شعر اشعار حافظ

  • شروع کننده موضوع Love Only
  • بازدیدها 8,459
  • پاسخ ها 672
  • تاریخ شروع

The unborn

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/15
ارسالی ها
7,006
امتیاز واکنش
49,906
امتیاز
1,221
محل سکونت
سومین سیاره خورشیدی!
سـ*ـینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
 
  • پیشنهادات
  • The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    ساقیا آمدن عید مبارک بادت
    وان مواعید که کردی مرواد از یادت
    در شگفتم که در این مدت ایام فراق
    برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
    برسان بندگی دختر رز گو به درآی
    که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
    شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
    جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
    شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
    بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
    چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
    طالع نامور و دولت مادرزادت
    حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
    ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
    منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
    شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
    آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
    در خرابات بگویید که هشیار کجاست
    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
    ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست
    بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
    کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
    عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
    ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
    خوشـی‌ بی یار مهیا نشود یار کجاست
    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
    می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
    وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
    چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
    این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست
    باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
    بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
    ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
    آن که او عالم سر است بدین حال گواست
    فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم
    وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
    باده از خون رزان است نه از خون شماست
    این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
    ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
    گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
    که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
    که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
    شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
    پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست
    در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
    به هواداری آن عارض و قامت برخاست
    مـسـ*ـت بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
    به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
    پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
    سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
    حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
    کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
    سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید
    تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
    در اندرون من خسته دل ندانم کیست
    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
    دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
    بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
    رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
    نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
    خمـار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
    چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
    گرم به باده بشویید حق به دست شماست
    از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
    که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
    ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
    فضای سـ*ـینه حافظ هنوز پر ز صداست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    خیال روی تو در هر طریق همره ماست
    نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
    به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
    جمال چهره تو حجت موجه ماست
    ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
    هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
    گـ ـناه بخت پریشان و دست کوته ماست
    به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
    فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
    به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
    همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
    اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
    که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مـسـ*ـت
    که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
    من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
    چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
    می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
    که به روی که شدم عاشق و از بوی که مـسـ*ـت
    کمر کوه کم است از کمر مور این جا
    ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
    بجز آن نرگس مسـ*ـتانه که چشمش مرساد
    زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
    جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
    چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
    حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
    یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مـسـ*ـت
    صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
    اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
    ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست
    بیار باده که در بارگاه استغنا
    چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مـسـ*ـت
    از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
    رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
    مقام خوشـی‌ میسر نمی‌شود بی‌رنج
    بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست
    به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
    که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
    شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
    به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
    به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
    هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
    زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
    که گفته سخنت می‌برند دست به دست
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مـسـ*ـت
    پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
    نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
    نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
    سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
    گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
    عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
    کافر عشق بود گر نشود باده پرست
    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
    که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
    آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
    اگر از خمر بهشت است وگر باده مـسـ*ـت
    خنده جام می و زلف گره گیر نگار
    ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,552
    بالا