نقد رمان معرفی و نقد رمان شکاف ضمیر | ailaaaa کاربر انجمن نگاه دانلود
- شروع کننده موضوع آدینه
- بازدیدها 988
- پاسخ ها 13
- تاریخ شروع
پیشنهادات
سلام 
با خوندن رمانتون اونم با ژانر پلیسی_جنایی
، راغب شدم بیام نظرمو نه به صورت کارشناسانه بلکه دوستانه بگم
*موضوع رمانتون عالیه به خصوص با اسم مبهم و جالبی که انتخاب کردید، سیر داستان هم خوبه
*ولی بعضی توصیفاتی که میشه با توجه به اون موقعیت لازم نیست وحتی بعضی توصیفات ودرگیریها اضافیه وباعث عدم ارتباط بهتر خواننده میشه مثلا :
در پستهای اول (چند متر جلوتر پارکینگ بزرگی زیر ساختمان پنج طبقه قرار داشت. قدم زنان بدون هر گونه توجهی از سنگ فرش قیری خیابان، خودم را به در ورودی نمایشگاه پوشاک و لباس تهران رساندم)
من متوجه نشدم که آیا این ساختمان پنج طبقه همان نمایشگاهه، که اگر هست بهتر بود جمله ی: پارکینگ بزرگی ... را حذف میکردید چراکه این گونه توصیف لازم نبودو کمکی به روند داستان نمیکرد و اگر این یک ساختمان پنج طبقه چسبیده به نمایشگاه که باز اشاره به این ساختمان لزومی ندارد
در پست بیست وششم وقتی امیرعلی در تیمارستان سرباز دوم را بیهوش کرد لزومی نداشت اینهمه انرژی و وقت بذاره و سرباز بالای درخت ببره،چون اینجا زمان مهمتره پس با پنهان کردن سطحی و سریع سرباز، کارش راه میفتاد
*اینکه داستان لو نمیدید و گره اضافه میکنید خیلی خوبه ولی عدم رفع بعضی ابهامات کوچیک باعث کم شدن جذابیت و کشش به ادامه داستان و گنگ و مبهم شدن میشه، پس بهتر بعضی از افکار و حدسیات شخصیت اصلی را واضح بگید،مثلا:
در پست دوم( که چشمم خورد، به دو مردی که یکی‌شان پیراهن قرمز چهارخانه به تن و نسبت به دیگری هیکل بهتری داشت؛ دیگری مردی لاغر اندام با لباس آبی لی بود. مرد اولی دست مرد دومی را گرفت و مشتش را باز کرد؛ مرد دوم دستش را مشت کرد و به جیب شلوار خودش برد.احساسی به‌من می‌گفت:-دردسر داره، درست میشه!)
اینجا مرد اولی پلیس بوده، که اگر اینطوره شخصیت اصلی بگه حدس میزنم پلیسه و اگر مواد فروشه که با یه جوری اشاره بشه
*اینکه از نقل قول ها باذکر منبع واشاره کامل به آیات قرانی استفاده کردید،خیلی خوبه
*لطفا روی نثر داستان و ترتیب کلمات بیشتر دقت کنید مثلا پست هجدهم با قسمت های بعدی متفاوته
* چندتا سوالم برام پیش اومده::NewNegah (1):
۱- اوایل داستان بهرام یه مراقب برای امیرعلی گذاشت طوری که فهمید یاسر زندس و تو بیمارستان کشتنش، پس چه طوری متوجه نشد امیرعلی را پلیس گرفته؟
۲-قصد بهرام از درگیری عباس و امیرعلی چی بود؟ چه امتحانی؟
۳-چه جوری امیرعلی یه بچه کوچیک که در خونه رحیم دید به حیاط برد و بعدم با اسودگی در زیرزمین دنبال مدارک گشت، در صورتی که اشاره ای به بیهوش شدن بچه نشده؟
۴-عباس اگر شاه کلید داره و برای رفتن خونه حسین جاهدی مهندس هواپیما از شاه کلیدش استفاده کرد پس چرا خونه رحیم از دیوار رفتن بالا؟
۵-چرا وقتی امیرعلی در تیمارستان به دست پرستار تیر زد، بهرام شک نکرد چون امیرعلی میتونست پرستار رابکشه
"قلمت سبز"
با خوندن رمانتون اونم با ژانر پلیسی_جنایی
، راغب شدم بیام نظرمو نه به صورت کارشناسانه بلکه دوستانه بگم*موضوع رمانتون عالیه به خصوص با اسم مبهم و جالبی که انتخاب کردید، سیر داستان هم خوبه
*ولی بعضی توصیفاتی که میشه با توجه به اون موقعیت لازم نیست وحتی بعضی توصیفات ودرگیریها اضافیه وباعث عدم ارتباط بهتر خواننده میشه مثلا :
در پستهای اول (چند متر جلوتر پارکینگ بزرگی زیر ساختمان پنج طبقه قرار داشت. قدم زنان بدون هر گونه توجهی از سنگ فرش قیری خیابان، خودم را به در ورودی نمایشگاه پوشاک و لباس تهران رساندم)
من متوجه نشدم که آیا این ساختمان پنج طبقه همان نمایشگاهه، که اگر هست بهتر بود جمله ی: پارکینگ بزرگی ... را حذف میکردید چراکه این گونه توصیف لازم نبودو کمکی به روند داستان نمیکرد و اگر این یک ساختمان پنج طبقه چسبیده به نمایشگاه که باز اشاره به این ساختمان لزومی ندارد
در پست بیست وششم وقتی امیرعلی در تیمارستان سرباز دوم را بیهوش کرد لزومی نداشت اینهمه انرژی و وقت بذاره و سرباز بالای درخت ببره،چون اینجا زمان مهمتره پس با پنهان کردن سطحی و سریع سرباز، کارش راه میفتاد
*اینکه داستان لو نمیدید و گره اضافه میکنید خیلی خوبه ولی عدم رفع بعضی ابهامات کوچیک باعث کم شدن جذابیت و کشش به ادامه داستان و گنگ و مبهم شدن میشه، پس بهتر بعضی از افکار و حدسیات شخصیت اصلی را واضح بگید،مثلا:
در پست دوم( که چشمم خورد، به دو مردی که یکی‌شان پیراهن قرمز چهارخانه به تن و نسبت به دیگری هیکل بهتری داشت؛ دیگری مردی لاغر اندام با لباس آبی لی بود. مرد اولی دست مرد دومی را گرفت و مشتش را باز کرد؛ مرد دوم دستش را مشت کرد و به جیب شلوار خودش برد.احساسی به‌من می‌گفت:-دردسر داره، درست میشه!)
اینجا مرد اولی پلیس بوده، که اگر اینطوره شخصیت اصلی بگه حدس میزنم پلیسه و اگر مواد فروشه که با یه جوری اشاره بشه
*اینکه از نقل قول ها باذکر منبع واشاره کامل به آیات قرانی استفاده کردید،خیلی خوبه
*لطفا روی نثر داستان و ترتیب کلمات بیشتر دقت کنید مثلا پست هجدهم با قسمت های بعدی متفاوته
* چندتا سوالم برام پیش اومده::NewNegah (1):
۱- اوایل داستان بهرام یه مراقب برای امیرعلی گذاشت طوری که فهمید یاسر زندس و تو بیمارستان کشتنش، پس چه طوری متوجه نشد امیرعلی را پلیس گرفته؟
۲-قصد بهرام از درگیری عباس و امیرعلی چی بود؟ چه امتحانی؟
۳-چه جوری امیرعلی یه بچه کوچیک که در خونه رحیم دید به حیاط برد و بعدم با اسودگی در زیرزمین دنبال مدارک گشت، در صورتی که اشاره ای به بیهوش شدن بچه نشده؟
۴-عباس اگر شاه کلید داره و برای رفتن خونه حسین جاهدی مهندس هواپیما از شاه کلیدش استفاده کرد پس چرا خونه رحیم از دیوار رفتن بالا؟
۵-چرا وقتی امیرعلی در تیمارستان به دست پرستار تیر زد، بهرام شک نکرد چون امیرعلی میتونست پرستار رابکشه
"قلمت سبز"
ممنون که وقت گذاشتین و مطالعه کردین
برای سوال ۵) حتی اگر امیرعلی احتمال پلیس بودنه پرستار میداده و کمی احتیاط کرده ولی چرا بهرام به امیرعلی شک نکرد و توضیحی نخواست برای تیر زدن به دست پرستار؟ چون به راحتی میتونست بکشد و هم چنین چرا باید به سمت پرستار برمیگشت؟اطلاعات که بدست اورده بود و حتی برای گرگان گیری هم میتونست از افراد دیگه استفاده میکنه
سوال ۱) خوب بالاخره مراقب امیرعلی که از طرف بهرام بود، باید متوجه دستگیری امیرعلی میشده و بهرام از چه جوری آزاد شدنش توضیح میخواست
برای فرار امیرعلی از تیمارستان، متوجه توضیحتون شدم که امیرعلی نیاز به پنهان کردن سرباز و استفاده از لباسش داشت ولی به نظرم زمان مهمتر بوده و پس با پنهان کردن سرباز کنار بوته ها یا ۰۰۰ و عوض کردن لباسها با توجه به حرفه ای بودن امیرعلی، کفایت میکنه چون به نظرم بالا بردن یه نفر از درخت حتی یه فرد کارکشته سخته
برای سوال ۵) حتی اگر امیرعلی احتمال پلیس بودنه پرستار میداده و کمی احتیاط کرده ولی چرا بهرام به امیرعلی شک نکرد و توضیحی نخواست برای تیر زدن به دست پرستار؟ چون به راحتی میتونست بکشد و هم چنین چرا باید به سمت پرستار برمیگشت؟اطلاعات که بدست اورده بود و حتی برای گرگان گیری هم میتونست از افراد دیگه استفاده میکنه
سوال ۱) خوب بالاخره مراقب امیرعلی که از طرف بهرام بود، باید متوجه دستگیری امیرعلی میشده و بهرام از چه جوری آزاد شدنش توضیح میخواست
برای فرار امیرعلی از تیمارستان، متوجه توضیحتون شدم که امیرعلی نیاز به پنهان کردن سرباز و استفاده از لباسش داشت ولی به نظرم زمان مهمتر بوده و پس با پنهان کردن سرباز کنار بوته ها یا ۰۰۰ و عوض کردن لباسها با توجه به حرفه ای بودن امیرعلی، کفایت میکنه چون به نظرم بالا بردن یه نفر از درخت حتی یه فرد کارکشته سخته
برخی موضوعات مشابه
- پرسش و پاسخ
- Solved
- Solved
- Solved
- Solved
- Solved
- پرسش و پاسخ
- Solved
- Solved
- پرسش و پاسخ
- پرسش و پاسخ
- پرسش و پاسخ
- نظرسنجی
- نظرسنجی
