شعر رباعیات فیض کاشانی

  • شروع کننده موضوع aaaaaaaa
  • بازدیدها 1,258
  • پاسخ ها 55
  • تاریخ شروع

aaaaaaaa

کاربر اخراجی
عضویت
2017/09/15
ارسالی ها
3,192
امتیاز واکنش
2,835
امتیاز
546
در عهد صبی کرد جهالت پستت ایام شباب کرد غفلت پستت
چون پیر شدی رفت نشاط از دستت کی صید کند مرغ سعادت شصتت
 
  • پیشنهادات
  • aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    این جان تو عاقبت ز تن خواهد جست این جان تو عاقبت ز تن خواهد خست
    این تن بتو عاقبت نخواهد ماندن این جان تو عاقبت ز تن خواهد رست
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    دیدم دیدم که معرفت توحید است دیدم دیدم که رهنمایم دید است
    دیدم دیدم که گمرهی تقلید است دیدم دیدم که دید در تجدید است
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست
    از دوزخ مرهوب و بهشت مرغوب آگاه شدن درین جهان مطلوبست
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    ای فیض غم زیان هر سودت هست با این همه در امید بهبودت هست
    هر چیز که پاک سوخت دودی نکند با‌ آنکه تو پاک سوختی دودت هست
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    تا چند ز آب و نان سخن خواهی گفت خواهی خوردن بروز و شب خواهی خفت
    امروز تو را ز تو اگر حق نخرید در روز جزا نخواهی ارزید بمفت
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    تن را بگذار تا شوم من جانت جان در باز تا شوم جانانت
    از پای درآی تا بگیرم دستت با درد بساز تا شوم در مانت
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    ای فیض بسی موعظه گفتی بعبث در گوش نکردی درو سفتی بعبث
    نوری بدل کسی نمی‌بینم من بس خانهٔ تاریک که رفتی بعبث
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    ن را در اشگ شست و شو باید کرد دلرا از غیر رفت و رو باید کرد
    چون پاک شود و جودش از آلایش آنگه جانرا نثار او باید کرد
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    با وصل تو دست در کمر نتوان کرد با درد فراق هم بسر نتوان کرد
    چون چارهٔ کار غیر بی‌تابی نیست جز ناله و آه بی‌اثر نتوان کرد
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا