اشعار کاربران مجموعه دلنوشته دلواره | پرنده سار کاربر انجمن نگاه دانلود

[Kallinu]

به نام خدا
عنوان دلنوشته: دست نوشته هایی به نام دلواره
نویسنده: پرنده سار کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: عاشقانه ، تراژدی

چشمها! در رابـ ـطه چشمها خیلی مهم هستند..
یک پلک زدن،
یک نگاه گرفتن،
هزار و یک معنا می دهد؛
فقط نمی فهمم،
من آن همه خیره ات شدم، تو از نگاهم هیچ برداشتی نکردی؟

+ کپی با ذکر عنوان «پرنده سار» مجاز است.

 

[Kallinu]

همه را از عشقم آگاه کردم؛ همه را!
بالش را،
پنجره را،
آینه را،
حتی لباسهایم را..
همه فهمیدند به جز تویی که...

 

[Kallinu]

مدت دوری از تو را نمی دانم چه گونه بیان کنم؛ دو هزار و چهارصد ماه یا دویست سال یا دو قرن.. یکا ندارد انگار؛ ولی عجیب نیست که آدمها به این همه زمان می گویند «دو روز»؟!

 

[Kallinu]

این جیرجیرکها هم دنیایی دارند؛ خیلی شیدا و شیفته اند. شب تا صبح فقط یک ترانه را تکرار می کنند.. واقعا چه دلیلی دارد تکرار یک تکراری شده؟ این ترانه جز «دوستت دارم» است؟

 

[Kallinu]

انسان خودکشی کرد!
چند صد سال قبل که ساعت اختراع شد و
آدم در هر لحظه تاخیر، مرد ...

 

[Kallinu]

پا که درد کند، استراحت خوبش می کند؛
سر که درد کند، قرص؛
اما قلب که درد کند ...
اما قلب که درد کند ...

 

[Kallinu]

هی لبخند،
لبخند،
لبخند...
یعنی عروسکها خسته نمی شوند؟ این قدر عاشق اند؟
پس چرا من که عاشق شدم،
لبخندم پر کشید؟...

 

[Kallinu]

خواستم حرفهایم را در دلم نگه دارم، دیدم جا نمیشود. سرریز میکند. قلم به دست گرفتم و حرفهایم را به کاغذ گفتم؛ تا کمی آرام یابم. اما باز هم کاغذ جای زیادی نداشت.
چنین است سرگذشتِ منِ بیمار، که همه از حرفهایم آگاه شدند؛
به جز تو..

 

[Kallinu]

به پیراهنت که عطرت را همیشه در تار و پود خود دارد،
به کش مویت که دور موهایت پیچیده،
به رژی که روی لبانت جای می گیرد،
حسودی ام می شود...

 

[Kallinu]

شهر من، تلاقی نگاهمان است؛ مبادا نگاه بگیری و، دشمنان را به شهر سبزمان فراخوانی..!