متون ادبی کهن غزلیات ابن‌حسام

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
رخت نمونه ی صورت نگار چین باشد

عجب که درهمه چین صورتی چنین باشد

به آستانه ی جنت فرو نیارد سر

سری که بر سر کوی تو برزمین باشد

هوای باغ و تمنای راغ در سر نیست

مراکه داغ هوای تو بر جبین باشد

دهان ز چشم من تنگدل چو پوشانی

مگیر خرده برآن کس که خرده بین باشد

دلم زعشوه ی چشم تو چون تواند رست

که فتنه ایش زهر گوشه درکمین باشد

بریخت مردم چشمت به غمزه خون دلم

برو حلال ولی مردمی نه این باشد

اگر نوازی و گر می کشی ترا زیباست

که نازنین چه کند کان نه نازنین باشد

ز دود سـ*ـینه ی من گر حذرکنی شاید

که آه سوختگان دود آتشین باشد

شکیب ابن حسام از لب تو ممکن نیست

مگس چگونه شکیبد چو انگبین باشد
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هرشب از طوفان چشم آب از سرما بگذرد

    مردم چشمم ندانم چو ز دریا بگذرد

    اشک خون آلوده ی من با شفق همدم شود

    آه مینا گون من زین سقف مینا بگذرد

    گر ندیدی زحمتی از خار مژگان پای دوست

    دیده مفرش کردمی در راه تا وا بگذرد

    هر شب از آشوب قدش صدبلابالا شود

    برگذرگاهی اگر آن سرو بالا بگذرد

    گل ز خجلت خوی کند، نرگس سراندازد به پیش

    بر چمن گر قامت آن شوخ رعنا بگذرد

    در دماغ باد ناید بوی ریحان بهشت

    گر دمی بر طرف آن زلف سمن سا بگذرد

    تلخی مردن نبیند آنکه وقت نزع روح

    بر زبانش نام آن لعل شکرخا بگذرد

    چون بنفشه سر برآرم پای بوسش را زخاک

    سایه ی سَروش اگر بر تربت ما بگذرد

    خانه ی صبر تو یغما گردد ای ابن حسام

    گر خیالی بر دلت زان ترک یغما بگذرد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    چون عارض تو سنبل مشکین برآورد

    خطّت بنفشه بر گل نسرین برآورد

    چشم سیه دل تو که در عین کافریست

    در یک نظر به غمزه صد ازدین برآورد

    آیینه ی رخ تو به یک جلوه هر نفس

    آه از نهاد این دل مسکین برآورد

    زلف بنفشه بوی تو بر طرف لاله زار

    خوشتر ز روضه ای که ریاحین بر آورد

    از شبنم دمادم این چشم چشمه خیز

    خاک ره تو لاله ی خونین برآورد

    یاران به همتی نظری کاین غریق آب

    از بحر آب دیده نمد زین برآورد

    ابن حسام طبع تو از نو بهار شعر

    در باغ فکر صد گل رنگین برآورد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    جز خم زلفت دلم پناه ندارد

    جانب دلها چرا نگاه ندارد

    کیست که از تاب آن دو سنبلمشکین

    همچو بنفشه قد دوتاه ندارد

    مردمی کن که پیش چشم سیاهت

    خانه ی مردم چنین سیاه ندارد

    سـ*ـینه ی چون مجمرم ز آتش هجران

    جز نفس گرم من گواه ندارد

    نامه ی دردم به دست باد سپردم

    لیک صبا بر در تو راه ندارد

    دل به سوی میکده پناه ازآن برد

    بیش سر درس خانقاه ندارد

    ز ابن حسام از چه روی زلف تو پیچید

    داغ تو دارد جزین گـ ـناه ندارد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    عارض تو چون خط سیاه برآرد

    دایره ی مشک گرد ماه برآرد

    یوسف دل شد اسیر چاه زنخدان

    هم رسن زلف تو زچاه برآرد

    از نفس گرم من عذار بپوشان

    کاینه زنگ از غبار آه برآرد

    درخم ابروت جان به سجده فرورفت

    سرزقیامت ز سجده گاه برآرد

    از سر خاکم گیاه مهر تو روید

    چون گلم از تربتم گیاه برآرد

    ابن حسام از تطاول سر زلفت

    دست تظلّم به پادشاه برآرد

    داد دل من ز دست غمزه ی شوخت

    گر ندهی دست دادخواه برآرد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    یاد لبت کنم دهنم پرشکر شود

    نام رخت برم همه عالم قمر شود

    با ابروی سیاه تو پیوسته ام خیال

    تاکی خیال کج زسر ما بدر شود

    تیر خدنگ غمزه ات از دل کند گذر

    گر نه فضای سـ*ـینه مرو را سپر شود

    بنشین که با تو عمر گرامی به سر بریم

    عمر آنچنان خوش است که باجان به سر شود

    شرح فراق یار نوشتن مجال نیست

    کز آب دیده صفحه ی طومار تر شود

    ما ره به اختیار به مقصد نمی بریم

    آری مگر عنایت او راهبر شود

    هر نیک و بد که بر سر ما می رود قضاست

    هرگز گمان مبر که نبشته دگر شود

    ابن حسام چشم به بهبود روزگار

    مگشای و زان بترس کزین هم بتر شود

    بگذر ز سر که در ره عشاق اگر ترا

    کاری به سر شود هم از این رهگذر شود
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اگر ساقی به بزم ما قلندر وار بنشیند

    بسا صوفی که اندر حلقه ی خمّار بنشیند

    به زاریّ دل زارم ترا ای دل نیازارم

    کزان زاری ترا بر دل مباد آزار بنشیند

    به عزم رفتن از مجلس به هر باری که برخیزی

    از آن برخاستن بر دل مرا صدبار بنشیند

    چو خشم فتنه انگیزش کند مـسـ*ـتی و مستوری

    نماند هیچ زاهد راکه او هشیار بنشیند

    کسی در معرض مردان برآرد نام منصوری

    که برخیزد زسر و آنگه به پای دار بنشیند

    کسی در دیده ی مردم بود چون مردم دیده

    که همچون دیده ی گلگون میان خار بنشیند

    دل ابن حسام از رنج و از تیمار بیمار است

    مگر دلبر به تیمار دل بیمار بنشیند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    قول مطرب دل من دوش به راهی زد و برد

    چشمش آرام دل من به نگاهی زد و برد

    غمزه ی دوست به یغمای دلم تیزی داشت

    وه که بر مخزن دل خانه سیاهی زد و برد

    هرغباری که بر آیینه ی دل بود مرا

    ای عجب صیقلی عشق به آهی زد و برد

    خیل غم داشت کمین بر دل من باز ببین

    که برین قلب شکسته چه سپاهی زد و برد

    سایه ی سرو قدمت برسر ما باقی باد

    که به باغ آمد و بر برگ گیاهی زد و برد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    خط مشکین که برگرد رخت چون عود می گردد

    بدان ماند که در بالای آتش دود می گردد

    زتاب مهر تابان جمالت پرتوی دارد

    شب این مشعل که بر ایوان دود اندود می گردد

    صباگویی که از چین سرزلف تو می آید

    که از بویش نسیم باغ مشک آلود می گردد

    دل بیمارم از گوی زنخدان تو می گوید

    به گرد سیب سیمین از پی بهبود می گردد

    نه بر گردم نگردانم سر از تیغ تو گردانم

    که دست و تیغ تو از من به سر خشنود می گردد

    ایا ابن حسام از سر قدم کن در ره جانان

    ایازی هر که کرد اوعاقبت محمود می گردد

    زبور عشق تو روح القدس درگوش می گیرد

    چه خوش مرغی به گرد نغمه ی داوود می گردد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ما را به جای آب اگر از دیده خون رود

    چون رفت جان هرآینه صبر و سکون رود

    از گوشه ی جگر نرود داغ او مرا

    آری ز سـ*ـینه داغ جگرگوشه چون رود

    سیماب آه من بکند چرخ را سیاه

    گر آه من به گنبد سیمابگون رود

    برکوه اگر نهند تحمل نیاورد

    آنچه از غم تو بر دل زار و زبون رود

    تریاک روزگار نباشد دوا رسان

    انرا که زهر داغ تو اندر درون رود

    چون دل به قوت ملکیّت برد شکیب

    صبر از دریچه ی بشریّت برون رود

    عقل جنون گرفته فروشد به کوی غم

    ترسم که عقل درسرکارجنون رود

    هردم زچشم من بچکد اشک لاله رنگ

    درچشم کان خیال رخ لاله گون رود

    کوروکبود چرخ که از جور روزگار

    برمن هر آنچه می رود از چرخ دون رود

    ابن حسام از در دولت پناه دوست

    بر وعده ی پناهگه آخر برون رود
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا