شعر قطعات ملک الشعرای بهار

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863

شمارهٔ ۷۹



بنگر بدان درخش که با قوت شمال
برجست و روی ابر به‌ناخن همی شخود

چون طفل خردسال که با خامه طلا
کج‌مج خطی کشد بهٔکی صفحهٔ کبود


شمارهٔ ۸۰ - در مرگ پروین



نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود

زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود

ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
جدا به سایهٔ اشجار، فرد و مسکین بود

نه با تحیت نوری ز خواب برمی‌خاست
نه به افسانهٔ مرغی سرش به بالین بود

فسرده عارض بی‌رنگ او به سایه‌، ولیک
فروغ شهرت او رونق بساتین بود

کمال ظاهر او پرورش گر ازهار
جمال باطنش آرایش ریاحین بود

به جای چهره‌فروزی به بوستان وجود
نصیب او ز طبیعت وقار و تمکین بود

چگونه ‌چهره‌ فروزد تنی که سوزی داشت
چگونه جلوه فروشد دلی که خونین بود

ز ازدحام هواها مصون که برگردش
ز دور باش حقیقت مدام پرچین بود

چه غم که بر سر باغ مجاز جلوه نکرد
گلی که از نفسش طبع دهر مشکین بود

به‌ خسروان‌ سخن ناز اگر فروخت رواست
شکر لبی که خداوند طبع شیرین بود

کسی که عقد سخن را به لطف داد نظام
ز جمع پردگیان بی‌خلاف‌، پروین بود

جلیس بیت‌ حزن‌ شد چو یوسفش کم گشت
غم فراق پدر هرچه بود سنگین بود

به نوبهار حیات از خزان مرگ، به‌ باد
شد آن گلی که نه در انتظار گلچین بود

اگرچه آرزوی زندگی ببرد به گور
ولی به زندگی امیدوار و خوش‌بین بود

اگرچه‌ حجلهٔ‌ رنگین‌ به کام خویش نساخت
ولی ز شعر خوشش روی دهر رنگین بود

ندیده کام جوانی جوانه مرگش کرد
سپهر پیرکه با اهل معنی اش کین بود

شگفت‌ و عطر برافشاند و خنده کرد و بریخت
نتیجهٔ گل افسرده عاقبت این بود
 
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۸۱ - لطیفه

    مثقلی با من ز روی طنز گفت
    صحبت از فضلت به کشور می‌رود

    گر ترا دستی است درعلم سیر
    کشف این رمزت میسر می‌رود

    این جهان چه‌؟ گاو چه‌؟ ماهی کدام
    کز خیالش عقلم از سر می‌رود

    گفتم اندر بی‌ثباتی‌های دهر
    زبن اشارت‌ها مکرر می‌رود

    یعنی این دنیاست روی شاخ گاو
    پشت کردی‌، تا به آخر می‌رود


    شمارهٔ ۸۲ - جهد و کوشش


    اهتمام و شوق اگر یاور شود
    مرد خامل ذکر نام‌آور شود

    شوق را باطل مکن در خویشتن
    تا ز نورش خاطرت انور شود

    کاتش تابان به خاکستر درون
    گر بماند دیر، خاکستر شود

    کودکی نقاش بشناسم که داشت
    آرزو تا قائد کشور شود

    چون که‌قائد گشت‌لشگر گرد کرد
    تا به گیتی بر سران سرور شود

    پس عجب نی گرز گشت روزگار
    مردک نقاش اسکندر شود

    دیده‌شدکاندر جهان‌از فیض رب
    کودکی نجارپیغمبر شود

    تاکه اوضاع جهان بر باطل است
    کی تواند حق ضیاگستر شود

    تا بود قدر و شرف محکوم زر
    هرکه ناکس‌تر، مقدس‌تر شود

    علم باید تا جهان گیرد نظام
    کار باید تا جهان چون زر شود

    فکر دیگر باید و مردی دگر
    تاکه اوضاع جهان دیگر شود

    خدمت استاد باید دیرگاه
    تاکه دانشجوی دانشور شود

     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۸۳ - پند پدر

    آن که کمتر شنید پند پدر
    روزگارش زیاده پند دهد

    وان که را روزگار پند نداد
    تیغ زهر آبداده پند دهد

    شمارهٔ ۸۴ - سنبل‌های هلندی


    سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر
    چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید

    غبغب رنگین کبوتر، گردن طاوس نر
    روی بوقلمون مـسـ*ـت و دُمّ روباه سپید

    در حقیقت یک گلستان گل خرید از گلفروش
    آن که از این سنبل صد برگ یک گلدان خرید

    شامه‌اش گردد عبیرآمیز و چشمش پرنگار
    هرکه او یکبار گوشش وصف این سنبل شنید
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    350
    بازدیدها
    3,219
    بالا