شعر منظومه‌های ملک الشعرای بهار | ارمغان بهار

White Moon

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/13
ارسالی ها
4,744
امتیاز واکنش
20,639
امتیاز
863

فقرۀ ۱۵۳​


مردم دوستی از بنیک منشی (‌یعنی هواداری اصول‌) و خوب‌خیمی (‌یعنی خوش‌خویی‌) از خوب ایواژی (آراستگی‌) بتوان دانست‌.

قسمت اخیر را طور دیگر هم می‌توان معنی کرد: خوش‌اخلاقی مردم را از خوش‌سخنی و آهنگ گفتار (آواز)‌شان می‌توان دانست‌.

سر خوی‌ها، مردمان دوستی‌است
نگر تا خداوند این خوی کیست

کسی کش منش ره به‌بنیاد داشت
بن و بیخ کار جهان یاد داشت

جهان است پیشش یکی خانه‌ای
نبیند در آن خانه بیگانه‌ای

همه مردمان بستگان ویند
زن و مرد پیوستگان ویند

بجوید دلش مهر برنا و پیر
که از مهر پیوند نبود گریز

به خوی خوش مردم و رازشان
توان راه بردن از آوازشان


فقرۀ ۱۵۴​


و ترا گویم ای پسر که خرد به مردم بهترین دهشیاری (‌یعنی بهترین بخش و توفیق‌) است‌.

ترا گویم ای پور فرخنده‌پی
خرد جوی تا کام یابی ز وی

که مردم دهشیار را در جهان
خرد از دهش‌ها به اندر نهان

که خود زان خردکامکاری کند
به دیگر کسان نیز یاری کند

 
  • پیشنهادات
  • White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    سی‌روزهٔ آذرباد مارسپندان (از فقره ۱۱۹ تا فقرهٔ ۱۴۸)​


    هرمزد روز می خور و خرم باش.
    بهمن رور جامه نو پوش.
    اردیبهشت روز، به آتشگاه شو.
    شهریور روز، شاد باش‌.
    سپندارمذ روز، ورز زمین پیش گیر.
    خورداد روز، جوی کن
    امرداد روز، دار و درخت نشان‌.
    دی‌باذر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای.
    آذر روز، به راه شو و نان مپز چه گـ ـناه گران بود.
    آبان روز، از آب پرهیز کن و آب را میازار.
    خور روز، کودک به دبیرستان ده تا دبیر و فرزانه شود.
    ماه روز، نوشید*نی خور و با دوستان نیک‌پرسش (‌خوش‌صحبتی و به احوال‌پرسی رفتن‌) کن و از ماه خدای، آمدکار بخواه.
    تیر روز، کودک به تیراندازی و نبرد و سواری آموختن فرست‌.
    گوش روز، پرورش گوساله کن و گاو به ورز آموز.
    دی‌بمهر روز، سر شوی و موی و ناخن پیرای و انگور از رزان باز به چرخشت افکن تا بهتر شود.
    مهر روز، اگر تو را از کسی مستمندی رسیده‌است پیش‌مهر بایست از مهر داوری بخواه و گرجش (‌ظ‌:‌گریه‌) کن‌.
    سروش روز، بخناری (‌به ضم باء یعنی‌آزادی و آسایش‌) روان خود را از سروش اهرو (‌مقدس‌) آیفت بخواه.
    رشن روز، روز کار سبک (‌یعنی‌: کار روزانهٔ مختصر) و کارهای ستایش و نیایش اندر فراوانی پیش‌گیر.
    فروردین روز، سوگند مخور و آن روز ستایش فروهر پاکان و اشویان کن تا خشنودتر شوند
    بهرام روز، خان‌ومان بن‌ افکن تا زود به فرجام رسد، و بر رزم و کارزار شو تا به پیروزی بازایی.
    رام روز، زن خواه و کار و رامش گیر و پیش دادوران شو تا به‌پیروزی‌ و بختگی (آزادی و کامروایی‌) ‌بازگردی.
    باد روز درنگی (‌تامل‌) کن و کار نو می‌پیوند.
    دی‌بدین روز، کارهای یزشنی وستایش‌گری کن و زن به خانه بر و موی و ناخن پیرای و جامد پوش.
    دین روز خرفسترکش (‌خرفستر حیوانات موذی مانند مار و کژدم ر زنبور و موریانه و گرگ و غیره که کشتن آنها نوعی از ثواب‌هاست‌.)
    ارد روز هر چیزی نوب خر و آن را به خانه بر.
    اشتاد روز، اسب و گاو و ستور برگشن (‌لِقاح‌) افکن تا به درستی بارآورند.
    آسمان روز، به‌راه دور شو تا به‌درستی بازآیی‌.
    زمیاد روز، دارو مخور.
    مارسفند روز، جامه افزای ‌و بدوز و بپوش‌ و زن به زنی گیر که فرزند تیزویر (‌ویر: هوش و حافظه‌) نیک زاید.
    انیران روز، موی و ناخن پیرای و زنی به زنی گیرکه فرزند نامدار زاید.​
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863

    اینک منظومهٔ سی ‌روزهٔ آذ‌ر پاد مارسپندان​


    بود ماه سی روزتا بنگری
    به هر روز کاری بجای آوری

    سزد گر به «‌هرمزد» باشی خُرم
    خوری می به آیین جمشید جم

    به «‌بهمن‌» کنی جامه‌ها نوبرشت
    پرستش کنی روز «‌اردی‌بهشت‌»

    به «‌شهریور» اندر شوی شادخوار
    کنی در «‌سپندارمذ» کشت کار

    به «‌خورداد» جوی نوین کن روان
    به «‌مرداد» بیخ نو اندر نشان

    به «‌دی‌بآذر» اندر سر و تن بشوی
    بپیرای ناخن‌، بیارای موی

    به «‌آذر» مپز نان که دارد گـ ـناه
    بدین روز نیکست رفتن به راه

    به «‌آبان‌» بپرهیز از آب ای جوان
    میالای و مازار آب روان

    به «‌خور روز» کودک به استاد ده
    که گردد دبیری خردمند و به

    بخور باده با دوستان‌، روز «‌ماه‌»
    ز ماه خدای آمد کار خواه

    بفرمای برکودکان روز «‌تیر»
    نبرد و سواری و پرتاب تیر

    به « گوش‌» اندرون گاوساله به مرز
    ببند و بیاموز برگاو، ورز

    بپیرای ناخن چو شد «‌دی‌بمهر»
    سر و تن بشوی و بیارای چهر

    جدا کن ز شاخ رز انگوررا
    بچرخشت افکن می سور را

    اگر مستمندی زکس «‌مهر» روز
    شو اندر بر مهر گیتی‌ فروز

    فشان اشک و زو دادخواهی نمای
    که داد تو گیرد ز دشمن خدای

    به‌روز «‌سروش‌»‌ازخجسته سروش
    روان را و تن را توان خواه و توش

    از او خواه آزادی کام خویش
    وزو جوی آیفت فرجام خویش

    به «‌رشن‌» اندرون کار سنگین بنه
    روان را ز یاد خدا توشه ده

    مخور هیچ سوگند در «‌فرودین‌»
    که زشتست ویژه به روزی چنین

    ستای اندربن روز فروهر را
    که فرورد از او یافت این بهر را

    نیایش کن امروز بر فروهر
    که پاکان شوند از تو خشنودتر

    پی خانه افکن به «‌بهرام‌» روز
    سوی رزم شو گر تویی رزم‌توز

    که پیروز بازآیی از کارزار
    همت کاخ و ایوان بود پایدار

    زن ار برد خواهی‌، ببر روز «‌رام‌»
    که‌ رامش‌ خوشست‌ اندرین‌ روز و کام

    وگر باشدت کار با داوران
    درین روز رو تا شوی کامران

    سزد روز «‌باد» ار درنگی شوی
    نپیوندی امروز کار از نوی

    چو روز نیایش بود «‌دی‌بدین‌»
    سر وتن بشو، ناخن و مو بچین

    زن نو ببر جامهٔ نو بپوش
    دل از یاد یزدان پر و لب خموش

    بود روز «دین‌» مرگ خرفستران
    بکش هرچه خرفسترست اندر آن

    که خرفستران یار اهریمن‌اند
    دد و دام و با مردمان دشمن‌اند

    به بازار شو روز «‌ارد» ای پسر
    نوا نو بخر چیز و با خانه بر

    در «‌اشتاد» روز اسب و گاو و ستور
    به گشن افگنی مایه گیرند و زور

    ره دورگیر «‌آسمان‌» روز، پیش
    که بازآیی آسان سوی خان خویش

    گرت خوردن دارو افتد بسر
    به «‌زمیاد» روز ایچ دارو مخور

    زن تازه در «‌ماراسفند» گیر
    که فرزند نیک آید و تیزویر

    درین روز جامه بیفزای بر
    بدوز و بپوش و بیارای بر

    «‌انیران‌» بود نیک زن خواستن
    همان ناخن و موی پیراستن

    زنی کاندربن روز گیری به ‌بر
    شود کودکش در جهان نامور


    انوشه روان باد آذرپاد مارسپندان‌، که این اندرز کرد و نیز این فرمان داد.

    انوشه روان باد آن مرد راد
    که این گفت‌ها گفت و این پند داد


    پایان


     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا