نقد رمان معرفى و نقد رمان پيمان شوم | آرزو سامانى كاربر انجمن نگاه دانلود

Arezoo samani

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/07
ارسالی ها
141
امتیاز واکنش
11,493
امتیاز
716
سن
34
نام رمان : پیمان شوم
نام نویسنده: آرزو سامانی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر : ترسناک - عاشقانه
نام ناظر: *نونا بانو*

خلاصه :
اين سرگذشت منه. سرگذشت دخترى كه تا عاشق شد، دنياش تغيير كرد.
نه، اشتباه نكنيد! دنياش زيبا نشد، حتى براى يك روز؛ بلكه سياه شد و ترسناك. به خاطر يك پيمان، پيمانى شوم. ارثيه اى نامقدس از طرف اجدادم، كه همه ى زندگيم رو از من گرفت؛ حتى عشقم. و من قربانى اين پيمان شوم شدم. پيمانى با وحشتناك ترين و سياه ترين موجود تاريكى ، كه راهى براى شكستن اش نيست؛ جز گذشتن از نيمه جانم. من اما اهل گذشت نيستم...
(اين
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بر اساس يك روايت ترسناك و قديمى اما واقعى هست.دخل و تصرف در ان زياد است؛ ولى تمامى مكانها واقعى است.)
لينك رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

سلام! ممنون از كسانى كه من رو با نقدها و نظرات خوب و به جاشون، يارى مى كنن. دوست دارم كه باعث پيشرفت اين رمان باشين. بازم ممنون
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    رهاگودرزی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/23
    ارسالی ها
    191
    امتیاز واکنش
    29,040
    امتیاز
    726
    محل سکونت
    شیراز
    سلام عزیزم
    رمان به نقطه ی اوج خودش رسیده و در پست های بعد این اوج مشخص تر میشه
    بعد از خوندن این پست اخرین پستت در حال حاضر خیلی بیشتر ترغیب شدم واسه فهمیدن ادامه رمان و این یعنی پیشرفت تو نوشتنت
    افرین خسته نباشی هیچ انتقادی ندارم جز خوبی رمانت
     

    Arezoo samani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/07
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    11,493
    امتیاز
    716
    سن
    34
    ممنون عزيز دلم از همراهى و انتقادات و پيشنهادات عاليت كه باعث پيشرفت رمانم ميشه. خوشحالم كه مخاطب هاى خوب و دقيقى مثل شما دارم. باز هم اگر مورد يا نقدى بود، خوشحال ميشم بهم بگى. رمان ازين پست به بعد، كم كم گره هاش باز ميشه و رازهاى پنهان آشكار ميشه. در واقع مخاطب ميفهمه با چه مسئله اى طرفه و اصل قضيه چى هستش. اما همچنان پر از سوپرايز و اتفاقات غير قابل پيش بينى هست. اميدوارم از ادامه اش لـ*ـذت ببرى. باز هم ممنون از همراهيت
     

    PrAiSe

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/23
    ارسالی ها
    710
    امتیاز واکنش
    26,237
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    اهواز
    «بسم الله الرحمن الرحیم»
    «نقد رمان پیمان شوم توسط شورای نقد»


    *نام رمان:‌

    نام انتخابی شما برای رمان، پیمان شوم است. پیمان شوم نامی مرکب ( اسمی است که دو یا چند جزء دارای معنای مستقل دارد و به دو یا چند جزء که به تنهایی کاربرد و معنا دارند، قابل تجزیه است) است که از دو جزء متشکل شده:
    پیمان: تعهد، شرط، قرارداد.
    شوم: بدشگون، بدیمن، منحوس، ناخجسته.

    پیمان و شوم دو کلمه‌ای هستند که پرکاربرد هستند و شما می‌تونستید از مترادف این کلمات استفاده بکنید تا نام جدیدتر به نظر می‌رسید؛ با این‌حال ایرادی وارد نیست.
    بود. با خواندن خلاصه رمان‌تون و متون ارائه شده در رمان، به درستی انتخاب نام رمان شما پی می‌بریم که رها بخاطر ارثیه نامقدس و شومی که اجدادش براش به جا گذاشتن وارد ماجرای ترسناک و وحشتناکی میشه. نام رمان، جدید و نو بود و باعث میشد که خواننده قبل از خواندن خلاصه و رمان در ذهنش چندین ایده رو پیش بکشه. نام رمان از همان اول با ژانر ترسناک همخوانی داشت؛ دانشگاه مرمتِ اصفهان که یک خانه تاریخی است، وقتی در بطن رمان دیده می‌شود و آن هم در شب‌های پاییزی و زمستانی که تنها باشد، ترس برانگیز است. سپس هم خواب رها که مهر تاییدی بر نام رمان می‌زد.
    نام رمان به درستی انتخاب شده بود.

    *خلاصه:
    خلاصه ای که شما برای رمان نوشته بودید، از دید اول شخص مفرد و رها گفته شده بود که خواننده بهتر می‌تونست باهاش همذات پنداری بکنه. خلاصه‌ای جامع که گره‌ای در ذهن خواننده ایجاد می‌کنه:« چه پیمان شومی؟ واقعا این اتفاقات افتاده؟». خلاصه مطابقت خوبی با ژانرهای ترسناک و عاشقانه بود؛ از همان خط اول، با جملاتی که به کار بردید و نوشتید، خواننده می‌تونست درک بکنه. ترسناک بودن رمان رو می‌شد از جملات:« ارثیه‌ای نا مقدس» و « پیمانی با وحشتناک ترین و سیاه ترین موجود تاریکی» برداشت کرد. و ژانر عاشقانه رو هم از:« دنیایی که تا عاشق شد، دنیایش تغییر کرد» برداشت کرد.
    خلاصه رمان تون به خوبی نوشته شده.

    *ژانر:
    ژانرهای انتخابی شما برای رمان، "ترسناک" و "عاشقانه" است که پیشنهاد می‌کنم "تراژدی" رو هم اضافه بکنید. ژانر اصلی رمان‌تون که رمان برپایه‌ی آن شکل گرفته، قطعا "ترسناک" است. ژانری که در همان لحظات اول، وقتی رها آخرین نفر در دانشگاه بود و آب و هوا، موقعیت اطراف را و سپس خواب بیابان و آن گربه را که دید، همه نشان دهنده ژانر ترسناک هستند. و عاشقانه هم از سر عشق اشکان به رها و رها به یاشار عیان است. تراژدی را هم برای این می‌گویم چون اتفاقاتی که برای اشکان و رها می‌افتد، آدم را غمگین می‌کند. با این‌حال، شما می‌توانستید ماجراهای ترسناک و مخصوصا عاشقانه بیشتری بنویسید و ربط بدید به ژانرها، چون تعداد موضوعاتی که ژانرشون عاشقانه باشد، خیلی کم بود.

    *مقدمه:
    مقدمه‌ای برای رمان در نظر نگرفته بودید و خواننده نمی‌تونست با فضای رمان آشنا بشه.

    *جلد:

    جلد رمان‌تون تلفیقی از رنگ‌های سیاه سفید و خاکستری بود. عکس اصلی جلد رمان‌تون بیابانی بدون سکنه بود که ما را یاد محل زندگی "شیرین یربوع" می‌اندازد که طبق متون ارائه شده، در بیابان زندگی می‌کند. سپس عکس بیابان با عکس دختر عروسی که حتما نشان دهنده‌ی رها است و دو دست که در هم گره خورده‌اند و نشان دهنده اشکان و رها، یا رها و یاشار است؛ و چند لکه خون هم در عکس دیده می‌شوند. میکس همه‌گی این عکس‌ها با یکدیگر به خوبی توانسته خواننده را به یاد قسما‌های رمان بیندازد.
    در قسمت نیم بیت نوشته شده بود:« تاوان یک پیمان شوم؛ طالع نحس شد بر گردنم
    و حلقه‌ای از آتش در دستت؛ و شدیم بـرده شیطان»
    نیم بیت به خوبی انتخاب شده. قسمت"تاوان یک پیمان شوم" ، خواننده را به یاده تاوانی که ماله هفت نسل قبل از رها بود می‌اندازد و قسمت "حلقه‌ای از آتش در دستت" ما را به یاد انگشتری می‌اندازد که عسل که تسخیر شده بود، به اشکان داد.
    عکس‌ها و نیم بیت به خوبی انتخاب شده بودند.


    *شروع:

    شروع رمان خوب بود. به خوبی ژانر اصلی که ترسناک باشد را، نشان می‌داد، نه کاملا، اما ته مایهٔ های ترسناک را به نمایش نهاد.
    رمان با مونولوگ‌های رها شروع شد که ترس در دلش بخاطر تنها ماندن رخنه کرده بود و سپس بعد از ماجرای استاد و پسرش، وقتی به خانه آمد و آن گربه که عفریت باشد، ژن رها را فعال کرد و ماجرا شروع شد.

    شروع رمان، هماهنگی با خلاصه داشت، اما ان چند پست اول کمی اتفاقات به سرعت رخ داد و پیشنهاد می‌کنم کمی کش‌اش بدهید. اما بهتر بود برای بیشتر نشان دادن ژانر اصلی رمان که ترسناک بود، از اون قسمتی رمان رو شروع می‌کردید که گربه به دست رها چنگ انداخت.

    *سیر داستان:

    سیر رمان‌تون خوب بود و با اتفاق‌هایی که با ژانرها و ایده رمان هماهنگی داشتند، جوری سسر رو تنظیم کرده بودید که خواننده از رمان زده نمی‌شد. هر لحظه اتفاق بدی برای رها و اشکان می‌افتاد که خواننده رو ناامید می‌کرد؛ اما با یاری خداوند و اتفاقات هیجان انگیز دیگه، نبض خواننده رو در دست می‌گرفتید تا پایان رمان رو دنبال بکنه. تنها قسمتی که سیر رمان خوب عمل نشده بود، سه یا چهار پست اول رمان بود که خیلی به سرعت جلو رفت.
    سیر رمان‌تون خوب بود.

    *دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
    دیالوگ‌ها و مونولگ‌هاتون در حد تعادل بودند و طوری دیالوگ‌ها رو می‌نوشتید که خوانند می‌تونست حدس بزنه اینی که داره حرف میزنه، از حرفاش حدیت میچکه و حتما استاد رحمت، مادرِ اشکانِ! دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به خوبی حس و حالات شخصیتی که داشت توصیف می‌کرد و شخصیت مقابلش رو، نشون می‌دادند. دیالوگ ها به موقعیت اجتماعی افراد می‌اومدن. مثلا دیالوگ‌های رها که شخصیتی آرام بود، بهش می‌اومد.
    مونولوگ هاتون هم به جا و جامع بودند و خواننده براش سوالی پیش نمی‌اومد. در این قسمت نقصی نداشتید.


    *شخصیت پردازی:

    رها: شخصیت اول زن در رمان که شخصیتی آرام، خجالتی و مهربان، و پس از مرگ نامزد اش یاشار، افسرده و منزوی‌ای دارد. در دانشگاه هنر، موزه داری می‌خواند و به همراه مادرش که مزون دارد و پدرش که تاجر است، در اصفهان زندگی می‌کنند. رها با توجه به اینکه اخلاق و رفتار اش چگونه است و از آن پیمان شوم خبری ندارد، کاملا رفتارِپر از ترس و استرس اش بهش می‌آمد؛ یعنی رفتارهایش با موقعیت زمانی و مکانی‌اش جور بودند؛ اما می‌تونستید با حرکات و دیالوگ‌ها و... که به ترس آغشته بودند حس ترس رها به جن و.. رو بیشتر نشون بدید تا شخصیت رها بیشتر قابل باور باشه، چون شخصیت‌های افسرده بیشتر ترسو هستند.
    اشکان: اشکان شخصیت اول مرد رمان است که شخصیتی شاد، سرزنده و مستقل دارد و در اصفهان، پزشکی می‌خواند. مادر اشکان، استاد سخت گیر رها می‌شود و از همین موضوع، عاشق رها می‌شود و بعد از آن هم که خواهرش عسل، مورد تسخیر قرار می‌گیرد و حلقه شیطانی را به دستش می‌اندازد. رفتار اشکان به موقعیت اجتماعی و زمانی، با توجه به اینکه تحت سلطه صاحب انگشتر است، می‌آید. تنها مورد غیر قابل باور در رفتار اشکان، زود عاشق شدنش بود، بهتر بود تا بعد از دست کردن حلقه که به تصرف شیطان در میومد عاشق رها می‌شد، چون کسی توی سه روز عاشق نمیشه و اعتراف نمیکنه.


    *توصیفات:

    توصیفات چهره:

    در این بخش شما ضعیف عمل کرده بودید! بعد از یک بار که توصیف می‌کردید، بعد خیلی ریز ریز اشاره کردید و اون هم فقط به رنگ چشم! در صورت اجزای دیگری هم مثل ماغ و گونه و ابرو هم هست.
    مثال:
    با ترس به نفس نفس افتادم. پوست سفیدم کبود شد و دماغ قلمی‌م چین افتاد. لب‌های گوشت‌آلودمم از شدت بی‌آبی پوست پوستی شده بودند. با تقلا دستم رو به سمت گلوم بردم و با لرزش مالوندم.
    توصیفات مکان:
    توصیفات مکان‌تون از ضعیف هم گذشته بود! شما خیلی جاها رو توضیح نداده بودید و بهتره بگم اصلا مکان‌ها رو توضیح ندادید! خواننده اصلا نمی‌تونست همذات پنداری بکنه که مثلا، اتاق رها چه شکلیه؟ سالن پذیرایی‌شون کدوم سمته؟
    مثال:
    با کلافگی نگاهم رو دورتادور اتاق چرخوندم. روی تخت دونفره آبی آسمانی و سفیدم که وسط اتاق، روبه‌روی در بود، روی دوتا عسلیِ سفیده کنار تختم و روی میز تحریر سفید رنگ که زیر پنجره بود. اما هیچ خبری از کیفم نبود!

    توصیفات حالات:
    قسمت توصیف حالات رو خوب عمل کرده بودید؛ عالی نه، اما خوب بود. مثلا وقتی به رها حمله آسمی دست داد، خواننده تونست درک بکنه که چه حالاتی بهش دست داد. به نفس نفس افتاد، دستاش شروع به لرزش کردن، هر لحظه ترس بیشتر اون و توی خودش غرق می‌کرد و...
    توصیفات احساسات:
    توصیف احساسات‌تون هم، مخصوصا حس ترس، و عشقی که رها نسبت به یاشار داشت، خوبِ روبه عالی بود. احساساتی که رها، یا اشکان از خودشون نشون می‌دادن، با سنشون، و اون موقعیتی که توش قرار داشتن همخونی داشت و باعث نمیشد خواننده بگه چقدر مزخرف! در این بخش به خوبی عمل کردید.

    *زاویه دید:

    زاویه دید شما اول شخص مفرد بود و هر بار عوض می‌شد به رها و اشکان. زاویه دیدتون رو خوب انتخاب کرده بودید و وقتی رمان رو می‌خوندم اصلا به ذهنم خطور نکرد که ای کاش دانای کل بود! خواننده هم گیج نمی‌شد از عوض شدن راوی. به خوبی از صفات زاویه دید اول مفرد استفاده کردید و اگر نکاتی که در توصیفات گفتم رو رعایت کنید بهتر هم میشه.

    *نثر داستان:

    نثر رمان شما محاوره‌ای بود. نثری که فهم و درک‌ش نسبت به نثر ادبی آسون تر هستش و طرفدار بیشری داره. شما از خط قرمز های این نثر که قاطی کردتش با نثر ادبی بود، رد نشده بودید که این خودش یک نکته مثبته.

    *اشکالات نگارشی و غلط‌های املایی:

    در رمان شما، اشکالاتی از قبیل غل املایی، تایپی، نگارشی، قرار گیری علائم نپارشی، سه نقطه دیده نشد؛ اما چند مورد از می استمراری دیده شد.

    میکنم← می‌کنم
    میکنی← می‌کنی
    میشدم← می‌شدم



    * ایده:

    ایده ای که انتخاب کردید، ایده‌ای بکر و نو بود با اینکه در رمان‌های دیگه‌ای از این اتفاقات کم استفاده شده بود اما با اتفاقاتی که می‌افتاد که به واقعیت نزدیک بودند و وقتی در نت سرچ می‌کردیم، می‌فهمیدیم واقعیه، به عالی بودنش پی می‌بردیم. ایده که برگرفته از موجودات ماوراء و چشم سوم و ... بود، خیلی از خواننده ها رو، حتی اونایی که ترسناک نمی‌خونن رو به خودش جذب می‌کنه.

    * باورپذیری:

    باورپذیری رمان مشکلی نداشت و همه چیز قابل باور بود.


    موفق و موید باشید :aiwan_lggight_blum:
    _عضو آزمایشی شورای نقد انجمن نگاه دانلود_

    downloadfile-1.jpeg
     

    Arezoo samani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/07
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    11,493
    امتیاز
    716
    سن
    34
    سلام. خيلى خيلى ممنون از نقد عاليتون. حتما نكاتى كه گفتيد رو اصلاح مى كنم. ممنون از همكاريتون. خيلى خوب جاهايى رو كه نقص داشتم بهم گفتين. پايينده باشين.
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده ی عزیز
    * نام
    اسم انتخابی شما «پیمان شوم» بود. اولین چیزی که در ذهنم نقش بست ژانر ترسناک بود که حدس زدم مربوط به پیمانی میشه که شما اون رو شوم توصیف کردید. نام انتخابی شما میتونست چندین داستان کلی رو در ذهن خواننده بسازه و خواننده رو مشتاق کنه تا رمان رو بخونه و ببینه کدام حدسش درست است. نام رمان با خلاصه رمان که به ارثیه نا مقدس رها اشاره شده، مطابقت داره و این یکی از نکات مثبت رمانه.

    با اینکه پیمان و شوم، دو کلمه پر استفاده هستند، ولی ترکیب این دوکلمه جذاب و غیر تکراری در آمده بود.

    * جلد
    یکی از تصاویر جلد شما دست دو نفر بود که به نظر من دست اشکان و رها بود که گرفتار این پیمان شده بودند. تصویر دیگر رمان بیابانی بود که محل زندگی شیرین یربوع، که رها را آزار می‌دهد، است. علاوه بر اون عکس عروسکی که به نظر رها می‌آید و لکه‌های خون به خواننده رو به محتوا و ژانرها نزدیک تر می‌کند. غیر از آن انتخاب هوشمندانه نیم بیت جلد است که در بخش دوم آن به انگشتر اشکان اشاره کردید. رنگ های تیره جلد به خوبی ژانر ترسناک رو منتقل می کرد و موضوع تصاویر ژانر عاشقانه رو به رخ می کشید.
    جلد رمانتون دید کلی از ژانر ها و محتوا به خواننده می‌ده و خواننده رو جذب خودش می‌کنه و با اسم هماهنگه.
    در انتخاب جلد موفق بودید.

    * خلاصه
    نکته ای که در خلاصه قابل توجه بود، نوشتن خلاصه با زاویه دید اول شخصه که خواننده میتونه بهتر با خلاصه ارتباط برقرار کنه. غیر از آن گره‌هایی که در خلاصه رمان هست، همه باعث میشه خواننده به خوندن ادامه ی عناصر رمان اشتیاق پیدا کنه. برای مثال سوالی هایی مانند (چه پیمانی؟ چرا شومه؟ در ازای این پیمان چه اتفاقاتی قراره بیوفته؟) خواننده رو ترغیب میکنه. ژانر ترسناک هم میان جملات خلاصه به طور واضح دیده می شد؛ این مورد برای ژانر عاشقانه هم صدق می کرد.

    خلاصه خوبی رو نوشته بودید.

    * مقدمه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما فاقد مقدمه بود، توصیه می‌کنم یه متن یا شعری را که به رمانتون می‌خورد مثل متنی که برای خلاصه نوشتید را برای مقدمه در نظر بگیرید.

    *(نقد درونی) شروع

    شروع رمان از ایده خاصی برخوردار نبود، و فقط توصیفات دانشگاه کمی از اون رو از شروع های روتین دیگه متمایز می کرد. در ابتدای رمان به خوبی ژانر ترسناک رو ارائه داده بودید؛ ولی با این حال پیشنهاد من این بود که اون جایی که اون گربه ی سیاه به دست رها چنگ میندازه شروع بهتری می تونست باشه؛ با این حال ایرادی وارد نیست.
    علاوه بر اون سیر ابتدای رمان از طرفی خیلی تند بود و از طرفی دیگه خیلی کند. تند از لحاظ اینکه فوری وارد ماجراهای اصلی شدیم و کند از لحاظ اینکه ابتدای رمان رو اتفاقات روزمره ای مشکل دانشگاه رفتن، خوابیدن (این شامل خوابی که رها دید هم میشه) و از این قبیل تشکیل داده.


    *ژانر
    ژانرهای انتخابی شما، ترسناک و عاشقانه بود.

    ژانر ترسناک به طور واضح در اتفاقات رمان دیده میشه، اما این ژانر می‌تونست جلوه بهتری داشته باشه؛ توصیه می کنم از این نظر به ژانرتون شاخ و برگ بیشتری بدید و در احساسات رها بیشتر دیده بشه.
    ژانر دیگر شما عاشقانه بود که اون هم به همین ترتیب است، چون ژانر گسترده ای رو انتخاب کرده بودید، انتظار می رفت که ازش به نحو احسنت استفاده کنید.
    ژانرهاتون گسترده تر بنویسید.

    *دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در دیالوگ‌های دو نفره از (-) استفاده کرده بودید و این یکی از نکات مثبت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هست ولی در دیالوگ های سه نفره یا حتی بیشتر، اسم اشخاص رو نام بـرده بودید که مخاطب متوجه بشه که چه کسی این دیالوگ رو گفت.
    تا جایی که دیدم مکالمه های چندنفری در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما تقریبا کم بود ولی به نوبه ی خودش رعایت شده بود.

    دیالوگ شخصیت های مختلف مشخص بود و لحن هر شخصیت فرق داشت؛ اما دیالوگ های اشکان و رها کمی شبیه به هم بود که توصیه می کنم با اضافه یا کم کردن برخی موارد لحن لطیف یک زن رو از لحن مردانه جدا کنید.

    * علائم نگارشی و غلط املائی
    1) علائم و اصول نگارشی: علامت های نگارشی به خواننده کمک می کنه که اون متن رو بهتر بخونه؛ توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کمی ایراد نگارشی پیدا می شد که با یه باز بینی قادر به رفعش هستید.

    مثلا:
    مامانى هم عاشق بابا كمال بود! چهار سال پيش كه بابا كمال فوت كرد،خورشيدش ديگه مثل قبل نتابيد! كدر شد و غمگين.
    صحیحش:
    مامانى هم عاشق بابا كمال بود؛ چهار سال پيش كه بابا كمال فوت كرد، خورشيدش ديگه مثل قبل نتابيد! كدر و غمگین شد.


    وقتی از علائم نگارشی استفاده می کنید باید علامت به کلمه ی قبلی بچسبه و از کلمه ی بعدش فاصله داشته باشه نه از هر دو یا اصلا فاصله نداشته باشه!
    توصیه می کنم رمان رو یه بار از اول بخونید و علائمی که احتیاج هست رو سر جاش بزارید.

    2)غلط املایی و اشکالات تایپی: غلط املایی می تونه خواننده رو دل زده بکنه که خدا رو شکر تا جایی که دیدم خبری از غلط املایی نبود؛ ولی تعدادی اشکال تایپی داشتید.
    مثلا:
    فهیم...فهمیم

    از طرفی توصیه می کنم افعال رو اینطوری بنویسید
    می فهمیدم... میفهمیدم
    می کردم... میکردم
    می روم... میروم


    مثلا پست 4:
    مامان یه چپ چپ مهمونم کرد.
    صحیحش:
    مامان یه نگاه چپ مهمونم کرد.



    *زاویه دید
    شما برای زاویه دید، اول شخص رو انتخاب کرده بود که بین رها و اشکان روای مدام تغییر می کرد. با توجه به اینکه رها و اشکان خودشون دو شخصیتی هستند که لازم هست رمان رو از زبان هر دو نفرشون داشته باشیم، می تونم بگم انتخاب خوبی بود.

    اما با این حال، به نظر من پشت شخصیت اشکان اون دیالوگ ها و مونولوگ های مردانه نیست و یه هاله ای از یک زن وجود داره. توصیه می کنم روی این نکته بیشتر کار کنید.

    *شخصیت پردازی
    رها :دختر آرومی که در دانشکده هنر درس میخونه و گرفتار یه ارثیه خانوادگی میشه. رفتارش اون طور که باید سرشار از ترس و وهم باشه نیست و توصیه ام این هست که بیشتر روی احساس ترس رها کار کنید.
    اشکان: پسر شاد و سرخوشی هست که در ابتدای رمان خیلی زود عاشق رها شد؛ این موضوع بهتر بود بعد از تسخیر شدنش توسط انگشتر اتفاق میوفتاد، چون انسان توی حالت عادی این قدر زود به فردی حس پیدا نمیکنه.
    برای گیج نشدن خواننده ها باید بتونید به خوبی از همشون به خواننده اطلاعات بدید مثلا سن، نوع رفتارهاشون و سرگذشتشون و کارشون! در شخصیت های شما یه سری از موارد مثل سن و شغل و داشتن یه رفتار واحد گفته نشده.


    *توصیفات

    توصیف ها نقش مهمی تو رمـان دارن چون به مخاطب برای تصور کردن کمک می کنن و بهتره به حد کافی باشه.
    1)توصیف چهره: شما در رمانتون اجزای صورت و بدن شخصیت ها رو خیلی توصیف نکرده بودید و به رنگ چشم و چیزهای کلی اکتفا کرده بودید.

    توصیه می کنم برگردید و در مکان های مناسب توصیفات چهره رو به طور تدریجی در چند یا چندین پست قرار بدید.
    2)توصیف مکان: شما به غیر از توصیف چهره ها باید توصیف مکان رو هم در نظر بگیرید، در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی جاها بود که توصیف نشده بودند؛ توصیه می‌کنم این توصیفات رو هم مثل توصیفات چهره به رمانتون اضافه کنید.

    برای مثال: خونه خورشید، حیاط خونه خورشید، خونه گوهر، اتاق رها و...
    3)توصیف احساسات: در توصیف احساسات بهتر عمل کرده بودید، ولی با این حال احساسات شخصیت ها برای خواننده قابل لمس نبود. مثلا حس ترس رها، یا اون حسی که وادارش می کرد تا باور کنه.
    4) توصیف حالات: در توصیف حالات خیلی بهتر بود، ولی باز هم جای کار داشت. برای مثال شما اونجایی که اشکان به زور وارد خونه شد، قسمتی که رها دم در بود رو بهتر توصیف کنید.

    رمانتون از نظر توصیفات خیلی جای کار داشت و می‌تونستید بهتر از این افراد و امکان رو وصف کنید.


    *نثر
    نثر رمان شما محاوره ای بود که طرفدار بیشتر داره و درکش برای خواننده های نوجوان آسون تره. تا جایی که من دیدم ترکیب دو نثر رو نداشتید و این خودش یه نکته مثبته.


    * سیر
    همون طور که در شروع رمانتون گفتم یه بخشی از رمان دارای سیر تندی از اتفاقات بود؛ اما بعد از اون سیر به روال عادی و در حد تعادل خودش برگشت. اتفاقات رمان با ژانر ها هماهنگی داشت و خواننده رو به چالش می‌کشید.
    تنها ایراد سیر رمان، همون ابتدای رمان بود، وگرنه بقیه رمان دارای سیر متعادل و عالی بود.

    * ایده

    رمان شما مدیوم هست که چندان ایده نو و جدیدی نیست؛ اما شما با اضافه کردن برخی موارد اون رو از کلیشه بودن دور کرده بودید و همین باعث جذابیت ایده شما شده بود. و نکته دیگه این هست که چون برخی از اتفاقات رمان واقعی هست، اون رو جذاب تر و باور پذیر تر میکنه.

    *باور پذیری
    بهتر بود برخی از مسائل رو باز نکنید و ازش فاکتور بگیرید؛ چون اکثر خواننده ها نوجوان هستند ممکنه ضربه روحی کم کم براشون ایجاد بشه.
    خورشید درباره تعـ*رض اشکان به رها، خیلی عادی برخورد کرد که پیشنهاد میشه این رو رفع کنید.

    خسته نباشید
    عضو شورای نقد نگاه دانلود
    131139
     

    Arezoo samani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/07
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    11,493
    امتیاز
    716
    سن
    34
    سلام. ممنون از نقد عاليتون. خيلى زحمت كشيدين. چشم حتما نكاتى رو كه گفتين تصحيح مى كنم. بازم ممنون از زحماتتون
     

    مروارید۷۸۱

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2018/09/29
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    141
    امتیاز
    106
    سن
    24
    سلام عزیزم
    @مروارید 781 هستم.
    خوشحالم که صفحه ی نقد زدی و ما میتونیم نظراتمون رو راحت تر بهت بگیم:)
    اول این که توی متنت جا افتادگی کلمات داشتی بعضی کلمات توی ذهنت بودن که جاشون انداختی انگار.لطفا هر وقت فرصت کردی دوباره بخونشون و تصحیح کن.
    یادمه تو صفحه‌ت راجع به علائم نگارشی گفته بودم. ممنون خیلی بهترشده از نظر علائم نگارشی امیدوارم بازم بهتر بشه
    بعضی کلماتم جا به جا نوشته بودی
    راستش من چهل تا پست رو با هم خوندم و چون رمانت هیجان انگیز بود مجال کاغذ قلم برداشتن آدرس دادن اینجور غلط های نوشتاری و نگارشی رو نداشتم:)
    یه نکته دیگه این بود که اصلا توصیفات کافی نداشتی مخصوصا اون تیکه ای رها میره پیش یاشار من که واقعا حس می کردم یاشار و رها دارن رو هوا راه میرن:/
    کلا اگه توصیف کردنت رو رشد بدی خیلی خوب میشه
    یه مشکلی هم که من با رمانت داشتم قسمت اعتقادات مذهبیش بود
    و مهم ترین سوالی که برام پیش اومد این بود که یعنی چی که اگه یاشار عضوی از بدنش نباشه آرامش نخواهد داشت و باید روح سرگردان باشه؟
    این همه آدم اعضای بدنشون رو اهدا می کنن و به خاک میسپارن مگه روح سرگردان میشن؟
    ماموریتی که به ظهور امام زمان ربط داره؟
    این واقعا برام سوال بزرگیه :NewNegah (10):سوالات این مدلیم زیاد برام پیش اومد مثلا بهشت و جهنم برزخی یا اون مسیری که یاشار توش گیر کرده بود بر چه اساسی توصیف کردی؟
    درکل خیلی هیجان انگیز و جذاب نوشته بودی من مشکلم با همینایی بود که برات نوشتم:NewNegah (1):
     

    رهاگودرزی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/23
    ارسالی ها
    191
    امتیاز واکنش
    29,040
    امتیاز
    726
    محل سکونت
    شیراز
    دقيقا رمانت عاليه
    ولي اگه يادت باشه منم همين موضوعكه ياشار تيكه اي از بدنش گم شده و سرگردان هست رو بهت گفتم كه اشتباس
    اما رمانه ديگه بعضي چيزا با عقل جور در نمياد مخصوصا ژانر فانتزي
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا