شعر رباعیات ملک الشعرای بهار

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863

شمارهٔ ۲۸​


ماه رمضان و روزه جانا طی شد
ایام دف و چنگ و رباب و نی شد
آید رمضان باز و همی خواهد رفت
وین عمر ندانیم کی آمد کی شد

شمارهٔ ۲۹ - وصف گلابی​


خشخاش و عسل بهم برآمیخته‌اند
جزوی ز گلاب اندرو ریخته‌اند
پس در ورق زرد گلشن بیخته‌اند
وانگاه به شاخ سروش آویخته‌اند

شمارهٔ ۳۰​


گر زیر فلک فکر من آزاد نبود
در حنجره‌ام این‌همه فریاد نبود
مسعود گر اندیشهٔ آزاد نداشت
از قلعهٔ نای خلق را یاد نبود​
 
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۱ - این رباعی را از منفای خود «‌بجنورد» گفته است​


    ای مرکزیان گر گل و ریحان خواهید
    ور بلبل سرمست غزلخوان خواهید
    یا مرکز ملک را به بجنورد کشید
    یا آنکه بهار را به تهران خواهید

    شمارهٔ ۳۲ - رباعی​



    شد نیمی عمر در خرافات هدر
    وندر حیرت گذشت یک نیم دگر
    و امروز به چنگ لاالهیم اندر
    ز الله مگر به مرگ یابیم خبر

    شمارهٔ ۳۳​


    گر مانده و ناتوان و گر خسته و زار
    ما وز طلبش دست کشیدن‌، زنهار
    افتان خیزان رسیم تا منزل دوست
    پرسان پرسان روبم تا خیمهٔ یار​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۴ - جمع بین ا‌لاضداد​

    ای بسته چو فندق به سرانگشت‌، نگار
    رویت چو چراغ و طرّه‌ات چون شب تار
    از مدرسه و کتاب گشتم بیزار
    ای ترک پسر دختر انگور بیار

    شمارهٔ ۳۵​



    با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
    گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
    کس شهد ندیده است در کان نمک
    کس میوه نچیده است از شاخ چنار

    شمارهٔ ۳۶ - کنایه از انگلیس​


    ای زورآور که خون ما خورده پریر
    وی بسته فرو قماط ما با زنجیر
    امروز تو کاملی و ما رشدپذیر
    فردا باشد که ما جوانیم و تو پیر​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۷​


    زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز
    من جای کنم بدست شاهان از ناز
    بلبل بشنید وگفت کای بندهٔ آز
    رو لاف مزن با وزغ وموش بساز

    شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت​


    ای ساده‌دلان زر گرگ حیلت‌باز
    با جهد شما سیم و زر آورد فراز
    چون حب زری ازو نمودید نیاز
    ناگاه میانتان جدا کرد چو گاز

    شمارهٔ ۳۹ - تسلیم و رضا​

    چون از در تسلیم نشد یار، عزیز
    در چنگ رضا گشت گرفتار، عزیز
    خورد آن گل‌تازه چوب و شد نفی به‌خوار
    زین کار عزیز خوار شد خوار عزیز​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۴۰​

    آمد رمضان و خلق رفتند ز هوش
    شد میکده‌ها قفل و زبان‌ها خاموش
    تا نشنود الغیاث می‌خواران را
    مینای عرق پنبه نهادست به گوش

    شمارهٔ ۴۱​


    ای بـرده گل رازقی از روی تو رشک
    در دیدهٔ مه ز دود سیگار تو اشک
    گفتم که چو لاله داغدار است دلم
    گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک

    شمارهٔ ۴۲​


    ای میر اجل گر دهدم مهل اجل
    خواهم کرد این‌مشکل لاینحل حل
    گرخوش‌عمل‌،‌ار بدعمل از ری رفتم
    ای مهتر ری حی علی خیر عمل​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۴۳ - شهر تهران​

    شهریست پر از همهمه و قالاقیل
    بهتان و دروغ و غیبت و فحش سبیل
    خستیم از این همهمه ای گوش امان
    مُردیم ازین زندگی ای مرگ دخیل

    شمارهٔ ۴۴ - در مرگ مادر​

    ای شمع شبستان من‌، ای مام گرام
    رفتی و سیه شد به من از غم ایام
    بر قبر تو اوفتادم ای گمشده مام
    چون فانوسی که شمع آن گشته تمام

    شمارهٔ ۴۵​

    در زلف تو آشوب زمن می‌بینم
    بیگانه نبیند آنچه من می‌بینم
    او پیچ و خم و تاب و گره می‌نگرد
    من بخت سیاه خوبشتن می‌بینم​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۴۶​

    چون شمع بسی رشتهٔ جان سوخته‌ایم
    آتش به دل سوخته افروخته‌ایم
    صد دامن از اشگ دیده اندوخته‌ایم
    یک سوز ز پروانه نیاموخته‌ایم

    شمارهٔ ۴۷​

    دیشب من و پروانه سخن می‌گفتیم
    گاه از گل و گـه ز شمع‌، می‌آشفتیم
    شد صبح نه پروانه به جا ماند و نه من
    گل نیز پر افشاند که ما هم رفتیم

    شمارهٔ ۴۸​


    ما بادهٔ عزت و جلالت نوشیم
    در راه شرف از دل و از جان کوشیم
    گر در صف رزم جامه از خون پوشیم
    آزادی را به بندگی نفروشیم​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۴۹​


    ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم
    آیین محبت و وفا می‌دانیم
    زبن بی‌هنران سفله ای دل مخروش
    کانها همه می‌روند و ما می‌مانیم

    شمارهٔ ۵۰​


    برخیز که خود را ز غم آزاده کنیم
    تا کی طلب روزی ننهاده کنیم
    آخر که گل ما به سبو خواهد رفت
    کن فکر سبویی که پر از باده کنیم

    شمارهٔ ۵۱​


    گر مدحی از ابنای بشر می گوبم
    نه چون دگران به طمع زر می‌گویم
    آنان پی جلب نفع کوبند مدیح
    من مدح پی دفع ضرر می گویم​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۵۲ - ریاعیات​


    تن چیست‌؟ مرکبی ز چندین معدن
    پرگشته ز میراث نیاکان کهن
    محکوم محیط و انقلابات زمن
    تن گر گنهی کند چه بحثی است به من‌؟

    شمارهٔ ۵۳​


    رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن
    فریاد برآورد که ای وای به من
    دست دگری و خانمان دگری
    من مظلمهٔ که می‌برم برگردن‌؟‌!

    شمارهٔ ۵۴​

    عمری بسپردیم به کام دگران
    ما در تشویش و قوم در خواب گران
    القصه وطن را به دو چشم نگران
    رفتیم و سپردیم به هنگامه‌گران​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۵۵​

    چشم فلک است بر ستمگر نگران
    بیدار شود ظالم ازین خواب گران
    ازکار نمانده این جهان گذران
    بر ما بگذشت و بگذرد بر دگران

    شمارهٔ ۵۶​

    یک روی چو آیینه مبادا انسان
    کاخر شکند ز جلوهٔ روی خسان
    مانندهٔ تیغ شو همه روی و زبان
    تا بگذری از میان مردم آسان

    شمارهٔ ۵۷​

    بر درگه خود پلنگ دربان کردن
    بر گلهٔ خویش گرگ چوپان کردن
    سگ در بغـ*ـل و مار به دامان کردن
    بهتر که جوی به سفله احسان کردن
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا