متون ادبی کهن غزلیات ابن‌حسام

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
شرر آتش هجران تو در سـ*ـینه ماست

پرتو عکس خیال تو در آیینه ماست

همدمی نیست که لا او نفسی بنشینم

جز غم عشق تو کان مونس دیرینه ماست

داد خود عاقبت کار ز ما بستاند

روزگار ستم اندیش که در کینه ماست

هر کسی ابن حسام از پی گنجی رنجی

برد نقد سخن ماست که گنجینه ماست

کرسی ما نسزد چرخ که هنگام سخن

ز بر ذروه او پایه زیرینه ماست
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست

    دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست

    یاران ملامت من عاشق رها کنید

    کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست

    دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو

    بر وی مگیر زان که برو جای گیر نیست

    بر من کمان ابروی مشکین چه می کشی

    خوش خوش بکش به غمزه که حاجت به تیر نیست

    زلفت نهاد دام بلا در ره دلم

    آن کیست کو به دام بلایی اسیر نیست

    چشمی که آن به روی تو روشن نمی شود

    چون بنگری به دیده معنی بصیر نیست

    ابن حسام تکیه گـه خاک کوی دوست

    در آستان عشق ازین به سریر نیست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    خیال ابرویت ار سجده می کنم پیوست

    خیال کج نرود طین سر خیال پرست

    نظر به چشم تو گفتم مگر نظر دارم

    خیال چشم تو بر گوشه نظر بنشست

    سواد خامه پرگار گردش قمری

    چو خورده دهنت نقطه خیال نبست

    گرفت غالیه گون سنبل تو دامن گل

    کشید زلف تو مه را چو ماهی اندر شست

    کدام جان که ز داغ محبت تو نسوخت

    کدام دل که به درد جراحت تو نخست

    به ناز اگز بنشینی چو گل به پهلوی سرو

    بود هر آینه در جنب اعتدال تو پست

    ز دست رفتم و هیچم ز دست بر نامد

    ز دست رفته خود را چرا نگیری دست

    چو دست ها همه در دامن عنایت اوست

    بدار دست ملامت ز دامن من مـسـ*ـت

    کنون که نرگس مخمور جام زر برداشت

    بیار باده که ابن حسام توبه شکست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    دلا بپرس که آن روشنی دیده کجاست

    بهارخرم و آن سرو سر کشیده کجاست؟

    برو به باغ طراوت ز باغبان و بپرس

    که از درخت تو ان میوه رسیده کجاست؟

    دلم رمیده شد از دست دوستان عزیز

    خبر دهید مرا کان دل رمیده کجاست ؟

    کمد زلف تو دی با غزال چشم تو گفت

    که آن فریفته آهوی دام دیده کجاست؟

    کمد ابروی شوخت به بازوی من نیست

    کسی که بازوی او آن کمان کشیده کجاست؟

    نیافت چاشنیی از لب تو ابن حسام

    کسی که شربت آن لب بود چشیده کجاست؟
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    قد چو سرو تو بر جویبار دیده ماست

    غبار راه تو بر رهگذار دیده ماست

    به آرزوی لبت خون گرفت خانه چشم

    خیال لعل تو گلشن نگار دیده ماست

    چو نرگسی که دمد بر کنار چشمه آب

    سواد چشم تو در چشمه سار دیده ماست

    بلا کشید دل ودیده اختیار تو کرد

    بلای دل همه از اختیار دیده ماست

    به سرو و لاله چه خوانی مرا ز باغ رخت

    قد تو سرو و رخت لاله زار دیده ماست

    بکشت چشم تو ابن حسام را گفتم

    به غمزه گفت که این کار کار دیده ماست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مپیچ در سر زلفش که سر به سر سوداست

    مرو به جانب کویش که در به در غوغاست

    دلا ز عشـ*ـوه چشمش به گوشه ای بنشین

    که چشم فتنه کنش دیده ای که عین بلاست

    هزار نقش خیال قدت بر آب زدم

    بدان شمایل موزون یکی نیامد راست

    به سان سرو سهی بر کنار چشمه آب

    خیال قد تو در چشمه سار دیده ماست

    ز بوی زلف تو در هر چمن که می پویم

    نسیم غالیه گردان و باد مجمره ساست

    به هر طرف که شود سنبل تو نافه گشای

    سخن ز مشک نگویم که ان حدیث خطاست

    رواست گر لب تو کام جان ابن حسام

    روا کند که لبت جانفزای و کامرواست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مسلمانان دلی دارم جراحت

    ندانم تا مرا زین دل چه راحت

    لبم ریش دلم را تازه دارد

    ز بس کان لب همی ریزد ملاحت

    بیا کر حسرت لعل تو چشمم

    میان موج خون دارد سیاحت

    چو صبحت دوش دیدم بر سر بام

    به شب پنداشتم الشَّمس لاحَت

    سر زلف تو شام است و رخت صبح

    مبارک باد شامت با صباحت

    دگر بر هم نیارد دیده نرگس

    که گل بیدار شد و الطَّیرُ ناحَت

    لب ابن حسام از شوق آن لب

    ز طوطی می برد گوی فصاحت
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ما را به کوی وحدت تا با تو آشنائیست

    از خاک آستانت در دیده روشنائیست

    هم بی تو مستمندیم هم با تو دردمندیم

    این عقد مشکل آمد وقت گره گشائیست

    با محنت فراقت در انتظار وصلیم

    با دولت وصالت اندیشه جدائیست

    از عشـ*ـوه های چشمش ای دل به گوشه بنشین

    کاین شوخ فتنه انگیز در عین دلربائیست

    در روی خوب رویان چون بنگری ببینی

    آثار حسن معنی کآیینه خدائیست

    زنهار تا نبندی دل در عروس دنیا

    هر چند دلفروزیست کش پیشه بی وفائیست

    ابن حسام عمری بر رهگذر کویت

    بنشست و کس نگفتش کاین مبتلا کجائیست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ای روشنی دیده دعا می رسانمت

    صد بندگی به دست صبا می رسانمت

    احرام کعبه سر کوی تو بسته ام

    وانگه تحیّتی به صفا می رسانمت

    ای سرو ناز بر چمن باغ دل بمان

    کز آب دیده نشو و نما می رسانمت

    از آرزوی لعل تو خون می شود دلم

    آخر نگفته ای که شفا می رسانمت

    پنهان مدار ابن حسام از طبیب،درد

    بر وعده ای که گفت دوا می رسانمت
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    دیدم نبشته از قلم مشکبار دوست

    خطی سیه چو سنبل تر بر غذار دوست

    بر صفحه حریر کشیده به مشک ناب

    حرفی ز نوک خامه عنبر نگار دوست

    صد جان من فدای تو پیک خجسته پی

    کآورده ای به من خبری از دیار دوست

    خوش باد وقت باد سحرگه که دم به دم

    مشکین کند مشام ز بوی نثار دوست

    چشم رمد رسیده من روشنی گرفت

    زان توتیا که می رسد از رهگذار دوست

    روی نیاز ما و در بی نیاز دوست

    چشم امید ما و نثار غبار دوست

    بلبل به انتظار که هنگام گل رسد

    ابن حسام دلشده در انتظار دوست
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا