نقد رمان معرفی و نقد رمان شکاف‌ ضمیر | ailaaaa کاربر انجمن نگاه دانلود

آدینه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/26
ارسالی ها
1,025
امتیاز واکنش
53,320
امتیاز
1,026
محل سکونت
اصفهان
« وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[1]؛ او گفت‏: به نام خدا بر آن سوار شويد! و هنگام حركت و توقف كشتى‏، ياد او كنيد، كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است‏!»
حضرت نوح(ع)

نام رمان: شکاف ضمیر
نام نویسنده: ailaaaa کاربر انجمن نگاه دانلود (F.R)
ناظر: Kiarash70
ژانر: پلیسی، اجتماعی، عاشقانه، تراژدی
سبک: رئالیسم (واقع گرایی)
زاویه دید: اول شخص مفرد
نثر: ادبی

خلاصه:
این داستان روایت زندگی پر افتخار مردمی گم‌نام است، مردمانی که گرچه بین ما هستند ولی اندیشه ای فراتر از ما دارند. کسانی که ناخوداگاه عاشق می‌شوند و با عشق در راه پر خطر عقیده می‌جنگند. آن هایی که از جان مایه می گذارند تا آرامش در دل ها بیداد کند. حاشا که آنان زمینی باشند!

لینک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس
    با درود و خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی


    نام
    "شکاف ضمیر"
    قبل از هرچیزی مفهمومی بودن نام انتخابی شما قابل تقدیره و خبر از داستانی عمیق و پیچیده می‌ده.
    ضمیر بیانگر عاملی درونی در انسانه. حالا این عامل می‌تونه تفکر، ناخودآگاه یا حتی هویت باشه.
    شکاف در اینجا می‌تونه چندین معنی داشته باشه.
    می‌تونه بیانگر نقص باشه. ضمیری که دچار نقص شده. باطنی که کامل نیست و آسیب دیده. انسانی که چیزی در درونش آسیب دیده و اون رو به اعمال نادرست وامی‌داره. یا حتی جامعه‌ای که دچار این نقص شده و روی روابط و اجتماعش تاثیر بد داشته. من تا حدی این ویژگی‌ها رو در شخصیت اصلی شما و دنیا و اجتماع انتخابیتون می‌بینم.
    یا شکاف می‌تونه یک راه باشه. راهی که به ضمیر می‌رسه و باعث رسوخ چیزی به درون و ذهن انسان می‌شه. فقدانی که فرد رو آسیب پذیر می‌کنه و باعث از دست دادن کنترلش می‌شه. شاید شخصیت شما به هر دلیلی دچار این ضعف شده باشه که در آینده ممکنه مشخص بشه.
    شکاف می‌تونه نماد گسستگی هم باشه. ضمیری که با یک شکاف دوگانه شده. انسانی که در یک دو راهی ذهنی گیر کرده یا باطنی که دچار تغییر شده و می‌خواد از گذشته خودش فاصله بگیره. مثل اینکه شخصیت شما تغییر کنه.
    اما در هر صورت فعلا نمی‌شه در مورد مفهوم عنوان نتیجه گیری کرد چون به نظر می‌رسه داستان هنوز به هسته خودش نرسیده. امیدوارم در آینده مفهومش هم متناسب بشه چون نام زیبا و مبهمی هستش.
    شکاف و ضمیر هر دو کلمات نو و جدیدی هستن که کمتر در عنوان ها به کار رفتن و اشتباه گرفته نمی‌شن.
    از طرفی به راحتی در ذهن باقی می‌مونن و در کنار هم ترکیب مناسب و خوش آوایی تشکیل دادن.
    نام شما بسیار مناسبه در صورتی که تناسب مفهومش با داستان در آینده مشخص بشه.



    جلد
    با دیدن جلد شما در نگاه اول فکر کردم که داستانی علمی-تخیلی در مورد تداخلات الکترومغناطیسی هستش که با طوفان های خورشیدی اومدن و باعث گدازش هسته‌ای از راکتورها شدن و پلیس شروع به قرنطینه منطقه کرده.
    دقت کنید رمان پلیسی شما که در مورد دانشمندای هسته‌ای هستش نباید تصویری از یک طوفان خورشیدی در جلدش داشته باشه.
    نه تنها ژانر علمی-تخیلی رو نشون می‌ده بلکه نماد یک فاجعه طبیعیه نه دسیسه های خارجی افراد.
    بهتره که تصویر طوفان خورشیدی رو حذف کنید.
    غیر از این، راکتورها و پلیس ویژه با موضوع شما تناسب دارن و مناسبن. همینطور بیانگر ژانر پلیسی و تا حدودی اجتماعی هم هستن. تراژدی هم در ترکیب رنگی پنهان شده. اما عاشقانه مشخص نیست که بخاطر رعایت ژانرهای مهم تر چندان مشکل ایجاد نمی‌کنه.
    جمله جلدتون مناسبه موضوعه و در مورد نبردی می‌گـه که ممکنه هسته داستان باشه.



    خلاصه
    خلاصه شما بیشتر شبیه پیشگفتار بود و اطلاعات چندانی در مورد پیرنگ و هسته داستان شما نمی‌داد. در مورد شخصیت خاص یا واقعه خاصی هم نبود. این خلاصه می‌تونه در مورد پلیس‌ها، آتش‌نشان‌ها، دانشمندها، سربازها و... باشه که یعنی حتی گروه خاصی هم مشخص نشده. خیلی رمان ها در مورد افرادی با عقاید استواره اما رمان شما یک ایده خوب و جدید داره و بهتره که توی خلاصه‌تون هم این ایده رو کمی نشون بدید تا خواننده متوجه بشه با رمان جدیدی طرفه. کمی هم در مورد اتفاقات یا فضای داستان بگید که حداقل مخاطب بدونه با چه چیزی طرفه. خواننده یک دفعه وارد دنیای زیرزمینی جنایتکارا می‌شه و افرادیو می‌بینه که بدون رحم می‌کشن. اما خلاصه به این خواننده قول افراد فداکار و پاک رو می‌ده. البته این چندان هم موردی نداره چون حدس می‌زنم که اون افراد هنوز وارد نشدن اما در هر صورت اطلاعات خلاصه شما کمه. بهتره که با داستانتون کمی متناسب‌ترش کنید.
    اشاره غیرمستقیم به پلیسی و ژانر اجتماعی و عاشقانه و تا حدی تراژدی هم وجود داشت.



    ژانر
    پلیسی یک ژانر اصلی نیست و زیرشاخه ژانر جنایی هستش. بهتره طبق تاپیک ژانرهای درست انجمن، از "جنایی_پلیسی" استفاده کنید.
    این ژانر در حضور پلیس و جنایتکارها و اتفاقات پیرامون اون‌ها در رمانتون وجود داره.
    "اجتماعی"
    این ژانر هم در پرداختن‌های شما به مسائل و مشکلات اجتماعی دیده می‌شد. مثل خرید و فروش مواد مخـ ـدر و...
    "عاشقانه"
    این ژانر تا این جای کار وجود نداشت. اما هنوز فرصت دارید که اضافه‌ش کنید.
    "تراژدی"
    من هامارتیا(نقص تراژیک یا نقصی که باعث سقوط قهرمان می‌شه) رو در رمانتون می‌بینم. نمی‌دونم دقیقا چیه اما وجود داره. موضوع رمانتون هم مناسب تراژدی هستش. فقط پایان ناگوار که از ویژگی‌های تراژدی هستش و کاتارسیس(حسی که پس از پایان داستان خواننده رو آزار می‌ده و دلسوزی و ترس اون رو همراه داره) که مهم ترین ویژگی اونه فراموش نشه.



    مقدمه
    شروع مقدمه شما در مورد مرور خاطرات بود و به نظر می‌رسید شخصی از آینده در حال مرور اتفاقات این داستان باشه. که در این صورت بیانگر پستی و بلندی‌های این داستانه و داره در مورد فضای اون اطلاعات می‌ده. فردی که سختی می‌کشه و نمی‌دونه که این سختی ها براش تلخ بوده یا شیرین.
    بخش بعدی هم مکمل خلاصه هستش و باز هم در مورد اون افراد توضیح بیشتر می‌ده.
    مقدمه با ژانرها تطابق داشت و این موضوع که خودتون نوشته بودیدش به خواننده کمک می‌کرد که با قلم شما آشنا بشه و این نکته مثبتیه.
    در مجموع مقدمه شما مقدار، مفهوم و شکل زیبایی داشت.



    شروع
    داستان شما با فرار شخصیت اصلی از پلیس شروع می‌شه و همین موضوع گره تشکیل می‌شه. چرا فرار می‌کنه؟ چیکار کرده؟ کیه؟
    شروع شما متناسب با ژانر جنایی_پلیسی و اجتماعی هستش. با روال داستان هم تا اینجا تناسب داره.
    توصیفات خوبی هم داشت اما باز هم کمبود توصیف احساسات حس می‌شد. شخصیت شما در حال فرار از دست پلیس بود و انتظار می‌رفت که نسبت به اون عکس المعل داشته باشه. بترسه، هول شه، عصبانی شه و... نکات نگارشی هم در شروع مشکلات بیشتری داشتن که بهتره چک کنید و نثر رو هم روان تر کنید چون در شروع خواننده تازه می‌خواد با قلم شما ارتباط برقرار کنه.



    سیر
    سیر شما کمی تنده. تعلیق کمه و شخصیت‌ها یک دفعه‌ای خودشون رو بین اتفاقات می‌بینن. عدم وجود تعلیق باعث می‌شه ذهن خواننده چندان درگیر داستان نشه. شما می‌تونید برای ایجاد تعلیق وعده یک اتفاق مهم رو به خواننده بدید و تا اون زمان کمی سیر نزولی داشته باشید. مثلا برای همین حمله به مهندس می‌تونستید به خواننده خبرش رو بدید و بعد با خلق صحنه‌های آماده شدن شخصیتتون هم از تندی سیر کم کنید و هم تعلیق ایجاد کنید. مثلا شخصیت اصلیتون برای روز حمله به مهندس که ده روز دیگست نقشه می‌کشه یا اضطراب داره و... که باعث می‌شه این حس ها به مخاطب منتقل بشه و کنجکاوی برای فهمیدن نتیجه، خواننده رو هیجانزده کنه. همینطور باعث ارتباط برقرار کردن بیشتر اون با شخصیت‌ها بشه.



    دیالوگ ها و منولوگ ها

    شما دیالوگ‌های ماندگار داشتید و در صورت نقل‌قول بودن، منبعش رو هم ذکر کردید که واقعا حرکت زیبایی بود و امانتداری ادبی شما جای تحسین داشت‌.
    در مجموع دیالوگ‌ها و منولوگ‌های خوب و هدفمندی داشتید که مقدار مناسبی اطلاعات منتقل می‌کرد. زیاده‌روی نکردید و دیالوگ‌ها و منولوگ‌های بی هدف هم نداشتید. دیالوگ‌ها تقریبا مناسب شخصیت‌ها بودن.



    شخصیت پردازی
    شخصیت پردازی شما نسبتا خوب بود اما باز هم جای کار داشت. می‌تونستید بیشتر به جنبه های مختلف شخصیتی بپردازید. مثل علایقشون، گذشتشون، اهدافشون، نکات مثبت و منفی اخلاقیشون و...
    بخاطر زاویه دید اول شخصتون هم می‌تونستید خیلی بهتر به شخصیت اصلیتون بپردازید. حتی افراد ساکت و بی‌روح هم ذهن شلوغی دارن. ترس ها یا احساست مخفی دارن. شما در ذهن شخصیت اولتون هستید و بهتره از این مزیت استفاده بیشتری ببرید.



    ایده
    من هنوز درست با ایده اصلی شما روبرو نشدم و این طبیعیه چون هنوز اول داستانه. چیزی که تا اینجا متوجه شدم این بود که هدف شما کشته شدگان برنامه هسته‌ای ایران بوده و احتمالا هم خلاصه شما در مورد اون‌ها بوده. اگه این فرض درست باشه پس احتمالا اندیشه فراتر و عشقشون هم علمی هستش که با اون می‌تونستن زندگی بهتری برای مردمشون فراهم کنن. یا در مورد پلیس‌هایی باشه که از این افراد دفاع می‌کنن و در راهش از خودگذشتگی می‌کنن. در هر صورت ایده جدیدیه و تبریک می‌گم بخاطر انتخاب هدفمند و باارزشتون.



    زاویه دید
    زاویه دید شما اول شخص هستش. با توجه به اینکه شخصیت‌های زیاد یا فضاسازی پیچیده‌ای ندارید انتخاب مناسبیه. یکی از اهداف این زاویه دید اینه که خواننده باهاش ارتباط برقرار کنه، خودش رو جای شخصیت بذاره و تا حدی نگرانش باشه. تا اینجا ارتباط برقرار کردن با شخصیت اصلی شما سخت بود چون احساساتی از خودش بروز نمی‌داد، تفکری چندانی نداشت و کارهاش قابل درک نبودن. سعی کنید دلیل رفتارهای شخصیت اصلی و احساسات و تفکراتش رو بیان کنید تا ملموس‌تر بشه.



    نثر
    نثر شما مشکل زمانی داشت. شما هم از زمان حال استفاده کرده بودید و هم از زمان گذشته که این نادرسته. زمان نثر باید یکپارچه باشه. مثل:
    صدای کشیدن لایی بر روی آسفالت سیاه رنگ با خط وسط آن می‌آید. سریع موتور را گوشه‌ای رها کردم. => صدای کشیدن لایی بر روی آسفالت سیاه رنگ با خط وسط آن آمد. سریع موتور را گوشه‌ای رها کردم.
    یا
    صدای کشیدن لایی بر روی آسفالت سیاه رنگ با خط وسط آن می‌آید. سریع موتور را گوشه‌ای رها می‌کنم.
    بین حال یا گذشته یکی رو انتخاب کنید.
    به علاوه با وجود ادبی بودن نثرتون از عبارت‌های محاوره‌ای استفاده کردید. مثل:
    خواستم در بروم => خواستم فرار کنم
    بهتره نثرتون رو یکپارچه کنید.



    املا و نگارش

    شما چندین اشتباه تایپی داشتید. مثل:
    از از روزگار=> از روزگار
    نایس=> نایک
    رستندم=> رساندم


    در متن داستان از سه نقطه به معنی "غیره" استفاده نمی‌شه، می‌تونید از خود این عبارت استفاده کنید. مثل:
    همانند رنگین کمان کنارهم، متنوع و... => همانند رنگین کمان کنارهم، متنوع و غیره.


    با ویرگول هم زیاد مشکل داشتید. مثل:
    کنار آن روی دیوار نقشه منطقه‌ای تهران نصب شده بود.=> کنار آن، روی دیوار، نقشه منطقه‌ای تهران نصب شده بود.


    ترتیب اجزا در بعضی جملات رعایت نشده بود.
    بالاجبار می‌نشینم روی صندلی.=> بالاجبار روی صندلی می‌نشینم.


    "ه" رو به جای کسره به کار بـرده بودید که در متن ادبی کاربرد نداره.
    دختره مقابل رویم=> دختر مقابل رویم


    فاصله بین کلمات جدا از هم باید کامل باشه، شما بعضی جاها از نیم فاصله استفاده کرده بودید. مثل:
    کیسه‌های‌نایلونی‌بزرگ=> کیسه‌های نایلونی بزرگ



    چند بار در اتمام جمله، به جای نقطه از سه نقطه استفاده کرده بودید. مثل:
    به راهش ادامه داد...=> به راهش ادامه داد.


    غلط املایی هم داشتید اما خیلی کم. مثل:
    فاظلاب=> فاضلاب
    بالجبار=> بالاجبار


    در بعضی جمله ها فعل رو فراموش کردید. مثل:
    دو سرباز به سمتم آمدند و به دستم دستبند؛ من را کنار ون مشکی پلیس زیر آفتاب بردند. => دو سرباز به سمتم آمدند و به دستم دستبند زدند. من را کنار ون مشکی پلیس زیر آفتاب بردند.
    با لب هایی که باز مانده مانند ماهی که از آب به بیرون کنار ساحل افتاده باشد. بهم زل زد. => با لب هایی که باز مانده بود، مانند ماهی که از آب به بیرون کنار ساحل افتاده باشد؛ بهم زل زد.



    توصیفات
    شما به طور کلی در توصیفات خوب بودید اما یک مشکل داشتید. توصیفات گاهی متناسب با موقعیت نبودن و در روال داستان اختلال ایجاد می‌کردن. مثلا یه قسمت بین رانندگی سریع و فرار کردن شخصیت‌ها از زیبایی ستاره‌ها در آسمان شب گفتید. این توصیفات به نوعی نرم و آرامش بخشن و هیجان و سرعت رو خنثی می‌کنن. می‌تونستید به جای اون از پیامدهای سرعت بالا بگید. مثل صدای موتور، سخت شدن کنترل، بالا و پایین پریدن ماشین، درختایی که تو سرعت بالا تار به نظر می‌رسیدن و... بگید.
    یا مثلا در این بخش:
    حسین از مقابل رویمان دو زانو علو سطح زمین مستطیلی چمن که دور تا دور آن شن ریزه تزیین بخشیده بود افتاد.
    توی این قسمت حسین می‌میره و چون صحنه مهمیه باید توصیفاتتون حول اون شکل بگیره نه اینکه بین اتفاق قرار بگیره و اونو کم اهمیت جلوه بده.
    مثلا می‌تونستید بگید:
    حسین روی دو زانو افتاد و به قدری سست روی زمین سبز رها شد که حس می‌کردم باد، او را نیز همراه چمن ها حرکت خواهد داد. اما پس از سقوطش مانند سنگ‌های تزیینی اطراف زمین شد. نه تکانی می‌خورد و نه روح و جانی در او یافت می‌شد.
    الان در اینجا توصیفات هم در جهت اتفاق مهم قرار گرفتن و هم بهتر در ذهن می‌مونن.
    یا یه بخشی هم از کلمه نامناسب استفاده کرده بودید. طنین معنی خوش آوا هم داره و به کار بردنش برای صدای نخراشیده‌ای مثل شکستن شیشه ها چندان مناسب نیست.
    صدای تالاپ افتادن موتور بر پوسته زمین و شکستن شیشه های راهنما طنین‌انداز شد.
    این موارد رو گفتم چون توصیفات شما در سطح خیلی خوبی داره و حیفه که این نکات در اون ها رعایت نشه.



    توصیف ظاهر
    توصیفات ظاهر نسبتا خوب بودن. شما به رنگ چشم و رنگ مو و حالت ریش و لباس‌ها و وزن تقریبی اشاره کرده بودید. اما باز هم جای کار داشت. مثلا می‌تونستید از شکل صورت، شکل بدن، حالت چشم‌ها، بوی خاص، قد و... بگید.


    توصیف مکان
    توصیفات مکان هم اوایل کم بود اما به مرور بیشتر و بهتر شد. مثلا توصیف خوبه بهرام خیلی خوب بود. اما باز هم می‌تونستید به این توصیفات بپردازید. اما نه به شکلی که خواننده رو خسته کنه. بین اتفاقات و حرکات به صورت کم کم واردشون کنید.


    توصیف حالات

    توصیف حالات یکی نقاط قوت شما بود. شخصیت ها مدام در حال حرکت بودن و همین باعث می‌شد واقعی جلوه کنن. بخش های درگیری بین افراد هم خوب بود. اما همیشه جا برای پیشرفت هست. می‌تونستید به نحوه گرفتن تفنگ یا نحوه راه رفتن و..‌. هم اشاره کنید. حرکات ریز اجزای صورت هم در نظر بگیرید.


    توصیف احساسات

    توصیف احساسات نسبت به توصیفات دیگه ضعیف بود و ارتباط برقرار کردن با شخصیت‌ها رو سخت می‌کرد. می‌تونستید بیشتر به احساسات شخصیت اصلی بعد از دستگیر شدن یا امتحان شدن توسط بهرام و... بپردازید.
    البته ممکن بود این موضوع عمدی بوده باشه و هدفی پشتش پنهان باشه. مثلا هویت یا احساسات واقعیش که نویسنده سعی در مخفی کردن اون داشته باشه. که در این صورت قابل قبوله.



    باورپذیری
    اینکه شخصیت‌های شما همیشه تفنگ همراه خودشون داشتن و به راحتی به مردم شلیک می‌کردن و فرار می‌کردن کمی غیرباورپذیر بود. توی بیمارستان یا خیلی از مکان‌های عمومی دوربین مداربسته و نگهبان وجود داره.



    تکمیلی
    شما سخنی با خواننده رو توی پست دوم قرار دادید که بهتره پست اول نوشته بشه.



    قلمتون پایدار
    "عضو آزمایشی شورای نقد"
    232135_B50EC425-3345-46BB-A4B5-7D8F2F279ACF.jpeg

     

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    مرسی عزیزم بابت نقدت!
    خسته نباشی.
    جواب‌ها رو در بالا پاسخ دادم:-*
     

    kianick

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/14
    ارسالی ها
    750
    امتیاز واکنش
    25,173
    امتیاز
    843
    محل سکونت
    دل آتش!

    سلام آیلا ژانم. بابت تاخیر شرمندتم :(

    نام:
    نام شما متشکل از دو کلمه‌ی شکاف و ضمیر بود که در کنار هم ترکیب نو و جذابی ایجاد کرده بودن.
    معنی شکاف ضمیر می‌تونه به نقصی که در جامعه، روابط و شخصیت‌های امروز شکل گرفته اشاره کنه و یا شکاف هسته‌ای که در هر صورت به خوبی ژانر‌ها رو منعکس کرده و با محتوای رمان هماهنگی داره. نام انتخابی مناسب بود.

    خلاصه:
    خلاصه‌ی رمانت جذاب بود و یه دید کلی _ باتوجه به ترکیب شدن با مقدمه_ به خواننده می‌داد. همچنین به خوبی ژانرها رو منعکس کرده بود به طوری که هرچهارتا ژانر رو می‌شد توی خلاصه دید.
    خلاصه با محتوا و نام و مقدمه هم هماهنگ بود و جذابیتش هم که کافی بود.
    خلاصه‌ خوب بود.

    مقدمه:
    مقدمه مکمل خلاصه بود در واقع و خواننده رو برای یه داستان جذاب آماده می‌کرد _با توجه به‌اینکه طوری بود که انگار تعریف خاطره‌اس_
    مقدمه حتی ژانرها رو به تصویر می‌کشید و نثر زیبایی داشت اما اشکالی که من در اون دیدم این بود که با این‌که قسمت اول و دوم متن قرابت معنایی داشتن اما نوع نثر متفاوت بود و قدرت کلام رو به اصطلاح ازش گرفت.
    آیلا جان پیشنهاد می‌کنم کار رو یکدست کنی.

    جلد:
    جلد طرح شلوغ اما کاملی داشت هرچند به نظر من هم اون خورشیدی که به هسته‌ی اتم تشبیه می‌شه جدا نیازی نبود و تنها عکس نیروگاه برای رسوندن منظور کافی بود.
    همچنین جمله‌ای که استفاده شده بود وزن خوبی نداشت اما با محتوای کلی و جلد مرتبط بود و فضای داستان رو به مخاطب نشون می داد ضمن این‌که توی جلدت ژانرها هم به تصویر کشیده شده بودن به این صورت که تراژدی رو می‌شد از رنگ‌ها فهمید و ژانر پلیسی‌ جنایی هم که در جلد مشخص بود کاملا.
    به نظرم جلد با یک اصلاح جزئی بهتر می‌شه.

    ژانر:
    ژانرها چهارتا بودن،
    عاشقانه:
    این ژانر رو می‌شد در رمان هرچند نچندان واضح حس کرد، در عشق به وطن و وظیفه‌شناسی این مردمانی که گفتی.
    اجتماعی:
    این ژانر در فروش مواد مخـ ـدر و جوون‌هایی که گرفتارش شدن و مشکلات امروزی که در گوشه و کنار داستان بهش اشاره کرده بودی دیده می‌شد.
    پلیسی:
    پلیسی که باتوجه به معیارهای انجمن باید به پلیسی_جنایی تغییر کنه از اول رمان در دستگیری و فرار و ... دیده می‌شه.
    تراژدی:
    خب این تراژدی رو من در مرگ کسایی که بیهوده مردن و در خلاصه و مقدمه دیدم اما انتظار دارم بهتر بهش بپردازی

    شروع رمان:
    شروع رمانت با فرار امیرعلی از دست پلیس‌ها و درگیریشون آغاز می‌شد.
    شروع جذاب بود و در عین حال یکی از رکنی‌ترین خصوصیات شخصیت اصلی رو به من نشون داد، اون خونسردی خاص.
    دوستان در قسمت توصیف احساسات می‌گفتن توصیفاتت کم و شخصیت کمی دور از دسترسه ولی به نظر من این از عمد بوده _نه این‌که الماس خودمم هویژوریه، سر همون _
    و یکی از خصوصیات امیرعلیه و مذهبی بودن اون رو هم به وضوح نشون می‌داد.
    همچنین شروع رمانت ژانرها رو به تصویر می‌کشید و فضای کلی رمان رو به مخاطب نشون می‌داد.

    نثر:
    شما بین نثر ادبی و محاوره‌ای از نثر ادبی استفاده کرده بودی که البته این نوع نثر بیشتر به کارتون می‌آمد
    _ با توجه به حماسی و اجتماعی بودن رمان_
    که شما به خوبی از اون بهره گرفته بود و باوجود ادبی بودن نثر به خوبی قال لمس و ملموس بود و این نکته‌ی مثبتیه.
    منتهی بعضی جاها از کلمات اشتباهی استفاده شده بود، به این صورت که از اون کلمات بیشتر در متن‌های محاوره استفاده می‌شه، مثلا:
    گویی بهم آرامش تزریق کرده باشند.
    گویی به من آرامش تزریق کرده باشند.
    بعضی جاهاهم که کلا محاوره و ادبی قاطی شده بودن:
    خونه‌اش
    خانه‌اش
    اگه عقل سالم داشته باشه
    اگر عقل سالم داشته باشد
    یا بعضی جاها افعال از ماضی به مضارع تغییر می‌کرد مانند:
    با تمام قدرت به سمت خروجی دویدم. نفس نفس زنان از بین جمعیت رد می شدم.

    اینجا فعل دوم مضارعه، باید یکدست بشه متن.

    امم. راستش رو بخوام بگم نثرت مشکل داشت، یعنی روون نبود و لغزش داشت. بعضی اطلاحاتت درست نبودن و بعضی جاها هم جوری جای کلمات رو در جمله عوض کرده بودی که چندان دلنشین به نظر نمی‌رسید. نوع متنت به دل نمی‌نشست. برای مثال می‌گم:
    آرام قدم زنان فاقد هرگونه جلب توجهی از سنگ فرش قیری خیابان ..‌.

    کلمات قلمبه سلبمه همیشه با هم خوب نمی‌شن، به نظرت خودت این نثر روون‌تر و قابل درک‌تر نیست؟

    " با قدم‌های آرام و بدون هر گونه جلب توجهی از سنگ‌فرش قیری خیابان ..."
    یا باید بگی قدم‌زنان یا آرام آرام.
    دوتایی باهم نمی‌شه!
    یا فاقد هرگونه جلب توجه.
    فاقد و جلب توجه ترکیب خوبی درست نمی‌کنن. خودت منتقدی بهتر می‌دونی چی‌ می‌گم. ببین آیلا جان، شاید تنها اشکال بزرگی که توی متنت دیدم همین جمله‌بندی‌های غلط بود.
    می‌دونی بعضی رمانا با وجود محتوای کلیشه‌ای و بدشون چنان نثر و جمله بندی‌های روون و زیبایی دارن که تو به خاطر نثرش هم که شده می‌خونیش!
    مال تو برعکس شده. همه چیزش عالی و جذابه به خصوص موضو
    ع اما نثری که کل رمان رو در بر گرفته چنگی به دل نمی‌زنه! این خواننده رو زده می‌کنه. علاوه بر توضیحات و مثال این‌جا توی پی‌وی برای کمک در خدمتت هستم، خوشحال می‌شم باهم صحبت کنیم.

    سیر:
    سیر رمانت اندکی تند بود که فکر می‌کنم اونم هدف‌دار باشه و اتفاقاتی که پرداخته نشدن معما هستن و در آینده می‌پردازی بهشون.
    در این صورت این بخش موفق بود اما غیر از این لطفا تصحیحش کن.

    زاویه دید:
    زاویه دید اول شخص بود از مزایای این زاویه دید می‌شه به برقراری بهتر مخاطب با شخصیت اصلی و بهتر فهمیدن اون اصاره کرد که در رمانت این دو در یک مه قرار گرفته بودن اما از طرفی اول شخص می‌تونه اهداف دیگری مثل در بررسی موقعیت‌ها تنها از نگاه شخصیت اصلی و ... داشته باشه.
    در کل با وجود این‌که زاویه اول شخص بود خوب بهش پرداخته بودی و تمام حرکات رو تحت پوشش قرار داده بودی. خوب بود، البته اگر گذاشتن احساسات امیرعلی در مه مربوط به همون شکاف و هدفدار بوده باشه.

    توصیفات:
    توصیف چهره:
    توصیفات چهره به جا و به اندازه بود و از نکات مثبتش می‌شد به تزریق تکه تکه‌اش اشاره کرد.
    منتهی تثبیت نشده بودن اطلاعاتی که درجاهای نچندان مهم قرار داده شده بودن.
    مثلا چشم‌های قهوه‌ای امیرعلی اگر چند جای دیگه هم نام بـرده بشن حسابی در ذهن خواننده تثبیت می‌شن.
    نکته‌ی دیگه این که تیپشون رو چندان خوب توصیف نکرده بودی، و یا استایل و هیکل و موارد این چنینی.

    توصیفات مکان:
    توصیفات مکان هم مانند توصیفات چهره خوب بود ولی نکته‌ای که توش دیده می‌شد این بود که تو جزئیات رو گرفته و کلیات رو یه جورایی رها کرده بودی.
    مثلا همون پست اول فقط از دوبلکس بودن خونه گفته بودی و تلوزیون سیاهرنگ و مبل سلطنتی بنفش و ...
    خب بذار ببینم سالنش چند متر بود؟ مربعی مستطیلی؟
    طبقه‌ی دوم چطور بود؟ چند اتاق داشت و اطلاعات این چنینی که کل رو تشکیل می‌دن.

    توصیف احساسات:
    توصیف احساسات همونطور که گفتم در یک مه قرار داشته و چندان قابل لمس نبود. این می‌تونه یه نکته‌ی مثبت و یه نکته‌ی منفی باشه. برای مثال وقتی اینطوری باشه خواننده کنجکاوتر می‌شه تا ادامه بده و این‌که چندان ملموس نیست نکته‌ی بدشه.
    اما اگر هدف این‌چنینی داشتی اینجا موفق بودی.

    توصیف حالات:
    توصیف حالات خوب بود و به خوبی هم با احساسات یکی بود.
    حالاتی که بیان کرده بودی مناسب موقعیت بود و دقیق بهشون پرداخته بودی مثلا انداختن کنترل تلوزیون و ...

    علائم نگارشی و غلط‌های املایی و تایپی:
    علائم نگارشی خوب استفاده نشده بودن. مثلا جاهایی که مکث لازمه ویرگول نگذاشته بودی و بی‌وقفه ادامه داده بودی و یا جایی که علامت تعجب لازم بود نقطه گذاشته بودی و ...
    مثال:
    کاملا خلوت بود این موقع روز کسی توی گرما اگه عقل سالم داشته باشد بیرون نمی‌آد.

    کاملا خلوت بود. این موقع روز، اگر کسی عقل سالم داشته باشد بیرون نمی‌آید.
    تازه محاوره و ادبی قاطی شده! دقت کن.

    غلط املایی من که ندیدم و غلط تایپی به جز اونایی که محاوره و ادبی قاطی شده بودن خیر. لطفا علائم نگارشی رو در جای صحیح قرار بده و متنت رو یکدست کن.

    دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
    دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها در تعادل قرار داشتند و ضمن این‌که هر دو اطلاعات رو به خواننده منتقل می‌کردند. توی دیالوگ‌ها می‌شد جملات ماندگاری رو دید و دیالوگ‌ها با موقعیت و شخصیت‌پردازی هماهنگ بودن.
    در این بخش هم موفق بودی‌

    شخصیت‌پردازی:
    شخصیت پردازی با وجود زاویه دید اول شخص تقریبا کامل بود.
    همچنین رفتارهای شخصیت‌ها کاملا جا افتاده و خود شخصیت‌ها نو و جذاب بودن. مثلا همین امیرعلی ...
    و این‌که شخصیت فرد اصلی همچنان گنگ بود _امیرعلی_ به جذابیتش افزوده بود. در کل شخصیت‌پردازی خوبی داشتی.

    ایده:
    ایده‌ات چیزی بود که نو بود و بهش در چیزای دیگه پرداخته نشده بود و اگر خوب روش کار کنی و نثرت رو تصحیح کنی کار فوق‌العاده‌ای در میاد.


    باورپذیری:
    باورپذیری برای من که چیز عجیبی توی رمانت قرار نداشت و تونسته بودی به خوبی همه چیز رو واقعی جلوه بدی و همچنین موضوعت موضوع قابل باوری بود.

    به قول بابام موفق و پیروز باشی ^_____^
    _ آهان راستی اینم بگم بهت حسودیم می‌شه به خاطر چنین اثری :aiwan_lightsds_blum: البته منهای نثر "نگاه شیطانی _

    "عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود"
    232135_B50EC425-3345-46BB-A4B5-7D8F2F279ACF.jpeg
     
    آخرین ویرایش:

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    خدایا من و شکاف را از آیینه شیطان نما حفظ بفرما:aiwan_lightsds_blum:
    نقدت برام نصفه اومده بود!
    مرسی عارفه جونم روش کار می‌کنم:-*
    خسته نباشی
     

    zhrsh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/07/15
    ارسالی ها
    43
    امتیاز واکنش
    133
    امتیاز
    136
    به نام خدا
    نقد رمان
    اسم‌
    نام رمان متشکل از دو کلمه است شکاف و ضمیر.ضمیر در فرهنگ نامه معین به معنی باطن انسان، اندرون دل، راز، اندیشه نهفته معنی شده است. شکاف هم که به معنی چاک و رخنه است. اگر به خواهیم معنی ها را کنار هم بگذاریم مفهومی یه وجود میاد که با مفهوم رمان ارتباط دارد. رخنه در باطن انسان، تغییر. مفاهیمی است که با مفهوم رمان موساد(تغییر عقاید و باطن انسان، شستشو مغزی ) و بلعکس ارتباط دارد
    به طور کل نام رمان جذاب است و با محتوا و ژانر ارتباط دارد.

    جلد
    جلد رمان ترکیب از یگان ویژه، اتش، هلیکوپتر و... است که ژانر پلیسی را به خوبی نشان میدهد
    عکس انتخاب شده به خوبی میتواند محتوا رمان را نشان دهد و بیان کننده این باشد که رمان در حول موضوعات پلیسی، انرژی هسته ای و... میچرخد
    تصویر نشان دهنده شجاعت نیرو های پلیسی است که با دلاوری به دل اتش میزنند.
    دوبیتی نوشته شده هم که با جلد و محتوا ارتباط درستی داشت ولی از لحاظ قافیه و وزن ایراد داشت

    ترکیب رنگی هم میتواند نشان دهنده ژانر تراژدی باشد.
    ولی تصویر جلد کمی شلوغ است اگر از شلوغی اون کم کنید بهتر هم میشود مثلا اگر اون هسته زرد رنگ حذف بشه بهتره
    جلد زیبا و متناسب با محتوا رمان انتخاب شده.

    خلاصه:

    خلاصه نگـاه دانلـود مانند مقدمه برای انشاست و موضوع کلی را نشان میدهد باید جذاب و کنجکاو کننده باشد‌‌.
    خلاصه ی نوشته شده شما متنی بود که در ان به طورکامل موضوع و جو و ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نشون میداد. این یک نکته مثبته چون خواننده با خوندن رمانشما به راحتی میفهمه که از این نوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو دوست داره یا نه؟ ولی خلاصه شما یک چیز کلی بود یعنی هیچ گره خاصی رو در اون ایجاد نکرده بودید که باعث جذابیت بشه.
    همون طور که گفتم خلاصه حالت کلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نشون میده پس حداقل شما باید اشاره کنید که مضموم حلاصتون چه قشری هست!
    خلاصه با شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در تضاد محور اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    افراد حلافکاره ولی محور اصلی خلاصه افراد شجاع و فداکاره. این دوگانگی به جذابیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و حلاصه می افزاید
    اگر خلاصه اصلاح بشه خیلی بهتره
    ژانر
    پلیسی: ژانر پلیسی یکی از ژانر هایی است که از اول رمان به چشم میخورد و به خوبی به ان پرداخته اید.
    تراژدی: این ژانر یک نر نهفته در رمان است یعنی به طور کلی اتفاقات رمان این حس و ژانر را نشان میدهند مثل مرگ افراد و حتی مقدمه رمان
    عاشقانه: این ژانر هم برای اون افرادی که عاشقانه کار کردند و مردند، به خوبی حس میشود.
    به طور کل به ژانر هایی که نوشته بودید ۵۰ درصد پرداخت اید و با توجه به اینکه ابتدا رمان است خوب است.
    مقدمه
    ابتدا مقدمه انگار بخشی از رمان هست و من هم بار اول که خوندم این احساس رو کردم.بخش قشنگی ولی قسمت های بعد باهاش هماهنگی نداره شاید از لحاظ مفهومی هماهنگ باشه ولی قسمت اولش انگار که بخشی از رمان گفته میشه و بعد یک متن مجزا که با یک نثر دیگه بیان میشود . یعنی در قسمت اولش بخشی از رمان قسمت دومش صحبت که این باعث عدم انسجام متن میشه و قدرت قلم رو پایین میاره بهتره که اصلاح بشه.چون مقدمه قدرت قلم نویسنده و فضای حاکم بر رمان رو نشون میده.

    مقدمه شما هم‌به خوبی میتوته احساسات حاکم بر فضای رمان رو نشون بده.
    و ارتباط قابل قبولی با خلاصه رمان دارد.
    شروع:
    شروع رمان خوب بود و توانایی جذب مخاطب رو داره و اون کشش مورد نیاز رو ایجاد میکنه ولی خیلی ریلکس پیش میره یعنی شما میتونستید هیجان پارت رو بیشتر کنید.چجوری؟ با توصیف بیشتر احساسات و حالات
    در کل شروع رمان مناسب با کل رمان بوده و ژانر پلیسی و جنایی را نشان میدهد
    اشتباهات تایپی و نگارشی

    از علائم نگارشی در رمان استفاده شده بود و تا حد زیادی دزست بود ولی در بعضی جاها از ویرگول اشتباه استفاده کرده بودید. مثل پارت ۲
    در بعضی جاها از سه نقطه استفاده کردید که نیاز نبود پارت ۲و و
    اشتباهت تایپی در رمان نبود به جز چند جا
    باز بست.....باز و بسته
    ادی.....ا
    دیالوگ و مونولوگ

    _ اولا زیادی می‌دونست و داشت با خبر‌چینی‌هاش کار دستمون می‌داد!.....وقتی میگی اولا پس باید یه دوما هم باشه
    دیالوگ ها در رمان خیلی زیبا و حرفه ای بودند و طبیعی. جملات خاصی هم در بین ان ها به چشم میخورد که باعث ماندگاری رمان میشود.
    دیالوگ ها میتونستند به تناسب با اهمیتشون اطلاعاتی به خواننده بدهند. همچنین دیالوگ ها با شخصیت ها همخونی لازم رو داشت و متناسب با شخصیتشون بود
    مونولوگ ها دقیق و با جزئیات بودند و با دیالوگ ها ارتباط درستی داشتند.

    توصیفات

    توصیف چهره : این توصیف در رمان قوی و خوب بود شما سعی کرده بودید که توصیفات رو قطره چکونی تزریق کنید که این باعث تثبیت چهره ها در ذهن خواننده میشود. مقل توصیف چهره امیر علی
    درضمن شما از توصیف تیپ و ظاهر شخصیت غافل شدید که بهتر به اونم بپردازید.

    توصیف مکان:مکان های موجود در رمان هر کدومشون به نسبت اهمیتش به اندازه کافی توصیف شده بود.توصیفات مکان بسیار دقیق و خوب بود.
    مثلا توصیف خونه بهرام خیلی خوب و دقیق بود.
    توصیف احساس:
    توصیف احساسات در رمان بود ولی کم. اگر حس های ترس و غم و شادی و هیجان و.. بیشتر کنید، رمان بسیار جذاب و قابل لمس میشود.مثلا اونجایی که دستگیر شد. البته اینکه درباره احساساتش نمیگید(ترس) ممکنه به خاطر این باشه که خودتون بخواین اون رو ادم سرسختی نشون بدید؟!

    توصیف حالات:
    توصیف حالات در رمان به نسبت خوب بود ولی هنوز هم میتواند بیشتر شود این امر باعث میشود خواننده بهتر با رمان ارتباط برقرار کند مثلا در بخش ای که درگیری بود خوب عمل کرده بودید ولی میتونستید به جزئیات بیشتری اشاره کنید مثل نحوه راه رفتن،دویدنو.....
    شخصیت پردازی:
    شخصیت پردازی در رمان شما خوب بود ولی هنوز جای کار دارد، مبهم بودن شخصیت رمان خوب است ولی تا یک انداره . یعنی باید سعی کنید یک سری اطلاعات بیشتر درباره شخصیت اصلی و سایر شخصیت ها به مخاطب بدید. اطلاعاتی مثل: علایقشون، گذشتشون، اهداف و....
    نثر
    نثر شما ادبی که در تمام قسمت های رمان اون رو رعایت کردید ولی در بعضی جاها مشکلات کمی وجود داره.
    انتخاب نثر رمان تقریبا سلیقه ای و بستگی به توانایی نویسنده دارد ولی با اینکه شما توانسته بودید از نثر ادبی به خوبی استفاده کنید ولی شاید بهتر بود برای این رمان از نثر عامیانه استفاده کنید چون میتوانستید هیجان رو بیشتر نشون بدید
    چشم‌هایم دنبال دست‌شویی گشتم؛ بعد از پنج دقیقه تابلویی را که طرف چپ سالن زده شده بود و روی آن دست‌شویی مردانه و زنانه نوشته بودند. (را دیدم)
    باخشم خیلی کم که در بدنم زبانه می‌کشید.....زبانه کشید معمولا برای تشبیه خشم زیاد استفاده میشه.

    .سیر
    روند پیشروی رمان خوب نه خیلی سریع نه خیلی ارام و به بیشتر جزئیات پرداخته اید و به اندازه کافی هیجان و ارامش دارد. به جز پارتای اول که میتونستید فراز و هیجان رو بیشتر کنید چون باعث جذابیت بیشتر میشه.

    زاویه دید: زاویه دید رمان شما اول شخص هست که به خوبی از ان استفاده کردید و توانستید به خوبی مونولوگ ها و توصیفات و... را به خوبی با این زاویه دید بیان کنید از ان جایی که شحصیت های زیاد و پیچیدگی خیلی خاصی در رمان نیست این زاویه دید مناسب انتخاب شده. ولی چون شخصیت اول شما هنوز مبهم است ارتباط برقرار کردن با رمان سخته.
    باور پذیری:
    وقتی که امیر علی خودش رو میزنه یکم برای بیان دردش اغراق کردید اخه کسی با خودش رو کوبیدن به در و دیوار این همه اسیب نمیبینه. یا باید درد رو کمتر کنید یا توصیف ضربات رو بیشتر
    ولی به طور کل محتوا رمان قابل باور بود و با اتفاقات روزانه هماهنگ بوده و هیچ گونه اغراقی در ان به چشم نخورد.

    ایده:
    موساد، انرژی هسته ای و... کاملا ایده جدیدی برای نگـاه دانلـود موفق هستند.رمان شما از نظر ایده جدید و به دور از کلیشه است.
    موفق باشید قلمتون پایدار

    "عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود"
    232135_B50EC425-3345-46BB-A4B5-7D8F2F279ACF.jpeg
     

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    زهرا جان مرسی خسته نباشی جانا!
    تو نقل‌وقول پاسخ دادم
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    با سلام
    ویرایش رمان بر اساس نقد تایید شد
    امید است در دیگر رمان هایتان نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید
    با تشکر
    مدیریت نقد-
    ~*~havva~*~
    237029_photo_2017-06-26_13-50-37.jpg
     

    فریماه فارسی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/06
    ارسالی ها
    101
    امتیاز واکنش
    1,539
    امتیاز
    376
    سلام
    من چند تا از پست های این رمان را خواندم و خواستم نظرم و مواردی رو که به چشمم خورد با نویسنده عزیز در میان بگذارم:
    نظر شخصی و مسلما نه چندان حرفه ای من درباره رمان:
    ژانر جاسوسی- جنایی، یکی از ژانر های مورد علاقه من است بنابراین از خواندن این رمان جذاب لـ*ـذت بردم. سیر وقوع اتفاقات بسیار سریع و هیجان انگیز بود بنابراین به نویسنده تبریک می گم.
    احتمالا نویسنده هم به این ژانر علاقه مند است و من بهشون پیشنهاد می کنم داستان های فردریک فورسایت (نویسنده برتر این ژآنر) را اگر نخواندن، مطالعه کنند.
    یک نکته عجیب برای من اشاره به آیات قرآن در پی نوشت است. دلیلی برای این کار وجود داره؟
    چند مورد به چشمم خورد که شاید نویسنده بخوان آن ها را اصلاح کنند:
    جمله بندی این پارگراف برام عجیب بود:
    در پست نهم به نوعی صندلی به اسم کندل اشاره می شه، احتمالا بیشتر خواننده ها مانند من تجسمی از این نوع صندلی ندارند. این موضوع می تواند گیج کننده باشد.
    در پست نهم بهرام دوبار پول غذا را حساب می کند یا چیز دیگری هم به غیر غذا می خرند؟ یک بار تراول روی می گذارد یک بار هفتاد هزار تومن.
    در جلوی دکه، از فروشنده یک روزنامه سیـاس*ـی درخواست می کنند. من تا به حال ندیدم کسی به این شکل روزنامه بخرد. خصوصا که اکثر روزنامه های صبح کشور سیـاس*ـی هستند. می توانید به اسم روزنامه اشاره کنید. شرق، اطلاعات یا کیهان. یا یک اسمی که خودتان انتخاب کردید.
    توی پست یازدهم، اشاره به متراژ خانه دلیلی دارد؟
    یک چیزی که تا به اینجای داستان هنوز خیلی در موردش صحبت نشده، انگیزهای آدم بد های داستان است. من خودم با داستانی که آدم بدهایش، همین طوری ذاتا بد و خبیث هستند ارتباط برقرار نمی کنم. چه اتفاقی برای آدم های داستانت افتاده که اینقدر شریر شده اند؟
    از آنجایی که نویسنده، از اعضای تیم نقد است من با دست باز و بدون تعارف های معمول نظراتم را بیان کردم. :)
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا