- عضویت
- 2017/12/01
- ارسالی ها
- 41
- امتیاز واکنش
- 624
- امتیاز
- 231
[HIDE-THANKS]
مشت هایش پی در پی به صورتم کوبیده می شد.از میان دندان های کلید شده اش گفت:
-من دیدم؛ من دیدم تو اون کار رو کردی.
با دستانم فشار محکمی به سـ*ـینه اش وارد کردم. غفلت اش باعث شد تا بلند شوم و بی مهابا بدوم. صدای خش خش برگ هایی که زیر کفش هایش له میشد ترس را در اندامم دو چندان کرد.
لبخندی از دیدن بیشه بر لبانم به وجود آمد. اما با حلقه شدن دست های تنومند بن به دور گردنم عرقی سرد بر روی پیشانی ام ظاهر شد.
-کمک!کمک
فشار دستانش هر لحظه بر روی گردنم بیشتر میشد. چشمانم جز سیاهی رنگی را نمی دید. با کوبیده شدن چوبی قطور و محکم بر روی کمر بن گویی جانی تازه در سلول هایم به وجود آمده بود. همهمه ای که در اطرافش ایجاد شده بود باعث شد تا با بی حالی و رخوت نگاهم را به سمتش به چرخانم.
-نزارید بلند بشه
-داری چی کار میکنی
-آروم باش بن
-آخه چه اتفاقی افتاد!؟
سرم را بلند کردم و با بی حالی ای که گویی در صدایم عجین شده بود گفتم:
-بهم حمله کرد
-حالا خوبی!؟
-آره
[/HIDE-THANKS]
مشت هایش پی در پی به صورتم کوبیده می شد.از میان دندان های کلید شده اش گفت:
-من دیدم؛ من دیدم تو اون کار رو کردی.
با دستانم فشار محکمی به سـ*ـینه اش وارد کردم. غفلت اش باعث شد تا بلند شوم و بی مهابا بدوم. صدای خش خش برگ هایی که زیر کفش هایش له میشد ترس را در اندامم دو چندان کرد.
لبخندی از دیدن بیشه بر لبانم به وجود آمد. اما با حلقه شدن دست های تنومند بن به دور گردنم عرقی سرد بر روی پیشانی ام ظاهر شد.
-کمک!کمک
فشار دستانش هر لحظه بر روی گردنم بیشتر میشد. چشمانم جز سیاهی رنگی را نمی دید. با کوبیده شدن چوبی قطور و محکم بر روی کمر بن گویی جانی تازه در سلول هایم به وجود آمده بود. همهمه ای که در اطرافش ایجاد شده بود باعث شد تا با بی حالی و رخوت نگاهم را به سمتش به چرخانم.
-نزارید بلند بشه
-داری چی کار میکنی
-آروم باش بن
-آخه چه اتفاقی افتاد!؟
سرم را بلند کردم و با بی حالی ای که گویی در صدایم عجین شده بود گفتم:
-بهم حمله کرد
-حالا خوبی!؟
-آره
[/HIDE-THANKS]
آخرین ویرایش: