مرسی عزیزم به خاطر نقد.
چشم عزیزم رمان از اول تا آخر یه ویرایش کلی میخوره و این نکات بر طرف میشه و پایان رمان رو هم باید دید از نظر خوانده ها چطوره چون ممکن یه نفر خوشش بیاد و یه نفر نه.
سلام دوست عزیز
ممنونم به خاطر نقد و خوشحالم که خوشتون اومده.
پیشنهادتون رو هم قبول دارم و تصمیم داشتم همین کار رو انجام بدم فقط کمی باید صبر کنین...
بازم به خاطر نقد ممنونم.
سلام
همونطور که میدونید، من رمانتون رو قبلا در حد چهار یا پنج پست خوندم و توی خصوصی تک تک پستای خونده شده رو براتون نقدم کردم؛ اما حالا اومدم سراغش تا بخونم کامل رمان زیبایتان را.
خب دو دلیل دارم برای شروع مطالعهی کامل رمان:
ـ اسم زیبایتان
ـ قلم روونی که از قبل دیدم.
قلم روان رو هر نویسندهای نداره و انتخاب اسم رمان همچنان برای تمام نویسندگان جهان یک دغدغه به شمار میرود و وقتی که شما این دو موضوع رو توی رمانتون رعایت کردید، یعنی رمان ارزش مطالعه دارد.
به زودی با نقد و نظراتم باز خواهم گت
سلام دوست عزیز
اول از همه باید بگم اسمی که برای رمانتون انتخاب خیلی زیبا و جذاب و خودم به شخصه اول بخاطر اسم بود که کنجکاو شدم رمانتون رو بخونم
از نظر من قلم شما قشنگه و من واقعا بعضی از قسمت های رمان لـ*ـذت میبردم
سیر اتفاقات و روند داستان خیلی خوبه و همونجور که باید پیش میره چون چنین اتفاقایی رو نمیشه به سادگی و راحتی از کنارش گذشت و باید توضیح داد و حوصله خرج کرد
در کل بخوام بگم رمانتون خیلی زیباست و فقط چند تا نکته رو خواستم بهتون بگم:
اول اینکه بعضی اوقات توصیف جزئیات خیلی طولانی بود و من به شخصه فقط دیالوگ ها میخوندم
دوم اینکه بعضی از قسمت های رمان رفتاری که شخصیت ها داشتن اصلا منطقی بنظر نمی رسید برای مثال اولای رمان به جای اینکه احساس کنی داری داستان رو از طریق یه پسر ۱۷ ساله شیطون می شنوی فکر میکردی یک دختر ۱۴_۱۳ ساله داره داستان رو روایت میکنه یا یه قسمت از داستان وقتی سن به دیدار یک شاهی که اول دوستش بوده میره( که اگه اشتباه نکنم اسمش جاستین بود ) جاستین گریه میکنه و سن رو بغـ*ـل میکنه و با هق هق و بریده بریده صحبت میکنه به نظر من واقعا این رفتار یک شاه نیست! یا مثلا بعضی از قسمتهای رمان چارلی میپره و سن رو بغـ*ـل میکنه و حرف هایی میزنه که نمیشه از کسی که تو زندگیش رنج های زیادی رو کشیده و یک فرد نظامی به حساب میاد و تمرین های سختی رو برای محافظ شدن گذرونده انتظار همچین حرکت هایی رو داشت البته قبول دارم که اون لحظه چارلی خیلی هیجان زده است ولی چون خودم به شخصه از نزدیک شاهد رفتار افراد نظامی در همه حالت های زندگی شون بودم برام غیر قابل قبول بنظر میاد
امیدوارم از اینکه نظرم رو گفتم و پرحرفی کردم ناراحت نشده باشین
با آرزوی موفقیت برای شما و سن
سلام عزیز دل
قبل از هر چیزی به خاطر وقتی که برای خوندن رمان و همینطور نوشتن نقدی به این خوبی گذاشتین، ممنونم، هر نقد و نظری واقعا میتونه کمک حال نویسنده باشه، برای همین ممنونم
خوشحالم که میبینم اسم کارایی که باید رو داره و مشکلی از نظر مخاطبهای عزیزی مثل شما نداره.
شما لطف دارین، ممنون.
همیشه همهی نگرانی من روند درست رمان بوده و هست، خوشحالم که توی این مورد به گفتهی شما درست عمل کردم.
این مشکل رو حتماً توی ویرایشات در نظر میگیرم و میزان توصیفات رو کم میکنم، فقط کاش شما میگفتین که توصیفات در چه موارد اگر زیاد باشن حوصله سر بر میشن، چون رمان سر تا سر توصیف و توضیح هست و من نمیدونم که کدوم قسمتها به ویرایش و بازنگری احتیاج دارن.
دربارهی موضوع دوم که فرمودین سن رفتار دخترونهای داره، فکر میکنم حق با شماست و باید این مورد رو ویرایش کنم حتما، ممنون که گوشزد کردین
در مورد رفتار جاستین باید یه توضیحی خدمتتون بدم، جاستین اصلا شاه نیست و اتفاقاً تازه به مقام شاهزادگی دست پیدا کرده، از طرفی هم آدم احساساتی هست برای همین فکر میکردم این نوع رفتار درست به نظر برسه.
ولی حتما باز هم روی این قسمت کار میکنم.
دربارهی رفتار چارلی:
در واقع چارلی اصلا آدم نظامی به حساب نمیاد و در وهلهی اول دوست سن هست، زندگی سختی داشته ولی این روحیاتش رو تحت تاثیر قرار نداده، پدر سن بیشتر از اینکه اون رو به عنوان محافظ قبول کنه به خاطر تنها نبودن سن قبول کرد و ای موضوعی که خود چارلی و سن ازش اطلاع ندارن.
اما باز هم روی رفتارهای شخصیت چارلی کار میکنم، ممنون به خاطر گوشزد کردن این موارد.
نه عزیزجان اتفاقا هر چه قدر که نقد صریحتر و واضحتر باشه به من نویسنده بیشتر و بهتر کمک میکنه، خوشحال میشم اگه بیشتر از شما نقد و نظرهای به این خوبی دریافت کنم
همچنین برای شما در تمام مراحل زندگیتون❤
خیلی ممنونم از اینکه به نظر مخاطباتون احترام میذارید و با صبر جوابمون رو میدید
در مورد جاستین باید بگم که من اون موقع اشتباها فکر کردم اون موقع شاهه ولی با توضیحات شما و ادامه داستان رفتار جاستین به نظرم قابل قبول اومد
در مورد چارلی هم به خاطر توضیحاتتون تونستم شخصیتتش رو درک کنم
در مورد جزئیات هم مثل اینکه فقط من اینجوریم چون از نظر بقیه کم هم بود
فقط یه چیزی بگم، رمانتون خیلی قشنگه از پریشب که شروع کردم به سختی میتونم چشم ازش بگیرم و شخصیت هاتون هم روز به روز جذابتر میشه مخصوصا آنیس
خواهش میکنم، مخاطب ارزشمنده باید بهش احترام گذاشت، اگر جواب نقد، نظر یا سولات مخاطبم رو ندم و احترام نذارم به خودم توهین کردم.
متوجهام، گاهی پیش میاد، به خاطر تعداد زیاد شخصیتها خواننده ممکن گیج بشه، هر چند هم سعی بشه که واضح بنویسیم ولی خب باز اجتناب ناپذیره درک میکنم.
خوشحالم که تونستین متوجه شخصیت بشین.
جزئیات واقعا به بازنگری احتیاج داره چون فکر میکنم نباید حوصله سر باشه، وقتی اینطور به نظر برسه حتما یه جای کار مشکل داره.
لطف داری عزیز، خوشحالم تونستم چیزی بنویسم که بتونه سرگرمتون کنه و براتون جذاب باشه.
آنیس شخصیت پیچیدهای داره که مورد علاقهی خود من هم هست.