متون ادبی کهن غزلیات ابن‌حسام

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
طرفه طوطی ّ شکَّرستانیم

عندلیب هزار دستانیم

طایر آشیان لاهوتیم

تو چه دانی که ما چو مرغانیم

در زوایای قدس معتکفیم

محرم بزم خوشـی‌ سلطانیم

درد و درمان ما بجوی که ما

گاه دردیم و گاه درمانیم

دیگران گو نبشته برخوانید

زان که ما نا نبشته می خوانیم

جان به ما شاد و ما بجانان شاد

جان جانیم و جان جانانیم

ما چو ابن حسام در رخ دوست

همچو گل تازه روی و خندانیم
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بی نیازی تو و ما بهر نیاز آمده ایم

    رفته بودیم ز کوی تو و باز آمده ایم

    روی دل در طرف زاویه ی تحقیق است

    ما بر این رو[ی] نه بر وجه مجاز آمده ایم

    دوش الطاف تو چون بنده نوازی می کرد

    گفت : باز آی که ما بنده نواز آمده ایم

    بی جواز خط تو رفتن ما ممکن نیست

    رقعه ای ده که به امید جواز آمده ایم

    تا مگر سرو قدت سایه کشد بر سر ما

    سر قدم ساخته از راه دراز آمده ایم

    بسته احرام ره کعبه اقبال شما

    بصفا سعی نموده به حجاز آمده ایم

    طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست

    نظری کن که بمحراب نمازآمده ایم

    مگذاریم به داغ از تو [چو] شمع از سر سوز

    غالب آن است که با سوز و گذاز آمده ایم

    تا که محمود شود عاقبتت ابن حسام

    جان فدا کرده به دیدار ایاز آمده ایم
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    گر چه بس منفعل از شرم گـ ـناه آمده ایم

    تکیه بر مرحمت لطف اله آمده ایم

    دست در دامن ملاح عنایت زده ایم

    ما بدین بحر نه از بحر شناه آمده ایم

    رقم جرم و گـ ـناه از صفحات عملم

    محو فرمای که بس نامه سیاه آمده ایم

    دهن از سوز درون خشک و رخ از دیده پر آب

    به انابت بدرت با دو گواه آمده ایم

    تا به اعزازچو یوسف به عزیزی برسیم

    ما بدین مصر به تاریکی چاه آمده ایم

    جای آن هست که دریوزه کنیم ابن حسام

    بر سر راه چو بی توشه ی راه آمده ایم
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    سرو دلجویست یا شمشاد یا بالاست آن

    راست گویم هرچه من گویم از ان بالاست آن

    ابرویت بر قامتت بالا نشینی می کند

    راستی کج می نشیند ابرویت با راستان

    گفتمش : رویت به زیبایی دل از ما می برد

    گفت : هر چه روی زیبا می کند زیباست آن

    گفت : بر خاک سر کویم چه ماوی کرده ای

    گفتم : آری خاک کویت جنه المأواست آن

    گفتمش : با عارضت زلفت تناسب از چه یافت

    گفت :ماه روشن است این و شب یلداست آن

    گفتمش : خواهم زدن در حلقه زلف تو چنگ

    گفت : کوته کن سخن سر حلقه غوغاست آن

    آنچه از عشق تو پنهان داشتی ابن حسام

    این زمان بر چهره زردش همه پیداست آن
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بی نیازی از نیاز ما چه استغناست این

    جور کم کن بر دلم کآخر نه از خاراست این

    گفتم ای سرو سهی بنشین که بنشیند بلا

    گفت بنشینم ولیکن نه بلا بالاست این

    گفت رنگت سرخ دیدم این نه رنگ عاشقی است

    گفتمش فیض دموع چشم خون پالاست این

    گفتم آن مشک سیه بر دامن خورشید چیست؟

    گفت بر برگ گل تر عنبر سار است این

    گفتم از خون دلم گلگونه رنگین کرده ای

    گفت بر نسرین نشان لاله حمراست این

    گفتمش چشمت برد از من دل و آرام و هوش

    گفت ترک مـسـ*ـت را اندیشه یغماست این

    گفت کام از لعل من می بایدت ابن حسام

    گفتم آری طعنه طوطی شکر خاست این
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    چه افتادت ای ترک خرگاه من

    که بر من نمی تابی ای ماه من

    بدین سر بلندی که در سرو تست

    بدو کی رسد دست کوتاه من

    ز وجهی که نیکوست روی تو خواست

    دل رو شناس نکو خواه من

    ره صومعه دوش دیدم به خواب

    بیا مطرب امشب بزن راه من

    چو آیینه گر نیستی سخت دل

    اثر کردی اندر دلت آه من

    به جز تو نخواهم من اندر دو کون

    گواه سخن حسبی الله من

    تویی هم حجاب تو ابن حسام

    چرا بر نمی خیزی از راه من
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ای قامت بلند تو عمر دراز من

    محراب ابروی تو محل نماز من

    هستم چو شمع شب همه شب در گداز و سوز

    و آگه نیی ز گریه و سوز و گداز من

    رازم به زیر پرده ز مردم نهفته بود

    بر رو فکند اشک من از پرده راز من

    گر قسمتم به کوی خرابات کرده اند

    با قسمت ازل چه کند احتراز من

    من کار خود چنان که بباید نساختم

    باید که لطف دوست شود کارساز من

    ای سرو خوش خرام بنه سرکشی ز سر

    در ناز خود مبین و ببین در نیاز من

    یا در کشم به دامن همت که عاقبت

    سر بر کشد ز جیب حقیقت مجاز من

    ابن حسام را چو محل پیش بار نیست

    خیز ای نسیم و عرضه کن از من نیاز من

    باشد به نیم جرعه کند کار من تمام

    ساقی میر مجلس مسکین نواز من
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    رخسار تو بی نقاب دیدن

    یک شب نتوان به خواب دیدن

    رویی که حجاب آفتاب است

    کی شاید بی حجاب دیدن

    در دیده ی ما خیال رویت

    چون مه بتوان در آب دیدن

    در روی تو چشم خیره گردد

    نتوان رخ آفتاب دیدن

    چشم تو خراب کرده دل را

    تا چند توان عتاب دیدن

    آخر بتوان بعین رحمت

    یکبار بدین خراب دیدن

    باریک دقیقه ای ست اینجا

    در موی تو پیچ و تاب دیدن
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    طراز طُّره مشکین پر شکن بشکن

    دل شکسته مجروح صد چو من بشکن

    ز چین زلف گرهگیر نافه ای بگشای

    به بوی مشک خطا رونق ختن بشکن

    بخنده زان لب شیرین عبارتی بگشای

    به نکته منطق طوطی خوش سخن بشکن

    چو لعبتان چمن باغ را بیارایند

    به باغ بگذر و آرایش چمن بشکن

    برنگ عارض گلرنگ ، آب لاله بریز

    ببوی سنبل تر نکهت سمن بشکن

    اگر ز پسته تنگ تو غنچه لاف زند

    به دست باد صبا غنچه را دهن بشکن

    ز گوی غبغبت ار سیب می زند ز نخی

    چو وضع خویش نداند ورا ذقن بشکن

    بیار لؤلؤ منظوم شعر ابن حسام

    هزار در ثمین را ازو ثمن بشکن
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ترا که گفت که بر برگ گل کلاله فکن

    بنفشه تاب ده و بر رخ چو لاله فکن

    به غمزه صید دل عاشقان کن و آنگه

    بهانه بر نظر نرگس غزاله فکن

    میار باده تلخم که خوشـی‌ من تلخ است

    ز لعل خویش می ناب در پیاله فکن

    چو درد نامه عشاق خویشتن خوانی

    کرشمه ای کن و چشمی برین رساله فکن

    مقال ابن حسام آتشی دل آشوبست

    ز دیده آب سرشکی بر بن مقاله فکن
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا