این پست رو تقدیم میکنم به @اردیبهشت و @نگین نوروزی عزیزم که با حرف هاشون بهم برای ادامه دادن فن فیکشن امید بخشیدن.
پارت بیست و نهم:
[HIDE-THANKS]
_اوه توروخدا بیا انجامش بدیم.
و بعد چوب دستی اش را به سمت کدوتنبل گرفت و ناگهان از درون آن نوری به رنگ بیرون آمد و دور تا دور کدوتنبل را گرفت؛ اما هیچ اتفاقی نیافتاد!
پری مادرخوانده با تعجب گفت:
_آه، خب بعضی چیزا قطعا اتفاق نمیوفته.
و ناگهان کدو شروع به بزرگ شدن کرد! مادرخوانده دور تا دورش راه رفت و گفت:
_ببین ترفندش...
یک دفعه کنار الا بر روی مبل کهنه ای که آنجا بود نشست و گفت:
_اوه، خب ترفندش رو یادم رفته بود.
با پایان این جمله کدوتنبل بسیار از حد انتظار بزرگ تر شد و از این اتفاق باعث ترس الا و مادرخوانده شد. آن دو کمی عقب رفتند و کدو که هر لحظه بزرگ تر میشد بیشتر به سمتشان میآمد.
مادرخوانده سریع گفت:
_من فقط فکر کردم اگه...
الا درحالی که صدایش از ترس میلرزید، کمی عقب تر رفت و گفت:
_به نظرتون زیاد بزرگ نشده؟
ناگهان کدو آنقدر بزرگ شد که میخواست آنها را له کند! الا و پری مادرخوانده سریع بلند شدند و درحالی که کدو بیشتر بزرگ شده و بود درحال له کردن آن دو بود، آن ها سریع از گلخانه بیرون آمدند و دویدند و از آنجا دور شدند.
کدوتنبل آنقدر بزرگ شد که ناگهان تمام دیوار های شیشه ای گلخانه را شکست! اما همه ی آن تیکه ها به همراه کدوتنبل در هوا به چرخش در آمدند و کالسکه ی بزرگ طلایی رنگی را به وجود آوردند!
الا با تعجب و خوشحالی به کالسکه ی زیبایی که بر جلوی چشمانش بود، نگاه میکرد.
پری مادرخوانده خطاب به الای متعجب گفت:
_بفرما، اینم یه کالسکه.
الا همان طور که به کالسکه چشم دوخته بود و گفت:
_شما واقعا پری مادرخونده من هستین؟
_البته!
و با لحنی متفاوت از قبل ادامه داد:
_نباید برای کس دیگه ای از کدوتنبل استفاده کنم.
و بعد با چهره ای موشکافانه پرسید:
_خب، حالا اون موش ها کجان؟
الا با تعجب گفت:
_موش ها؟
_بله.
و بعد درحالی که به دنبال آن ها میگشت گفت:
_موش ها، موش ها.
و در نتیجه آن ها را کنار تیکه های شکسته شده ی گلخانه یافت. پری مادرخوانده تا آنها را دید سریع چوب دستی اش را به سمت آنها گرفت و موش ها ناگهان بزرگ تر و بزرگ تر شدند، تا به اسب های بسیار زیبای سفید رنگی تبدیل شدند!
الا با دهانی که از تعجب باز مانده بود، به آنها نگاه میکرد. به دوستان کوچکش که حال اسب های بسیار زیبایی شده بودند و سریع به سمت یکی از اسب ها رفت و گفت:
_گاس گاس، خیلی خوشگل شدی!
[/HIDE-THANKS]
پارت بیست و نهم:
[HIDE-THANKS]
_اوه توروخدا بیا انجامش بدیم.
و بعد چوب دستی اش را به سمت کدوتنبل گرفت و ناگهان از درون آن نوری به رنگ بیرون آمد و دور تا دور کدوتنبل را گرفت؛ اما هیچ اتفاقی نیافتاد!
پری مادرخوانده با تعجب گفت:
_آه، خب بعضی چیزا قطعا اتفاق نمیوفته.
و ناگهان کدو شروع به بزرگ شدن کرد! مادرخوانده دور تا دورش راه رفت و گفت:
_ببین ترفندش...
یک دفعه کنار الا بر روی مبل کهنه ای که آنجا بود نشست و گفت:
_اوه، خب ترفندش رو یادم رفته بود.
با پایان این جمله کدوتنبل بسیار از حد انتظار بزرگ تر شد و از این اتفاق باعث ترس الا و مادرخوانده شد. آن دو کمی عقب رفتند و کدو که هر لحظه بزرگ تر میشد بیشتر به سمتشان میآمد.
مادرخوانده سریع گفت:
_من فقط فکر کردم اگه...
الا درحالی که صدایش از ترس میلرزید، کمی عقب تر رفت و گفت:
_به نظرتون زیاد بزرگ نشده؟
ناگهان کدو آنقدر بزرگ شد که میخواست آنها را له کند! الا و پری مادرخوانده سریع بلند شدند و درحالی که کدو بیشتر بزرگ شده و بود درحال له کردن آن دو بود، آن ها سریع از گلخانه بیرون آمدند و دویدند و از آنجا دور شدند.
کدوتنبل آنقدر بزرگ شد که ناگهان تمام دیوار های شیشه ای گلخانه را شکست! اما همه ی آن تیکه ها به همراه کدوتنبل در هوا به چرخش در آمدند و کالسکه ی بزرگ طلایی رنگی را به وجود آوردند!
الا با تعجب و خوشحالی به کالسکه ی زیبایی که بر جلوی چشمانش بود، نگاه میکرد.
پری مادرخوانده خطاب به الای متعجب گفت:
_بفرما، اینم یه کالسکه.
الا همان طور که به کالسکه چشم دوخته بود و گفت:
_شما واقعا پری مادرخونده من هستین؟
_البته!
و با لحنی متفاوت از قبل ادامه داد:
_نباید برای کس دیگه ای از کدوتنبل استفاده کنم.
و بعد با چهره ای موشکافانه پرسید:
_خب، حالا اون موش ها کجان؟
الا با تعجب گفت:
_موش ها؟
_بله.
و بعد درحالی که به دنبال آن ها میگشت گفت:
_موش ها، موش ها.
و در نتیجه آن ها را کنار تیکه های شکسته شده ی گلخانه یافت. پری مادرخوانده تا آنها را دید سریع چوب دستی اش را به سمت آنها گرفت و موش ها ناگهان بزرگ تر و بزرگ تر شدند، تا به اسب های بسیار زیبای سفید رنگی تبدیل شدند!
الا با دهانی که از تعجب باز مانده بود، به آنها نگاه میکرد. به دوستان کوچکش که حال اسب های بسیار زیبایی شده بودند و سریع به سمت یکی از اسب ها رفت و گفت:
_گاس گاس، خیلی خوشگل شدی!
[/HIDE-THANKS]
آخرین ویرایش: