متون ادبی کهن غزلیات ابن‌حسام

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
ان را که مهر روی تو در دل نیافتند

او را به هیچ واسطه مقبل نیافتند

حجاج ره به کعبه ی اهل صفا نبرد

تا در حریم کوی تو منزل نیافتند

عطرنسیم کوی توکان همدم صباست

درچین طرّه های شمایل نیافتند

آنکو نه خاک درگه جانان به جان خرید

او را به هیچ باب معامل نیافتند

گنجینه ی رموز محبت که عشق اوست

درسینه ای طلب که درو غل نیافتند

اهل روش که سالک اطوار عزتند

جز عکس روی دوست مقابل نیافتند

دست امید ابن حسام شکسته دل

درگردن مراد حمایل نیافتند
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    خرم تر از رخت به چمن گل نیافتند

    خوشبوی تر زموی تو سنبل نیافتند

    از ناله ام منال که بازار حسن گل

    ده روزه بی ترنّم بلبل نیافتند

    بنیان عمر و قصر حسات ار چه محکم است

    بی اختلال باد تزلزل نیافتند

    ازهر وسیله ای که به مقصود قایدست

    بهتر زلطف دوست توسل نیافتند

    رمزیست در رساله که ابن حسام خواند

    کاندر رساله هیچ ترسُّل نیافتند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    تاقامت چو سرو تو بالا کشیده اند

    درچشمم آن خیال چه رعنا کشیده اند

    دامن کشان به باغ گذر کن که سرو را

    دامن ز رشک قد تو در پا کشیده اند

    نقش خیال ابروی شوخ کمان وشت

    برکارگاه حسن چه زیبا کشیده اند

    مستوفیان کشور خوبی چو خطّ تو

    حرفی دگر به دور قمر ناکشیده اند

    کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید

    از بس زبان طعن که در ما کشیده اند

    این مردمان دیده ی خونین سرشک من

    هردم زگریه رخت به دریا کشیده اند

    ابن حسام لؤلؤ نظم خوشاب تو

    چون رشته در حمایل جوزا کشیده اند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    دل اگر رود ز حریم کوی تو ای صنم به کجارود؟

    عجبا کسی که مقیم شد به بهشت عدن کجا رود

    چو نه از خطا به نسیم مشک دلم مقید زلف تست

    تو رها مکن که ز چین زلف تو گر رود به خطا رود

    ز شمیم طرّه ی عنبرین تو شمّه ای به صبا رسید

    که نسیم او همه شب زبوی خوش تو غالیه سا رود

    به زیارت دل خستگان ز ره صفا گذری بکن

    چه کسی که او به طواف کعبه ی حق رود به صفا رود

    دل و دینت ابن حسام درسرکار و عشق بتان بشد

    خبرت شود که ازین معامله بر سر تو چها رود
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    آنها که طرف روز به گیسوگرفته اند

    مه را به تاب طرّه ی هندو گرفته اند

    افسونگرند گوشه نشینان چشم تو

    دلها به سحر غمزه ی جادو گرفته اند

    یرغوچیان چشم سیاهت به یک نظر

    ملک دل خراب به یرغو گرفته اند

    تواچیان ابروی شوخت هزاردل

    هردم بدان کمانچه ی ابرو گرفته اند

    کردی به غمزه قصد دل ناحفاظ من

    ترکان مـسـ*ـت بین که به لرغو گرفته اند

    خوبان بام چرخ ز رشک جمال تو

    هربامداد پرده فرا رو گرفته اند

    دری کشان جرعه ی خمخانه ی الست

    مـسـ*ـتی زجان باده ی یاهو گرفته اند

    مستان جام لَم یَزلی از نوشید*نی عشق

    بزم طرب به بانگ هیاهو گرفته اند

    ابن حسام در طلبت سعی می کند

    آری مراد را به تکاپو گرفته اند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    شب خوشـی‌ است و ساقی با نوشید*نی ناب می آید

    زعکس طلعت او شعله ی مهتاب می آید

    شب اندوه و تنهایی مرا از مطلع دولت

    بشارت داد کان خورشید عالمتاب می آید

    چو اندر دیده می آید خیال لعل می گونت

    به جای آبم از دیده همه خوناب می آید

    برفت از ناله ی من خواب خوش از دیده ی مردم

    الا ای مردم دیده ترا چون خواب می آید

    خیال ابرویت درچشم من پیوسته می گردد

    مه نو بین که چون ماهی میان آب می آید

    زتاب زلف مشکینت صبا بر خویش می پیچد

    صبا را غالبا از پیچ زلفت تاب می آید

    سواد ابن حسام از نامه می شوید به آب چشم

    چو در وقت کتابت یادش از احباب می آید
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    جان را همیشه بر سر کوی توراه باد

    دل را مقیم در سر زلفت پناه باد

    همچون بنفشه زلف تو پشتم دوتاه کرد

    یا رب که پشت زلف تو دایم دوتاه باد

    ای چشم دیده ای که چه کردی به جای دل

    زین کرده، خان و مان تو دایم سیاه باد

    چشم ار گـ ـناه کرد که در ابروی تو دید

    پیوسته کاردیده ی من این گـ ـناه باد

    انجا که کشتگان تودعوی خون کنند

    چشم تو بر مقاله ی ایشان گواه باد

    طالع قرین حال و سعادت رفیق تو

    دولت مظیع و بخت نکو نیکخواه باد

    ابن حسام محرم اسرار جان تویی

    جانت حرم نشین حریم اله باد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هلال عید کزین طاق زرنگار برآید

    به ابرویت نرسد گرهزار بار برآید

    ز زلف بسته ی مشکین اگر گره بگشایی

    از ان گشاد دلم را هزار کار برآید

    چو سرو اگر بخرامی به ناز و رخ بنمایی

    به باغ نارون ازخاک و گل زخار برآید

    نقاب برشکن ای لاله زار باغ جوانی

    به لاله زار گذر کن که لاله زار برآید

    زخون دیده ی فرهاد کوهکن اثری بین

    زلاله ها که بر اطراف کوهسار برآید

    کمی به معرکه منصور گشت درصف عشاق

    که مرد وار چو حلاج گرد دار برآید

    بشوی ابن حسام از غبار سـ*ـینه ی صافی

    که عکس طلعت از آینه، بی غبار برآید
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود

    خیال چشم سیاه تو از نظر نرود

    سرم به پای مزن گر بر آستانه ی تست

    که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود

    به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند

    مرا زکوی تو دل جانب دگر نرود

    سزد که با خط مشکین و قدوخدّ ولبت

    حدیث سنبل و سروگل و شکر نرود

    مرا زدرد تو تا از جگر نشان باشد

    نشان داغ تو از گوه ی جگر نرود

    شرار سـ*ـینه نماند اثر زهستی من

    گرآب دیده ز دنباله بر اثر نرود

    ز ناله ی سحری لب مبند ابن حسام

    که کار بی مدد ناله ی سحر نرود
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    چشم تو تیر غمزه چو اندر کمان نهاد

    جانا به قصد خون دل ناتوان نهاد

    گفتم حدیث آن لب شیرین ادا کنم

    مُهر سکوت، لعل تواَم بر دهان نهاد

    یارای گفتنم زدهان تو نیست هیچ

    طبع لطیف اگر چه مرا خرده دان نهاد

    چشمت به فتنه خانه ی مردم خراب کرد

    نتوان دگر بهانه بر آخر زمان نهاد

    دل در میان دوست به مویی خیال بست

    باریک نکته ایست که دل در میان نهاد

    دندان به آرزوی لبش تیزکرد کام

    گفتا که بر رطب نتوان استخوان نهاد

    دیگر مخوان به صومعه ابن حسام را

    کو سربر آستانه ی پیر مغان نهاد
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا