شعر غزلیات خاقانی

  • شروع کننده موضوع .: Mati :.
  • بازدیدها 4,695
  • پاسخ ها 242
  • تاریخ شروع

sa.Aghakeshizadeh🌙

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/28
ارسالی ها
1,300
امتیاز واکنش
5,175
امتیاز
696
محل سکونت
تبریز
سر و زر کو که منت یارم جست

فرصت آمدنت یارم جست

بن مویی ز دلم کم نشود

سر موئی ز تنت یارم جست

نه میی از قدحت یارم خواست

نه گلی از چمنت یارم جست

نه من آیم نه توام دانی خواند

نه تو آئی نه منت یارم جست

گم شد از من دل من چون دهنت

نه دلم نه دهنت یارم جست

چون کنم قصه لبت کشت مرا

که قصاص از سخنت یارم جست

هم شوم زنده چو تخم قز اگر

جای در پیرهنت یارم جست

بر تو نظاره هزار انجمن است

از کدام انجمنت یارم جست

من کیم کز شکر و پستهٔ تو

بـ*ـوس فندق‌شکنت یارم جست

وطنت در دل خاقانی باد

تا مگر زان وطنت یارم جست
 
  • لایک
واکنش ها: Al12
  • پیشنهادات
  • sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    یارب آن خال بر آن لب چه خوش است

    بر هلالش نقط از شب چه خوش است

    دهنش حلقهٔ تنگ زره است

    نقطه بر حلقهٔ مرکب چه خوش است

    مه سپر کرده و شب ماه سپر

    به سپر برزده کوکب چه خوش است

    بر لبش خال ز گازم اثر است

    اثر گاز بر آن، لب چه خوش است

    زلف دستارچه و غبغب طوق

    زیر دستارچه غبغب چه خوش است

    گوشوارش به پناه خم زلف

    خوشه در سایهٔ عقرب چه خوش است

    دل در آن زلف معنبر چه نکوست

    مرغ در دام معقرب چه خوش است

    پشت دست آینهٔ روی کند

    او بدان آینه معجب چه خوش است

    سنبلش لرزد و گل خوی گیرد

    آن خوی و لرزهٔ بی‌تب چه خوش است

    بر درش حلقه بگوشم چو درش

    از در آن ناله مرتب چه خوش است

    کشت چشمش دل خاقانی را

    او بدین واقعه یارب چه خوش است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    در عشق تو عافیت حرام است

    آن را که نه عشق پخت خام است

    کس را ز تو هیچ حاصلی نیست

    جز نیستیی که بر دوام است

    صد ساله ره است راه وصلت

    با داعیهٔ تو نیم گام است

    شهری ز تو مـسـ*ـت عشق و ما هم

    این باد ندانم از چه جام است

    ز آن نیمه که پاک بازی ماست

    با درد تو داو ما تمام است

    ز آنجا که جفای توست بر ما

    دیدار تو تا ابد حرام است

    هر دل ز تو با هزار داغ است

    هر داغی را هزار نام است

    خاقانی را ز دل خبر پرس

    تا داغ به نام او کدام است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست

    سلامت کرانه کرد، خود اندر میان نشست

    برآمد سپاه عشق به میدان دل گذشت

    درآمد خیال دوست در ایوان جان نشست

    مرا باز تیغ صبر بفرسود و زنگ خورد

    مگر رنگ بخت داشت بر او زنگ از آن نشست

    فغان از بلای عشق که در جانم اوفتاد

    تو گفتی خدنگ بود که در پرنیان نشست

    مرا دی فریب داد که خاقانی آن ماست

    به امید این حدیث چگونه توان نشست
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

    چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت

    بپویم بو که در گنجم به کویت

    بجویم بو که دریابم جمالت

    کمالت عاجزم کرد و عجب نیست

    که تو هم عاجزی اندر کمالت

    شبم روشن شده است و من ز خوبی

    ندانم بدر خوانم یا هلالت

    مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم

    که بس مشکل فتاده است این سؤالت

    خیالت دوش حالم دید گفتا

    که دور از حال من زار است حالت

    ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز

    مماناد ار بماند بی‌خیالت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    هر که به سودای چون تو یار بپرداخت

    همتش از بند روزگار بپرداخت

    در غم تو سخت مشکل است صبوری

    خاصه که عالم ز غم‌گسار بپرداخت

    عشق تو در مرغزار عقل زد آتش

    از تر و از خشک مرغزار بپرداخت

    لعل تو عشاق را به قیمت یک بـ*ـوس

    کیسه بجای یکی هزار بپرداخت

    هجر تو افتاد در خزانهٔ عمرم

    اولش از نقد اختیار بپرداخت

    خاطر خاقانی از برای وصالت

    گوشهٔ دل را به انتظار پرداخت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    دلم در بحر سودای تو غرق است

    نکو بشنو که این معنی نه زرق است

    فراقت ریخت خونم این چه تیغ است

    نفاقت سوخت جانم این چه برق است

    جهان بستد ز ما طوفان عشقت

    امانی ده که ما را بیم غرق است

    تو هم هستی در این طوفان ولیکن

    تو را تا کعب و ما را تا به فرق است

    اگرچه دیگری بر ما گزیدی

    ندانستی کز او تا ما چه فرق است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    گشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت


    بربند عقد در که کنون دربر آیمت

    بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در

    کز بس خروش زارتر از زیور آیمت

    آمد کبوتر تو و نامه رساند و گفت

    پیش از کبوتر آمدن از در درآیمت

    بربسته زر چهره به پای کبوترت

    سـ*ـینه‌کنان چو باز گشاده پر آیمت

    مهتاب‌وار در خزم از روزن آنچنانک

    نگذاردم رقیب که سوی در آیمت

    یا از کنار بام چو سایه درافتمت

    یا از میان خانه چو ذره درآیمت

    تا آفتاب دامن زرکش کشان به ناز

    من غرق نیل و چشم چو نیلوفر آیمت

    رفتم که از پی تو به دامن زر آورم

    و اینک چو دامن تو همه تن زر آیمت

    از شرم آنکه نیست ره آورد به ز جان

    چون زلف تو به لرزه فکنده سرآیمت

    بر خاک نیم‌روی نهم پیش تو چو سگ

    وانگه چو سگ به لابه بلاکش‌تر آیمت

    بر پایت از سگان کیم من که سر نهم

    پای سگان کوی تو بوسم گر آیمت

    بینی ز اشک روی که چون پشت آینه

    حلقه بگوش و غرق زر و گوهر آیمت

    بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می

    جان بر میان گداخته چون ساغر آیمت

    روی تو خوان سیم و لبت خوش نمک بود

    من ز آب دیده با نمکی دیگر آیمت

    چون ماه سی‌شبه که به خورشید درخزد

    اندر خزم به بزمت و در بستر آیمت

    تو دود برکنی و در آتش نهیم نعل

    من نعل اسب بندم و چون آذر آیمت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    علم عشق عالی افتاده است

    کیسهٔ صبر خالی افتاده است

    اختیاری نبود عشق مرا

    که ضروری و حالی افتاده است

    اختر عشق را به طالع من

    صفت بی‌زوالی افتاده است

    دست بر شاخ وصل او نرسد

    ز آنکه در اصل عالی افتاده است

    خوش بخندم چو زلف او بینم

    زآنکه شکلش هلالی افتاده است

    هرچه دارد ضمیر خاقانی

    در غمش حسب حالی افتاده است
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    sa.Aghakeshizadeh🌙

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    5,175
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تبریز
    فلک در نیکوئی انصاف دادت

    سرگردن کشان گردن نهادت

    جهان از فتنه آبستن شد آن روز

    که مادر در جهان حسن زادت

    جهانی نیم کشت ناوک توست

    ندیده هیچ کس زخم گشادت

    به شام آورد روز عمر ما را

    امید وعدهای بامدادت

    نهان حال ما نزد تو پیداست

    که سهم الغیب در طالع فتادت

    ز بس خون‌ها که می‌ریزی به غمزه

    شمار کشتگان ناید به یادت

    گر از خون ریختن شرمت نیاید

    ز رنج غمزه باری شرم بادت

    همه در خون خاقانی کنی سعی

    نگوئی آخر این فتوی که دادت
     
    • لایک
    واکنش ها: Al12

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    159
    بازدیدها
    1,270
    بالا