متون ادبی کهن غزلیات ابن‌حسام

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع

بنشست شعاع نظر شمع مشعشع

خورشید ز رخسار تو در عین حجابست

تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع

واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد

گر بخت جوان بادی و از عمر تمتع

خاک در آنم که به روبند حواری

هِجرانُکَ ذا مِن فَزع الاَکبَرِ افزَع

در ره به ادب باش وتواضع که به هر گام

خاک در او را به سر ریشه ی مقنع

زاهد نفس سوختگان سرد نباشد

فرقیست به زیر پی و تاجیست مرصّع

هان ابن حسام این دو نفس فرصت ایام

پرهیز که آتش نزنندت به مرقع

برخور ز جوانی و تمتُّع طلب از عمر

در یاب و مکن تکیه برین عمر مودّع
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بی تو حرامست تماشای باغ

    با تو مرا از همه عالم فراغ

    ای رخ تو شمع شب افروز من

    خوش بنشین تا بنشیند چراغ

    شیفته را به ز مُفَرِّح بود

    بوی سر زلف تو اندر دماغ

    ما به می لعل لبت قانعیم

    ساقی مجلس بنه از کف ایاغ

    در جگر غنچه ز درد تو خون

    بر دل لاله ز جفای تو داغ

    سر مکش از گفته ی ابن حسام

    از تو پذیرفتن و از ما بلاغ

    نکته مگو تا نبود نکته دار

    کس ندهد طعمه ی طوطی به زاغ
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    غمزه ی تیز ترا سـ*ـینه ی من شد هدف

    خون دلم گو بریز اینت مرا صد شرف

    در صف تو عاشقان جامه به خون شسته اند

    تا که شود در میان یا که رود پیش صف

    دل به کمند تو باز بسته از آن شد که هست

    سایه ی موی ترا نور خدا در کنف

    غرقه ی بحر عمیق از پی دُردانه ایم

    یا برود سر ز دست یا گهر آید به کف

    عمر که بی یاد دوست می گذرد عمر نیست

    تا نکنی عمر من عمر گرامی تلف

    جان ودل عارفان صید کمند تواند

    کی بود آخر ترا میل به صید عجف

    فتنه نشان می دهند رو به طلب شحنه ای

    فتنه نشان تو بس شحنه ی دشت نجف

    ابن حسام این سخن وسع بیان تو نیست

    اَلهَمَنی مُلهَمٌ عَرَّفَنی مَن عَرف

    لؤلؤ نظم خوشاب زاده ی طبع من است

    دُرّ گرانمایه را پاک بباید صدف
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به وقت گل چو به کف برنهی نوشید*نی رحیق

    بنوش جام مروّق به یاد لعل رفیق

    بیار ساقی گلرخ می خمـار شکن

    به بوی مشک و صفای گلاب و رنگ عقیق

    صفای دل می صافیست بار ها گفتم

    ولی چه سود که صوفی نمی کند تصدیق

    مجاز،قنطره ی راه اهل تحقیق است

    هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق

    چو یاد لعل تو در خاطرم خطور کند

    به نکته خون بچکاند دلم به فکر دقیق

    اسیر چاه زنخدان تست یوسف دل

    مگر که زلف تواش برکند ز چاه عمیق

    به یاد چشم تو چندان گریست ابن حسام

    که گشت مردم چشمش در آب دیده غریق
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    الا یا ساقی البَزم الحَقیق

    أدر کأسأ دهاقاً من رحیق

    نوشید*نیٌ سائقٌ للشاربینا

    تشابه لونها لون العقیق

    وفکُر خیال لعلکَ لی دقیقً

    دقیقُ الفکر فی فکر الدّقیق

    مرادک واسعً فاطلب تَجدها

    فإنَّ الکسل آتٍ باالمضیق

    مشاهدهُ الحبیب مجاهدات

    وصالُ الحلِّ فی فجٍ عمیق

    عقیقی لیس فی الدنیا عتیق

    فمالی لا اری فیها عنیق

    رفیقی تطلب الدُّنیا و رفقاً

    و لیس لها التَّرفق باالرَّفیق

    تأملها و لا منها تألم

    و کن فیها کأبناء الطَّریق

    رجال ٌ أذ رؤا دنیا دَنیّا

    تأمل کیف قنعوا بالسَّویق

    فحاذر مکرها یابن الحسام

    وکالحسَّان و واثقٌ بالوثیق
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ای ملک طراوت به تو زیبنده ولایق

    روی تو و گلبرگ طری هر دو مطابق

    از طرّه ی تو بوی برد عنبر سارا

    وز چهره ی تو رنگ برد برگ شقایق

    وصف سر مویی ز میان تو نکردیم

    چندانکه نمودیم بسی فکر دقایق

    هر تیر که ابروی کمان تو بپیوست

    بگشای و بزن بر هدف سـ*ـینه ی عاشق

    زاهد که جز ابروی تو اش قبله ی رازیست

    بیچاره نکرده است یکی سجده ی لایق

    خواهی که کنی دست بکش در کمر دوست

    ای دوست بکش دست تعلُّق ز علایق

    تا رنج تو اندر طلب راه مجاز است

    کی راه دخندت به سر گنج حقایق

    درد دلم از پیر خرابات بپرسید

    زیرا که طبیب است درین مسئله حاذق

    گر ابن حسامت به سر کوی مغان خواند

    تا سر نکشی از سخن مرشد صادق
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    چو خاک تا نشود تخته ی من اندر خاک

    ز لوح سـ*ـینه نگردد رقوم عشق تو پاک

    ز سوز سـ*ـینه خبر می دهد به غمّازی

    سرشک سرخ و رخ زرد و دیده ی نمناک

    متاب رشته ی زلفت ز ما درین گرداب

    که میل کشتی ما می کند نهنگ هلاک

    چه غم ز طعنه ی دشمن اگر تو باشی دوست

    که نیش همدم نوش است و زهر با تریاک

    به زهر می کشدم عقل مفسد ابن حسام

    خیال فاسدش از سر ببر به شیره ی تاک
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    حریف دلکش خوش طبع و ساقی گلرنگ

    نوشید*نی و شاهد و شمع و شب و چغانه و چنگ

    هوای معتدل نو بهار و موصم گل

    طراوت چمن دلفریب و دلبر شنگ

    نوای نغمه ی عشّاق و ساز پرده ی راست

    مده به رغم مخالف چو می توان از چنگ

    به صلح کوش که با روزگار عربده جوی

    بسی به عربده رفتیم و بر نیامد جنگ

    دلم چو شیشه شد و روزگار سنگین دل

    کدام شیشه که نشکست روزگار به سنگ

    غمت که جای نمی یافت در جهان فراخ

    چگونه جای دهم در فضای سـ*ـینه ی تنگ

    گر آه غالیه گونم در آسمان گیرد

    عذار آیینه ی اختران بگیرد زنگ

    به وصل خویش برآر آرزوی ابن حسام

    شتاب عمر گرانمایه بین چه جای درنگ
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    رخ زرد از آن روی شویم به اشک

    که تا آبرویی بجویم به اشک

    از آن مرد خواهم بر آن خاک کوی

    که باشد کند شستو شویم به اشک

    چو بر کشته ی خویشتن بگذری

    بر آور یکی آرزویم به اشک

    عبیری برآموی بر من به موی

    گلابی بر افشان به رویم به اشک

    بر آنم که بر ره نمانم غبار

    که سقّای آن خاک کویم به اشک
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ای قامت بلند تو ما را بلای دل

    چون من که دیده ای که بود مبتلای دل

    از دست دیده کار دل من به جان رسید

    ای دیده ای که چه کردی به جای دل

    خون دلم بریخت خیال لب تو دوش

    آه از لب توام ندهد خونبهای دل

    دل آرزوی لعل تو دارد به بـ..وسـ..ـه ای

    گر وایه ی دلم نرسد از تو وای دل

    دوش اندرون غنچه ی دلتنگ خون گرفت

    از بس که گفت بلبلش از ماجرای دل

    آیا کجا معالجه ی درد دل کنند

    کانجا من از طبیب بپرسم دوای دل

    ابن حسام مخزن گنج قناعت است

    از لطف دوست کلبه ی احزان سرای دل
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا