شعر قطعات ملک الشعرای بهار

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863

شمارهٔ ۱۹ - بعد ازکناره گیری از وزارت


غداری و مکاری و زور از من دور است
دولت همه غداری و مکاری و زور است

جهل‌است‌ و غرور است‌ در دولت‌ و زان در
بیرون‌ شود آن‌ را که‌ نه‌ جهل و نه غرور است


شمارهٔ ۲۰ - در وصف دانا و جاهل


گرت اندر صفت جن و ملک هیچ شک است
بین به نادان و خردمند که جن و ملک است

مردم نادان بر خاک بماند چون دیو
وآن که آموخت خرد همچو ملک بر فلک است

از پی مردم عالم همه جا عائله‌هاست
مردم جاهل در عائلهٔ خویش تک است

باغ دانایی باغی است که فردوس آنجاست
چاه نادانی چاهی است که قعرش درک است

ملک‌ها را همه از پی درک و مدعی است
ملک دانایی بی‌مدعی و بی‌درک است

درد بی‌علمی دردی است که درمانش نیست
شاخ‌نادانی شاخی‌است که‌ بارش‌خسک است

 
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۲۱ - در وصف جواهر لعل نهرو نخست‌وزیر فقید هند


    ازجواهر،‌لعل‌خوش‌تر زان که‌ همرنگ‌ دل‌ است
    زان دل من بر جواهر لعل نهرو مایل است


    شمارهٔ ۲۲ - طاق نصرت


    این که بینی در مقابل‌،‌ نیست آن قوس قزح
    بهر ما دست‌ طبیعت‌ طاق‌ نصرت‌ بسته‌ است‌

    گر رعیت‌ بسته‌ بود آن‌ طاق‌ را لطفی نداشت
    خُرّمم کان‌ طاق‌ را دست‌ طبیعت‌ بسته است

     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۲۳ - در زندان


    کردم عبور دی ز در شعبهٔ چهار
    دیدم که کامران بسردم نشسته است

    درپشت میز با علم وطبل و عر و تیز
    بهر فنای تودهٔ مردم نشسته است

    شمارهٔ ۲۴ - اخلاق


    چشم بهی مدار از این بدسگال قوم
    کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی‌ است

    تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی
    نقش وفا و مهر ز دل‌ها ستردنی است

    جز نقش نابکار «‌زر» آن‌ هم ز دست غیر
    دیگر نقوششان همه از یاد بردنی است

    اقوام روزگار به اخلاق زنده‌اند
    قومی که گشت‌ فاقد اخلاق‌، مردنی است
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۲۵ - به یکی از مدیران جراید


    ای مدیری که ز نوک قلمت
    تیر در دیدهٔ اهل نظرست

    هیکل نحس تو و اخلاقت
    هر یکی از دگری زشت‌ترست

    تویی آن حلقهٔ مفقوده که او
    بین بوزبنه وجنس‌ بشرست

    هرگزافی که به عالم علمست
    هر دروغی که به گیتی سمرست

    در سیه‌نامهٔ تو مندرجست
    در ورق‌پارهٔ نو منتشرست

    فکرهای کج و بی‌معنی تو
    همچو احکام ستاره شمرست

    هرکرا مدح کنی منفعلست
    هرکرا قدح کنی مفتخرست

    با تو ای مظهر خر، چتوان کرد
    تف به گور پدر هرچه خرست‌!

    شمارهٔ ۲۶ - از یک غزل


    گرم به خنجر بیداد خون بریزد دوست
    ازو به‌ حق نبرم شکوه زان که حق با اوست

    ز دست دشمن اگر صد قفا خورم شاید
    به‌ یک خطا که ز من رفت در ارادت دوست
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۲۷ - به شاهزادهٔ نصرهٔالدوله


    ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته
    چونست که یک‌لحظه به یک‌جا نکنی زیست

    بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت
    پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست

    باری به تو زورم نرسد اکنون اما
    گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است

    شمارهٔ ۲۸ - در زندان شهربانی


    بگرفتم آفتابه که گیرم ره مبال
    آژان گرفت راهم و گفتا اجازه نیست

    گفتم تو تا اجازه فراز آری از رئیس
    من‌ریده‌ام‌به‌خوٻش‌،‌بگفتاکه چاره‌چیست

    یاران نظرکنیدکه جز من به روزگار
    آن کس که بی‌اجازهٔ‌دولت ریده کیست
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۲۹ - به منکر عشق


    سختم عجب آید ز خلقت زن
    کایزد را زبن کرده ملتمس چیست

    دوشیزه به شوهر چو رفت‌، دیگر
    او را به پسر زادن این هـ*ـوس چیست

    زهدان چو شود از جنین گرانبار
    آن شادی حبلی بهر نفس چیست

    با آن همه سنگینی و مشقت
    این بستگی و انقیاد کس چیست

    چون مرغ جنین از قفس برآمد
    دیگر بوی این علقهٔ قفس چیست

    از بهر یکی کودکی‌، عروسی
    از هیچ تحمل نکرده بس‌، چیست

    شب گوش نهادن به ناله طفل
    چون قافله بر نالهٔ جرس چیست

    لالایی محزون که از سموات
    صوت ‌ملکش ‌داده باز پس چیست

    تا دست بجنباندش دمادم
    گهواره نهادن به دسترس چیست

    گر نیمشبی از تبی بجنبد
    جنبیدن‌ و جستن ‌به‌ خار و خس چیست

    رفتن پی داروی او شبانه
    چون موس عمران‌ پی قبس چیست

    در پاس وی از خواب و خورگذشتن
    مانند یکی نامور عسس چیست

    تا طفل کلان گردد و شود پیر
    دل بازنهادن بدو و بس چیست

    من ‌سخت فرومانده‌ام در این راز
    کاین‌معنی‌اگرعشق‌نیست‌پس‌چیست‌؟

    ور عشق نزاید از این میانه
    خود زاین‌همه پیرایه ملتمس چیست‌؟‌!

    شمارهٔ ۳۰ - صفاهان اگر نیست شیراز هست


    جهادا فراموش کردی مرا
    ولی از تو زبن‌رو دلم تنگ نیست

    مدیحی نوشتم به سردار جنگ
    که در وزن و معنی کم از سنگ نیست

    به پایان آن چامه بد نکته‌ای
    که هر کان نداند به فرهنگ نیست

    نفهمید سردار آن نکته را
    اگر لر نفهمد سخن‌، ننگ نیست

    وگر دید و دانست و ناکرده ماند
    مرا با چنان مهتری جنگ نیست

    ولی از تو انسان دانش‌پژوه
    تجاهل بدین حد خوش‌آهنگ نیست

    که شعرم نفهمیده خوانی به خلق
    ازین زشت‌تر در جهان رنگ نیست

    به سردار برگوکه حکم حکیم
    کم از امر سرتیپ و سرهنگ نیست

    صفاهان اگر نیست شیراز هست
    خدا جهان را جهان تنگ نیست
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۱ - در دوران گرفتاری


    بدتر ز دورویی به جهان منقصتی نیست
    وز صدق نکوتر به دو عالم صفتی نیست

    آن را که به نزدیک خدا منزلتی هست
    غم نیست گرش نزد شهان منزلتی نیست

    رحم آر بر آن قوم که در پنجهٔ ظالم
    هر روز جز آزردنشان امنیتی نیست

    چیزی که در او فایدتی هست بماند
    نابود شود آنچه در او فایدتی نیست

    گر رتبت والا طلبی علم طلب کن
    کز علم برون زیر فلک مرتبتی نیست

    شمارهٔ ۳۲ - به مناسبت سقوط امپراتوری عثمانی


    فغان که ترک مرا تیره گشت رومی روی
    دگر به گرد دل خسته ترکتازی نیست

    برفت‌ شوکت‌ و طی‌ شد جمال و طلعت‌ او
    مرا دگر به رخ انورش نیازی نیست

     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۳ - شکوه


    فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت
    به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت

    فضیحت ‌است که ‌تسخر زند به کهنه ‌نوشید*نی
    عصیر تازه که‌نابرده‌ زحمت چرخشت

    خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم
    ز بیست ساله ی ... نادرست حرف درشت

    ز خدمت وطنی هیچ گونه دم نزنم
    که گوژ گشت ز اندوه حادثاتم پشت

    به نظم و نثر مجرّد چرا نیارم فخر
    که تابناک ‌ترند از دلایل زردشت

    فنون شاعری و نثر خوب‌ و نظم بدیع
    مرا به ‌دست‌ چو انگشتری ‌است ‌در انگشت

    برای خاطر پروین و اعتصام‌الملک
    من و رشید و دگر خلق را نباید کشت

    شمارهٔ ۳۴ - شوخ‌چشم پاریسی


    دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی
    رقـ*ـص را پایهٔ نکو برداشت

    گاه دستی به اشتها افشاند
    گاه پایی به آرزو برداشت

    قصه کوته حجاب عفت را
    ماهرانه ز پشت و رو برداشت

    ناگهان پای نازکش لغزید
    بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت

    دل‌زجا جست‌و همچوگل‌ز زمین
    بدن نازنین او برداشت

    دل مسکین ز بیم زحمت یار
    گفتگوکرد و جستجو برداشت

    یار دستی کشید در بن ناف
    پرده از روی گفتگو برداشت

    گفتم‌ای‌دوست‌حقه‌ات بشکست
    گفت نشکست لیک مو برداشت
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۵ - شعرو نظم


    شعر دانی چیست‌، مرواربدی از دیای عقل
    شاعر آن‌ افسونگری کاین ‌طرفه‌ مروارید سفت

    صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر
    ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

    شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
    باز در دل‌ها نشیند هرکجاگوشی شنفت

    ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت
    وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

    شمارهٔ ۳۶ - گل سرخ‌


    دوش زندانبان بگشاد در و با من گفت
    مژده ای خواجه که امروز گل سرخ شکفت

    ناگهان اشگم از دیده روان شد زبرا
    یادم از خانه ی خویش آمد و مغزم آشفت

    خادمی آمد و از خانه بیاورد خورش
    مرد زندانبان آن گریه ی من با وی گفت

    یادم آمدکه به فصل گل با دلبر خویش
    پیش هر گلبن بودیم به گفت و به‌ شنفت

    که گلی رنگین چیدم من و دلبر بگرفت
    ساق آن گل را زیر شکن زلف نهفت

    گـه یکی چید نگار من و بر سـ*ـینهٔ من
    نصب کرد آن گل و بوسیدم دستش هنگفت

    بجز این دو نشد از باغ گلی چیده که هست
    گل به گلبن‌خوش و بلبل به کل و مرد به جفت

    دلم آزرده شد از دیدن آن خرمن گل
    بیم آن بود که بر لب گذرد حرفی مفت
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    شمارهٔ ۳۷ - پروانه


    آن شمع دل‌افروز من از خانهٔ من رفت
    پروای گلم نیست که پروانهٔ من رفت

    دارم‌ صدف‌آسا کف‌ خالی و لب خشک
    تا ازکفم آن گوهر یکدانهٔ من رفت

    چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم
    زبن شاخه پرگل که زگلخانهٔ من رفت

    شمارهٔ ۳۸ - خطاب به شاه



    هرکسی را به بر شاه جهان واسطه‌ایست
    بنده را واسطه‌ای نیست بغیر از کرمت

    گر ز احسان تو یک عائله معمور شوند
    به که یک عائله معدوم شوند از ستمت

     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    350
    بازدیدها
    3,219
    بالا