نقد رمان معرفی و نقدرمان لمس جادو | ^Maryam^ کاربر انجمن نگاه دانلود

ANDREA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/15
ارسالی ها
4,712
امتیاز واکنش
68,494
امتیاز
976
سن
22
به نام خدا




با سلام خدمت شما دوستان
خیلی ممنونم که تا اینجا همراهیم کردید
از شما خواهش دارم که در این صفحه برای بهترشدن قلمم با نقدهای سازندتون،تلاش کنید
امیدوارم که بتونم به کار بگیرم و بهتر بشم.
لطفا اسپم نفرستید.
چنانچه درخواستی دارید و یا دوست دارید تشویقم کنید و از زمان پست گذاشتن اطلاع پیدا کنید.صفحه ی پروفایلم بازه.
اینجا فقط نقد و انتقادات و مشکلات رمان رو بگید.


IMG_6214.PNG

نام رمان : لمس جادو
نام نویسنده :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

ژانر :تخیلی ، عاشقانه ، هیجان انگیز
نام تایید کننده :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

طراح جلد :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

لینک رمان :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!





خلاصه : بعد از دزدیده شدن الناز ، انا یک شبِ ، همراهِ خانواده اش پا میزاره به زادگاهش.
اونجا ، انا فکر میکنه که بزرگترین مشکلش فقط نجات النازه!در حالی که انا از هیچکدوم از رازهای زندگیش خبر نداره ...
سعی میکنه که الناز رو نجات بده ... ولی این کار همون قدر که گفتنش راحته ، اسونه ؟


در این داستان : باید دید چه کسی دشمنه! چه کسی دوسته! و در اخر انا چه بلایی سرش میاد!




 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ABAN dokht

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/17
    ارسالی ها
    2,239
    امتیاز واکنش
    8,811
    امتیاز
    596
    محل سکونت
    البرز
    بنام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را مطالعه فرمایید.
    ***
    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و ...

    برای آموزش نقد می توانید از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    بهره ببرید .
    موفق باشید ( تیم مدیریت نقد )
    lsbj_%D9%86%D9%82%D8%AF.jpg
     

    ngin_grn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/14
    ارسالی ها
    56
    امتیاز واکنش
    1,917
    امتیاز
    326
    محل سکونت
    شیراز
    سلام مریم جون عزیزم.:biggfgrin:
    خوشحالم که اولین نفرم که این رمان متفاوت رو نقد میکنم.:campe545457on2:
    عزیزم دست به قلم زیباتون آدم رو وادار به خوندن میکنه و در ضمن این ژانر متفاوتی که به کار بردی هم،شجاعت زیاد و ریسک پذیری خیلی بیشتر از اون میخواد و البته توانمندی نویسنده و خوب شما یک پکیج کاملید!
    عزیزم ولی این ژانر متفاوتی که انتخاب کردید درست مثل همه ی ژانر ها مخاطب های خاص رو میخواد و پیدا کردن این مخاطب ها بسیار سخته!
    مطمئنا به سودت میشد اگر از کسی که کمی آگاهیش و تجربه اش تو زمینه ی نوشتن از شما بیشتره کمک میگرفتی چون اولین رمان معمولا مهمترین رمان برای هر نویسنده ی تواناست اما با این حال ادامه بده که ما بسیار پیگیر این شاهزاده خانم و دوستانشون هستیم!موفق باشی گلم :):aiwan_light_blffffum:
    امیدوارم اونقدر من رو به خودت نزدیک ببینی که این نقد ناراحتت نکنه گلکم:aiwan_light_girl_cray::aiwan_light_heart:
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    سلام نگین جان
    ممنونم که همراهیم میکنی و اولین نفری هستی که رمانمو نقد کردی
    پند دوستانه شما واقعا به جاست و موردی برای ناراحتی وجود نداره
    در این باره بگم من هم یکی از نزدیکان هستند که بعضی مواقع باهاشون مشورت میکنم
    شاید یک نویسنده قابل نباشند اما کتاب خوان قابلی هستند
    سعی میکنم طی این چند روز با یکی از نویسندگان کتاب انجمن در ارتباط باشم
    و چیزایی بهتری یاد بگیرم و تجربه هارو بکار ببرم
    اما نمیشه ایده رو تغییر داد فقط میتونم بگم شاید در نگارش موضوع ویرایشی صورت بگیره

    بازم ممنونم ازت که وقت باارزشتو صرف کردی دوست جان

    امیدوارم تا اخر همراهیم کنی
    موفق باشی عزیزم
     

    parmida.d

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/02
    ارسالی ها
    64
    امتیاز واکنش
    412
    امتیاز
    186
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران - خرم اباد
    سلام
    ضمن تقدیر از زحمات شما بعد از خوندن اولین پست چند نکته دیدم که خواستم متذکر بشم
    شما بسیار قلم زیبایی دارید و نوشتن رمان تخیلی کار هر کسی نیست . این نشون دهنده ی استعداد بالای یه نویسندست که رمان تخیلی بنویسه
    چون واقعا این کاره اسونی نیست . پس کار شما واقعا قابل ستایشه
    1-رکس با سرعت زیادی به این سو میامد. به نظرم این قسمت بشه به سمت او میامد بهتر بود
    2- انها را از ان جا بیرون کردند . به نظرماین فعل بیرون کردند مطابقت زیادی نداره با نگارش جملات بالا . شما حتی به جای او از وی استفاده کردید . فعل راندند مناسب تر هست از نظر بنده
    3 - از دانستن خبر "ایلیا اومده" شتاب زده به سمت در اصلی خانه دوید از دانستن ؟؟؟ به نظرم این باشه نثر زیبا تر میشه . پس از فهمیدن خبر امدن ایلیا و یا پس از شنیدن موضوع برگشت ایلیا . نمیدونم اما به نظرم بهتره
    4 - توی پست اول احساسات به من منتقل نشد خصوصا حین مکالمات . مثلا ببینید : _:سلام ،کی اومدید؟
    _:چند ساعتی میشه فک کنم صبح ساعت ۱۰
    خوب اینجا باید حس برادر از دیدن خواهر و خواهر بعد از بغـ*ـل کردن برادرش مشخص بشه که متاسفانه نشده یا بعد از فهمیدن جدا شدن الناز و ایلیا من جز غم چشم های ایلیا حیرت خانواده رو ندیدم
    موفق باشید دوست عزیزم . بسیار زیبا نوشتید .
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    سلام عزیزم
    اول یه تشکر به خاطر اینکه رمانمو خوندید
    و یک تشکر به خاطر اینکه اشتباهاتمو گوشزد کردید
    سعی میکنم در اولین فرصت پست رو ویرایش کنم
    و در مورد احساسات شخصیت ها بیشتر توضیح بدم
    امیدوارم تا پایانش همراهیم کنید و اگر مشکلی بود دوستانه بهم گوشزد کنید
    موفق باشید دوست جان

    .))
     
    آخرین ویرایش:

    parmida.d

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/02
    ارسالی ها
    64
    امتیاز واکنش
    412
    امتیاز
    186
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران - خرم اباد
    عزیزم من پست دوم و سوم رو هم خوندم . بازم توی بیان حالات یه مقدار ضعیف بود . با اینکه قلم خیلی خوب بود . اگه خواستی یه سری حالات رو بهش اضافه کن . مثلا جایی که گفت الناز رو دزدیدن پ
    1 - فکر کردی به راحتیه : این اگه تبدیل بشه به « فکر کردی به این راحتیه » جمله حالت قشنگ تری پیدا میکنه
    2- علائم نگارشی رعایت نشده بود تو جملات . مثلا همین جمله بالا . فکر کردی به این راحتیه ؟ که بدون موافقت کریستوفر برگردیم ؟! علائم نگارشی نقش بزرگی توی رسوندن حالات دارن

    3-،پیش دستی کرد به اغوشش کشید : «پیش دستی کرد و او را به اغوش کشید » که البته اینجا«و»بعدی باید حذف بشه
    4- ایلیا انگار باری از دوشش برداشته بودند که نفس راحتی کشید
    اما با حرف پدرش انگار توی پرش خورد که قیافش دوباره با ان غم عجین شد :
    اینجا انگار دو بار تکرار شده و باز هم با توجه به نگارش ادبی به نظرم بهتره کلمه « انگار » به چیزی شبیه به گویی تغییر کنه
    موفق و پیروز باشی عزیز پر استعداد
     

    *.*حیات*.*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/28
    ارسالی ها
    645
    امتیاز واکنش
    14,751
    امتیاز
    743
    سن
    25
    محل سکونت
    نگاه دانلود
    سلام.خسته نباشید. :)

    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یکی از عناصر مهمیه که خواننده رو جذب میکنه.
    مشابه اسم رمانتون توی نت هست.
    اگه سرچ بزنید می بینید که رمان هایی به اسم "محافظ شخصی" و "محافظ من" هست.
    با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این فکر به ذهنم خطور کرد که شخصیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید محافظ یا همون بادیگارد باشه یا یه شخصی محافظ یه شخص دیگه هست.
    به هیچ عنوان فکر نمی کردم که رمانتون تخیلی باشه و این یه امتیاز مثبته چون خواننده کنجکاو میشه که چرا این اسم برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    انتخاب شده؟!
    اسم رمان تا اینجایی که خوندم با محتواش مطابقت نداشت.
    می تونستید "ایرسا" که قهرمان داستانه رو برای اسم رمانتون انتخاب کنید.

    جلد:
    خب جلد رمانتون طراحی چهره ی یه دختر که چشم های آبی داره و عکس یه گرگ به صورت محو کنار عکس دختر هست.
    خب از اونجایی که عکس گرگ توی جلد به کار رفته پس باید شخصیت مهم رمانتون تبدیل به گرگ بشه وگرنه این عکس با محتوای رمانتون مطابقت نداره.
    از اونجایی که چشم های ایرسا آبیه پس عکس دختر مناسب با رمانه ولی اون عکس کنار جلد از نظر من به ژانر تخیلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمی خوره و بهتره یه عکس دیگه انتخاب کنید.
    همچنین چون توی رمانتون ماجرای عشق و عاشقی وجود داره پس می تونید برای گوشه ی جلد یه عکس عاشقانه انتخاب کنید.


    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    با توجه به محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتره ژانر هیجان انگیز رو هم اضافه کنید.

    ژانر تخیلی:این ژانر به خوبی توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشه. اینکه ایرسا یه دختر معمولی نیست و زادگاهش جای دیگه ست. گرگینه بودن عمو و جادوگر بودن مادرش همه ی این ها اتفاقات تخیلی و زایده ای ذهن شماست.

    ژانر عاشقانه: این ژانر فعلا توی پست ها دیده نشد و احتمالا توی پست های آینده به کار میره. البته عشق بین پدر و مادر ایرسا, عشق ایلیا به الناز,مهریا به میکائلا توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشه اون هم به صورت کم.


    خلاصه:
    خلاصه تون جذابه و خواننده رو جذب میکنه و سوال هایی توی ذهنش به وجود میاره که الناز کیه و چرا گم شده؟چرا ایرسا از زادگاهش دور بوده؟
    بهتره اون قسمتی که نوشتید "میریم که همراه ایرسا..." رو حذف کنید.

    مقدمه:
    مقدمه کامل کننده ی خلاصه و پلی برای شروع رمانه.
    مقدمه ای که نوشتید,با موضوع و محتوا و همچنین با خلاصه همخوانی داره.
    فقط یه مشکل نگارشی دیدم. نثر مقدمه تون ادبیه ولی خط اول "زندگیم آن چنان آرام بود" به جای "زندگیم" باید بنویسید "زندگی ام".

    زاویه ی دید:
    از دانای کل استفاده کردید و توی پست 13 زاویه ی دید رو تغییر دادید. بهتر بود از همون از زبون ایرسا می نوشتید یا دانای کل رو ادامه می دادید تا خواننده دچار دوگانگی نشه.
    دانای کل دستتون رو توی نوشتن احساسات و کارهای و افکار همه ی شخصیت ها باز میذاره.


    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    تا پست 12 نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ادبیه و توی نگارشش موفق بودید اما از پست 12 به بعد نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محاوره ای شده. بهتر بود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو با یه زاویه ی دید ادامه بدید اما این به سلیقه ی خودتون بر می گرده.
    مشکلی توی نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ندیدم فقط بعضی قسمت ها ایراد داشت که توی بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ذکر کردم.

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید به قدری جذاب باشه که خواننده دل از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نکنه و جذبش بشه.
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما متفاوت و جالبی بود,شروعی جدید و دور از کلیشه.
    بهتر می شد اگه به این سرعت فلش بک نمی زدید و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو توی هاله ای از ابهام نگه می داشتید.
    اون قسمت فلش بک رو بهتره توی پست های دیگه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به کار ببرید.
    توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تخیلی بهتره کاری بکنید که خواننده شوکه بشه و با میل بیشتری
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه.
    مثلا می تونستید اومدن ایلیا رو پست اول بنویسید تا خواننده کنجکاو بشه و بخواد بفهمه که چرا طلاق گرفتن؟


    سیر و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    خب روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تند نیست و اتفاقات با برنامه ریزی وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشن و هر پست با یه شوک همراهه که این باعث جذب خواننده میشه.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تخیلی باید با هیجان و گره های زیادی همراه باشه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اینطوری هست.
    پست های صفحه ی اول با هیجان و شیب خاص همراه هستند.
    توی پست 9و 10 خیلی زود گره ها باز شدند.بهتر بود کم کم توضیح بدید نه اینکه توی دو پست سریع همه ی ماجرای مثلا جادوگر بودن ملیکا رو لو بدید.
    این قسمت از نظر من سیر و روندش تندی داشت.
    پست های صفحه ی دوم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    وارد ماجرای اصلی شده و هیجان خاصی به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اضافه شدهِ

    باورپذیری:
    اونجایی که مهریا ظاهر میشه و خودش رد عموی ایرسا معرفی میکنه,تعجب ایرسا رو باید بیشتر نشون بدید و همچنین زود اخت شدن ایرسا با عمویی که هیچ وقت ندیدش از نظر من مناسب نیست.

    توصیفات:
    توصیفات قسمت مهم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هستند به طوری که توصیفات نباشند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    لنگ میزنه و خواننده از درک فضا و احساسات عاجز میشه.
    فضای خارجی و داخلی خونه و اتاق رو برای تصویر سازی خواننده باید توصیف کنید وگرنه خواننده برای برقراری ارتباط با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دچار مشکل میشه.
    فضای شهر رو توصیف کنید. شهرشون چه شکلیه؟ مدرن؟قدیمی؟ حداقل فضای یه مغازه رو توصیف کنید.
    توصیفات فضای کلبه رو بیشتر کنید.
    شخصیت هایی که مهم هستند باید چهره شون توصیف بشه و بهتره کم کم خواننده رو با چهره ها آشنا کنید.
    توی توصیف احساسات کمی ضعیف عمل کردید,صحنه های غمگین رو باید کش بدید تا خوب اثر بذارن. مثلا اونجایی که ملیکا و مهرداد به زادگاهشون بر می گردند باید هیجانشون رو نشون بدید.
    در کل توصیفاتتون کم بودند بهتره بیشترشون کنید.


    دیالوگ و مونولوگ:

    دیالوگ و مونولوگ ها باید به اندازه توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نوشته بشن تا تعادل توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برقرار بشه.
    اگه دیالوگ ها زیاد و حرفی برای گفتن نداشته باشند,خواننده اون ها رو رد میکنه.
    پست های اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما مونولوگ های بیشتری داره و توی بعضی پست ها دیالوگ ها از مونولوگ ها زیادتر هستند.
    دیالوگ هاتون حرف های عادی و روزمره نیست ولی کش دار کردن دیالوگ ها باعث میشه خواننده نصف دیالوگ ها رو رها کنه و نخونه.
    " _:ما باهم ازدواج کردیم وقصد نداشتیم به کسی چیزی بگیم چون هردوی مارو میکشتن،چون هیچ غریبه ای حق ورود به اونجارونداره،کسی هم حق نداره درباره اسرار برای کسی صحبت کنه و بهش اموزش بده.ماهردو قانونو نقض کردیم،تا اینکه مادرت ایلیا رو باردارشد،پادشاه که به خروج های پنهانی ملیکا از قصر شک کرده بود،دستور داد تعقیبش کنن.فهمیدن با من در ارتباطه.
    مجبورش کردن برگرده اما ملیکا بازم فداکاری کرد و منو فراری داد.
    ملیکابا صدایی که از لحنش،عشق می بارید،ادامه داد:فک کردم که ترکم کرده و منو تنها توی مشکلات گذاشته،هرگز از کارم پشیمون نبودم که بهش کمک کردم تا فرار کنه.اومد دنبالم و با هم زندانی شدیم.با اینکار مطمئن شدم چقدر دوسش دارم و چقدر دوسم داره.اخه فقط عاشقای واقعی همو تنها نمیذارن و باهم تا دهن شیر هم میرن.میدونستیم اخرش ما هردو محکوم به اعدام در میدان شهر میشدیم .پدرم خیلی دوستم داشت.اخه من تک دختر بودم.فقط یه برادر داشتم.هردو بهم اصرار کردن که در محکمه منکر همه چی شم و مهرداد بار همه چی رو بدوش بکشه اما من سر حرفم موندم و گفتم بودن با مهردادو میخوام حتی اگه پایانش مرگ باشه."
    دیالوگ بالا خیلی طولانیه و همچنین چون بین خط ها فاصله ندادید باعث خسته شدن چشم خواننده میشه و این قسمت ها رو ممکنه رد کنه.
    علائم نگارشی رو اگه رعایت کنید بهتر میشه.
    دیالوگ ها بر اساس سن شخصیت ها نوشته شده بود و کل کل های بچگانه نبود.
    علائم نگارشی رو رعایت کنید خیلی بهتر هم میشه.
    بهتره تاپیک آیین ویرانا رو مطالعه کنید.

    ایده:
    ایرسا یه دختر معمولی نیست و به سرزمین دیگه ای تعلق داره و قراره برای کمک به الناز به سرزمینش برگرده ولی انگار اتفاق های دیگه ای پیش میاد و فقط به این بهانه اون رو به زادگاهش کشوندن.
    ایده ی رمانتون جدید و جذابه و کلیشه ای نیست.



    کشمکش یا درگیری:
    کشمکش انواع مختلفی داره:
    فرد علیه خود
    فرد علیه فرد
    فرد علیه جامعه
    فرد علیه طبیعت
    فرد علیه فراطبیعت
    فرد علیه ماشین/تکنولوژی

    توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بیشتر کشمکش بین افراد دیده میشه. اون قسمتی که سربازها به دیانا و ایرسا حمله می کنند از این نوع کشمکش که زیاد توضیحش ندادید.
    توصیفات جنگیدنشون رو باید بیشتر کنید تا حس کشکمش به خواننده منتقل بشه.
    همچنین کشمکش فرد علیه فرا طبیعت به دلیل تخیلی بودن باید توی رمانتون دیده بشه.
    کشمکش بین سربازهای پادشاه کریستوف و ایرسا دیده میشه که بهش سیلی می زنند و زندانیش می کنند.

    شخصیت:
    توی پست هایی که گذاشتید فعلا ایرسا قهرمان و شخصیت اصلی داستانه و هنوز شخصیت ضد قهرمان وارد داستان نشده.
    بقیه ی شخصیت ها هم فرعی و مکمل هستند.

    شخصیت پردازی:

    ایرسا دختر شجاع و کنجکاویه که قراره الناز رو نجات بده و قدرت های ماورایی داره.
    شخصیت شوخ طبع و خوش قلبی داره و با ایلیا یکم لج و لجبازی میکنه.
    در کل شخصیت خوبی داره و رفتارهای بچگانه ای نداره.
    ایلیا,مهریا,مهرداد و ملیکا و دیانا و میکائلا و...
    شخصیت های داستانتون به جا وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شدند و نقش کم رنگی ندارند.
    شخصیت ها رفتار های معقول و متناسب با سنشون دارند و مشکلی توی شخصیت پردازی دیده نشد.
    فقط توصیفات چهره ی شخصیت ها رو بیشتر کنید,بهتر میشه.

    علائم نگارشی:
    توی بعضی از قسمت ها از علائم نگارشی به درستی استفاده نکردید.توی دیالوگ ها به گذاشتن علائم نگارشی دقت کنید چون بعضی قسمت ها علائم رو یادتون رفته که بذارید.
    به تاپیک آیین ویرانا سری بزنید و مطالعه اش کنید.

    *ازکنار قفس های کوچک که داخل همه قفس ها،شامل سگ و گربه میشد،به سادگی می گذشتند.

    از کنار قفس های کوچک که داخل همه قفس ها سگ و گربه بود به سادگی می گذشتند.

    *وقتی به خانه برگشتند از پدرش خواست ان را برایش بخرد،اما با مخالفت شدید مادرش روبه رو شد.مادرش از سگ ها خوشش نمیامد،حتی پیشنهاد خرید یک گربه را به ایرسا داد.

    وقتی به خانه برگشتند از پدرش خواست آن را برایش بخرد اما با مخالفت شدید مادرش روبه رو شد،مادرش از سگ ها خوشش نمیامد حتی پیشنهاد خرید یک گربه را به ایرسا داد.

    توی مثال های بالا که از متن رمان گرفته شده علائم نگارشی رو اشتباه استفاده کردید.
    فاصله ی میان واژه ای رو هم رعایت کنید چون هر واژه حریمی داره و باید رعایت بشه.

    بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    *چشمان آبی اش...نثر ادبیه و چشمان آبیش به این نثر نمی خوره.
    *شکل درست:موشکافانه...مشکافانه
    *با هیکلی روی فرم...با هیکلی زیادی روی فرم به نثر ادبی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمیخوره.
    *و هرگز در مورد این موضوع ها با من صحبت نکردند.
    *کلاه شنل رو که روی سرم کشید.
    *همه به طرفم برگشتند و نگاهم کردند.
    ببینید بهتره که فعل ها رو نشکنید. مثلا به جای استفاده کردن بنویسید استفاده کردند.

    *از سه نقطه فقط توی دیالوگ ها می تونید استفاده کنید اون هم برای نشون دادن کشیدگی و مکث.

    قلم شما خوب و گیراست و موضوع رمانتون جدیده با تمرین و تکرار قلمتون بهتر هم میشه.
    با آرزوی موفقیت

    عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    سلام.خسته نباشید. :)
    سلام،ممنون!
    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یکی از عناصر مهمیه که خواننده رو جذب میکنه.
    مشابه اسم رمانتون توی نت هست.
    اگه سرچ بزنید می بینید که رمان هایی به اسم "محافظ شخصی" و "محافظ من" هست.
    حرفتون درسته ،خواننده حتما چنین فکری میکنه که ایده هم کپی شده باشه برای بعضی مخاطب ها شاید چنین عقیده ای پیش بیاد اما تصمیم به عوض کردن اسم ندارم!چون فکر میکنم یهترین اسمی هست که به رمانم و ایده اش میاد.
    با خوندن اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این فکر به ذهنم خطور کرد که شخصیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید محافظ یا همون بادیگارد باشه یا یه شخصی محافظ یه شخص دیگه هست.
    محافظ از کلمه ی حفاظت میاد و یعنی اینکه سعی در نگه داری و حفاظت از چیزی.که در طول داستان مشخص میشه چرا همچین اسمی انتخاب شده.این که تو از دیدگاه یک خواننده گفتی تا یک منتقد بهترین نقدی بود که خوندم!
    به هیچ عنوان فکر نمی کردم که رمانتون تخیلی باشه و این یه امتیاز مثبته چون خواننده کنجکاو میشه که چرا این اسم برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    انتخاب شده؟!
    بله موافقم
    اسم رمان تا اینجایی که خوندم با محتواش مطابقت نداشت.
    این یکی از معماهایی هست که در رمان کم کم بهش پرداخته میشه.
    می تونستید "ایرسا" که قهرمان داستانه رو برای اسم رمانتون انتخاب کنید.
    البت همیشه انتخاب کردن اسم برای نگـاه دانلـود خوب نیست،اگراسم ایرسا رو بذارم بعد به ذهن خواننده نمیرسه که این رمان تخیلی هست.
    جلد:
    خب جلد رمانتون طراحی چهره ی یه دختر که چشم های آبی داره و عکس یه گرگ به صورت محو کنار عکس دختر هست.
    محو نیست و این عکس گرگ خیلی مهم هست!
    خب از اونجایی که عکس گرگ توی جلد به کار رفته پس باید شخصیت مهم رمانتون تبدیل به گرگ بشه وگرنه این عکس با محتوای رمانتون مطابقت نداره.
    اینو در نظر گرفتم
    از اونجایی که چشم های ایرسا آبیه پس عکس دختر مناسب با رمانه ولی اون عکس کنار جلد از نظر من به ژانر تخیلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمی خوره و بهتره یه عکس دیگه انتخاب کنید.
    نه اتفاقا میخوره!نظر خودم اینه که نیازی به تعویض نیست!دلیل نمیشه چون ژانر تخیلی هست یک چیز تخیلی گذاشته بشه!نظرم اینه که من قصه ی ایرسا رو میگم و ایرسا باید روی جلد باشه.البته نظر شما محترمه اما عوض کردن جلد خیلی سخته
    همچنین چون توی رمانتون ماجرای عشق و عاشقی وجود داره پس می تونید برای گوشه ی جلد یه عکس عاشقانه انتخاب کنید.

    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    با توجه به محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتره ژانر هیجان انگیز رو هم اضافه کنید.
    بله!چشم.
    ژانر تخیلی:این ژانر به خوبی توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشه. اینکه ایرسا یه دختر معمولی نیست و زادگاهش جای دیگه ست. گرگینه بودن عمو و جادوگر بودن مادرش همه ی این ها اتفاقات تخیلی و زایده ای ذهن شماست.

    ژانر عاشقانه: این ژانر فعلا توی پست ها دیده نشد و احتمالا توی پست های آینده به کار میره.
    بله با توجه به ایده،دقت کنید که این ایده متفاوته و کم کم مشخص میشه.
    البته عشق بین پدر و مادر ایرسا, عشق ایلیا به الناز,مهریا به میکائلا توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشه اون هم به صورت کم.
    فکر میکنم اینجا با زیرکی سعی در روحیه دادن به من کردید.
    ممنون مهربون


    خلاصه:
    خلاصه تون جذابه و خواننده رو جذب میکنه و سوال هایی توی ذهنش به وجود میاره که الناز کیه و چرا گم شده؟چرا ایرسا از زادگاهش دور بوده؟
    بهتره اون قسمتی که نوشتید "میریم که همراه ایرسا..." رو حذف کنید.
    درسته حق با شماست!
    مقدمه:
    مقدمه کامل کننده ی خلاصه و پلی برای شروع رمانه.
    مقدمه ای که نوشتید,با موضوع و محتوا و همچنین با خلاصه همخوانی داره.
    فقط یه مشکل نگارشی دیدم. نثر مقدمه تون ادبیه ولی خط اول "زندگیم آن چنان آرام بود" به جای "زندگیم" باید بنویسید "زندگی ام".
    بله حق با شماست!ویرایش شد!
    زاویه ی دید:
    از دانای کل استفاده کردید و توی پست 13 زاویه ی دید رو تغییر دادید. بهتر بود از همون از زبون ایرسا می نوشتید یا دانای کل رو ادامه می دادید تا خواننده دچار دوگانگی نشه.
    دانای کل دستتون رو توی نوشتن احساسات و کارهای و افکار همه ی شخصیت ها باز میذاره.
    بعد مدتی لازم دیدم راوی رو تغییر بدم چون این باز کردن احساسات و افکار اشخاص دیگه زیاد خوب نیست.معما ها زود حل میشن،خواننده دیگه به ذهنش فشار نمیاره!خواننده با دیدن معماها کنجکاو میشه و تصمیم به ادامه دادن خوندن رمان میکنه

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    تا پست 12 نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ادبیه و توی نگارشش موفق بودید اما از پست 12 به بعد نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    محاوره ای شده. بهتر بود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو با یه زاویه ی دید ادامه بدید اما این به سلیقه ی خودتون بر می گرده.
    مشکلی توی نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ندیدم فقط بعضی قسمت ها ایراد داشت که توی بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ذکر کردم.
    بله زمانی که سوم شخص قصه رو روایت میکرد دیالوگ ها اما کاملا عامیانه بودند.بعدش با تغییر زاویه دید به اول شخص باز هم هردو به شکل محاوره ای در اومدن.دلیل تغییر زاویه دید رو عرض کردم!
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید به قدری جذاب باشه که خواننده دل از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نکنه و جذبش بشه.
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما متفاوت و جالبی بود,شروعی جدید و دور از کلیشه.
    بهتر می شد اگه به این سرعت فلش بک نمی زدید و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو توی هاله ای از ابهام نگه می داشتید.
    درمورد پرش به گذشته باید بگم که این یکی از معماهایی که بعدا جواب داده میشه .
    اون قسمت فلش بک رو بهتره توی پست های دیگه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به کار ببرید.
    توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تخیلی بهتره کاری بکنید که خواننده شوکه بشه و با میل بیشتری
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه.
    مثلا می تونستید اومدن ایلیا رو پست اول بنویسید تا خواننده کنجکاو بشه و بخواد بفهمه که چرا طلاق گرفتن؟
    ایلیا در همون قمست اول ظاهر شد.هم ایلیا مشخص شد کیه و هم الناز و هم اینکه طلاق گرفتن.
    سیر و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    خب روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تند نیست و اتفاقات با برنامه ریزی وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشن و هر پست با یه شوک همراهه که این باعث جذب خواننده میشه.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تخیلی باید با هیجان و گره های زیادی همراه باشه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اینطوری هست.
    پست های صفحه ی اول با هیجان و شیب خاص همراه هستند.
    توی پست 9و 10 خیلی زود گره ها باز شدند.بهتر بود کم کم توضیح بدید نه اینکه توی دو پست سریع همه ی ماجرای مثلا جادوگر بودن ملیکا رو لو بدید.
    به هرحال یک جا باید مشخص میشد که این خانواده نرمال نیستند و من به عنوان نویسنده تصمیم گرفتم اینطور بنویسم.البته اگر نیاز به ویرایش داره حتما بگو.
    این قسمت از نظر من سیر و روندش تندی داشت.
    پست های صفحه ی دوم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    وارد ماجرای اصلی شده و هیجان خاصی به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اضافه شدهِ

    باورپذیری:
    اونجایی که مهریا ظاهر میشه و خودش رد عموی ایرسا معرفی میکنه,تعجب ایرسا رو باید بیشتر نشون بدید و همچنین زود اخت شدن ایرسا با عمویی که هیچ وقت ندیدش از نظر من مناسب نیست.
    کی زود اخت شدن؟جز چند دفعه که با هم صحبت کردن نشون دادم که ایرسا رابـ ـطه اش مثل بقیه با عموش نیست.وقتی هم به قصر رفتن ،یک ماه پرش انجام شد و به جلو رفت .تو یک ماه کامل،به عموش انس گرفت.البته اگر باز مشکلی بود بگید.
    توصیفات:
    توصیفات قسمت مهم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هستند به طوری که توصیفات نباشند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    لنگ میزنه و خواننده از درک فضا و احساسات عاجز میشه.
    فضای خارجی و داخلی خونه و اتاق رو برای تصویر سازی خواننده باید توصیف کنید وگرنه خواننده برای برقراری ارتباط با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دچار مشکل میشه.
    فضای شهر رو توصیف کنید. شهرشون چه شکلیه؟ مدرن؟قدیمی؟ حداقل فضای یه مغازه رو توصیف کنید.
    البته ایرسا گفت به همراه سلما به شهر میره اما اینکه من بعد رفتنشون بیام توضیح بدم فلان فلانه کار غیر حرفه ای هست.بله فکر میکنم باید روی مکان متمرکز بشم!حرفتون درسته
    توصیفات فضای کلبه رو بیشتر کنید.
    چشم
    شخصیت هایی که مهم هستند باید چهره شون توصیف بشه و بهتره کم کم خواننده رو با چهره ها آشنا کنید.
    ایرسا،مهریا و مهرداد و اتیلا و کمی ایلیا مشخص شدند ولی اینکار بازم میگم نیاز به زمان داره!ممنون که انقدر با دقت به توصیف نگاه کردید.
    توی توصیف احساسات کمی ضعیف عمل کردید,صحنه های غمگین رو باید کش بدید تا خوب اثر بذارن. مثلا اونجایی که ملیکا و مهرداد به زادگاهشون بر می گردند باید هیجانشون رو نشون بدید.
    این خانواده پنج سال پیش به اریس رفتن و نمیخوام لو بدم اما شایدم بیشتر.پس جای دلتنگی نمیمونه!
    در کل توصیفاتتون کم بودند بهتره بیشترشون کنید.
    چشم عزیزم!در نظر میگیرم!

    دیالوگ و مونولوگ:

    دیالوگ و مونولوگ ها باید به اندازه توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نوشته بشن تا تعادل توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برقرار بشه.
    اگه دیالوگ ها زیاد و حرفی برای گفتن نداشته باشند,خواننده اون ها رو رد میکنه.
    پست های اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما مونولوگ های بیشتری داره و توی بعضی پست ها دیالوگ ها از مونولوگ ها زیادتر هستند.
    دیالوگ هاتون حرف های عادی و روزمره نیست ولی کش دار کردن دیالوگ ها باعث میشه خواننده نصف دیالوگ ها رو رها کنه و نخونه.
    " _:ما باهم ازدواج کردیم وقصد نداشتیم به کسی چیزی بگیم چون هردوی مارو میکشتن،چون هیچ غریبه ای حق ورود به اونجارونداره،کسی هم حق نداره درباره اسرار برای کسی صحبت کنه و بهش اموزش بده.ماهردو قانونو نقض کردیم،تا اینکه مادرت ایلیا رو باردارشد،پادشاه که به خروج های پنهانی ملیکا از قصر شک کرده بود،دستور داد تعقیبش کنن.فهمیدن با من در ارتباطه.
    مجبورش کردن برگرده اما ملیکا بازم فداکاری کرد و منو فراری داد.
    ملیکابا صدایی که از لحنش،عشق می بارید،ادامه داد:فک کردم که ترکم کرده و منو تنها توی مشکلات گذاشته،هرگز از کارم پشیمون نبودم که بهش کمک کردم تا فرار کنه.اومد دنبالم و با هم زندانی شدیم.با اینکار مطمئن شدم چقدر دوسش دارم و چقدر دوسم داره.اخه فقط عاشقای واقعی همو تنها نمیذارن و باهم تا دهن شیر هم میرن.میدونستیم اخرش ما هردو محکوم به اعدام در میدان شهر میشدیم .پدرم خیلی دوستم داشت.اخه من تک دختر بودم.فقط یه برادر داشتم.هردو بهم اصرار کردن که در محکمه منکر همه چی شم و مهرداد بار همه چی رو بدوش بکشه اما من سر حرفم موندم و گفتم بودن با مهردادو میخوام حتی اگه پایانش مرگ باشه."
    دیالوگ بالا خیلی طولانیه و همچنین چون بین خط ها فاصله ندادید باعث خسته شدن چشم خواننده میشه و این قسمت ها رو ممکنه رد کنه.
    خیلی کم پیش اومد که دیالوگ ها انقدر بلند باشه و فقط قسمتی بود که داشتند چیزی رو بازگو میکردن!بجز همین موردی که کپی کردید چیزی مثل این مشاهده نشد.این لازم بود تا اینطوری بگم.
    اما سعی میکنم ویرایشش کنم!

    علائم نگارشی رو اگه رعایت کنید بهتر میشه.
    دیالوگ ها بر اساس سن شخصیت ها نوشته شده بود و کل کل های بچگانه نبود.
    علائم نگارشی رو رعایت کنید خیلی بهتر هم میشه.
    بهتره تاپیک آیین ویرانا رو مطالعه کنید.

    ایده:
    ایرسا یه دختر معمولی نیست و به سرزمین دیگه ای تعلق داره و قراره برای کمک به الناز به سرزمینش برگرده ولی انگار اتفاق های دیگه ای پیش میاد و فقط به این بهانه اون رو به زادگاهش کشوندن.
    ایده ی رمانتون جدید و جذابه و کلیشه ای نیست.
    ممنون.


    کشمکش یا درگیری:
    کشمکش انواع مختلفی داره:
    فرد علیه خود
    فرد علیه فرد
    فرد علیه جامعه
    فرد علیه طبیعت
    فرد علیه فراطبیعت
    فرد علیه ماشین/تکنولوژی

    توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بیشتر کشمکش بین افراد دیده میشه. اون قسمتی که سربازها به دیانا و ایرسا حمله می کنند از این نوع کشمکش که زیاد توضیحش ندادید.
    توصیفات جنگیدنشون رو باید بیشتر کنید تا حس کشکمش به خواننده منتقل بشه.
    جنگی صورت نگرفت فقط همون قسمتی بود که دیانا محافظ هارو میزد.فک میکنم خب توضیح داده باشم.البته فکر خودمه.چشم سعی میکنم.
    همچنین کشمکش فرد علیه فرا طبیعت به دلیل تخیلی بودن باید توی رمانتون دیده بشه.
    دشمن هنوز مشخص نشده!شایدم شده!نمیدونم!خواننده باید تشخیص بده کی دشمنه!
    کشمکش بین سربازهای پادشاه کریستوف و ایرسا دیده میشه که بهش سیلی می زنند و زندانیش می کنند.

    شخصیت:
    توی پست هایی که گذاشتید فعلا ایرسا قهرمان و شخصیت اصلی داستانه و هنوز شخصیت ضد قهرمان وارد داستان نشده.
    بقیه ی شخصیت ها هم فرعی و مکمل هستند.

    شخصیت پردازی:

    ایرسا دختر شجاع و کنجکاویه که قراره الناز رو نجات بده و قدرت های ماورایی داره.
    شاید!خواننده میتونه هر نظری داشته باشه!
    شخصیت شوخ طبع و خوش قلبی داره و با ایلیا یکم لج و لجبازی میکنه.
    در کل شخصیت خوبی داره و رفتارهای بچگانه ای نداره.
    ایلیا,مهریا,مهرداد و ملیکا و دیانا و میکائلا و...
    شخصیت های داستانتون به جا وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شدند و نقش کم رنگی ندارند.
    شخصیت ها رفتار های معقول و متناسب با سنشون دارند و مشکلی توی شخصیت پردازی دیده نشد.
    فقط توصیفات چهره ی شخصیت ها رو بیشتر کنید,بهتر میشه.

    علائم نگارشی:
    توی بعضی از قسمت ها از علائم نگارشی به درستی استفاده نکردید.توی دیالوگ ها به گذاشتن علائم نگارشی دقت کنید چون بعضی قسمت ها علائم رو یادتون رفته که بذارید.
    به تاپیک آیین ویرانا سری بزنید و مطالعه اش کنید.

    *ازکنار قفس های کوچک که داخل همه قفس ها،شامل سگ و گربه میشد،به سادگی می گذشتند.

    از کنار قفس های کوچک که داخل همه قفس ها سگ و گربه بود به سادگی می گذشتند.

    *وقتی به خانه برگشتند از پدرش خواست ان را برایش بخرد،اما با مخالفت شدید مادرش روبه رو شد.مادرش از سگ ها خوشش نمیامد،حتی پیشنهاد خرید یک گربه را به ایرسا داد.

    وقتی به خانه برگشتند از پدرش خواست آن را برایش بخرد اما با مخالفت شدید مادرش روبه رو شد،مادرش از سگ ها خوشش نمیامد،حتی پیشنهاد خرید یک گربه را به ایرسا داد.

    توی مثال های بالا که از متن رمان گرفته شده علائم نگارشی رو اشتباه استفاده کردید.
    فاصله ی میان واژه ای رو هم رعایت کنید چون هر واژه حریمی داره و باید رعایت بشه.


    بافت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    *چشمان آبی اش...نثر ادبیه و چشمان آبیش به این نثر نمی خوره.
    *شکل درست:موشکافانه...مشکافانه
    *با هیکلی روی فرم...با هیکلی زیادی روی فرم به نثر ادبی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمیخوره.
    *و هرگز در مورد این موضوع ها با من صحبت نکردند.
    *کلاه شنل رو که روی سرم کشید.
    *همه به طرفم برگشتند و نگاهم کردند.
    ببینید بهتره که فعل ها رو نشکنید. مثلا به جای استفاده کردن بنویسید استفاده کردند.
    در مونولوگ لازمه و حرفتون کاملا درست.اما برای دیالوگ میتونم خودم انتخاب کنم؟
    *از سه نقطه فقط توی دیالوگ ها می تونید استفاده کنید اون هم برای نشون دادن کشیدگی و مکث.

    قلم شما خوب و گیراست و موضوع رمانتون جدیده با تمرین و تکرار قلمتون بهتر هم میشه.

    با آرزوی موفقیت
    ممنون!بخاطر وقتی که گذاشتید مچکرم!
    عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز


    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :من با خوندن اسم رمانتون در درجه ی اول فکر کردم که رمان با ژانر و موضوع پلیسی یا تراژدیه و با خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و ژانرش مطلع شدم که رمانتون تخیلیه.
    و وقتی رمانو خوندم شوکه شدم و این منو بیشتر به سمت رمان و خوندنش جذب میکرد اینکه رمان تخیلیه و محافظ اینجا کیه و کی قراره بیاد یا چجوری قراره بیاد و این از نظرم جالب بود
    خوب تا اینجای رمان از محافظ خبری نیست و میشه گفت اولای رمانه و قضاوت در مورد اسم سخته که ایا همخوانی داره با موضوع یا نه که مشخصا در انتها و اواسط رمان معلوم میشه.


    خلاصه دومین و مهم ترین اصلیه که خوانندرو برای خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ترغیب میکنه،خلاصه ی خوبی داشتید اینکه چجوری به اون سرزمین میره،چرا باید اجازه ی ورود داشته باشه،اصلا برای چه کاری به اون سرزمین میره همه و همه گره هاییه که خوانندرو ترغیب به خوندن رمانتون میکنه.

    مقدمه:مقدمه رمانتون با خلاصه هماهنگ بود و برگشت به زادگاه اصلی و شروع یک زندگی جدید و نوید میداد و این مطالب در خلاصه هم ذکر شده بود اما ژانر عاشقانتون در این قسمت جایی نداشت و حس نمیشد بهتر بود کمی در خلاصه و مقدمتون از این ژانر هم استفاده می کردید چون به گفته ی خودتون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تخیلی و عاشقانست.

    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :جلد رمانتون میتونست خیلی بهتر باشه ژانر تخیلی در اون حس میشه اما کم و ژانر عاشقانه که اصلا جایی در جلدتون نداره بهتر بود عکس گوشه ی جلد و به ژانر عاشقانتون اختصاص میدادید عاشقانه منظور یک عکس در فضای رمانتیک که به سلیقه ی طراح و خود نویسنده بستگی داره و این تنها پیشنهاده در مقابل ژانری که قرار داره.


    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :شروع تقریبا خوبی بود اما همون اول بعد دو خط رفتید به پنج سال قبل که فلش بک غیر ضروریی بود و اگه وجود نداشت بهتر بود. میشه گفت شروعی کلیشه ای نبود با اومدن ایلیا و شرح اون به دزدیدن الناز و خواب دیدن های خواهر ایلیا داستان به طرف فاز تخیلی رفت و این نکات خوبیه مخصوصا وجود گره و هیجان در رمانتون طلاق ایلیا و اینکه اون کجاست و چرا دزدیده شده به دست چه کسانی این ها همون گره ها و هیجاناتین که خوانندرو ترغیب به خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میکنه باید بگم خیلی خوب کنترل شده.


    اسم شخصیت ها:اسم شخصیت ها جز اسم ایرسا بقیه بسیار عادی و مطابق با شرایط عقیدتی،مذهبی،اجتماعی و..... بودن
    اما اسم ایرسا یکمی سخت و جدید به نظر میاد و خواننده کم با این اسم ها ارتباط برقرار میکنه اما نویسنده گاهی اوقات با اینکه اسم های عجیبی انتخاب میکنه اما با شخصیت رمانشون تطابق و همخوانی داره مثلا ایرسا به معنای سفیده و اسم گله اما ربطی به شخصیت و صفات شخصیتی ایرسا نداره در هر حال اسم شخصیت سلیقه ی خود نویسندست و طبعا برای تمام اتفاقات داستان حتی اسم ها ایده ای داره.

    توصیفات:

    توصیف مکان:توصیف مکان بسیار عالی شکل گرفته شما در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مکانو توصیف کردید و از درازگویی پرهیز کردید اما توصیفاتتون کم بوده اگر بیشتر بود خیلی بهتر میشد
    مثال:هر دو کنار مهرداد روی مبل سه نفره ی کرمی رنگ نشستند.
    این توصیفات درستن و عالی.

    توصیف ظاهر:توصیف ظاهر در رمامنتون میشه گفت اصلا نبوده و یا خیلی کم بوده.خواننده دوست داره وقتی رمانیو میخونه تصوری از ظاهر افراد و مکان هایی که در اون زندگی میکنن داشته باشه و برای همین توصیه می کنم توصیفات ظاهریو در رمانتون افزایش بدید.
    مثال:اما غم چشمانش و ان لرزه ای که در صدایش بود.
    مثال ظاهری:اما غمی که در چشمان مشکی رنگش بود......
    اما در اون قسمتی که مهرداد و برادرشو از نظر قدی توصیف کردید خیلی خوب بیان شده

    توصیف حالات:توصیف حالاتتون کامل بود و من به شخصه راحت حس اون شخصیت در اون زمانو درک میکردم
    مثال:مهرداد با چشمان نافذش به ایلیا خیره شد
    و ایلیا دستپاچه و.....

    علائم نگارشی:علائم نگارشی در رمانتون درست استفاده نشده وجود نقطه های زیاد و ویرگول در جاهای نامناسب خوندنو برای خواننده کسل کندده و سخت میکنه.
    بعد از هر نقطه باید برید جمله ی بعدی نه اینکه جملرو ادامه بدید
    از نقطه چین و ویرگول هم درست استفاده نشده:
    1-بعد از نقطه جمله به پایان میرسه و باید برید خط بعدی نه اینکه جملرو ادامه بدید.
    2-خیلی از سه نقطه استفاده کردید در صورتی که میتونستید بجای استفاده از سه نقطه(...) از ویرگول(،)و یا نقطه-ویرگول(؛) استفاده کنید.
    از (...) در:
    1-برای نشان دادن واژه های محذوف یا ادامه دار.
    2-برای سخن ناتمام.
    3-برای نشان دادن کشش گفتاری.
    استفاده میکنیم.
    که جایز نیست در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    زیاد از نقطه چین استفاده بشه.

    مثال:ایرسابس کن.....همین حالا.....ایلیا بیا اتاقم باید باهات صحبت کنم!
    مثال درست:ایرسا بس کن،همین حالا.
    ایلیا بیا اتاقم باید باهات صحبت کنم.
    در اینجا علامت تعجب نباید قرار میگرفت چون هیچ اتفاق شگفت انگیز و هیجانی و تعجبیی وجود نداشته.
    مثال:در طی یک حرکت ناگهانی،از روی صندلی بلند شد.
    مثال درست:در طی یک حرکت ناگهانی از روی صندلی بلند شد
    نیازی به ویرگول نبوده در اینجا.

    شخصیت:شخصیت های رمانتون عالی توصیف شدن و راحت قابل حس بود روابط خواهرو برادریه ایرسا و ایلیا و نگرانی های مهرداد و اینکه هر کدوم چه صفاتی دارن و اینکه رفتارشون به سنشون میخورد و ارتباط داشتن باهم.
    مهرداد اخمو و خنثی
    ملیکای مهربان و دلسوز
    ایلیا ی نگران و پر از عشق و عاطفه
    و......

    نثر:نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما عامیانست نه ادبیه و نه ترکیبی از این دو و به نظرم به ژانر و محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میخوره و مشکلیو ایجاد نمیکنه.

    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :ژانر رمانتون عاشقانه-تخیلیه که ژانر تخیلیه اون کاملا مشهود و روشنه اما در مورد ژانر عاشقانه باید بگم کم بیان شده و کم به اون پرداخته شده که خوب مطمئنا الان اولای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هستو به مراتب در ادامه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده خواهد شد.

    ایده:ایده ی خوبی داشتید و کلیشه ای نبود جدید و جالب پر از گره و هیجانو پستی بلندی ها و این رمانو جذاب و خوندنی میکنه امیدروارم به همین منوال ادامه پیدا کنه.

    مونولوگ و دیالوگ:هردو در رمانتون به تناسب وجود داشت اما در اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که از زبان دانای کل بیان میشد کمی مونولوگ بیشتر بوده و بهتره که تناسب این دو برقرار باشه
    دیالوگ ها هم با سن افراد سنخیت داشت و چیز هیر قابل باوری به چشم نمیخورد.

    زاویه دید:
    ازاویه دید شما در اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دانای کل بوده و بعد به اول شخص تغییر پیدا کرد و خوب این مشکلیو در سیر و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایجاد نکرده
    انتخاب زاویه دید به سلیقه و انتخاب خود نویسندست و حق انتخاب با خودشه
    ممکنه یک نویسنده هم از اول شخص و گاهی هم از هردو
    انتخاب یک زاویه دید مناسب مطابق با توانایی و قلم نویسنده مهم هست اما چیزی که مهم تره قلم و پختگی اون در رمانه.


    پیرنگ:
    مستقیم بوده و یک جایی فلش بکی زده میشه به گذشته
    پیرنگ از سه بخش تشکیل میشه:
    1- آغاز که حتما نباید در پی حادثه ی دیگه اتفاق بیفته یعنی حتما نباید قبلش حادثه ای اتفاق افتاده باشه که نویسنده بخواد از اون رمانو شروع کنه ممکنه اون اتفاق در اینده بیفته.

    2- میان که هم در پی حوادثی اومده و هم با حوادث دیگه ای دنبال میشه یعنی به دنبال اتفاقات گذشته شکل میگیره و ماجرا در مورد اتفاقات گذشتست.

    3- پایان که پیامد طبیعی و منطقی حوادث پیشینه یعنی پیامد ها و نتایج حوادث گدشته و اتفاقی که در گذشته باعث شد که زندگی این شخص به اینجا برسه

    من با توجه به این سه مورد میگم که رمانتون از نظر پیرنگ کامل و بدون اشکاله چون از این سه قاعده پیروی کرده

    بافت:بافت رمانتون که شامل تصویر سازی ،فضا و رنگ ،لحن و ضرباهنگ به نسبت خوب بوده
    اما چند اشکال وجود داشت :

    در اولین پست برای خرید رکس بیان کردید اخر یک دختر بچه سیزده ساله که پولی برای خرید.....
    این جمله به متن قبل و بعدش بی ربطه و ارتباطی در اون دیده نمیشه اریسا به پدرش گفت که براش رکسو بخرن و بعد از نخوردن غذا و..... براش تهیه کردن این متن اینجا جایی نداشته بهتره که تصحیح شه.

    ملیکا فقط مسخ شده در حالی که بی حرکت ایستاده بود و ایلیا خیره شده بود
    تو این جمله فعل زیاد به کار بـرده شد:شده،بود.بود

    ایرسا با خود فکر کرد با لحنی سرد گفت و گویی هیچ احساسی به این موضوع ندارد
    این جملرو متوجه نشدم راستشو بخواید

    مشت های بی جانش را به ایلیا می کوبید
    بهتر بود بگید مشت های بی جانش را حواله ی ایلیا میکرد.

    باور پذیری:رمانتون از لحاظ باور پذیری خوب بود و چون رمانتون تخیلیه نمیشه بر اتفاقات عجیبی که میفته خرده گرفت.

    سیر:
    کشمکش:به راحتی در بین افراد دیده میشه ولی اگر کمی واقعی تر باشن بهتر میشه و خواننده بیشتر با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ارتباط برقرار میکنه
    کنش و واکنش:بسیار خوب و درست بیان شده
    وجود گره هایی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و هیجانات خوانندرو به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جدب میکنه و این حسن خوب رمانتونه.



    خسته نباشید
    قلم خوبی دارید اگر کمی دقیق تر عمل کنید قطعا و حتما
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتری خواهید داشت.
    به امید کار های بهتر


    عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا