شعر غزلیات حافظ

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863
_بسم الله_
در این تاپیک، اشعارِ زیبای حافظ که در قالب غزل هستند قرار داده خواهد شد.
فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است.
منبع: گنجور

-لطفا از ارسال پست های نامربوط پرهیز کنید-​
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شماره 1

    الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

    به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
    ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

    مرا در منزل جانان چه امن خوشـی‌ چون هر دم
    جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

    به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
    که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

    شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
    کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

    همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
    نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

    حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
    متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ 2

    صلاح کار کجا و من خراب کجا
    ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

    دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
    کجاست دیر مغان و نوشید*نی ناب کجا

    چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
    سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

    ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
    چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

    چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
    کجا رویم بفرما از این جناب کجا

    مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
    کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

    بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
    خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

    قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
    قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ 3

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
    کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

    فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

    ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

    من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

    اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
    جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

    نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
    جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

    حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

    غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
    که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شماره 4

    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
    که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

    شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
    تفقدی نکند طوطی شکرخا را

    غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
    که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

    به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
    به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

    ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
    سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

    چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
    به یاد دار محبان بادپیما را

    جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
    که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

    در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
    سرود زهره به رقـ*ـص آورد مسیحا را
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ پنج

    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

    کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
    باشد که بازبینم دیدار آشنا را

    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
    هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
    روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
    با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
    گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

    آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
    اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

    هنگام تنگدستی در خوشـی‌ کوش و مـسـ*ـتی
    کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

    سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
    دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

    آیینه سکندر جام می است بنگر
    تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

    خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
    ساقی بده بشارت رندان پارسا را

    حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
    ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ 6

    به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
    که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

    ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
    مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

    مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
    ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

    دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
    تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

    همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
    به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

    چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
    دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

    به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
    که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ 7

    صوفی بیا که آینه صافیست جام را
    تا بنگری صفای می لعل فام را

    راز درون پرده ز رندان مـسـ*ـت پرس
    کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

    عنقا شکار کس نشود دام بازچین
    کان جا همیشه باد به دست است دام را

    در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
    یعنی طمع مدار وصال دوام را

    ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز خوشـی‌
    پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را

    در خوشـی‌ نقد کوش که چون آبخور نماند
    آدم بهشت روضه دارالسلام را

    ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
    ای خواجه بازبین به ترحم غلام را

    حافظ مرید جام می است ای صبا برو
    وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شمارۀ 8
    ساقیا برخیز و درده جام را
    خاک بر سر کن غم ایام را

    ساغر می بر کفم نه تا ز بر
    برکشم این دلق ازرق فام را

    گر چه بدنامیست نزد عاقلان
    ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

    باده درده چند از این باد غرور
    خاک بر سر نفس نافرجام را

    دود آه سـ*ـینهٔ نالان من
    سوخت این افسردگان خام را

    محرم راز دل شیدای خود
    کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

    با دلارامی مرا خاطر خوش است
    کز دلم یک باره برد آرام را

    ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
    هر که دید آن سرو سیم اندام را

    صبر کن حافظ به سختی روز و شب
    عاقبت روزی بیابی کام را


     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    غزل شماره 9

    رونق عهد شباب است دگر بستان را
    می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

    ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
    خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

    گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
    خاکروب در میخانه کنم مژگان را

    ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
    مضطرب حال مگردان من سرگردان را

    ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند
    در سر کار خرابات کنند ایمان را

    یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
    هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

    برو از خانه گردون به در و نان مطلب
    کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

    هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
    گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

    ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
    وقت آن است که بدرود کنی زندان را

    حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
    دام تزویر مکن چون دگران قرآن را


     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    159
    بازدیدها
    1,265
    بالا