شعر غزلیات ملک الشعرای بهار

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863
شمارهٔ ۵۰

کر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد
عمر درازی بایدش کان زلف چین در چین کشد

گر سنبل و نسرین کشد از خط رخسار تو سر
رویت خط بیحاصلی بر سنبل و نسرین کشد

گر دل به زلفت افکنم خال تو گردد رهزنم
ور با لبت دل خوش کنم چشم تو از من کین کشد

جور تو را از عاشقان من دوست‌تر دارم به جان
آری جفای خواجه را خدمتگر دیرین کشد

گر کرده گیتی شهره‌ات ور حسن داده بهره‌ات
هم بر بیاض چهره‌ات روزی خط ترقین کشد

آن زلف بار جان کشد وین دل غم هجران کشد
تا آن کشد چونان کشد تا این کشد چونین کشد

جانا بهار از جان کشد بار غم هجر تو را
فرهاد باید تا ز جان بار غم شیرین کشد
 
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۱


    بازآمد آن ترک ختا کز بیقراران کین کشد
    یارب مبادا کز خطا خط بر من مسکین کشد

    دلدادگان از هر طرف برگرد او بربسته صف
    بگرفته دامانش به کف گـه آن کشد گـه این کشد

    گر جان به کف باید نهاد این بندهٔ مسکین نهد
    ور بار غم باید کشید این خاطر غمگین کشد

    گر باغبان گل پرورد کز وی زمانی برخورد
    یا زحمت کانون برد یا محنت تشرین کشد

    ای بلبل شیرین‌زبان به گر نبندی آشیان
    درگلشنی کش‌ باغبان‌ صد منت از گلچین کشد

    خسرو نداند از گدا رندی که در ویرانه‌ای
    برکف می گلگون نهد در بر بتی شیرین کشد

    جانا کشد جان بهار اندر شکنج زلف تو
    زنجی که نالان صعوه‌ای‌از چنگل‌شاهین کشد


     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۲

    گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد
    نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد

    یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود
    پیره زالی به کلافیش خریدار نشد

    همره نوح نشد، همسر داود نگشت
    هرکه خدمتگر آهنگر و نجار نشد

    از رهش پای مکش دامنش از دست منه
    فکر یکبار دگر کن اگر این بار نشد

    صنما پرده ز رخ برکش و بر قلب فکن
    که حجاب رخ زن حافظ اسرار نشد

    چهره بگشای و ز چشم بد اغیار مترس
    که گل آزرده دل از چشم بد خار نشد

    در پس پردهٔ ناموس نهان شو زیرا
    چادر و پیچه حجاب زن بدکار نشد

    زن که با حسن خداداده نیاموخت هنر
    لایق همسری مردم هشیار نشد

    دیو پتیاره بود گرچه بود نیکوروی
    زن که با نامزد خویش وفادار نشد

    عفت دختر دوشیزه نهالی است بهار
    که چو شدکنده ز جا سبز دگربار نشد


     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۳

    نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد
    درخت سرو ز شادی به اهتزاز آمد

    بیاکه طرهٔ سنبل زشوق گشت پریش
    بیا که دیدهٔ نرگس به راه باز آمد

    به یاد حضرت زردشت جام باده بنومن
    که جشن حضرت جمشید جم فراز آمد

    تو ناز می کن‌ و دل‌ می‌شکاف‌ و رخ می‌تاب
    که پیش ناز توام نوبت نیاز آمد

    ببین که از در فرغانه می‌وزد امروز
    همان نسیم که دوش از ره حجاز آمد
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۴

    راستی روی نکویش به گلستان ماند
    خط و خالش به گل‌و سبزه وریحان ماند

    نه همینش دو رخ تازه بود، چون گل سرخ
    که دهانش به یکی غنچهٔ خندان ماند

    دستگاهی که در آنجا نبود حوروشی
    گر همه باغ بهشت است به زندان ماند

    چکنم گر به غمت شهره نباشم درشهر
    عشق در دل نتوان گفت که پنهان ماند

    تجربت شدکه ز هجران نتوان رست به صبر
    زان که دردیست صبوری که به درمان ماند

    هرکه‌را نیست به دل عشق و به سر سودایی
    حیوانی است منافق که به انسان ماند

    نه عجب گر بچکد خون دل از چشم بهار
    پیش آن غمزهٔ خونین که به پیکان ماند

    خطه دلکش بجنورد بهشتی است دربغ
    کز خراسان بود و هم به خراسان ماند
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۵

    آن خط سبز بین که چه زببا نوشته‌اند
    گویی خط از عبیر به دیبا نوشته‌اند

    در معنی لب تو ز شنگرف نقطه‌ای
    برگل نهاده شرح به بالا نوشته‌اند

    یا نسختی ز مهر گیا ثبت کرده‌اند
    یا سر خطی بحون دل ما نوشته‌اند

    یا با خط غبار به گرد عقیق تر
    رمزی ز زنده کردن موتی نوشته‌اند

    شرحی ز نوشداروی کاوس داده‌اند
    رازی ز معجزات مسیحا نوشته‌اند

    آیات حسن مطلق و اسرار عشق پاک
    با لاجورد بر گل رعنا نوشته‌اند

    جز عشق‌، صانعی نبود در جهان «‌بهار»
    بیهوده گفته‌اند جز این یا نوشته‌اند
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۶

    دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند
    شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

    آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
    گوید چه نشینی که سواران همه رفتند

    داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
    کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

    گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
    کزکاخ هنر نادره کاران همه رفتند

    افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند
    اندوه که اندوه گساران همه رفتند

    فریاد که گنجینه‌طرازان معانی
    گنجینه نهادند به ماران‌، همه رفتند

    یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
    تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

    خون بار بهار از مژه در فرقت احباب
    کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند


     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۷


    دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند
    مستبدانه چرا قصد دل ما دارند

    دلبران خودسر و هرجایی و روسی‌ صفتند
    ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند

    گاه لطف‌است و خوشی گاه‌عتابست و خطاب
    تا چه از این همه پلتیک تقاضا دارند

    خوبرویان اروپا ز چه در مردن ما
    حیله سازندگر اعجاز مسیحا دارند

    گرچه در قاعده حسن و سیاسات جمال
    مسلک آنست که خوبان اروپا دارند

    عاشقان را سر آزادی و استقلال است
    کی ز پلتیک سر زلف تو پروا دارند

    صف مژگان تو را دست سیـاس*ـی است دراز
    با نفوذی که به معموره ی دل‌ها دارند

    دل مسکین من از قرض یکی بـ..وسـ..ـه گذشت
    با شروطی که لبان تو مهیا دارند

    به چه قانون‌، سپه ناز تو ای ترک‌پسر
    در حدود دل یاران سر یغما دارند

    این چه صلحی است که در داخلهٔ کشور دل
    خیل قزّاق اشارات تو مٱوا دارند

    به کمیسیون عرایض چکنم شکوه ز تو
    که همه حال من بیدل شیدا دارند

    ما به توضیح دو چشمان تو قانع نشویم
    زان که با خارجیان الفت و نجوا دارند

    در پناه سر زلف تو بهارستانی است
    که در او هیئت دل مجلس شوری دارند

    رازداران تو در انجمن سری دل
    نطقی از رمز دهان تو تمنا دارند

    دل غارت شده در محضر عدلیه عشق
    متظلم شد و چشمان تو حاشا دارند

    سخن تازه عجب نیست ز طبع تو «‌بهار»
    که همه مشرقیان منطق گویا دارند
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۸

    خوبروبان یار را در عین یاری می کشند
    دوستداران را به جرم دوستداری می کشند

    مرغ وحشی چون نمی‌افتد به دست کودکان
    مرغ دستاموزرا با زجر وخواری می کشند

    شاهدان دیرجوش از دوستان باوفا
    زود سیر آیند و ایشان را به زاری می کشند

    دوستان خاص را مانند مرغ خانگی
    درعروسی وعزا بررسم جاری می کشند

    سر شبانان فی‌المثل گوسالهٔ پا بسته را
    در قبال جستن گاو فراری می کشند

    تا مگر ازکید بدخواهان دمی ایمن شوند
    نیکخواهان را ز فرط خام کاری می کشند

    بهر قربان بر سر راه حسودان دو رو
    غمگساران را به جای غمسگاری می کشند

    چون وزبر و پیل و رخ ازکار افتادند و شاه
    ماند بی‌اصحاب با یک زخم کاری می کشند

    تجربت‌ها کرده‌ایم ازکار دولت‌ها «‌بهار»
    گر نکشتی اختیاری‌، اضطراری می کشند
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    شمارهٔ ۵۹

    پیوند ببندند بتان لیک نپایند
    ور زان که بپایند بگویند و نیایند

    وانگه چو بیایند نخندند و ز عشاق
    خواهندکه‌شان هیچ‌ نبوسند و نگایند

    گویند نباتی را، مردم به دهان در
    گیرند، ولی نه بمکند ونه بخایند

    این یوسفکان گرچه عزیزند ولیکن
    ای کاش که هیچ از شکم مام نزایند

    ور زان که بزادند شوند آبله‌رویان
    تا زشت شوند و دل مردم نربایند

    ور زان که ربودند بمیرند که عشاق
    بر جای‌ غزل‌ نوحه بر ایشان‌ بسرایند
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    159
    بازدیدها
    1,257
    بالا