نقد رمان رمان یاقوت سرخ*| hanix.arshکاربرانجمن نگاه دانلود

دوستانی که لطف کردین رمانو خوندین،خواهشا نظرتونو تا اینجا که نوشتم بگین

  • نیاز به نگارش بهتر داره

    رای: 1 12.5%
  • داستانش جالبه

    رای: 4 50.0%
  • نگارشش خوبه و داستانش هم خوبه

    رای: 3 37.5%
  • باهام ارتباط برقرار نمیکنه

    رای: 1 12.5%

  • مجموع رای دهندگان
    8

hanix.arsh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/19
ارسالی ها
67
امتیاز واکنش
1,501
امتیاز
316
سن
28
محل سکونت
اصفهان
8uo_yaghoot_sorkh.png رمان:یاقوت سرخ
نام نویسنده:
hanix.arsh
ژانر:عاشقانه .اجتماعی.معمایی
خلاصه:بعضی از آدما توی زندگیمون خیلی واسمون باارزشن.مخصوصا اگه اطرافیانمون باشن و همیشه هوامونو داشته باشن.ولی حواسمون به اینا و وجودشون نیست.وقتی نباشن تازه میفهمیم چه جواهری رو از دست دادیم.مثل یاقوت کمیابن و باارزش.تنها جواهری هستن که در مقابل نور خورشید و آتش نمیسوزن و بیشتر جلا داده میشن.

دختر داستان ما کسیه که توی جامعمون امثالش هست ولی کم.کم دیده میشن.اذیت میشن ولی براشون مهم نیست.خودشونو با افراد جامعه وفق میدن.

پسر قصه ما هم کسیه که دلش میخواد توی مسیر باشه ولی ....

داستان ما متفاوته،از نظر عشق و احساس و ایمان،ولی چیزیه که ما خودمون دیدیمش و واسمون غیر قابل باور نیست.امیدوارم به دلتون بشینه
مگر نه اینست که تا ما را به آزمون کربلا نیازمایند از دنیا نبرند؟؟؟؟<شهید مرتضی آوینی)
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • رزمین رولینگ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/03
    ارسالی ها
    770
    امتیاز واکنش
    13,290
    امتیاز
    671
    سن
    22
    محل سکونت
    خرم آباد
    خوشحالم که نقد اول افتاد با خودم...
    خب،ما یه داستان متفاوت داریم با شخصیتای متفاوت و یه عشق متفاوت...
    این رمان به این دلیل توجهمو جلب کرد که به قول معروف عشقش خیلی اُپن نیست...داستانش مال آدمای معمولی و خوب اطرافمونه!مذهبیه...خیلی وقت بود که از این رمانا نخونده بودم...بعداز قصیده ی دل این تنها رمانیه که بهم فهموند هنوز نویسنده های وطن پرستی هم هستن که فرهنگ اسلامیشونو نمیفروشن ...ازت ممنونم نویسنده ی عزیز...
    قلمتون عالیه!به جرئت میتونم بگم که با اینکه لحن داستان محاوره ایه ولی اونقدر خوب داستانت رو پیش بردی و حالاتشون رو توصیف کردی که خواننده فکر نمیکنه نویسنده فقط یه چیزی سر هم کرده و نوشته!از این بابت خوشحالم...
    امیدوارم پستای بعدیتون رو زودتر بخونیم.
    "یا زهرا"
     

    فرشته رحمانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/17
    ارسالی ها
    812
    امتیاز واکنش
    6,489
    امتیاز
    571
    سن
    28
    یادم نبود قبلا رمانت رو خوندم :-)
    میتونم بگم عالی و محشره
    فقط نگارشت تو بعضی جاها یکم لنگ میزنه اما در کل خیلی قشنگه
    از حس توی رمانت خوشم اومد
    از احساسات شخصیت اصلی
    از عکساتم خوشم اومد :-)
    موفق باشی دوست من
     

    فرزانه رجبی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/18
    ارسالی ها
    927
    امتیاز واکنش
    12,139
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شهر لبخند
    سلام دوست جونی خودم...
    بالاخره تونستم تا اینجای رمانت رو بخونم...
    اول بگم خییییلی خوشحال شدم که مثل خودم تو رمانت به مسائل محرم و نامحرم و چادر پرداختی...
    نمیشه درست فهمید اما اگه تمام رمانت درمورد بچه های کار باشه واقعا خیلی متفاوت میشه...
    منتظر ادامه ام ولی ای کاش بیشتر بنویسی...
    فدات...
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    سلام...با ارض خسته نباشید اول از همه بهتون تبریک میگم چون قلمتون روونه و خوب مینویسید ولی جای بهتر شدن داره پس تمرین و تکرار و "مطالعه" رو ترک نکنید و بیشتر کنید.
    تا اندازه که وقتم یاری میرسوند رمانتون رو خوندم و باهمون چند پستی که خوندم یه سری موضوعات رو لازم دونستم که بگم.
    ببینید برای قضاوت شاید زود باشه اما من با تجربه ای که دارم در مورد ژانر بهتون اینو میگم استفاده از "اجتماعی" برای رمانتون کاملا درسته چون معلومه که موضوع از دل اجتماع بیرون کشیده شده اما استفاده از " معمایی" با توجه به نوع نگارش و موضوع رمان فکر نکنم درست باشه شاید شما به گمون چند گره و مسئله ی گنگی که توی رمان وجود داره این ژانر رو اضافه کردین که اگه اینطوره باید اصلاح بشه چون هر رمانی مسئله ی گنگ داره و هر رمانی که کمی گنگ باشه معمایی نیست!بلکه رمان های کاراگاهی یا رمان هایی که یه مسئله ی کاملا مرموز و معمولا از جنس جنایته این ژانر رو دارا هستن یا رمان هایی که مدام آدم رو درگیر کنجکاوی میکنه اونم از یه جنایت و یا اتفاق خیلی بد معمولا نشئت میگیره اما اگه رمان شما هم چنین هست باید نوع نگارشتون رو مرموزانه تر بردارین و از حروف و کلمات عجیب تری استفاده کنید البته در موقع لزوم.
    در مورد خلاصه ی مطلب باید بگم زیبا نوشته بودین هم اطلاعات مفید به خواننده داده شده و هم حفظ مطلب کردین و چیز زیادی رو لو ندادین.اما رمان بدون مقدمست و این یعنی یه اشکال بزرگ!شما میتونین با قلمی که دارین یه مقدمه ی مناسب با رمان بنویسید و اینجوری خواننده رو متوجه ی قلم خوبتون کنید و معرفی کوتاهی رو از رمانتون داشته باشین بنظرم حتما اینکارو کنید.
    در مورد روند داستان باید بگم یه جاهایی "پرش" دیده میشه.مثلا اول رمان که یهو از خونه و چشم اشکی بچه به داشنگاه و بوفه پرید!این موضوع هم دلیل برمعمایی بودنش نمیشه که بگین مثلا جلوتر اون روزو توضیح میدم و باز گشت به گذشته میکنم؛چون باز گشت به گذشته اینجا اشتباهه و خواننده بهتره که همونجا بفهمه بعدش چی شده.هیچ وقت متن رو نصفه رها نکنید.
    همونجوری که گفتم قلمون روونه و خوب مینویسن اما یه سری اشتباه نگارشی دیده شده که اول رمان هست مطمئنان شما جلوتر هم این اشتباهات رو انجام دادین که باید ویرایش بشه.
    مثلا:
    انگار داشت حرفی رو که میخواست بزنه توی ذهنش مزه مزه میکرد. اینجا واژه ها توی جای درستشون قرار نگرفتن و چینش کلمات اشتباست.درستش:انگار حرفی که میخواست بزنه رو [داشت] توی دهنش مزه مزه می کرد.اینجا آوردن "داشت" الزامی نیست از زیبایی جمله کم میکنه

    _5ماااااااااااااااااااااه؟؟؟
    ببینید فکر کنم مشکل کاملا واضعست!نویسنده باید "لحن" و "تُن" صدا رو قبل از اینکه دیالوگ رو بگه شرح بده تا خواننده بتونه درکش کنه.این کار شما نه تنها از زیبایی جملات و کلمات کم میکنه بلکه باعث میشه به این کار اشتباه عادت کنید این مورد زیاد دیده شده.

    خب خب.ناری سریع هر چی تو چنتته بریز رو دایره.
    اینجا تنها اشتباه املایی دیده میشه اونم کلمه ی "دایره"ست.تو این جمله دایره به درستی آورده نشده باید از کلمه ی "داریه" استفاده بشه.غلط های املایی کم و بیش دیده شده بعضیاش به اشتباه تایپی شباهت داره.

    بیا تموم جیبامو بگرد.هییییییییچی توشون نیس.
    اینجا هم همینطور کشیدگی حروف...اشتباه ست:/

    (شروع کردم به زار زار گریه کردن .وااای.چقدر چهره هاشون خنده دار شده بود.با چشمای از حدقه بیرون زده بهم خیره شده بودن.

    اینجا توضیحاتی رو توی پرانتز اضافه کردین.ببینید نوشتن یعنی توصیف کردن یعنی شرح دادن.اینکه بیاین توی پرانتز یه چیزی رو توضیح بدین یا مختصر شرحی بدین اشتباه محضه.شما میتونین بعد از دیالوگ یا قبل از دیالوگ این موضوع رو بیان کنید و یا اینکه وسط دیالوگ اونو قطع کنید یه خط پایین ترش اینو بنویسید و بعدش بنویسید فلانی ادامه داد: .... و یا ادامه دادم: ... این اشتباه زیاد دیده شده چه توی متن چه توی دیالوگ.
    توصیفات رو همیشه کامل اجراء کنید مخصوصا که ژانر اجتماعیه.توصیفات چهره توصیفات مکان...توصیفات حالات درونی و شرح کامل حوادث و اتفاقات تا درک و فهمش برای خواننده روشن باشه.چیز زیادی نخوندم ببخشید اما تا اینجا این نکات رو لازم به گفتن دیدم همیشه موفق باشین این مژده رو بهتون میدم اگه نواقصتون رو برطرف کنید آینده ی درخشانی خواهین داشت بر اساس قلم و موضوع بکر و داستان خوبتون :)
     
    آخرین ویرایش:

    hanix.arsh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/19
    ارسالی ها
    67
    امتیاز واکنش
    1,501
    امتیاز
    316
    سن
    28
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام.از اینکه وقتتونو گذاشتین روی خوندن رمان ،و
    قعا ممنونم.اینایی که گفتین رو واقعا روشون مشکل دارم.خیلی خوشحالم که تا این اندازه دقت کردین.فقط اونجایی که گفتین حالت پرشی من باهاتون مخالفم.چون من به زمان گذشته برنگشتم.میدونین،من اینجا تو پست اول ،فقط اومدم یه تعریف کوتاهی از زندگیه دختر رمان کردم.بعد هم اومدم زمان حال.یعنی درواقع رمان من همش زمان حاله.گذشته و آینده نداره.
    خوشحال میشم ادامشو بخونین و بیشتر تو این زمینه کمکم کنین.ممنونم از دلگرمیتون:)
     

    Behnam_Rastaghi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    16,563
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    گرگان
    سلام
    بله درسته حرف شما منم اونجا جمله شرطی به کار بردم!یعنی یه "اگه" قبل از حرفم اوردم تا اگه قصدتون اینجوری مثلا درست نیست اما حالا که اینجوری نیست به نظر شخصی من جای خیلی خوبی اون قسمت رو قطع نکردین واسه ی همین یهو از اونجا اومدین دانشگاه خواننده هنوز مطلب براش روشن نشده بود که دقیقا چی شد یهو!البته این مشکل زیادم حاد نیست در کل موفق باشین چشم با توجه به وقتم سعی میکنم بازم سر بزنم پیروز باشین
     

    Z A H R A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/17
    ارسالی ها
    400
    امتیاز واکنش
    2,403
    امتیاز
    361
    محل سکونت
    کرمان

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    خوب عزیزه دلم الوعده وفا. خوندم رمانتو. یه قلم روون و یک داستان جالب و البته پراز ایرادهی مختلف.
    غلط املایی زیاد و غلط تایپی خیلی زیاد تر.
    یه جاهایی از رمانت حالت ادبی پیدا میکنه و بقیش سبک عامیانه داره. اینا ایرادهای کلی رمانت بود‌. حالا به جاهای خاصش اشاره میکنم.
    "هرم بوی عرق"
    هرم یعنی گرما. و گرمای بوی عرق صحیح نیست.
    "اوراد اذون"
    میتونستی به جای اوراد از کلمات بهتری واسه واژه اذان استفاده کنی. واژه اذان واژه ای هست که به نظرم جز تو حالتهای خاص، مثلا صحبت کوچه بازاریه یه لات نمیشه اذون رو به کار برد.
    《آذر صحیحه.》
    تو قسمت چت نارگل و مهدیار نارگل میگه نمیخام.
    مهدیار تصحیح میکنه. نمیخاوام:|
    در مورد اول داستانت بگم که نارگلو خیلییییی رویایی ترسیمش کردی. ساده تر هم میتونست باشه.
    اول داستان گفتی بابام مارو دوسال برد یه منطقه محروم واسه زندگی. واین دوسال واسه من که تو مدارس خوب و خونه ی خوب و رفاه و...بزرگ شده بودم سخت بود. در اواسطش گفتی زندگی ما یه زندگی معمولی وسط شهر بود. واین حرفت با اول داستانت نمیخوند‌.
    دوستداشتی حدس بزنیم واسه ادامش.
    من حدس قریب به یقین میزنم واست.
    پرنیان با ایلیا ازدواج میکنه.
    رهام از نارگل خواستگاری میکنه و جواب رد میشنوه.
    مرصاد و مهدیار هر دو عاشق نارگلن ودر انتهای داستان یکیشون میمیره و نارگل با اون یکی ازدواج میکنه که به دلیل علاقه ی نارگل حدس میزنم این مرصاد بدبخته که به کام مرگ میره.
    مرصاد اصلا شبیه تفکرات نارگل نیست. در ظاهر با عموش کار میکنه اما در اصل برعلیه اوناست و این خودش دلیل میشه بر مرگ مرصاد. دینش متفاوته شاید در ظاهر. اما اگه واقعا هم اینطور باشه به خاطر نارگل مسلمون میشه و....
    در انتها بابت ازدواجت تبریک میگم.
    و امیدوارم بیشتر پست بزاری. چون گویا همه رو لب تشنه نگه داشتی و از پستات هم اینطور برداشت کردم.
    موفق باشی.❤
     

    hanix.arsh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/19
    ارسالی ها
    67
    امتیاز واکنش
    1,501
    امتیاز
    316
    سن
    28
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام ابجی جون.واااااقعا ی دنیا ممنون واسه وقتی که گذاشتی.امیدوارم که راضی بوده باشی.ازت ممنونم واسه نقدای عااالیت.چون من واقعا توی نگارش مشکل دارم.چون قبلا کلا تو کار نوشته های طنز بودم اینجور رمانا با این نوع موضوعات واسم سخته.و چون بین هر پست فاصله میوفته داستان از دستم میره،میدونم که کارم اشتباهه.و البته چون با گوشی بیشتر اوقات تایپ میکنم غلط املایی و تایپیم. زیاد میشه.
    در اخر بابت کمکت ی دنیا ازت ممنونم.بابت تبریکتم ممنونم و امیدوارم شما هم خوشبخت بشی و اینکه تو روند رمان کمکم کنین تا اخر...:)
    یاعلی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا