اشعار کاربران مجموعه شعر رویای بی پایان | N.Anita کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع n.Anita
  • بازدیدها 1,117
  • پاسخ ها 14
  • تاریخ شروع

n.Anita

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/07/06
ارسالی ها
166
امتیاز واکنش
1,143
امتیاز
336
محل سکونت
Tehran
A4891B2C-0D77-462E-8D09-B64323913B69.jpeg
شب هنوز هم شب است
خبری نیست از سپیده دم
درین وادی عشق ..
صبر هم بی صبر شده است
دل همچنان منتظر ،
به روییدن شاخکی امید
اما دریغ از خبر از وصال
دریغ از روشنایی نوید
خبری دهید ان یار را
که این سوی شهر
کسی چشم در راه است
در پس پرده عشق
در کنج خلوت تنهایی
در حسرت حضورش
همچنان بی تاب است ....
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    امید"

    ایستاده ام در گوشه ای خلوت
    می نگرم از دور چرخ روزگار را
    زندگی جاریست ...
    آسمان هست ،خورشید هست
    زمین هست
    عابران در گذرند....
    چه خوش اشتیاقی دارند
    بر سر تکاپوی زمین و زمان
    بنگر ای دل خسته با چشمان بی شوقت
    چه میخواهی ازین افلاک ...
    در انتظار چه نشسته ای در انزوا
    بشکن این حصار تاریکی را
    دور کن از خود افکار نا امیدی را
    زندگی جاریست زندگی باید کرد....
    خدا هست ، امید هست
    معجزه هست ....
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    حکم زندگانی»»

    حبسم
    در زندگانی تاریک

    ونگهبانی میدهد
    به دور من
    حکم تلخ تکرار

    تکرار تکرار تکرار
    با تنی خسته در اتاقکی تاریک
    تکیه بر بازوان دیوار

    نفسی که می آید از عمق وجود
    گمان میکنم مرده ام

    رها کرده ام
    این من رنجور را

    سکوت کرده ام
    در گوشه ی رویا

    انس گرفته ام
    با آغـ*ـوش مرگ

    پاییز نیست
    اما میریزد برگ
    بگیر دست فریاد سکوتم را
    پروردگارم

    بشنو صدای
    تار و پود خرد شده ام

    ای حضرت معجزه
    بکوب بر در زندان تنهایی
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    ""ذهن آشفته "

    زندگی را باید دید و گذشت...
    غرق ماندم در پیله تنهاییم
    روحی کز کرده در گوشه افکار تلخ ...
    جسمی بی جان رو به پنجره ای بسته
    نفسی حبس شده در عمق وجود
    ای ذهن افسار گسسته آرام گیر
    امانی ده به این جان در هم تافته
    دور شوید از من ای رنج های سیاه
    رهایم کنین ای سیاهی های غریب
    چمدانی بسته ام...
    خواهم رفت در پی آشنایی سپید
    گذری خواهم کرد، دنیایی خواهم دید
    این تن خسته و
    روح حبس شده در جسم سرد را
    گذری باید داد ...
    آرام گیر ای من تنهای خسته
    فاصله ای نیست از سیاهی شب
    تا روشنایی فردا .....
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    جدایی ابدی ""

    خبر آمد که مرگ دستانش را فشرده
    تنش سرد و قامتش را درهم شکسته
    خبر آمد
    که باید به خاک بسپاریمش
    تا شود روحش آزاد و آرام گیردش
    این چه قاصد بد خبری بود
    که این چنین خوشی را زمن ربود
    تنم لرزان ، نفسم حبس ..
    اشک هایم جاری بر گونه هایم
    نگاهم منتظربه صدای
    خنده ای از تو
    ای نازنین خفته ی من
    دگر در کجا یابم
    نگاهت را خندهایت را
    آواز صدای دلنشینت را ....
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    جشن سیاهی شب""

    جشنی به پا کرده ام ..
    دعوتت خواهم کرد ای رویای شیرین
    سازم را بر میدارم و مینوازم آهنگی تلخ
    چه خوب میرقصند میهمانان من
    چه پایکوبی دارد افکار آشفته و پریشانم
    چه آغـ*ـوش گرمی دارد چشمانم با اشکهایش
    تو چرا کز کرده ای ای روح خسته
    هم نوا شو با من و ذهن درهم و چشمان گریان
    جامی بردار و بنوش از ش*ر*ا*ب خیال
    مـسـ*ـت شو از رویای شیرین ...
    چیزی نمانده تا سپیده دم ای جانان
    بسپار خودت را به جشن سیاهی شب...
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    بخت شوم"

    نشسته ام بر نیمکت چوبی خیال
    در کنارم یک فنجان چای و، قلمی در دست
    همگی جمع ان
    من ،رویاهایم .روح بلند پرواز
    چه جمعی داریم در خلوت خود ...
    چه خوش، نوایی می آید از دور
    می کشم رویاهایم را بر بوم احساس
    اه....
    چه می گویی تو ای حقیقت وهم
    داد نزن ،،فریاد نکش ...
    کجا میکشانی مرا ای حقیقت تلخ ،
    ای بخت شوم گشته ...
    بگذار بنشینم بر نیمکت خیال و در جمع دوستان ...
    بگذار بنوشم چایم را و
    قاب گیرم نقاشی رویایم را بر دیوار سرنوشت ..
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    در بلندای آرزوها
    کلبه ای ساختم

    کلبه ای از جنس نوازش
    تا سرمست شویم
    از ش.ر.ا.ب. آتش عشق افروخته شده

    نوازشی کن گیسوانم را
    در آغـ*ـوش بگیر مرا
    درین شب تار

    سخن بگو با من
    تا خود صبح

    ای غریب آشنایم
    امشب عجیب
    تمام قلبم فرا میخواند

    با خیالی تخت
    تکیه گاهی سخت را

    و آغوشی از
    آرامش بی پایان
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    جاده سرنوشت""

    منتظر نشسته ام رو به جاده رویا
    با چمدانی پر ز خیال پریشان و ذهن آشفته
    تنها نیستم
    همراهانی با منن از جنس
    دل نا آرام چشمانی خیره تنی بی جان
    منتظر نشسته ام تا که عبور کند
    آن سرنوشت عشـ*ـوه گر خندان
    خیره میشوم به ساعت
    کام میگیرم از سیگاری تلخ
    بگمانم دیر شده است
    باید برداشت چمدان و رفت با همراهان
    گام برداشت درین جاده رویا بی انتها
     
    آخرین ویرایش:

    n.Anita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/06
    ارسالی ها
    166
    امتیاز واکنش
    1,143
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    Tehran
    طلوعی نو ""

    آسمان دلم را برایت چراغانی میکنم
    پر ز ستاره های درخشان
    ثانیه ها میگذرند به سنگینی
    درد فراق ...
    گذری کن درین آسمان بغض آلود
    ماه من شو برون آی از پس ابرها
    رخ بنمای و روشن کن خانه دل را
    تکیه داده ام بر دیوار انتظار
    تا که بیایی و گذر کنیم ،
    در کوچه سار عاشقی ...
    بنشینیم
    در کنار جوی آرامشی بی پایان
    لبخند زنیم به طلوعی دوباره
    و پشت کنیم به غروب غم انگیز ....
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    • قفل شده
    • مهم
    قواعد و اصول قوانین تایپ شعر
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    116
    بالا