اشعار کاربران مجموعه شعر در آستانۀ پیری | امیرحسین آتش کاربر انجمن نگاه دانلود

  • پیشنهادات
  • امیرحسین آتش

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    9
    امتیاز واکنش
    70
    امتیاز
    91
    شعرام کجاست؟؟؟؟

    زندگی روحانی1

    روایت می کنم این زندگی را گوش کن
    شعاری نیست حرفم پس دهان خاموش کن

    جوان بودیم و خامی در درونمان شدید
    فریبی خورده ایم آن هم فریب از یک کلید

    کلیدی که در اول نام خود تدبیر خواند
    برامان قصه از فردای پر تغییر خواند

    بگفتم می شود کاری برایم دست و پا؟
    حقوقی بهر قرصی نان دهد جایی به ما؟

    ز این حرفم به یک آنی لبش پر خنده شد
    به شکلی گفت: "قرصی نان؟"که نان شرمنده شد

    سخن شیرین مارا گفت یاران این چنین
    که نیستش بعد من بیکار و باری بر زمین

    بگفتم مسکنی از نوع مهرش هم قبول
    دهان وا کرد جردن،مبله،امکانات فول

    مداوم دولتی را قبل خود دشنام داد
    حسن جان جای صد محمود،یک برجام داد

    چه شد برجام؟ یا که اصلا آن چه بود؟
    نمی دانم ولی دنیای مارا ** نمود


    ادامه دارد...


    شعرام کجاست؟
     

    امیرحسین آتش

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    9
    امتیاز واکنش
    70
    امتیاز
    91
    در وصف عاشقی های نافرجام

    تو ای دختر که چشمونت سیاهه
    عمل کِردی دماغت رو سه ماهه

    سلامم رو چرا پاسخ نمیدی؟
    نگاهش کِرده ایی تیکش گواهه

    پیامک می زنم میگی بِرارم
    ببینه روزگارت هم سیاهه

    نگُفتُم دیشبی با دختری بود؟
    ولش کن اون خودش آب زیرکاهه

    بیا پارکی بریم هستش وسیله
    پرایدم طفلکی باکش به راهه

    نمی آیی؟یقیین با مو دلت نیست
    مگر ماشین سواری هم گناهه؟

    گمونوم دسته گل حلاله کاره
    ننم رفته برام دختر بیاره

    تو ای دختر که بابات بیش خواهه
    ملاکش پول خود گویی که شاهه

    به دارایی مو راضی نمیشه
    برایش الویت با رفاهه

    ننم میگه که حق با دیگرونه
    به بی پولی عروسی اشتباهه

    امیدی نیست دیگه عمر مو رفت
    چهل سالی ست کارم اشک و آهه

    گمونوم شاعری حلال کاره
    ننم رفته برام دکتر بیاره
     

    امیرحسین آتش

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    9
    امتیاز واکنش
    70
    امتیاز
    91
    نگاه سرد و خاموشم
    دوخته شد به فرداها
    حال جوانی و شورم
    تقدیم شد به رویاها
    میان این پشیز عمرم
    سیاه ماند موی سر اما
    سیاه کرد روزگارم را
    گذر نکردن شب ها
    آینده از نگاه من
    گرفت روز حالم را
    گرفت روحم را ز تن
    ربود پر خیالم را
    امید می شود آیا
    دستگیری در این شب ها؟
    آه امید هم که پنهان است
    در پشت ترسی از فردا!

    خیلی شاعرانه:aiwan_lightsds_blum:
     

    برخی موضوعات مشابه

    • قفل شده
    • مهم
    قواعد و اصول قوانین تایپ شعر
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    115
    بالا