌نمایانند
    آن نیستند که خود می‌پنداشتند

    تو را نمی‌توان شناخت
    بهتر از آن‌که من شناخته‌ام.
     
    آخرین ویرایش:

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارم
    تو را به خاطر عطر نان گرم
    برای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارم
    تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارم
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
    برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
    لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم

    تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارم
    برای پشت کردن به آرزوهای محال
    به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارم
    تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم
    تو را به خاطر بوی لاله‌های وحشی
    به خاطر گونه‌ی زرین آفتاب گردان
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
    تو را به جای همه کسانی که ندیده‌ام دوست می‌دارم
    تو را برای لبخند تلخ لحظه‌ها
    پرواز شیرین خاطره‌ها دوست می‌دارم

    تو را به اندازه‌ی همه‌ی کسانی که نخواهم دید دوست می‌دارم
    اندازه قطرات باران، اندازه‌ی ستاره‌های آسمان دوست می‌دارم
    تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می‌دارم
    تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم
    تو را به جای همه‌ی کسانی که نمی شناخته‌ام… دوست می‌دارم
    تو را به جای همه‌ی روزگارانی که نمی زیسته‌ام… دوست می‌دارم
    برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می‌شود و
    برای نخستین گـ ـناه،
    تو را به خاطر دوست داشتن، دوست می‌دارم
    تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی‌دارم، دوست می‌دارم.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا