شعر غزلیات خاقانی

  • شروع کننده موضوع .: Mati :.
  • بازدیدها 4,694
  • پاسخ ها 242
  • تاریخ شروع

sa.Aghakeshizadeh🌙

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/28
ارسالی ها
1,300
امتیاز واکنش
5,175
امتیاز
696
محل سکونت
تبریز
در جهان هیچ سـ*ـینه بی‌غم نیست

غمگساری ز کیمیا کم نیست

خستگی‌های سـ*ـینه را نونو

خاک پر کن که جای مرهم نیست

دم سرد از دهان بر آه جگر

بازگردان که یار همدم نیست

هیچ یک خوشهٔ وفا امروز

در همه کشتزار آدم نیست

کشت‌های نیاز خشک بماند

کابرهای امید را نم نیست

به نواله هزار محرم هست

به گـه ناله نیم محرم نیست

گر بنالی به دوستی گوید

هان خدا عافیت دهد، غم نیست

دانی آسوده کیست در عالم؟

آنکه مقبول اهل عالم نیست

هست سالی دو روز شادی خلق

چون نکو بنگری همان هم نیست

زانکه یک عید نیست در علام

که در او صد هزار ماتم نیست

خیز خاقانیا ز خوان جهان

که جهان میزبان خرم نیست
 
  • لایک
واکنش ها: Al12
  • پیشنهادات
  • sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است

    از آن نعرهٔ من چنین خوش فتاده است

    به هفت آسمان هشتمین در فزایم

    ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است

    من آن آب نادیه نخل بلندم

    که از جان من در من آتش فتاده است

    غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده

    چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است

    دلم عافیت می‌شمارد بلا را

    بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است

    امیدم به اندازهٔ دل رسیده است

    خدنگم به بالای ترکش فتاده است

    منم خرم و یک فتاده است نقشم

    شما غمگن و نقشتان شش فتاده است

    بر اسب بلا من به منزل رسیدم

    کجائی تو کز بادت ابرش فتاده است

    من و گوشه‌ای کمتر از گوش ماهی

    که گیتی چو دریا مشوش فتاده است

    عجب کعبتینی است بی‌نقش گیتی

    ولی تخت نردش منقش فتاده است

    منه بیش خاقانیا بر جهان دل

    که عاشق کش است ارچه دلکش فتاده است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    من ندانستم که عشق این رنگ داشت

    وز جهان با جان من آهنگ داشت

    دستهٔ گل بود کز دورم نمود

    چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت

    عافیترا خانه همچون سیم رفت

    زآنکه دست عقل زیر سنگ داشت

    صبر بیرون تاخت از میدان عشق

    در سر آمد زانکه میدان تنگ داشت

    از جفا تا او چهار انگشت بود

    از وفا تا عهد صد فرسنگ داشت

    دل بماند از کاروان وصل او

    زآنکه منزل دور و مرکل لنگ داشت

    نالهٔ خاقانی از گردون گذشت

    کار غنون عشق تیز آهنگ داشت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    چه نشینم که فتنه بر پای است

    رایت عشق پای برجای است

    هرچه بایست داشتم الحق

    محنت عشق نیز می‌بایست

    صبر با این بلا ندارد پای

    بگریزد نه بند بر پای است

    راستی به که صبر معذوراست

    بر سر تیغ چون توان پای است

    بیخ امید من ز بن برکند

    آنکه شاخ زمانه پیرای است

    کار من بد شده است و بدتر ازین

    هم شود، تا فلک بر این رای است

    از که نالم بگو ز کارگزار

    یا از آن کس که کار فرمای است

    ناله دارد ز زخم، مار سلیم

    مار از آن کس که ما را فسای است

    خیز خاقانی از نشیمن خاک

    که نه بس جای راحت افزای است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    آن کز می خواجگی است سرمست

    بر وی نزنند عاقلان دست

    بی‌آنکه کسی فکند او را

    از پایهٔ خود فرو فتد پست

    مرغی که تواش همای خوانی

    جغدی است کز آشیان ما جست

    از پنجرهٔ صلاح برخاست

    بر کنگردهٔ فساد بنشست

    قلب سخن شکسته نامان

    بر ما نتوان بدین بپیوست

    گیرم که دلی درستمان نیست

    باری نامی درستمان هست

    تو طعنه زنی و ما همه کوه

    تو سنگ زنی و ما همه طست

    خاقانی را اگر سفیهی

    هنگام جدل سخن فروبست

    این هم ز عجایب خواص است

    کالماس به زخم سرب بشکست
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    فرمان ملک چه ساحری ساخت

    کز سحر بهار آزری ساخت

    در هندسه دست موسوی داشت

    در شعبده صنع ساحری ساخت

    شکل فلک دوازده برج

    زین قصر دوازده دری ساخت

    از بس که به صنعتش طرازید

    نقاش طراز ساحری ساخت

    از چهرهٔ چرخ برد زنگار

    نزهتگه خسرو سری ساخت

    وز روی شفق گرفت شنگرف

    تصویر شهنشه فری ساخت

    یک دریا گوهر از قلم راند

    تا صورت شاه گوهری ساخت

    شاه عجم اخستان که دین را

    پیرایه ز عدل‌پروری ساخت

    اسکندر وقت کز حسامش

    عقل آینهٔ سکندری ساخت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    ای قول دل به رفیع‌الدرجات

    وز برائت به جهان داده برات

    پنجم چار صفی از ملکان

    هشتم هفت تنی از طبقات

    رای رخشان تو بر چشمهٔ خضر

    رفته بی‌زحمت راه ظلمات

    خصم تو کور و تو آیینهٔ شرع

    کور آیینه شناسد؟ هیهات

    حاسد ار در تو گشاده است زبان

    هم کنونش رسد آفات وفات

    یک دو آواز برآید ز چراغ

    گـه مردن که بود در سکرات

    که بناگه ز وطن کردی نقل

    بیش یابی ز مانه حسنات

    آن نبینی که یکی ده گردد

    چون ز آحاد رسد در عشرات

    و آنکه جای تو گرفت است آنجا

    هیچ کس دانمش از روی صفات

    که الف چون بشد از منزل یک

    صفر بر جای الف کرد ثبات

    ز تو تا غیر تو فرق است ارچه

    نسب از آدم دارند به ذات

    گرچه هر دو ز جلبت سنگند

    فرق باشد ز منی تا به منات

    دایم از باغ بقای تو رساد

    به همه خلق نسیم برکات

    خرقه‌داران تو مقبول چو لا

    بدسگالان تو معزول چو لات

    گررسد جنبش کلک تو به من

    هیچ نقصت نرسد زین حرکات

    که دل خستهٔ خاقانی را

    از تحیات توبخشند حیات
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت

    بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت

    آخر چه معنی آرم از آن آفتاب‌روی

    کو بوی خود به صبح‌دم از من دریغ داشت

    بـ*ـوس وداعی از لب او چون طلب کنم

    کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت

    من چون کبوتران به وفا طوق‌دار او

    او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت

    از جور یار پیرهن کاغذین کنم

    کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت

    من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل

    او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت

    خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب

    گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    دست قبا در جهان نافه گشای آمده است

    بر سر هر سنگ باد غالیه‌سای آمده است

    ابر مشعبد نهاد پیش طلسم بهار

    هر سحر از هر شجر سحر نمای آمده است

    لاله ز خون جگر در تپش آفتاب

    سوخته دامن شده است لعل قبای آمده است

    بلبل خوش نغمه زن هست بهار سخن

    بین که عروش چمن جلوه نمای آمده است

    فاخته در بزم باغ گوئی خاقانی است

    در سر هر شاخسار شعر سرای آمده است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    ای باد صبح بین که کجا می‌فرستمت

    نزدیک آفتاب وفا می‌فرستمت

    این سر به مهر نامه بدان مهربان رسان

    کس را خبر مکن که کجا می‌فرستمت

    تو پرتو صفائی از آن، بارگاه انس

    هم سوی بارگاه صفا می‌فرستمت

    باد صبا دروغ زن است و تو راست گوی

    آنجا برغم باد صبا می‌فرستمت

    زرین قبا زره زن از ابر سحرگهی

    کانجا چو پیک بسته قبا می‌فرستمت

    دست هوا به رشتهٔ جانم گره زده است

    نزد گره گشای هوا می‌فرستمت

    جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است

    ورنه بدین شتاب چرا می‌فرستمت؟

    این دردها که بر دل خاقانی آمده است

    یک یک نگر که بهر دوا می‌فرستمت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    159
    بازدیدها
    1,267
    بالا