ماده شیر
فکر می کنند عوض شده ام
و سکوتم این را تعبیر می کند
همچو ماده شیری طوفانی ام
که شب هنگام تغییر می کند
شکل این روزهای من غمگین است
از همین است که نترسیده اند
مشکلی نیست اکنون زود هست
هنوز آن روی مرا ندیده اند !
این روزها منتظر معجزه ام
باید به فکر تغییر باشم...
چه سخت است ، که خودم نباشم و
از خودم هم حتی سیر باشم
چه سخت است بخواهم خودم باشم
لیک در قالب یک شیر باشم !
برای من غم و اندوه ، ننگ است
سخت است این نقش را ادامه دهم
من فقط می خواهم خودم باشم
و نقاب را کمی اجاره دهم
می خواهم در دنیای خودم باشم
بگریم و کمی ضعیف باشم
آنقدر خودم را قبول دارم
که بی نیاز از هرگونه تعریف باشم
این روزا گرگ های جنگل بسیار است
باید یک تنه ، همه را حریف باشم
شکل من ، شکل نقابم شده است
سادگی دیگر بهائی ندارد
ماده شیری بی خیال و سردم
که روز و شب برایم فرقی ندارد ....
فکر می کنند عوض شده ام
و سکوتم این را تعبیر می کند
همچو ماده شیری طوفانی ام
که شب هنگام تغییر می کند
شکل این روزهای من غمگین است
از همین است که نترسیده اند
مشکلی نیست اکنون زود هست
هنوز آن روی مرا ندیده اند !
این روزها منتظر معجزه ام
باید به فکر تغییر باشم...
چه سخت است ، که خودم نباشم و
از خودم هم حتی سیر باشم
چه سخت است بخواهم خودم باشم
لیک در قالب یک شیر باشم !
برای من غم و اندوه ، ننگ است
سخت است این نقش را ادامه دهم
من فقط می خواهم خودم باشم
و نقاب را کمی اجاره دهم
می خواهم در دنیای خودم باشم
بگریم و کمی ضعیف باشم
آنقدر خودم را قبول دارم
که بی نیاز از هرگونه تعریف باشم
این روزا گرگ های جنگل بسیار است
باید یک تنه ، همه را حریف باشم
شکل من ، شکل نقابم شده است
سادگی دیگر بهائی ندارد
ماده شیری بی خیال و سردم
که روز و شب برایم فرقی ندارد ....