سلام دوستان من
دلم میخواد از این به بعد شعر های نویی که میگم رو با تمام کم و کاستی ها باهاتون به اشتراک بزارم.
لطفا بخونید و اگر دوست داشتید لایک کنید و حتما هر حرفی که داشتید هرچی که بود تشکر یا انتقاد توی پروفایلم بهم بگید.
مخلص شما:
#سیما دهقان
*کوچه ی مخروبه*
این منم که می جویم تو را با تنی خسته از راه در این کوچه
این منم که میبوسم تو را با لبی بسته از دور در این کوچه
شعر شاعری بر روی دیوار سیاه،فخر میفروشد به من دلزده از شعر
پیرزنی زنبیل به دست،رد شده از کنارم ،بی شرمی میگوید به من بوسیده تو را
به گمانم که تو را باید در همان شعر روی دیوار بوسید و بویید
پیرزن کمر کمان شده اما باید در همان شعر روی دیوار جا گذاشت و رفت
در کنج عـریـان این کوچه همسایه ها در پچ پچ آن بـ..وسـ..ـه اند
در دل خراب این خانه،من دیوانه در هق هق این دل تنگم
وصله زنید به دهان مردم این کوچه ی مخروبه ی خانه خراب کن را
به دهان من دیوانه ی مسکوت و خانه خراب شده،وصله چرا؟
پدرم میگوید چشم چپ به ناموس من نیاندازد کسی
مادرم میگوید که من بی چشم و رویم و بد
های پیرزن زنبیل به دست ارشادگر خانه خرابم کردی
های مردم با خدای این کوچه دیدید آن بـ..وسـ..ـه ی از دور بر کجا نشست؟
وای بر شما که ندیدید و همگی یک شبه قاضی شهر شدید
آن بـ..وسـ..ـه بر رد پای یار بر روی خاک نشست
بر جای خالی حضور یار در کنارم نشست
آن بـ..وسـ..ـه قاصد حسرت من، قرار بی قرار من بود
دلبر بی نام نشان من آنجا نبود،نه هرگز نبود
دنبال شاهدید؟ بیخود نگردید ،شاهدی نیست
موی سفید شده در جوانیم شاهد حرف های من است،این برای اثبات حرفم کافیست؟
قلب مریضم،پای لنگم،موی سپیدم، کافیست یا باز بگویم؟
میروم اما در دلم میماند آن کوچه ی مخروبه ی خانه خراب کن را
میروم اما کینه میگیرم از آن پیرزن زنبیل به دست خانه خراب کن را
میروم اما تا ابد در گوشم می ماند آن پچ پچ های خاله زنک را
میروم اما در دلم میماند که نفری نگفت او عاشق بود و بیتاب...
بیتاب کسی که فقط در دنیای شعرها بود و در هیچ جا نه...
.
.
.
#سیما دهقان
دلم میخواد از این به بعد شعر های نویی که میگم رو با تمام کم و کاستی ها باهاتون به اشتراک بزارم.
لطفا بخونید و اگر دوست داشتید لایک کنید و حتما هر حرفی که داشتید هرچی که بود تشکر یا انتقاد توی پروفایلم بهم بگید.
مخلص شما:
#سیما دهقان
*کوچه ی مخروبه*
این منم که می جویم تو را با تنی خسته از راه در این کوچه
این منم که میبوسم تو را با لبی بسته از دور در این کوچه
شعر شاعری بر روی دیوار سیاه،فخر میفروشد به من دلزده از شعر
پیرزنی زنبیل به دست،رد شده از کنارم ،بی شرمی میگوید به من بوسیده تو را
به گمانم که تو را باید در همان شعر روی دیوار بوسید و بویید
پیرزن کمر کمان شده اما باید در همان شعر روی دیوار جا گذاشت و رفت
در کنج عـریـان این کوچه همسایه ها در پچ پچ آن بـ..وسـ..ـه اند
در دل خراب این خانه،من دیوانه در هق هق این دل تنگم
وصله زنید به دهان مردم این کوچه ی مخروبه ی خانه خراب کن را
به دهان من دیوانه ی مسکوت و خانه خراب شده،وصله چرا؟
پدرم میگوید چشم چپ به ناموس من نیاندازد کسی
مادرم میگوید که من بی چشم و رویم و بد
های پیرزن زنبیل به دست ارشادگر خانه خرابم کردی
های مردم با خدای این کوچه دیدید آن بـ..وسـ..ـه ی از دور بر کجا نشست؟
وای بر شما که ندیدید و همگی یک شبه قاضی شهر شدید
آن بـ..وسـ..ـه بر رد پای یار بر روی خاک نشست
بر جای خالی حضور یار در کنارم نشست
آن بـ..وسـ..ـه قاصد حسرت من، قرار بی قرار من بود
دلبر بی نام نشان من آنجا نبود،نه هرگز نبود
دنبال شاهدید؟ بیخود نگردید ،شاهدی نیست
موی سفید شده در جوانیم شاهد حرف های من است،این برای اثبات حرفم کافیست؟
قلب مریضم،پای لنگم،موی سپیدم، کافیست یا باز بگویم؟
میروم اما در دلم میماند آن کوچه ی مخروبه ی خانه خراب کن را
میروم اما کینه میگیرم از آن پیرزن زنبیل به دست خانه خراب کن را
میروم اما تا ابد در گوشم می ماند آن پچ پچ های خاله زنک را
میروم اما در دلم میماند که نفری نگفت او عاشق بود و بیتاب...
بیتاب کسی که فقط در دنیای شعرها بود و در هیچ جا نه...
.
.
.
#سیما دهقان
آخرین ویرایش: