شعر اشعار نزار قبانی

سما جون

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/01/29
ارسالی ها
2,624
امتیاز واکنش
953
امتیاز
0
محل سکونت
ایران
دیروز به عشق تو فكر می كردم ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
دیروز به عشق تو فكر می كردم
از فكر كردن به این فكر لـ*ـذت می بردم
ناگهان
قطره های عسل روی لبت را به یاد آوردم
و شیرینی حافظه ام را لیسیدم ..



{ نزار قبانی }
 
  • پیشنهادات
  • سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    شعرهایی که از عشق می سرایم ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    شعرهایی که از عشق می سرایم
    بافته ی سرانگشتان توست
    و مینیاتورهای زنانگی ات ..
    این است که هرگاه مردم شعری تازه از من خواندند
    ترا سپاس گفتند ...

    همه ی گل هایم
    ثمره ی باغ های توست
    و هر می که بنوشم من
    از عطای تاکستان توست
    و همه ی انگشتری هایم
    از معادن طلای توست ...
    و همه ی آثار شعریم
    امضای ترا پشت جلد دارد!

    ای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها
    و فضای چشمانت...
    گسترده تر از فضای آزادی...
    تو زیباتری از همه ی کتاب ها که نوشته ام
    از همه ی کتاب ها که به نوشتن شان می اندیشم...
    و از اشعاری که آمده اند...
    و اشعاری که خواهند آمد...

    نمی توانم زیست بی تنفس هوایی که تو تنفس می کنی.
    و خواندن کتاب هایی که تو می خوانی...
    و سفارش قهوه ای که تو سفارش می دهی...
    و شنیدن آهنگی که تو دوست داری...
    و دوست داشتن گل هایی که تو می خری...

    عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
    یعنی ترا تاریخ درکار نباشد
    یعنی تو با صدای من سخن گویی
    با چشمان من ببینی
    و جهان را با انگشتان من کشف کنی ...


    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    من خودم صيد گيسوان تو گشته ام ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    به چه زباني با تو سخن بگويم
    با شعر
    با قصه هاي تاريخي
    با تصنيفهاي کوچه و بازار
    تويي که چون آهوان مي گريزي
    من دامي ندارم
    من خودم صيد گيسوان تو گشته ام
    به هر زباني مي گويم تو نمي شنوي
    به در
    به ديوار
    به سنگ
    به آهن
    سوگند مي خورم
    نام تو را در آسمان ديده ام
    به چشم
    به ابرو
    به لب
    به گيسو
    قسم ات مي دهم
    پاسخي به گريه هاي من بده ..

    { نزار قباني }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    خودت را به من برسان ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    کسي خبر دار نخواهدشد
    تو خودت را به من برسان
    براي گريز ازاين قصر محصور اسبي سياه فراهم کرده ام
    سربازان جهان را خوابانده ام
    وتمام مردان جهان را زني داده ام
    تا بگريزيم
    خودت را به من برسان
    آشيانه اي ندارم
    تنها ماه را آب وجارو کرده ام
    ستاره ها را مرتب نشانده ام در آسمان
    کمي آب و نان گذاشته ام کنار
    تا تو آسوده باشي
    خودت را به من برسان ..

    { نزار قباني }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    بگذار زندگی کنم ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    دشنه ات را از سـ*ـینه ام بیرون بکش
    بگذار زندگی کنم
    عطر تنت را از پوستم بگیر و
    بگذار زندگی کنم
    بگذار با زنی تازه آشنا شوم که
    نامت را از خاطرم پاک کند و
    کلاف حلقه شده گیسوانت را از دور گلویم بگشاید ..


    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    عشقت به من آموخت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    عشقت به من آموخت که عشق ، زمان را دگرگون میکند !
    و آنهنگام که عاشق میشوم زمین از گردش باز میایستد !
    عشقت بیدلیلیها را به من آموخت !

    پس من افسانههای کودکان را خواندم
    و در قلعهی قصّهها قدم نهادمُ
    به رؤیا دیدم دخترِ شاه پریان از آن من است !
    با چشمهایش ، صافتر از آب یک دریاچه !
    لبهایش ، خواستنیتر از شکوفههای اَنار ..

    به رؤیا دیدم که او را دزدیدهام همچون یک شوالیه
    و گردنبندی از مرواریدُ مرجانش پیشکش کردهام !
    عشقت جنون را به من آموخت
    و گذران زندگی بیآمدنِ دخترِ شاهِ پریان را !

    عشقت به من آموخت تو را در همه چیزی جستجو کنم
    و دوست بدارم درخت عـریـانِ زمستان را ،
    برگهای خشکِ خزان را وُ باد را وُ باران را
    وَ کافهی کوچکی را که عصرها در آن قهوه مینوشیدیم !

    عشقت پناه بُردن به کافهها را به من آموخت
    وَ پناه بردن به هتلهای بینامُ کلیساهای گمنام را !

    عشقت مرا آموخت
    که اندوه غربتیان در شب چند برابر میشود !
    به من آموخت بیروت را چونان زنی بشناسم ، ظالمُ هوسانگیز ..
    که هر غروب زیباترین جامههایش را میپوشد ،
    بر سینهاش عطر میپاشد
    تا به دیدار ماهیگیرانُ شاهزادهها برود !

    عشقت گریستن بیاشک را به من آموخت
    و نشانم داد که اندوه
    چونان پسرکی بیپا
    در پسکوچههای رُشِه وُ حَمرا میآرامد !

    عشقت اندوه را به من آموخت
    و من قرنها در انتظار زنی بودم که اندوهگینم سازد !
    زنی که میان بازوانش چونان گنجشکی بگریمُ
    او تکه تکههایم را
    چون پارههای بلوری شکسته گرد آورد !

    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    پشیمان شدن را نمیشناسم ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    پشیمان نیستم از سالهایی که با تو گم کردم !
    پشیمان شدن را نمیشناسم !
    میدانم که روی اسبی بازنده شرط بسته بودم
    بازی با زنان ، شبیهِ بازی با اسب است !
    با نتیجه ای نامشخص که هیچ معجزه ای در آن نقش ندارد !
    هر مرد، اسبی را انتخاب میکندُ
    هَر زن، اسبی را !
    آخرِ بازی تنها زنها برندهاند !

    در تجارت میان زنان و اسبان فرقی نمیگذارم !
    گاهی برندهامُ گاهی بازنده ...
    وَ همچنان به بازی ادامه میدهم !
    آخرِ هر بازی اشعارِ زیادی نصیبم میشود !
    چیزی از سقوط زیرِ سُمِ اسبها
    وَ گامهای عشق زیباتر نیست !


    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    من شاعرم ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    چاه نفت ندارم که به آن بنازم
    یا معشـ*ـوقه هایم در آن شنا کنند ..

    ثروت آقاخان ندارم
    یا جزیره ی اوناسیس که به پهنای یک دریاست
    من شاعرم
    و تنها ثروتم
    دفتر شعرم و چشمهای قشنگ توست ..

    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    پنج دقیقه فرصت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------
    بین قطاری که می آید و قطاری که می رود
    پنج دقیقه فرصت هست
    تا تو را به فنجانی چای پیش از سفر دعوت کنم
    پنج دقیقه تا با تو اندکی آرامش پیدا کنم
    پنج دقیقه تا اندکی دردهایم را با تو بگویم ...
    پنج دقیقه تا تو زندگی ام را زیر و رو کنی ...



    { نزار قبانی }
     

    سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    بهار ..
    از نامه های عاشقانه ی من و تو
    شکل می گیرد ..

    « دوستت دارم »
    و پایان سطر نقطه ای نمی گذارم


    { نزار قبانی }
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا