شعر غزلیات عراقی

  • شروع کننده موضوع Ayt@z
  • بازدیدها 1,272
  • پاسخ ها 159
  • تاریخ شروع

Ayt@z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/02/21
ارسالی ها
1,425
امتیاز واکنش
5,622
امتیاز
606
محل سکونت
دنیای خواب ها
آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت!
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت
بر دل ما گـه گهی، داشت خیالی گذر
نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت
دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟
دیدهٔ گریان مگر بر جگر آبی زند؟
کاتش سودای او در دل شیدا گرفت
خوش سخنی داشتم، با دل پردرد خویش
لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت
دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد
جان و تن و هرچه بود جمله به یغما گرفت
هجر مگر در جهان هیچ کسی را نیافت
کز همه وامانده‌ای، هیچکسی را گرفت
هیچ کسی در جهان یار عراقی نشد
لاجرمش عشق یار، بی‌کس و تنها گرفت
 
  • پیشنهادات
  • Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    باز هجر یار دامانم گرفت
    باز دست غم گریبانم گرفت
    چنگ در دامان وصلش می‌زدم
    هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت
    جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
    محنت آمد، دامن جانم گرفت
    در جهان یک دم نبودم شادمان
    زان زمان کاندوه جانانم گرفت
    آتش سوداش ناگه شعله زد
    در دل غمگین حیرانم گرفت
    تا چه بد کردم؟ که بد شد حال من
    هرچه کردم عاقبت آنم گرفت
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    مرا گر یار بنوازد، زهی دولت زهی دولت
    وگر درمان من سازد، زهی دولت زهی دولت
    ور از لطف و کرم یک ره درآید از درم ناگه
    ز رخ برقع براندازد، زهی دولت زهی دولت
    دل زار من پر غم نبوده یک نفس خرم
    گر از محنت بپردازد، زهی دولت زهی دولت
    فراق یار بی‌رحمت مرا در بوتهٔ زحمت
    گر از این بیش نگدازد، زهی دولت زهی دولت
    چنینم زار نگذارد ، به تیماریم یاد آرد
    ورم از لطف بنوازد، زهی دولت زهی دولت
    ور از کوی فراموشان فراقش رخت بربندد
    وصالش رخت در بازد، زهی دولت زهی دولت
    و گر با لطف خود گوید: عراقی را بده کامی
    که جان خسته دربازد، زهی دولت زهی دولت
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    کی از تو جان غمگینی شود شاد؟
    کی آخر از فراموشی کنی یاد؟
    نپندارم که هجرانت گذارد
    که از وصل تو دلتنگی شود شاد
    چنین دانم که حسنت کم نگردد
    اگر کمتر کند ناز تو بیداد
    ز وصل خود بده کام دل من
    که از بیداد هجر آمد به فریاد
    بیخشای از کرم بر خاکساری
    که در روی تو عمرش رفت بر باد
    نظر کن بر دل امیدواری
    که بر درگاه تو نومید افتاد
    بجز درگاه تو هر در که زد دل
    عراقی را ازان در هیچ نگشاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    هر که را جام می به دست افتاد
    رند و قلاش و می‌پرست افتاد
    دل و دین و خرد زدست بداد
    هر که را جرعه‌ای به دست افتاد
    چشم میگون یار هر که بدید
    ناچشیده نوشید*نی، مـسـ*ـت افتاد
    وانکه دل بست در سر زلفش
    ماهی‌آسا، میان شست افتاد
    لشکر عشق باز بیرون تاخت
    قلب عشاق را شکست افتاد
    عاشقی کز سر جهان برخاست
    زود با دوستش نشست افتاد
    هر که پا بر سر جهان ننهاد
    همت او عظیم پست افتاد
    سر جان و جهان ندارد آنک:
    در سرش بادهٔ الست افتاد
    وآنکه از دست خود خلاص نیافت
    در ره عشق پای‌بست افتاد
    هان، عراقی، ببر ز هستی خویش
    نیستی بهره‌ات ز هست افتاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    باز دل از در تو دور افتاد
    در کف صد بلا صبور افتاد
    نیک نزدیک بود بر در تو
    تا چه بد کرد کز تو دور افتاد
    یا حسد برد دشمن بد دل
    یا مرا دوستی غیور افتاد
    ماتم خویشتن همی دارد
    چون مصیبت زده، ز سور افتاد
    چون ز خاک در تو سرمه نیافت
    دیده‌ام بی‌ضیا و نور افتاد
    جان که یک ذره انده تو بیافت
    در طربخانهٔ سرور افتاد
    از بهشت رخ تو بی‌خبر است
    تن که در آرزوی حور افتاد
    چون عراقی نیافت راه به تو
    گمرهی گشت و در غرور افتاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    عشق، شوری در نهاد ما نهاد
    جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
    گفتگویی در زبان ما فکند
    جستجویی در درون ما نهاد
    داستان دلبران آغاز کرد
    آرزویی در دل شیدا نهاد
    رمزی از اسرار باده کشف کرد
    راز مستان جمله بر صحرا نهاد
    قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
    کاتشی در پیر و در برنا نهاد
    از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت
    جنبشی در آدم و حوا نهاد
    عقل مجنون در کف لیلی سپرد
    جان وامق در لب عذرا نهاد
    دم به دم در هر لباسی رخ نمود
    لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
    چون نبود او را معین خانه‌ای
    هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
    بر مثال خویشتن حرفی نوشت
    نام آن حرف آدم و حوا نهاد
    حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد
    منتی بر عاشق شیدا نهاد
    هم به چشم خود جمال خود بدید
    تهمتی بر چشم نابینا نهاد
    یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک:
    فتنه‌ای در پیر و در برنا نهاد
    کام فرهاد و مراد ما همه
    در لب شیرین شکرخا نهاد
    بهر آشوب دل سوداییان
    خال فتنه بر رخ زیبا نهاد
    وز پی برک و نوای بلبلان
    رنگ و بویی در گل رعنا نهاد
    تا تماشای وصال خود کند
    نور خود در دیدهٔ بینا نهاد
    تا کمال علم او ظاهر شود
    این همه اسرار بر صحرا نهاد
    شور و غوغایی برآمد از جهان
    حسن او چون دست در یغما نهاد
    چون در آن غوغا عراقی را بدید
    نام او سر دفتر غوغا نهاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    عشق شوقی در نهاد ما نهاد
    جان ما را در کف غوغا نهاد
    فتنه‌ای انگیخت، شوری درفکند
    در سرا و شهر ما چون پا نهاد
    جای خالی یافت از غوغا و شور
    شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد
    نام و ننگ ما همه بر باد داد
    نام ما دیوانه و رسوا نهاد
    چون عراقی را، درین ره، خام یافت
    جان ما بر آتش سودا نهاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد
    شور در دیوانگان نتوان نهاد
    های و هویی در فلک نتوان فکند
    شر و شوری در جهان نتوان نهاد
    چون پریشانی سر زلفت کند
    سلسله بر پای جان نتوان نهاد
    چون خرابی چشم مستت می‌کند
    جرم بر دور زمان نتوان نهاد
    عشق تو مهمان و ما را هیچ نه
    هیچ پیش میهمان نتوان نهاد
    نیم جانی پیش او نتوان کشید
    پیش سیمرغ استخوان نتوان نهاد
    گرچه گـه‌گـه وعدهٔ وصلم دهد
    غمزهٔ تو، دل بر آن نتوان نهاد
    گویمت: بوسی به جانی، گوییم:
    بر لبم لب رایگان نتوان نهاد
    بر سر خوان لبت، خود بی‌جگر
    لقمه‌ای خوش در دهان نتوان نهاد
    بر دلم بار غمت چندین منه
    برکهی کوه گران نتوان نهاد
    شب در دل می‌زدم، مهر تو گفت:
    زود پابر آسمان نتوان نهاد
    تا تو را در دل هوای جان بود
    پای بر آب روان نتوان نهاد
    تات وجهی روشن است، این هفت‌خوان
    پیش تو بس، هشت خوان نتوان نهاد
    ور عراقی محرم این حرف نیست
    راز با او در میان نتوان نهاد
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد
    بی‌یقین پا بر گمان نتوان نهاد
    جان بباید داد و بستد بـ..وسـ..ـه‌ای
    بی‌کنارت در میان نتوان نهاد
    نیم‌جانی دارم از تو یادگار
    بر لبت لب رایگان نتوان نهاد
    در جهان چشمت خرابی می‌کند
    جرم بر دور زمان نتوان نهاد
    خون ما ز ابرو و مژگان ریختی
    تیر به زین در کمان نتوان نهاد
    حال من زلفت پریشان می‌کند
    پس گنه بر دیگران نتوان نهاد
    در جهان چون هرچه خواهی می‌کنی
    جرم بر هر ناتوان نتوان نهاد
    هر چه هست اندر همه عالم تویی
    نام هستی بر جهان نتوان نهاد
    چون تو را، جز تو، نمی‌بیند کسی
    منتی بر عاشقان نتوان نهاد
    بر در وصلت چو کس می‌گذرد
    تهمتی بر انس و جان نتوان نهاد
    عاشق تو هم تو بس، پس نام عشق
    گـه برین و گـه بر آن نتوان نهاد
    تا نگیرد دست من دامان تو
    پای دل بر فرق جان نتوان نهاد
    چون عراقی آستین ما گرفت
    رخت او بر آسمان نتوان نهاد
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا